نظر منتشر شده
۱
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 383171
فساد ناکارامدی
بخش تعاملی الف - محمدعلی مدیرخراسانی*
تاریخ انتشار : شنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۳۲
به نقل از نشریه Harvard Business Review، در پنجاه سال گذشته اقتصاد ایالات متحده به میزان زیادی از سرمایه‌گذاری روی منابع طبیعی به سرمایه گذاری روی استعدادهای انسانی (نخبگی) تحول پیداکرده است، تعداد شرکت های بزرگی که حضور خود در جمع ۵۰ شرکت بزرگ را مدیون منابع طبیعی بوده‌اند از ۳۶ به ۱۰ رسیده است، بیش از نیمی از این شرکت ها، مانند Google، اکنون متکی بر استعدادهای انسانی هستند و متوسط حقوق سطوح بالای مدیریت چندین برابر شده است که این مورد سطحی ترین نوع سرمایه گذاری روی نخبگان است که درصورت عدم تناسب دریافت و عملکرد فسادبرانگیز نیز هست و از طرقی مانند جبران خدمات به وسیله سهام شرکت تحت مدیریت تعدیل می شود. در این بین شرکت ها و موجودات جالبی نیز تحت قواعدی زیبا یا سوال‌ برانگیز ظهور می کنند.

شرکت هایی مثل گوگل در تعداد سال های محدود از صفر به ارزش چند صد میلیارد دلاری حقیقی می رسند و سیاستمداران را برای مهار عنان خود به زحمت می اندازند. یا مثلا در قسمت تاریک‌تر داستان، جیمز سایمونز بنیانگذار شرکت فناوری رنسانس (Renaissance Technologies) سالی دو و دو دهم میلیارد دلار از طریق سهم بری از مبادلات سرمایه گذارانه (Hedge Fund and Money Management) حقوق می گیرد و سود می برد. وی از طریق برنامه های پیشرفته رایانه‌ای سود می برد که سرورهای میزبان آن ها دائما متصل به داده‌های بورس نیویورک هستند و در موقعیت های کوتاه زمانی سریعتر از انسان ها به خرید و فروش سهام و سرمایه‌گذاری خودکار یا نیمه خودکار می‌پردازند. پنج دقیقه نگهداشتن سهام برای شرکت رنسانس زمان زیادی است. رنسانس از تلاطم سهام و دلالی ارزش سود می برد نه لزوما ایجاد ارزش و رشد بلند مدت شرکت ها. شاید هیچیک از ما جادوی اقتصاد لیبرال را در زدن جیب مردم نپسندیم ولی مهارت بکارگیری ابزارهای روز در مدیریت پیشرفته قطعا مورد علاقه همه ماست. در کنار بازی های غیرسازنده با علم و فناوری توانمندسازها و مسیرهای خلق ارزش زیادی وجود دارد که به کمک این ابزارها و فناوری ها جامعه را منظم‌تر و ثروتمندتر می کنند: نسل های جدید نرم افزارهای ارزیابی، مدیریت دانش، تحلیل بزرگ داده، مدیریت فرایند، برنامه ریزی منابع، مدیریت مشتری و روش های هوشمندانه ادغام و بکارگیری مجتمع آن ها، مثلا در قالب یک مغز مصنوعی مدیریت سازمانی، که با لحاظ استانداردها و روش های بگارگیری و مدیریت روز به میزان زیادی بهره‌وری را در یک سازمان متوسط، یک کارخانه، وزارتخانه یا کشور می‌توانند افزایش بدهند. اما اگر از دانش و فناوری روز مدیریت به درستی و به میزان کافی استفاده نکنیم و میلیاردها دلار برای استفاده صحیح از آن سرمایه‌گذاری ننماییم چه؟ به سرزمین مستضعفین تحت ظلم توسط مدیران ناکارآمد، نامنظم، عصبانی، فقیر و مقصر که در حال جنگ با برخی سنن الهی هستند خوش آمدید!

می دانیم که فساد در انواع مختلفی ظاهر می شود. یکی از انواع شدید اما مورد غفلت آن فساد و تباهی ناشی از ناکارامدی، سوء مدیریت، عدم بهینگی و از دست دادن فرصت ها و شکوفا نشدن ظرفیت هاست. «فساد ناکارامدی» از بزرگترین جنایات جاری عادی انگاشته شده در حکومت و مردم ایران است که گپ و گفتی کوتاه و تلخ اما صادقانه با هموطنان گرامی (چه از نوع مسوول و چه از جنس ملت) در این مورد ضروری به نظر می رسد. پادشاه شوکت آریایی و فر آیین پارسایی ما در این مورد بدجوری لخت است. آیا در مورد یکی از زشت ترین کاریکاتورهایی که به دست خود و به نام مسلمان و از پیکره کشور خود از پیامبر اسلام تصویر کرده‌ایم تظاهرات خواهیم کرد؟ آیا این زشتی ما به دست خودمان محکوم به مرگ خواهد شد؟ نه آقاجان چهارتا دکتر/مهندس فلانی و ده تا شرکت مورد حمایت که نتیجه گرفته اند معنی مدیریت ملی نمی‌دهند و با چند جوانه و نوگل یک کشور گلستان نمی‌شود.

