آمریکاییها در دو جنگ جهانی اول و دوم از صحنههای نبرد دور بودند. جنگ در اروپا، آسیا و آفریقا روی تقسیم جغرافیای سیاسی و طبیعی جهان برای غارت ملتهای محروم بین ابرقدرتها بود. با آنکه جنگ دوم پایان یافته بود و آلمان و ایتالیا سقوط کرده بودند و ژاپن نیز پرچم تسلیم را به اهتزاز درآورده بود اما آمریکاییها ناکازاکی و هیروشیما را بمباران اتمی کرده و صدها هزار نفر را در آتش کینه و شرارت خود سوزاندند.
فلسفه کار شرورانه آمریکاییها در ناکازاکی و هیروشیما همین بود که از این پس به هر دولت و ملتی «توپ» و «تشر» زدند، القاء کنند که شوخی نمیکنند. به همین دلیل پس از جنگ جهانی دوم، بین ابرقدرتها «جنگ گرمی» رخ نداد و شاهد یک دوره «جنگ سرد» بودیم. چرا که هیچ قدرتی حاضر نیست هزینه یک جنگ گرم بویژه اتمی را پرداخت کند.
ماجراجویی آمریکاییها در شبه جزیره کره به جایی نمیرسد. زیرا کرهشمالی دسترسی به بمب اتمی را برای نمایش در موزه نظامی خود نمیخواهد. آنها «هزینه» عظیم ساخت بمب را پرداختهاند و در حال حاضر به «درآمد» آن فکر می کنند.
هیچ سیاستمدار عاقلی در واشنگتن تن به یک جنگ اتمی نمیدهد. به همین دلیل در تمامی دوران بحران روابط شرق و غرب کسی دست به ماشه هستهای نبرد. اخیرا جمعی از روانپزشکان آمریکایی در تحلیل افعال و اقوال ترامپ گفته اند؛ «او دیوانه است و دچار بیماری خطر ناکی است.» این نظریه یک نظریه پزشکی نبود، یک تاکتیک نظامی بود. آنها خواستند به مقامات پیونگ یانگ بگویند ممکن است ترامپ دیوانه بازی درآورد و آنجا را با بمب اتمی بکوبد. مقامات کره شمالی هم از زمان ساخت بمب این پیام را به واشنگتن و دیگر کشورهای صاحب بمب داده بودند که ما هم در همین مسیر دیوانگی هستیم. کرهای ها اخیرا یک گام جلوتر نهاده و گفتهاند ممکن است ما در این باره با اقدام پیشدستانه یا پیشگیرانه، شلیک اولیه را داشته باشیم.واقعیت این است که بمب هستهای قبل از اینکه پیامآور جنگ باشد، پیامآور صلح است. چرا که پس از دستیابی پاکستان و هند، دیگر جنگ خونینی بین آنها رخ نداد و قدرتهای هستهای جهان اکنون در فضای صلح و سازش هستند و اصلا به فکر این نیستند که در اوج اختلافات دست به ماشه هستهای ببرند. در بحران اوکراین که روسها و اروپاییها و آمریکاییها شاخ و شانه کشیدند، به یک جنگ هستهای فکر نکردند و از ترس اینکه مبادا به آن سمت بروند، مسیر دیگری برای ادامه تخاصم انتخاب کردند. آمریکاییها و اروپاییها به سوی «تحریمها» رفتند، روسها هم به سمت بازسازی اقتصاد و خودکفایی و یافتن راههای خوداتکایی برگشتند.
امروز در شرق آسیا همه نگاهها به «اون»، رئیس جمهور کره شمالی است. کرهایها فشار تحریمها را مهار کرده و دارند زندگی خود را میکنند. آمریکاییهای احمق و دیوانه اگر فشار را افزایش دهند خود را در معرض یک جنگ هستهای قرار دادهاند. اگر از این راه برنگردند ضربه اول را ممکن است دریافت کنند. چون راهی جز چکاندن ماشه هسته ای برای پاسخ به «توپ» و «تشر» آمریکا از سوی «اون» باقی نمیماند.
