در اینجا گزارش ابنسینا (980م/370ق ـ 1037 م/ 428 ق)، دانشمند معروف ایرانی، از ابرنواختر 1006 م/ 396 ق، را می آوریم که تاکنون در منابع نجوم بررسی نشده است.
این گزارشِ رصدیِ کوتاه دربارۀ ستارهای جدید، بخشی از کتاب ابنسینا با عنوان شفا است که آن را در موضوع فلسفه، شامل فیزیک (طبیعیات)، نجوم و آثار علوی نوشته است. در ادامه، متن عربی و ترجمۀ فارسی [گزارش] را میآوریم، و پس از بحث مفصلی دربارۀ تاریخگذاری رصد، نشان میدهیم که این جرم آسمانی، ناپایدار، ساکن و/یا بدون دنباله ([به تعبیر ابنسینا:] «ستارهای بین ستارگان دیگر») بوده، نزدیک سه ماه در آسمان بوده و کمنور و کمنورتر میشده تا آنکه ناپدید شده، بارقههایی به اطراف پرتاب میکرده، یعنی جرقهزننده و بسیار پر نور بوده، و رنگ آن با زمان تغییر میکرده است. اطلاعات [این گزارش] با گزارشهای عربی و غیر عربی دیگری مستدل شده است. با این حال، کاملاً روشن است که آنچه ابنسینا در گزارش خود بدان پرداخته، ابرنواختر 1006 م/ 396 ق است؛ یعنی نمونهای از یک جرم آسمانی ناپایدار که در آثار علوی ارسطو دربارۀ آن بحث شده است. با توجه به شیوۀ بیان و توصیف [ابنسینا]، مثلاً تغییر رنگ [ابرنواختر]، این گزارش از دیگر گزارشهای شناخته شده[در این موضوع]، مستقل است.
مقدمه: ابرنواختر 1006
رصدهای تاریخی ابرنواخترها در شناخت ابرنواخترها، ستارههای نوترونی، و بقایای ابرنواخترها مهمند: گزارشهای تاریخی میتوانند تاریخ رصد (و بنابراین، سن بقایای ابرنواخترها، و در صورت وجود، ستارۀ نوترونی) را همراه با منحنی نور (بنابراین، احتمالاً نوع ابرنواختر)، گاهی رنگ و تغییر آن، و موقعیت ابرنواختر که برای تشخیص بقایای آن نیاز است، و در صورت وجود، ستارۀ نوترونی و/یا سحابی حاصل از باد تَپاختر را نشان دهند. بهکارگیری این گونه رصدهای تاریخی در مورد ابرنواخترهای 1006 م/ 396 ق (از آسیای شرقی، عربستان و اروپا)، 1054 م/ 446 ق (از آسیای شرقی و عربستان)، 1181 م/ 576 ق (فقط از آسیای شرقی)، و ابرنواخترهای 1572 م/ 979 ق و 1604 م/ 1012 ق (از آسیای شرقی و اروپا)، علاوه بر چند ابرنواختر دیگر از هزارۀ اول میلادی (نک: استفنسون و گرین 2002، که از این به بعد به صورت س.گ. 02 نشان داده میشود، و منابعی که در آن آمده است) موفقیتآمیز بوده است. در حالی که گزارش عربی دربارۀ ابرنواختر 1054 م/ 446 ق فقط وجود یک ستارۀ جدید نورانی را در دوپیکر/ ثور، در حدود سال 1054 م/ 446 ق تأیید میکند، گزارشهای عربی دربارۀ ابرنواختر 1006 م/ 396 حاوی اطلاعات مفصلی هستند (گلدشتاین 1965؛ کوک 1999؛ س.گ.02؛ رادا و نویهویزر 2015).
بر اساس رصدهای تاریخی و رصدهایی که پیرو آنها انجام شد، ابرنواختر 1006 و بقایای آن6/14+6/327گ دارای فاصله ای برابر با 08/0±18/2 کیلو پارسِک و خاموشیِ خیلی خفیفی است؛ استدلالهای متعددی روشن میسازند که انفجار این ابرنواختر از نوع آی. آ بوده است (نک: شفر 1996)؛ در این صورت برای یک ابرنواختر از نوع آی. آ، اوج درخشندگی برابر با قدر 4/0±5/7- خواهد بود (وینکلر و دیگران 2003).
