کد مطلب: 492504
حرفهای دردناک پسر6ساله که ناپدری اش بدن او را سوزانده/ مامانم را دوست دارم بشرطی که این مرد را رهاکند
تاریخ انتشار : يکشنبه ۲۵ تير ۱۳۹۶ ساعت ۰۷:۴۳
خراسان نوشت:مادرم زخم ها و سوختگی های روی بدنم را می دید اما چیزی نمی گفت. من هم از ترس «مهرداد» (ناپدری ام) جرأت نمیکردم به کسی چیزی بگویم، چون اگر مهرداد می فهمید که در این باره با کسی صحبت کرده ام باز هم مرا می سوزاند، به همین خاطر فقط یواشکی گریه می کردم تا...
این ها بخشی از اظهارات کودک 6 ساله ای است که بنا به ادعای اطرافیانش به شدت توسط ناپدری اش مورد شکنجه های روحی و جسمی قرار گرفته است.
این کودک شیرین زبان که با کمک خواهرش به تحریریه خراسان آمده بود و با همان لحن صادقانه و کودکانه اش به تشریح چگونگی ایجاد آثار باقی مانده روی باسن و پشت پاهایش پرداخت و با بیان این که حالا می توانم روی صندلی بنشینم، گفت: وقتی پدرم فوت کرد، مادرم با «مهرداد» عروسی کرد. من هم به مهدکودک می رفتم و در آن جا با بچه ها بازی میکردم. مهرداد (ناپدری ام) سرویس بچه های دیگر مهد هم بود و آن ها را هم سوار خودرواش می کرد. یک روز من خوراکی های یکی از دوستانم را خوردم البته از خودش اجازه گرفتم ولی آن روز وقتی سوار ماشین مهرداد شدیم،
یکی از دوستانم به او گفت «نوید» بیسکویت های دوستش را خورده است. مهرداد که عصبانی شده بود وقتی همه پیاده شدند به من گفت: شلوارت را پایین بکش! او فندک ماشین را فشار داد و هنگامی که داغ شد آن را بیرون آورد و از پشت سر به باسنم چسباند، من جیغ کشیدم اما او گفت ساکت باش! چند روز بعد مادرم در خانه نبود. او ملافه ای را دور کمرم بسته بود و من هم چون نمی توانستم به دستشویی بروم، کثیف کاری کردم. مهرداد که مرا دید از آشپزخانه فندک اجاق گاز را برداشت و دوباره لای پاهایم را سوزاند. اما من به مادرم چیزی نگفتم.
مهرداد می گفت کمرم به شیر سماور خورده و آب جوش از پشت سر روی پاهایم ریخته است. وقتی به مهدکودک رفتم صندلی های آن جا چوبی بود و من نمیتوانستم به درستی روی صندلی بنشینم اما به مربی مهد هم نمی گفتم که مهرداد مرا سوزانده است چون می ترسیدم او به مهرداد بگوید و دوباره... او حتی به بعضی جاهای (حساس) بدنم سوزن می زد که یک بار دست خودش هم خونی شد و از من خواست آب بریزم تا دستانش را بشوید.
مهرداد به همه می گفت پشت من به خاطر ریختن آب جوش سوخته است و من هم همین حرف را می گفتم تا این که یک روز صبح وقتی از خواب بیدار شدم، شلوارم به زخم هایم چسبیده بود. وقتی به مهرداد گفتم، او گفت: «دیگر چاره ای نداریم!» و به یک باره محکم شلوارم را کشید که خیلی از بدنم خون آمد و من فقط گریه کردم تا این که مادرم مرا به بیمارستان برد و آن جا مرا بستری کردند و...
این کودک که با دستور قضایی تحویل بهزیستی شده بود و هم اکنون خواهر بزرگش قیمومیت او را به عهده دارد، درباره این که باز هم مادرش را دوست دارد یا نه؟ گفت: اگر مهرداد را رها کند و نزد من بیاید او را می بخشم ولی خواهرم را خیلی دوست دارم.شایان ذکر است پرونده مادر و ناپدری نوید کوچولو در یکی از شعبه های بازپرسی دادسرای مشهد درباره ادعاهای مطرح شده در حال رسیدگی است و بنا به گفته خواهر نوید، متهمان با صدور قرار وثیقه آزاد شدند تا این پرونده روال قانونی خود را طی کند.
کلمات کلیدی : کودک آزاری + سوءاستفاده کنندگان از کودکان
میلاد حمیدی
۱۳۹۶-۰۴-۲۵ ۰۸:۱۹:۲۲
این حرف را یادش دادند بچه شش ساله عقلش به این حرفها نمی رسد... مشکوک است (4475800) (alef-11)
خدا لعنتت کنه مرتیکه بی صفت! (4475837) (alef-11)
این روند قانونی چقدر طول می کشه؟ (4475855) (alef-11)
یعنی چی ؟؟ متهمان با صدور قرار وثیقه آزاد شدند
واقعا همچین افراد روانی رو باید ازاد کنن ؟ (4475897) (alef-11)
چطور مربی های مهد کودک زودتر متوجه نشدند؟ به نظر می رسد آموزش هایی درباره کودک آزاری باید هم به مردم عادی هم به مربیان و معلم های داده شود.
از طرف دیگر اگر مجازات های این جرم ها را تشدید کنند و مردم را هم از آن آگاه کنند شاید این قدر با این مسئله روبرو نشویم. (4475911) (alef-11)
امثال اين نامرد كثيف موجوداتي هستند كه درجه اي بسيار پايين تر از حيوان دارند و حتي
توهين به حيوان است اگر امثال اين دگر آزاران را با آنها برابر بدانيم ... خداوند عليم و حفيظ خود نگهدار كودكان بي پناه باشد . (4476248) (alef-11)
بی شرف روانی را باید بیست تا سی سال زندانی کنند. تا کی کودکان ایرانی باید زیر شکنجه ی مادر وپدرای روانی یا ناپدری و نامادری شکنجه گر،جان بدنند،؟ چرا این روانی ها باید آزاد باشند و یا چند سال زندان یا تبعید؟ این ها باید زندانی بشوند و روی آنها کار بشود،هر چند بی فایده خواهد بود ولی شاید کار گر باشد.مادر او را هم باید مجازات کرد که چنین شکنجه هابی را می دیدم و کاری نمی کرده.اف به چنین مادرانی.این بچه باید هیچگاه به خانه بر نگردد.زیرا این زن اگر مادر بود که همکاری با مرد روانی نمی کرد.اگر هم به ظاهر گفت نباید اعتماد کرد چون ممکن است مرد روانی به خانه آنها بیاید و روزی به سرنوشت آتنا گرفتار شود.قانون حقوق کودکان را اجرا کنید. (4476296) (alef-11)