****
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار فرماندهان ارتش، مقوله «ترس از دشمن» را از یک نگاه راهبردی دقیق مورد واکاوی قرار دادند و فرمودند؛
- برای یک کشور بدترین حالت آن است که مسئولان آن کشور از تشر دشمن بترسند زیرا این کار، در را برای ورود تجاوز و تعرض دشمن باز میکند.
- ترسیدن و دلهره از تشر دشمن و تحت تاثیر اخم قدرتمندان قرار گرفتن، اول بدبختی است.
- اگر مسئولی میخواهد از دشمن بترسد، بترسد، اشکالی ندارد، اما از طرف ملت و به حساب مردم نترسد، زیرا ملت ایستاده است.
راهبرد ملت ما و امام ما در برابر «توپ» و «تشر» استکبار جهانی و استبداد داخلی، منطق و راهبرد پیروزی «خون بر شمشیر» بود. عالیترین ظهور این منطق را تاریخ در محرم سال 60 هجری در کربلا در قیام امام حسین (ع) و یاران او ثبت کرده است. ما با همین منطق یک استبداد 2500 ساله را سرنگون و در نبرد با تفالههای آمریکا در اوایل انقلاب و بعد در جنگ تحمیلی پیروز شدیم. این منطق چه در جنگ و چه در صلح جواب میدهد.
امام خمینی (ره) در اوج شرارت پهلوی دوم و تهدیدهای شاه و جلادان او هرگز نترسید. او شجاعت و دلیری و نترسیدن را به ملت ما تعلیم داد. به گونهای که شجاعت ملت ما زبانزد ملتهای جهان است. امام ما و ملت ما این تعالیم الهی را از قرآن آموختهاند که فرمود؛
- کسانی که پیامهای خدا را ابلاغ میکنند از هیچ کس جز خدا بیم ندارند، خدا آنها را کفایت میکند. (سوره احزاب، آیه 39)
- کسانی که می گویند خدا برای ما بس است نه تنها از {توپ و تشر عِدّه و عُدّه} دشمن نمیترسند بلکه بر ایمانشان هم افزوده میشود. (سوره آل عمران، آیه 173)
دستاوردهای انقلاب، همه مدیون نترسیدن از دشمن است. امام اول ما حضرت امیرالمومنین علی (ع) فرمود: «کسی که میترسد به مقصد نمیرسد و زیان میبیند.» (غررالحکم، صفحه 61)
امام حسین (ع) اسوه ایثار و شجاعت و سلحشوری و مقاومت فرمود: «بدترین ویژگی حاکمان، ترس از دشمن است.» (مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص 65)
ما نیازی به بمب هستهای، به دلیل ملاحظات فقهی و دینی، نداشته و نداریم. ما خدا داریم و به او تکیه می کنیم و از او استعانت میجوییم. خدا ما را بس است.
متاسفانه دولت یازدهم کارنامه خوبی در سیاست خارجی در مواجهه با قدرتهای جهانی بویژه آمریکا به جای نگذاشت. به همین دلیل به تعبیر و اعتراف مقامات دولتی، در برجام به دستاورد «تقریبا هیچ» رسیدیم.
ما در مذاکرات هسته ای، دشمن را قوی و خود را ضعیف انگاشتیم. به همین دلیل دچار «بدعهدی» آنها شدیم و همین رویکرد باعث شد دشمن، هم برای متن و هم برای روح برجام پشیزی قائل نشود و مسیری برود که بازگشت به نقطه صفر اجتناب ناپذیر است. نمیخواهم اینجا مطالبی را که رئیس جمهور یا وزیر خارجه به آن تفوه کردند که نشانه پذیرش ضعف ما و قدرت دشمن است، بیاورم. بارها در مقالات به آن اشاره شده و ملالآور است، اما نمیتوانم این حرف را نزنم که چرا کاری کردند که سرنوشت برجام را به اینجا کشاندند که دشمن نه تنها تحریمها را برنداشت بلکه بر شدت آن افزود و ابایی هم از آن ندارد؟ چندی پیش که سنای آمریکا در تدارک وضع تحریمهای جدید بود، باب کروکر رئیس کمیته روابط خارجی آمریکا گفت: «اروپاییها از تاثیر تشدید تحریمها بر سرنوشت میانهروها در انتخابات ایران نگرانند، بهتر است آن را به تعویق بیندازیم.» اهالی سنای آمریکا هم نظر او را پذیرفتند، فعلا به تعویق انداختند تا بعد از انتخابات، شرارت خود را دنبال کنند!