ابرنواختر 1006 توسط یک یا چند منجم یمنی در 17-18 آوریل/ 9-10 رجب (رادا و نویهویزر 2015)، علی بن رضوان از 30 آوریل/ 22 رجب (گلدشتاین 1965؛ س.گ. 02)، و در چین و ژاپن از اواخر آوریل یا اوایل مه/ رجب (س.گ. 02) رصد شد. اطلاعات علی بن رضوان دربارۀ موقعیت (طول دایرةالبروجی) [این ابرنواختر] (همراه با بُعد آن بر اساس رصد چینیان و محدودۀ میل آن بر اساس گزارش راصد سَن گالن [در سویس کنونی] ) ما را در تعیین بقایای آن یاری میکند (نک: استفنسون و دیگران (1977) و س.گ. 02). رصدگران متعددی در دورۀ اسلامی به ایستا بودن آن توجه کردهاند. گزارش ابن ابی زرع (درگذشتۀ 1326 م/ 726 ق یا پس از آن) از یک منبع مراکشی دربارۀ ابرنواختر 1006 م (گلدشتاین 1965) – بر اساس تصحیح متون عربی و لاتینی آن توسط تورنبرگ (1843) – احتمالاً تنها منبعی است که به زمانی از روز که رصد در آن انجام شده است اشاره میکند: «ظهور آن پیش از غروب خورشید بود ...» (س.گ. 02).
اصطلاحات عربی زیر، در رصدهای تاریخی ابرنواخترها به کار رفتهاند:
«کوکب»، که به معنی «ستاره» یا «سیاره»، و یا در حالت عامتر به معنی جرم آسمانی است؛ مثلاً توسط ابن جوزی، ابن اثیر و ابن زرع برای ابرنواختر 1006 به کار رفته است (گلدشتاین، 1965)؛
«نجم»، که فقط به معنی «ستاره» است؛ مثلاً ابن یمانی و ابن دَیبع آن را برای ابرنواختر 1006 به کار بردهاند (رادا و نویهویزر 2015)؛
«نیزک»، که میتواند دنبالهدار یا نواختر معنی دهد، مثلاً علی بن رضوان و ابن ابی زرع آن را برای ابرنواختر 1006 به کار بردهاند (گلدشتاین 1965)، اما چیزی شبیه منظره یا رویداد آسمانی ناپایدار نیز معنی میدهد؛
«اثر»، که به معنی «رد» است، اما برای ابرنواخترهای 1006 و 1054 نیز به کار رفته است؛
«کوکب اثری» که به معنای «ستارۀ تماشایی» توسط ابن ابی اصیبعه برای ابرنواختر 1054 به کار رفته است (برشر و دیگران 1978).
اگر جرم رصد شده به عنوان نوعی ستاره رده بندی شود اما بازۀ زمانی نمایان بودنش محدود باشد (مثلاً برای چند ماه)، جرمی ناپایدار محسوب میشود. ردۀ اجرام آسمانی ناپایدار اغلب با اطلاعات بیشتری معلوم میشود، که مثلاً ناظر به ستاره مانند بودن، ایستا بودن، دنباله داشتن یا نداشتن آنهاست، و آنها را در ردۀ نواختر، ابرنواختر یا دنباله دار جای میدهد (برای مروری بر واژههای عربی به کار رفته برای ستارهها و اجرام آسمانی ناپایدار نک: کونیچ 1995).
استفنسون و گرین (2002) در کتابچه شان دربارۀ ابرنواخترهای تاریخی، در فصل مربوط به چشم اندازهای آتی، چنین نوشتهاند:
به نظر ما در نوشتههای عربی باید بتوان اشارههایی به این ابرنواختر [1006] – و احتمالاً [ابرنواختر] 1054 یافت.
در واقع، در اینجا گزارش جدیدی از ابرنواختر 1006 را آوردهایم.
ما متن عربی و ترجمۀ انگلیسی (فارسی) را در بخش 2 میآوریم. سپس در بخش 3، رصد را تاریخگذاری و متن را شرح و در بخش 4 یافتههایمان را خلاصه میکنیم.
ابنسینا و گزارش او دربارۀ ابرنواختر 1006 م.
ابوعلی حسین بن عبدالله بن سینا (به اختصار، ابنسینا، در لاتینی: Avicenna) دانشمند ایرانی جامع العلوم در سالهای 980 م/370 ق -1037م/ 428 ق است که آثاری در الهیات، پزشکی، و علوم طبیعی شامل نجوم نوشت. ابنسینا در بیشتر موضوعات پیرو ارسطو و بطلمیوس بود، اما کوشید تا اندازهگیریهای سماوی را نیز از لحاظ کیفی و کمّی بهبود بخشد (برای نمونه نک: سزگین، 1978). او «عصای یعقوب» یا «ابزار صلیبی» را برای اندازهگیری دقیق ارتفاع اختراع کرد (ویدمان، 1927)، که بعدها «سدس» جایگزین آن شد. ابنسینا در آثارش دربارۀ مجسطی و نیز در شفا، برخی از رصدهای خود، از جمله آنچه گذر زهره دانسته و شاید یک لکۀ خورشیدی یا گذر زهره در 24 مه 1032 م/ 4 جمادی الثانی 423 ق بوده، را شرح داده است (گلدشتاین، 1969؛ کاپور، 2013).
