پس از اینکه گزارشهایمان ارائه کردیم، ایشان دستهای ما را گرفتند و در میان دستهای خود قراردادند. برای لحظهای احساس کردیم که دستهایمان با دستهای امام یکی شده است، بهگونهای که تا روزها و شاید هم هفتهها گرمی دستهای امام را احساس میکردیم. هرگاه به یکدیگر میرسیدیم، آن خاطره را برای یکدیگر یادآوری میکردیم. در آن جلسه این صحبت امام که «توکلتان به خدا باشد، از شکست نترسید، از چیزی نترسید و شما پیروز خواهید بود»، روح تازهای به ما بخشید؛ و در تصمیمگیریهای مهم عملیاتهای بعدی ما مبنای مهمی قرار گرفت و پیشرفتهای قابلتوجهی نیز در کارهایمان به وجود آورد.