بیان جناب باب کروکر از یک واقعیت نیز در میان مسئولان رونمایی میکند و آن، این است که آمریکاییها مایلند با «میانهروها» کار کنند. میانهروها چه کسانی هستند؟ همانهایی که دستور دادند تست موشکی و پرتاب ماهواره را فعلا متوقف کنند!
پس عمل به تکلیف «و اعدوا لهم مااستطعتم من قوه ...» چه می شود؟ قرار بود هر چه در توان داریم بیاوریم تا دشمن را بترسانیم نه اینکه از دشمن بترسیم. این میانهروی که خوشایند آمریکاییهاست را از کجا آوردیم؟ مردم ما تا آخرین نفس و آخرین قطره خون ایستادهاند. شهدای مدافع حرم نماد و نمود همین طرز تفکر در مردم است. میانهروها به نمایندگی از کدام مردم از دشمن میترسند؟ چرا دشمن روی آنها حساب باز میکند، به طوری که طمع کند در امور داخلی ما و در انتخابات مداخله نماید؟!
رئیس جمهور بر اساس اصل یکصد و بیست و یکم قانون اساسی سوگند خورده است «پاسدار و مروج دین باشد و در حراست از استقلال کشور از هیچ اقدامی دریغ نورزد و ...» قانون اساسی به عنوان میثاق ملت، کجا به ما اجازه می دهد در برابر دشمن، وادادگی داشته باشیم و آنها را امیدوار به «میانهروی» در رفتار خودمان کنیم؟ چرا استقلال کشور را به مخاطره میاندازیم و با میانهروی، کشور را در برابر تهدیدهای نظامی و تحریمهای اقتصادی بیشتر قرار میدهیم؟ رئیس دولت باید فکری برای پاسخگویی به مداخلات اجانب در انتخابات بکند. سکوت یعنی رضایت به این مداخلات!
دور تا دور ایران و زمین، هوا و دریا را ناتو سرباز چیده است، هر از چندی هم یک مانور نظامی برگزار می کنند. بعد هم هیأت اقتصادی می فرستند، نه قراردادی میبندند و نه کاری را شروع می کنند، فقط می آیند زنبیل میگذارند و میروند. دولت هیچ واکنشی نسبت به این شرارتها نشان نمیدهد. اظهارات تحقیرآمیز وزیر خارجه فرانسه در سفر به تهران هنگام ضیافت شام در تفوه به این سخن که «برای برگزاری مانورهای نظامی هیچ اعتراضی به ما نکردند» را چطور می شود توجیه کرد؟
امروز میلیونها جوان در سپاه و ارتش و بسیج منتظر یک فرمان هستند تا در زمین و هوا و دریا دشمن را از این تحقیر کردنها پشیمان کنند. انگشت قدرت این جوانان روی ماشه تفنگها، توپها و موشکهاست. آنها اعتقاد عمیق دارند که خدا آنها را بس است و کفایت می کند. چرا نباید همین روحیه در مسئولان ما بویژه دستگاه دیپلماسی ما باشد؟ یکی از اساسیترین مطالبات مردم در این انتخابات اعاده عزت و اقتدار و عظمت ایران اسلامی است. رئیس جمهور باید فکری برای پاسخگویی به این مطالبه کند. کمترین اقدام آن است که مداخلات آمریکا را در انتخابات محکوم کرده و در کنار ملت از استقلال کشور و شرف ملی دفاع کند.