کتاب دایرةالمعارفی ابنسینا با عنوان شفا اثر اصلی او در فلسفه است که حدوداً بین سالهای 1013 م/ 403 ق تا 1023م/ 414 ق نوشته شده است؛ نسخۀ خطی تقریباً کاملی از این اثر در کتابخانۀ بادلیان، انگلستان، موجود است؛ مدکور و دیگران (1965) تصحیح انتقادی متن عربی را چاپ کردهاند که در کارمان از همان استفاده کردهایم (نک: شکل 1). در این اثر، ابنسینا دربارۀ فلسفۀ ارسطویی، شامل علوم طبیعی، بحث کرده است. او در جلد پنجم ضمن پرداختن به بحث آثار علوی ارسطو دربارۀ پدیدههای ناپایدار سماوی، به ستارۀ جدیدی اشاره کرده که در 397 ق (1006-1007 م) دیده است.
مایلیم چگونه یافته شدن این متن کوتاه (شکل 1) را دربارۀ چیزی که به احتمال زیاد ابرنواختر 1006 است ذکر کنیم: گلدشتاین (1982)، در معرفی کتاب سزگین (1979) گزارش داده که ع. ا. صبره ، او (گلدشتاین) را از وجود اشارهای به ابرنواختر 1006 در کتاب شفا ابنسینا با خبر کرده است:
پروفسور ع. ا. صبره مرا از عبارتی در آثار علوی ابنسینا با خبر ساخت که به ابرنواختر 1006 اشاره کرده است.
در اینجا متن عربی را از تصحیح مدکور و دیگران (1965)، صفحۀ 73، سطرهای 12 تا 17(نک: شکل 1) میآوریم.
شکل 1: متن عربی گزارش ابرنواختر 1006 از شفا ابنسینا، به تصحیح عربی مدکور و دیگران (1965)، ص 73.
ترجمۀ ما در زیر میآید :
از این رو پیش میآید که اشتعال و التهاب مدت (زیادی) باقی بماند، یا به شکل طرۀ گیسو یا با دنباله، اغلب در شمال، اما گاهی هم در جنوب، یا به شکل ستارهای بین ستارگان ـ مانند یکی که در سال 397 ق پدیدار شد. این [پدیده]، نزدیک سه ماه باقی ماند، کمنور و کمنورتر شد تا ناپدید شد؛ در آغاز به تاریکی و سبز شدن گرایید، بعد شروع به پرتاب مداوم جرقه کرد، و بعد بیشتر و بیشتر سفید شد و سپس کمنورتر و ناپدید شد. این [پدیده]، میتواند به شکل ریش یا حیوانی شاخدار یا اشکال دیگر هم باشد.
در فصل پنجم شفا که در این ارتباط است، ابنسینا دربارۀ آثار علوی ارسطو بحث کرده است. ابنسینا، به پیروی از ارسطو، توضیح میدهد که بیشتر پدیدههای نورشناختی جوی، به ویژه آنهایی که با هوای مرطوب ارتباط دارند، ناشی از بخار مرطوب هستند، حال آنکه پدیدههای مربوط به تندر، کولاک، باد مانند شهابها و دنبالهدارها از بخار خشک نشأت میگیرند. در جملۀ نخست از نقل قول بالا، ابنسینا به روشنی دربارۀ آنچه امروزه دنبالهدار مینامیم، صحبت میکند (به شکل طرۀ گیسو یا با دنباله). او پس از شرح ستارۀ ناپایدار سال 397 ق، صحبت دربارۀ اجرام ناپایدار دیگر، شامل آنچه دنبالهدار مینامیم، را ادامه میدهد («این [پدیده]، میتواند به شکل ریش باشد...»).
او میگوید چنین چیزی «مدت (زیادی) باقی میماند»، یعنی ناپایدار است. اینکه «ستارۀ جدیدی در میان ستارهها»، در کنار آنچه امروز دنبالهدار مینامیم مورد بحث قرار گرفته است، عجیب نیست زیرا هر دو، پدیدههای متغیری هستند که زیر فلک قمر جای دارند. به عبارت دیگر، اصطلاح «دنبالهدار» در زمان گذشته، برای انواع مختلفی از اشیاء، شامل آنچه امروزه دنبالهدار، نو اختر و ابرنواختر مینامیم به کار میرفت.
