کد مطلب: 357531
«درخت سوال نمیکند، میافتد»؛ سپیده نیکرو؛ چشمه
تاریخ انتشار : يکشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۲۳:۳۳
«درخت سوال نمیکند، میافتد»نوشته: سپیده نیکرو
ناشر:
چشمه، چاپ اول ۱۳۹۴
۵۸ صفحه، ۸۵۰۰ تومان
شما میتوانید کتاب
«درخت سوال نمیکند، میافتد» را تا یک هفته پس از معرفی با
۱۰ درصد تخفیف از فروشگاه اینترنتی شهر کتاب آنلاین خرید کنید.
****
یکی از اصول زیباییشناسی در شعر کلاسیک ذهنیگرایی شاعر و عناصر خیال ذهنی است به گونهای که برای توصیف هر پدیده تقریبا الگوها و قالبهای انتزاعی از پیش تعیین شده وجود داشت و این باعث میشد به عنوان مثال توصیف معشوق در اکثر اشعار کلاسیک یک جور باشد. اما این روند در شعر مدرن به کلی تغییر یافت. این بار عینیت عناصر خیال، جای رویاپردازی شاعر را گرفت، پدیدهها حتی پدیدههای انتزاعی روح خود را در اشیاء یافتند و این اشیاء به محوریترین پرسوناژ در شعر مدرن تبدیل شدند. در اشعار مجموعه «درخت سوال نمیکند، میافتد» نیز اشیا به جای شاعر سخن میگویند و احساسات شاعر با تجربهای عینی تعریف میشود. در اینجاست که بحث فردیت هر شعر و فردیت هر شاعر و فردیت هر تجربه مطرح میشود و از تصاویر و عناصری اپیدمیک در بین شاعران پرهیز میشود.
سپیده نیکرو متولد ۱۳۶۳ و فارغ التحصیل کارشناسی زبان و ادبیات فارسی پیش از این مجموعه شعری با عنوان «و اشتباه میکنم» منتشر کرده بود. مجموعه شعر «درخت سوال نمیکند، میافتد» حاوی اشعاری در فاصله بین سالهای ۸۸ تا ۹۳، عنوان دومین مجموعه شعر این شاعر جوان است که به همت نشر چشمه روانه بازار نشر شد.
کتاب حاضر شامل سه دفتر شعر است: بخش اول با نام «درخت سوال نمیکند، میافتد» حاوی اشعاری پخته تر از سایر بخشها با تمی فلسفی و اجتماعی در مضامینی چون مرگ، انسان، زندگی و... میباشد. بخش دوم با نام «برای دوست داشتنت برمیگردم» حاوی اشعار عاشقانه و بخش آخر با عنوان «خورشید از نام کوچک من حرف میزند» شامل اشعار کوتاه تصویری و بعضا هایکوهاست.
در بخش اول از این مجموعه که بیشترین حجم کتاب را نیز به خود اختصاص داده، شاعر تجربه زیسته خود را به اشیاء پیوند میزند و حتی گاهی خودش به کنار میرود تا شیء روایت کند که در برخی اشعار شاهد تصاویر و تشبیهاتی بدیع از این روایت هستیم. به عنوان مثال در شعر ششم از این بخش شاعر حرفهای نگفته را به لباسهای شسته تشبیه کرده و از جایی به بعد این استعاره است که روایت میکند تجربه خود را از لباسشویی، بند رخت، گیرههای لباس و... و تجربهای تازه را رقم میزند:
«نگفته بود
و نگفتهها را نمیشد
مثل لباسهای شسته تا کرد
در کمد گذاشت
و دیگر ندید
مدام باید
موی طناب را در حیاط آب بکشیم
دهان گیرهها را باز نگه داریم
و هی فکر نکنیم
به سناریوهای تازه
دیالوگهای ممکن
جوابهای در آمده از آستین
و هی فکر
فکر
فکر
به لباسهای تا نشده
روی بند آویزان نشده
گیر کرده در چرخهای لباسشویی
با آستینهای بلند
و دهانهای گره خورده
کلمات کلیدی : درخت سوال نمی کند می افتد