توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 488950
مادر و دو فرزند محاکمه شدند؛ رازقتل خانوادگی
بخش حوادث الف؛ 13 تیر 96
تاریخ انتشار : سه شنبه ۱۳ تير ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۰۰
پسر جوانی که با همدستی مادروخواهرش، نیمه‌های شب پدرش رابا چاقو کشته وجسدش را در بیابان های ورامین رها کرده بود، صبح دیروز به اتفاق مادر و خواهرش در دادگاه کیفری تهران پای میزمحاکمه ایستاد.

پسرجوان در جلسه دادگاه گفت: «من به تنهایی پدرم را با چاقو کشتم ومادر وخواهرم در قتل هیچ نقشی نداشتند.او را کشتم چون همیشه مادرم را کتک می‌زد.از دعواهای آنها خسته شده بودم ودیگر نمی توانستم این همه ناجوانمردی را تحمل کنم...»
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، 31 شهریور سال 92 وقتی جسد مردی در محله «رمزآباد» ورامین پیدا شد پلیس خود را در برابر یک جنایت دید.

در جریان تحقیقات مشخص شد قربانی جنایت راننده شرکت واحد و ساکن اسلامشهربوده است. به همین خاطر کارآگاهان در نخستین گام همسر وی را تحت بازجویی قراردادند.اما عصمت از همان ابتدای تحقیقات با حالتی آشفته و نگران به تناقض‌گویی پرداخت و همین کافی بود تا راز جنایت خانوادگی‌شان فاش شود. سرانجام با اعتراف‌های هولناک زن جوان، پسر ودخترش هم به اتهام مشارکت در کشتن پدرشان بازداشت شدند. سال گذشته محاکمه مادر و دو فرزندش دردادگاه کیفری تهران انجام شد اما به خاطر تناقض گویی هایشان این محاکمه بدون صدور رأی متوقف شد تا تحقیقات بیشتری انجام شود.

در نخستین جلسه دادگاه ،عصمت به قضات گفت: یکسالی بود که شوهرم رفتار مرموزی داشت. تا اینکه دخترم که دانشجو بود پیامک‌های پدرش را زیر نظر گرفت و همگی به او ظنین شدیم. ابتدا باور نمی‌کردم ابراهیم با زن دیگری رابطه پنهانی داشته باشد تا اینکه مخفیانه گوشی ابراهیم را نگاه کردم و پیامک‌های عاشقانه‌اش را دیدم.وقتی به شوهرم گفتم که چرا با زن دیگری رابطه پنهانی دارد مرا به باد کتک گرفت تا اینکه موضوع خیانتش را با پسرم محسن و دخترم مژگان در میان گذاشتم. حتی چند بار به همسرم پیشنهاد طلاق دادم اما حاضر نبود از هم جدا شویم. تا اینکه با کمک پسرم و دخترم نقشه کشیدیم وی را به قتل برسانیم. صبح روز واقعه وقتی ابراهیم از خواب بیدار شد پسرم مرا که در خواب بودم بیدار کرد و گفت این بهترین فرصت است، که پدر را بکشیم.به همین خاطرودرفرصتی مناسب پسرم از پشت سر به پدرش حمله کرد و من هم به کمکش رفتم و با چاقویی که در دست داشتم دو یا سه ضربه به شوهرم زدم. بعد چاقو را به محسن دادم، پسرم هم چند ضربه زد. دخترم هم به کمکمان آمد و برای کشتن پدرش گلویش را فشار داد تا خفه‌اش کند. وقتی ازمرگش مطمئن شدیم، جسدش را لابه‌لای پتو و در صندلی عقب ماشین‌اش گذاشتیم وآن‌ را به بیابان‌های رمزآباد در ورامین بردیم و همانجا رهایش کردیم.» با اعترافات این زن، دختر و پسرش نیز بازداشت شدند و تحت بازجویی قرار گرفتند.

محسن هم در بازجویی‌ به قتل با همدستی مادرش اعتراف کرد و گفت: «خواهرم تنها برای انتقال جسد پدرم به ما کمک کرد و در زمان قتل وحشتزده نظاره‌گر جنایت بود.» با گذشت یک سال از این محاکمه ناتمام سرانجام صبح دیروز مادر، پسر و دختربرای دومین بار در شعبه چهارم دادگاه کیفری یک تهران به ریاست قاضی عبداللهی وبا حضور قاضی کیخوا - مستشار دادگاه ـ پای میزمحاکمه ایستادند. اما محسن در این جلسه اعترافات قبلی خود را پس گرفت و گفت: در زمان ارتکاب جنایت ضربات چاقو را خودم به تنهایی به پدرم زدم. آن زمان برای اینکه به قصاص محکوم نشوم از مادرم خواستم که او هم قتل را به گردن بگیرد تا جرم من سبک‌تر شود.»

عصمت نیز در آخرین دفاعیاتش گفت: «من خواب بودم که با صدای فریاد شوهرم بیدار شدم.همان موقع به پسرم التماس کردم که پدرش را رها کند اما بی‌فایده بود. باورکنید محسن پدرش را کشت و من بی‌گناه هستم. در مراحل بازپرسی هم تنها به خاطر اینکه پسرم به قصاص محکوم نشود به دروغ گفتم که من نقشه قتل همسرم را کشیدم و با چاقواو را کشتم. » مژگان -دختر خانواده -هم به قضات گفت: «مدت‌ها بود که رفتار پدرم تغییر کرده بود و مرتب مادرم را کتک می‌زد. من و محسن از این موضوع خیلی ناراحت بودیم تا اینکه مدتی پیش ازقتل متوجه شدم پدرم از طریق پیامک با یک زن در ارتباط است. موضوع را به مادرم گفتم تا اینکه صبح روز حادثه خواب بودم و با صدای فریاد پدرم بیدار شدم ودیدم برادرم با چاقو به جانش افتاده است.پس از قتل پدرم با کمک برادرم و مادرم جسد را داخل خودرو پدرم گذاشتیم وآن را به بیابان‌های اطراف ورامین برده و رهایش کردیم.»

پس از پایان اظهارات سه متهم پرونده، قضات وارد شور شدند وقرار است حکم خود را درباره مادر ودوفرزندش بزودی صادر کنند.

 
 
کلمات کلیدی : اعتراف به قتل+قتل+قتل پدر
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.