چون ابنسینا میتواند شاهدی عینی برای ابرنواختر 1006 بوده باشد، باید دید وقتی ابرنواختر 1006 دیده میشد، او کجا زندگی میکرد: ابنسینا بخارا (واقع در ازبکستان امروزی) را بین 999 م/ 389 ق تا 1005 م/ 395 ق ترک کرد و از طریق نیشابور (ایران) در عرض جغرافیایی 36 درجه و 13 دقیقه شمالی و مرو (ترکمنستان) در 37 درجه و 40 دقیقۀ شمالی به کاث (ازبکستان) در 41 درجه و 41 دقیقۀ شمالی، مرکز کهن استان خراسان در جنوب دریاچۀ آرال رفت، که اکنون به نام بیرونی، دانشمند ایرانی که در آنجا متولد شد، خوانده میشود، رفت. ابنسینا در 1012 م/ 402 ق کاث را ترک کرد. بنابراین، اگر ابنسینا شاهدی عینی برای ستارۀ جدید در 7/1006 میلادی باشد، به احتمال زیاد آن را در عرضی شمالی بین 36 درجه و 13 دقیقه تا 41 درجه و 41 دقیقه، احتمالاً در عرض جغرافیایی دوم، دیده است. متن روشن نمیکند که ابنسینا خودْ راصد بوده است یا نه.
شرح: نخست به تاریخگذاری رصد، و بعد به اطلاعات دیگر متن میپردازیم.
تاریخگذاری
یک تفاوت آشکار با گزارشهای دیگر، سال ظهور [ابرنواختر] است که ابنسینا به آن اشاره کرده است، یعنی 397 ق، در حالی که همۀ گزارشهای عربی دیگر آن را 396 ق آورده اند.
تقویم مسلمانان تقویمی قمری است، که در آن، ماهها (و سالها) از غروبی که هلال ماه نو دیده شود آغاز میشوند (روزها از غروب تا غروب حساب میشوند، نک: قرآن، سورۀ 2، 189). [در این تقویم] ماه کبیسهای وجود ندارد. ماهها معمولاً 29 یا 30 روز طول میکشند، زیرا دورۀ تناوب هلالی 26/29 تا 80/29 روز (با میانگین 53/29 روز) طول میکشد. اگر در طول تاریخ، ماههای مسلمانان به طور متناوب 29 یا 30 روزه باشند، در این صورت، در هر بازۀ 30 ساله، 11 سال با یک ماه شامل یک روز اضافی خواهد بود (یعنی یک سال قمری با هفت ماه 30 روزه و 5 ماه 29 روزه).
سال [ظهور ابرنواختر] برحسب تقویم هجری قمری ذکر شده است. مبدأ این تقویم، یعنی سال یکم هجری، بر اساس نظر اغلب پژوهشگران، در 16/17 ژوئیۀ 622 میلادی بوده، اما مثلاً بر اساس نظر دو بلوا (2000) ممکن است در 15/16 ژوئیۀ 622 میلادی هم بوده باشد.
هر تاریخ مفروض در تقویم هجری قمری میتواند با دقت2± روز به تاریخ یولیانی یا گرگوری تبدیل شود. دلیل این تقریب این است که ضمن تقریب [مربوط به تعیین] آغاز دوره (نک: [مطلب] بالا)، معلوم نیست که در گذشتۀ دور چه ماهی یک روز اضافه داشته است و نیز نخستین رؤیت هلال ماه نو ممکن است به دلیل مثلاً آب و هوای نامساعد و/یا چشمانداز نامناسب به تأخیر بیفتد. همچنین ممکن است ـ حتی راصد با تجربه ـ علیرغم ناممکن بودن، ادعا کند که هلال ماه نو را دیده است تا ماه، یک روز زودتر آغاز شود (داگت و شفر، 1994). برای جزئیات بیشتر دربارۀ قواعد تقویم قمری نک: مثلاً اشپولر و مِیر (1961)، دو بلوا (2000)، سعید و دیگران (1989)، و نویهویزر و کونیچ (2014).
چون تاریخی که ابنسینا ذکر کرده، خیلی دقیق نیست، و فقط عدد سال داده شده است، نیازی به تلاش برای تعیین تاریخ آغاز سال با دقت بالا نیست. بر اساس تقویم قمری محاسبه شده (اشپولر و میر 1961)، سال 397 هجری قمری در غروب (2±) 26 سپتامبر 1006 میلادی آغاز شده است.
چنانکه پیشتر اشاره شد، همۀ راصدان دیگر، تاریخهای جلوتری را برای نخستین رصد خود دادهاند: علی بن رضوان ابرنواختر 1006 را از 30 آوریل 1006 / 22 رجب 396، راصد چینی از اول مه /23 رجب (ولی احتمالاً پیش از آن در 3 آوریل/ 24 جمادی الثانی) [دیدهاند]، و در ژاپن، نخست در 28 یا 30 آوریل/ 20 یا 22 رجب دیده شد (نک: گلدشتاین 1965؛ س.گ. 02)؛ ممکن است ابرنواختر 1006 پیشتر، حدود 17/18 آوریل/ 9/10 رجب در یمن رصد شده باشد (برای شواهد، نک: رادا و نویهویزر 2015). راصد سن گالن گزارش میدهد که ستارۀ جدید را سه ماه رصد کرده است (س.گ. 02)؛ اگر همۀ این [رصد]ها پس از غروب خورشید بوده باشد، بر اساس موقعیتش، نمیتواند آن را پس از حدود 10 ژوئیه/ 4 رمضان رصد کرده باشد، پس احتمالاً وی در آوریل 1006 رصد ابرنواختر 1006 را آغاز کرده است. با اینکه بیشتر راصدان مسلمان اشاره کردهاند که ابرنواختر را حدود 2 تا 4 ماه دیدهاند، گزارش [راصد] مراکشی طول دورۀ رؤیت پذیری را 6 ماه نشان میدهد، که تا بعد از مقارنه با خورشید بوده است (گلدشتاین 1965؛ س.گ. 02). چینیان نیز طلوع و غروب همزمان با خورشید ابرنواختر 1006 را در 1007 م رصد کردند (س.گ. 02). بنابراین، ابرنواختر 1006 در سال [قمری] مسلمانان که در غروب (2±) 26 سپتامبر 1006 آغاز شده است، هنوز قابل رؤیت بوده است. ابرنواختر 1006 از نیمۀ سپتامبر تا نیمۀ نوامبر در مقارنه با خورشید بوده است، بنابراین، اگر این [ابرنواختر] در 397 ق رصد شده است، [این رصد] باید قبل از نیمۀ نوامبر 1006 بوده باشد.
چهار حالت برای تفسیر سال 397 ق که ابنسینا ذکر کرده، ممکن است:
ابنسینا در مقام یک شاهد عینی، به اشتباه، عدد سال نادرستی را در متن [گزارش] آورده است، که مثلاً ناشی از خطای حافظه یا نوشتار است، زیرا شفا احتمالاً سالها پس از رصد، در 1014م/ 405 ق تا 1020 م/ 411 ق نوشته شده است.
عدد سال در خلال انتقال شفاهی از راصد به ابنسینا به اشتباه، از 396 ق به 397 ق تغییر کرده است.
کاتب یکی از نسخهها به اشتباه سال 396ق را 397 ق نوشته است.
راصد (احتمالاً خود ابنسینا) در واقع ابرنواختر 1006 را در سال 397 ق دیده است، که [این رصد] در (2±)26 سپتامبر 1006 م، یعنی همزمان با یا بعد از تشریق [ابرنواختر] پس از مقارنه با خورشید (بعد از نیمۀ سپتامبر) آغاز شده است.
احتمال مورد اخیر (4) کمتر است، زیرا ستاره در سال 396 ق درخشانتر بوده است. سال 397 ق به احتمال قطعیتر، به نادرست ـ یک سال دیرتر نوشته شده است.
جرم آسمانی ناپایدار دیگری، به ویژه دنبالهداری، وجود ندارد که بتواند در سال 397 ق (1006 یا 1007 م) مورد نظر ابنسینا بوده باشد (نک. هو پنگ یوک1962 و کرونک 1999) . یکی دیگر از شواهد و قرائن برای بازۀ زمانی رؤیتپذیری در بهار یا میانۀ 1006 م این است که ابنسینا تصریح کرده است که این جرم [آسمانی] نزدیک به سه ماه قابل رؤیت بوده، که با [گزارش] راصدان مسلمان، که این جرم را در آوریل یا مه دیدند و آن را اغلب 2 تا 4 ماه رؤیت کردهاند، کاملاً سازگار است.
ایستایی، ظاهر، جهت، مدتزمان [رؤیت پذیری]، منحنی نور، رنگ و درخشندگی
اکنون میتوانیم دربارۀ اطلاعات دیگری که از [گزارش] ابنسینا به دست میآید بحث و آنها را با [گزارشهای] راصدان دیگر مقایسه کنیم.
بدون دنباله بودن (و/یا ایستا بودن): با توجه به عبارت «به شکل ستارهای بین ستارگان» احتمالاً منظور ابنسینا این است که جرم جدید ناپایدار، بدون دنباله بوده است - بر خلاف اجرام پایدارتر، مثل دنبالهدارها (اگر به شکل طرۀ گیسو/ریش باشند) که نسبت به ستارهها در حرکت هستند. عبارت «ستارهای بین ستارگان» میتواند همچنین، یا به عنوان گزینهای دیگر، «ایستا» معنی دهد. گزارشهای عربی دیگر به ایستایی اشاره کردهاند: علی بن رضوان میگوید «این [جرم] همانجا که بود ماند و هر روز با برج دایرةالبروجیاش حرکت کرد»؛ ابن جوزی نوشته است: «و این [جرم] ثابت ماند» (گلدشتاین 1965؛ س.گ. 02)؛ و شاید ابن یمانی و ابن دیبع نیز به همین معنی گفتهاند: بدون تغییر ماند».
جهت: حتی با اینکه ابرنواختر 1006 چنانکه ابنسینا نوشته، در قلمرو ایرانی- اسلامی در منتهیالیه جنوبی ظاهر شده است، نمیتوانیم دربارۀ جهت آن نتیجهگیری کنیم. حتی وقتی او میگوید [دنبالهدارها] اغلب در شمال، اما گاهی هم در جنوب، یا به شکل ستارهای در میان ستارهها، مانند آنچه در سال 397 ق پدیدار شد، دیده میشوند، شاید پیش از اینکه بحث ستارۀ جدید 1006 م را شروع کند، فقط گفتۀ ارسطو را دربارۀ دنبالهدارها (یا به طور کلی، اجرام آسمانی ناپایدارِ معمول) نقل میکند که در هر دو جهت شمال و جنوب پدیدار میشوند.
مدتزمان [رؤیت پذیری]: مدت زمانی که برای رؤیت داده شده («قریباً من ثلثة أشهر»: نزدیک سه ماه) میتواند کمی کمتر یا کمی بیشتر از سه ماه معنی دهد، و با [گزارش] بیشتر راصدان همخوانی دارد: علی بن رضوان (چهار ماه)، ابن جوزی و ابن اثیر («آغاز شعبان .... تا نیمۀ ذوالقعده»، یعنی 5/3 ماه)، گزارش مراکشی «این ستاره شش ماه [قابل رؤیت] بود»، یحیی بن سعید انطاکی «[درخشش] این [ستاره] چهار ماه ادامه داشت (کوک 1999)، یمانی «در شب نیمۀ رجب در سال 396 ق، ستارهای پدیدار شد ... در شب نیمۀ رمضان، نورش شروع به کم شدن کرد و کمکم محو شد»، یعنی بیش از دو ماه، و مانند آن ابن دیبع «در شب نیمۀ رجب ستارهای مانند زهره پدیدار شد .... تا شب نیمۀ رمضان بدون تغییر باقی ماند، یعنی کمتر از دو ماه [قابل رؤیت] نبود». به ویژه، اگر ابنسینا (یا منبع گزارش او) ابرنواختر 1006 را از حدود اواخر آوریل (میانۀ رجب) یا اوایل مه (اواخر رجب) 1006 برای حدود سه ماه رصد کرده باشد، در محل [رصد]، آن را تا تغریب رصد کرده است.
با فرض اینکه ابنسینا در 1006م/ 396ق در عرض جغرافیایی شمالی بوده، نک: بخش 2، (چه در نیشابور با عرض 36 درجه و 13 دقیقه شمالی یا در مرو با عرض 37 درجه و 40 دقیقه شمالی، یا کاث با عرض 41 درجه و 41 دقیقه شمالی، احتمالاً همین مورد آخر): عرض جغرافیایی محل احتمالی او، کاث، مانند ناپل ایتالیا (41 درجۀ شمالی) است، جایی که رصد ستارهای جدید طی یک دورۀ سه ماهه گزارش شده است: ستارهای تابان درخشید، و خشکسالی بزرگی به مدت سه ماه رخ داد (س.گ. 02 به نقل از سالنامههای بِنِوِنتو ). سن گالن که ستارۀ جدید در آن هم برای سه ماه دیده شده است با عرض 47 درجه و 25 دقیقه بین کوههای بلند از این هم شمالیتر است (س.گ. 02). ابنسینا هم مثل راصدان ناپل میتوانست ابرنواختر 1006 را فقط تا اواخر ژوئیه رصد کند (اگر تنها پس از غروب رصد کرده باشد): در 31 ژوئیۀ 1006، ابرنواختر 1006 در هنگام غروب خورشید با قدر ظاهری حدود 1- در ارتفاع حدود 5 درجه و سی دقیقه بالای افق بوده است. (همچنین باید توجه کنیم که افق جنوبی کاث/ بیرونی کاملاً هموار است: کاث/ بیرونی در مرز امروزی ازبکستان و ترکمنستان قرار دارد و ترکمنستان به ویژه در جنوب کاث/ بیرونی، تقریباً هیچ کوه بلندی ندارد.) بنابراین، راصد (که ابنسینا گزارش او را نقل کرده است) میتوانسته است ابرنواختر 1006 را در مه، ژوئن و ژوئیه (رجب، شعبان و رمضان) (نه دیرتر، بلکه شاید زودتر، در آوریل (جمادی الثانی)) رصد کند. شاید او (بخشی از) طلوع، اوج، افول، و حتی تغریب ابرنواختر 1006 را رصد کرده باشد. این که ابنسینا میگوید که ستارۀ جدید را نزدیک سه ماه (احتمالاً مه، ژوئن، ژوئیه (رجب، شعبان، رمضان)) دیده است، با گزارشهای دیگر دورۀ اسلامی کاملاً مطابقت دارد.
منحنی نور: ابنسینا همچنین میگوید که درخشش ستارۀ جدید پیش از ناپدید شدنش کم میشد («کمنور و کمنورتر شد تا ناپدید شد»، و بعد: «و سپس کمنورتر و ناپدید شد»)، چنانکه نویسندگان یمنی نوشتهاند: به نوشتۀ یمانی «در شب نیمۀ رمضان، نورش شروع به کاهش کرد و به تدریج محو شد» طبق نوشتۀ مشابهی از ابن دیبع «نورش کم شد و بهتدریج محو شد». ارتباط کاهش تدریجی در درخشندگی با ناپدید شدن [در گزارش] ابنسینا بهخوبی میتواند به معنی تغریب باشد. چون ابرنواختر 1006 از اواخر سال 1006 م.، توسط برخی از راصدان حتی پس از مقارنه با خورشید رصد شده است، احتمال اینکه ابرنواختر 1006 به دلیل کمنور بودن ذاتیاش، پیش از تغریب قابل رؤیت نبوده باشد، کم است. واژۀ عربی «فبقی» در متن [گزارش] ابنسینا، در اینجا به صورت (ثابت در جایش) «باقی ماند» ترجمه شده است، اما به شکلی نسبتاً ناپایدار (چنانکه نزدیک سه ماه دیده شد)، یا شاید (با درخشندگی تقریباً ثابت) باقی مانده است؛ همچنین شاید ابنسینا در جملۀ قبلیاش به ایستا بودن نیز اشاره کرده باشد «ستارهای در میان ستارهها».
رنگ: به رنگ و تغییر آن اشاره شده است: «در آغاز به تاریکی و سبز شدن گرایید، بعد شروع به پرتاب مداوم جرقه کرد [یرمی بالشرر]، و بعد بیشتر و بیشتر سفید شد...». شاید فهم این بخش از متن مشکلتر باشد. آنچه ما «تاریکی» ترجمه کردیم، میتواند حتی «سیاهی» یا شاید «کمنوری» معنی دهد، اما سیاه به عنوان رنگ یک جرم آسمانی تقریباً غیرممکن است؛ هرچند سیاه در معنای نگونبخت در عربی شناخته شده و به کار رفته است، در اینجا، این تفسیر نامحتمل است، چون [در اینجا سیاه] در کنار سبز آمده است – و نیز چون ابنسینا مخالف جادو، طالعبینی و غیره شناخته میشود. عبارت تاریکی و سبزی میتواند سبز کمرنگ مایل به زرد معنی دهد (در آغاز، یعنی قبل از اوج درخشندگی). آنچه به عنوان رنگ سبز در آسمان وصف میشود، اغلب زرد یا زرد مایل به سبز است، چون زرد و سبز خیلی به هم شبیهاند. چینیان گزارش کردهاند که ستارۀ جدید زرد بود (س.گ. 02). ابنسینا ادامه میدهد: «سپس بیشتر و بیشتر سفید شد». در این مورد، ابنسینا باید گزارش میکرد که ستارۀ جدید، اول زرد مایل به سبز بوده و سپس بیشتر و بیشتر سفید شده است.
هرچند معلوم نیست که ترجمۀ ما از رنگها مقصود [ابنسینا] را برساند یا حتی متن منتقل شده در این بخش افتادگی دارد یا نه، متن [گزارش] او میتواند چنانکه در ادامه آمده به شکلی سازگار تفسیر شود:
«در آغاز به تاریکی و سبز شدن گرایید» یعنی در ابتدا کمنور و سبز مایل به زرد بود (مانند گزارش چینی: «درخشندگیاش زیاد شد در حالی که زرد بود»، نک: س.گ. 02)، «بعد شروع به پرتاب مداوم جرقه کرد، و بعد بیشتر و بیشتر سفید شد»، یعنی در طول بازۀ پرنور بودن، جرقه میزد (مانند گزارش چینی و گزارشهای عربی دیگر) و در خلال اوج درخشندگیاش، سفیدتر و سفیدتر (درخشانتر؟) میشد. تغییر رنگ گزارش شده، هم از لحاظ محتوا و جزئیات، و هم از لحاظ عبارات عربی از گزارشهای دیگر مستقل است.
درخشندگی: ابنسینا گزارش میدهد که این [ابرنواختر] «جرقه پرتاب میکرد»، یعنی چشمکزن بود؛ این نیز دوباره با همۀ گزارشهای عربی و درخشش بسیار، سازگار است: علی بن رضوان «این [ابرنواختر] بسیار میدرخشید»، ابن جوزی «این [ابرنواختر] درخشان بود»، ابن سعید انطاکی «این [ابرنواختر] پرتوهای خیرهکننده و تلألوئی بسیار داشت»، مانند یمانی و ابن دیبع «این [ابرنواختر] تلاطم زیادی داشت». عبارت «یرمي بالشرر» برای پرتاب جرقه، دربارۀ چشمکزن بودن، با دیگر گزارشهای عربی متفاوت است، که دوباره استقلال آن را نشان میدهد. چون ابنسینا ستارۀ جدید را با درخشندهترین ستاره(های) آسمان و زهره (درخشانترین سیاره در آسمان) مقایسه نکرده است، ستارۀ جدید احتمالاً از درخشانترین ستارهها – و حتی زهره – بسیار پرنورتر بوده است؛ یعنی از قدر 5- ، بیشترین درخشندگی ممکن زهره، نیز پرنورتر بوده است.
خلاصه:
این گزارش ابنسینا از یک جرم ناپایدار آسمانی در سال 397 ق بهروشنی با گزارشهای معتبر دیگر دربارۀ ابرنواختر 1006 مرتبط، اما در عین حال اصیل است (هرچند به تاریخ یک سال دیرتر است). ابنسینا در بحثی راجع به پدیدههایی که مفروضاً زیر فلک قمرند، گزارش جرم آسمانی ناپایداری را به صورت ستارۀ بدون دنبالهای بین دیگر ستارگان داده است، که نزدیک سه ماه دیده شده، و چشمکزن بوده است؛ رنگش ابتدا از سبز (مایل به زرد) به سفید تغییر کرده، و سپس بهتدریج درخشندگیاش کمتر شده است (شاید به دلیل تغریب).
به طور کلی، متن [گزارش] ابنسینا با دیگر گزارشهای عربی (و غیر عربی) دربارۀ ابرنواختر 1006 همخوان است، افزودۀ عمدۀ او، «تغییر رنگ» و برخی تعبیرها، مثل «ستارهای در میان ستارهها» و «پرتاب جرقه» است. بنابراین، این گزارش مستقل است.
وقتی علی بن رضوان میگوید «دانشمندان دیگری گهگاه آن (ابرنواختر 1006) را دنبال کردند و به نتیجۀ مشابهی رسیدند» (س.گ. 02)، شاید در این میان، به ابنسینا هم نظر داشته است.
منابع
Brecher, B.R., Lieber, E., Lieber, A.E. 1978, Nature, 273, 728;
Cook, D. 1999 JHA, 30, 131;
de Blois, F.C. 2000, Tārīkh in: Bosworth, C.E., van Donzel, E., Heinrichs, W.P., Lecomte, G. (Eds.) Encyclopaedia of Islam, new edition, Vol. X, Leiden: Brill;
Doggett, L.E. & Schaefer, B.E. 1994, Icarus, 107, 388;
Ginzel, F.K. 1906, Handbuch der mathematischen und technischen Chronologie I, Hinrichsche Leipzig;
Goldstein, B.R. 1965, AJ, 70, 105;
Goldstein, B.R. 1969, Centaurus, 14, 52;
Goldstein, B.R. 1982, Isis, 73, 311;
Ho Peng Yoke 1962, Vistas, 5, 172;
Kapoor, R.C. 2013, Indian J. of History of Science, 48, 405;
Kronk, G.W. 1999, Cometography, Vol. 1, Cambridge Univ. Press, Cambridge, UK;
Kunitzsch, P. 1995, al-Nudjūm, in: Bosworth, C.E., van Donzel, E., Heinrichs, W.P., Lecomte, G. (Eds.) Encyclopaedia of Islam, new edition, Vol. VIII, Leiden: Brill;
Madkūr, I., Muntaṣir, ‛A., Zāyid, S., Ismā‛īl, cA. (Eds.) 1965, Ibn Sīnā, al-Shifā, al-Ṭabī‛īyāt, Vol. 5, Cairo;
Neuhäuser, R. & Kunitzsch, P. 2014, AN, 335, 968;
Rada, W. & Neuhäuser, R. 2015, AN, 336, 249;
Said, S.S., Stephenson, F.R., Rada, W. 1989, Records of solar eclipses in Arabic chronicles, in: Bull. School of Oriental and African Studies, U London, Vol. LII Part I;
Schaefer, B.E. 1996, ApJ, 459, 438;
Sezgin, F. 1978, Geschichte des arabischen Schrifttums Vol. VI, Astronomie, Brill Leiden;
Sezgin, F. 1979, Geschichte des arabischen Schrifttums Vol. VII, Astrologie und Meteorologie, Brill Leiden;
Spuler, B. 1963, Der Islam. Zeitschrift für Geschichte und Kultur des Islamischen Orients 38, 154;
Spuler, B. & Mayr, J. 1961, Wüstenfeld-Mahler’sche Vergleichungs-Tabellen, Dt. Morgenländische Ges., Steiner Wiesbaden;
Stephenson, F.R. & Green, D.A. 2002, Historical Supernovae and Their Remnants, Oxford, Clarendon (SG02);
Stephenson, F.R., Clark, D.H., Crawford, D.F. 1977, MNRAS. 180, 567;
Tornberg, C.J. 1843, Annales Regum Mauretaniae, Vol. IX, Upsaliae;
Wiedemann, E. 1927, Acta Orientalia, 5, 82.