حقیقت این است که بی تعارف ما در امر ناکارآمدی، مقصر بلکه مجرم بلکه جانی هستیم، اما اکثرا بدون سوء نیت و آگاهی از ابعاد قضیه! این عرصه از مظلوم ترین جبهه های جهاد کشور است. جانباز و شهید آن فحش و کنایه می شنوند و گوش مسوولین کشور نسبت به ندای حق طلبی آن ها سنگین است.
بحث فرد در این موارد نیست، ریشه مساله اصلا سیاسی نیست، بحث مظلومیت عرصه و عمق ناکارآمدی مدیریتی ما است. اگر خوب فکر کنیم در می یابیم که واقعا جنایات زیادی در کشور، بلکه شاید اکثر جنایات مدیریتی مشهود، ریشه در ناکارامدی مدیران ما دارند. اگر ایران را به یک فرد تشبیه کنیم این فرد ممکن است انقلابی، خوش قلب، مهندس یا پزشک، هوشمند، تا حد قابل تحسینی شجاع و عدالت طلب به نسبت دنیای امروز و واجد خصوصیات خوب دیگر باشد ولی قطعا "مدیر و مدبر و منظم بطور پیشرفته و به معنی علی وار کلمه (یا حتی در حد متوسط)" نیست. این فرمایش امام (لزوم "نظم امور"، که معنای عمیق و پیشرفته و پیچیده روز دارد و امروزه با استانداردها و روش های پیشرفته ای در علوم مدیریت و رایانه گره خورده است) را زیر پا گذاشته ایم و اقتصاد نیز مطابق سنن الهی ما را زیر پای خود می فشارد. حتی از بستن یا کنترل شیر نفت خود یا ایجاد شغل برای تولید سالم هم با وجود این همه ظرفیت عاجزیم! اصولا حتی اغلب مدیرترین افراد کشور ما (به نسبت دیگران) و اغلب اساتید رشته مدیریت ما در چنان کشور ضعیف و فقیری از لحاظ دانش و تجربه و پیاده سازی مدیریت پیشرفته زیست می کنند که با وجود برتری به شخص غیرمتخصص هنوز از غافله جهانی بسیار عقب هستند. درد دیگر این است که کار مدیریت را نیز اغلب به دست افراد غیرمتخصص می سپاریم و همین ظرفیت موجود را نیز کمتر مورد استفاده و پرورش قرار می دهیم!

تولید ناخالص ملی هزار میلیارد دلاری کشوری مثل ایران (با مقیاس قدرت خرید) با تولید ناخالص ملی چند هزار میلیارد دلاری کشوری مثل آلمان تفاوت فاحشی دارد که ناشی از همین فساد ناکارامدی است. البته تاثیر فاجعه بار فساد ناکارامدی در همه عرصه های مادی و معنوی ظاهر می شود که اقتصاد یکی از آنهاست و همه این عرصه های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، علمی، معنوی و ... مرتبط بلکه بعضا به شدت درهم‌تنیده هستند و ما در اینجا با تسامح به ابعاد مادی ملموس‌تر مانند اقتصاد می پردازیم. در کشورهایی که فساد ناکارامدی شدید تر است از مهمترین موهبت و سرمایه ملی مادی که همان مغز و نخبگی و توان ذهنی افراد است برای حل مشکلات کشور و افزایش کمیت و کیفیت تولید استفاده کمتری صورت می گیرد و مدیریت ضعیف، به مثابه بزرگترین و نامرئی ترین مفسد اقتصادی، هزار دست پنهان و پیدا در جیب فرصت های ملی و هزار ضربت زهر آلود بر فرق نظام و امت دارد و بزرگترین تهدید امنیت ملی است! چرا در این مورد چون نابینای ناشنوا هستیم و به مانند جهال آخرالزمان تاییدی می کنیم و ترتیب اثر نمی دهیم؟


متوسط تولید (سرانه) جهت داشتن ایده ای از میزان متوسط اختلاس ناشی از ناکارامدی و سوء مدیریت برای هر ایرانی
به نسبت دیگر کشورها با حذف کشورهای استثنا، کوچک یا ناکارامد (ارقام فوق منهای هفده هزار و دویست و پنجاه و یک دلار)

برخی کشورها مانند قطر بدلیل کوچک بودن، جمعیت پایین یا شرایط ویژه مانند استخراج زیاد منابع نفت و گاز به نسبت جمعیت، الگوی پایدار قابل اعتنایی را برای پیشرفت اقتصادی بلند مدت ترسیم نمی کنند، برخی کشورها مانند ایرلند نیز بدلیل اهمیت سرمایه گذاری خارجی و برونزا بودن استثناوار رشد اقتصادی در آنها مفیدترین مثال ها جهت یادگیری نیستند، ولی از کشورهایی مانند ایالات متحده، آلمان و ژاپن که تولید بالا را با وجود جمعیت بالا بطور پایدار و مبتنی بر مدیریت نسبتا قوی تجربه کرده‌اند می توان درس های قابل توجهی آموخت.

از طرفی شاید ملاک قراردادن عدد سرانه نسبی فساد ناکارامدی ایران نسبت به ژاپن (اتلاف سرانه بیست و یک هزار دلاری در ایران بدلیل فساد ناکارامدی نسبت به ژاپن) معقول تر از آمریکا به نظر برسد، به هر حال کشورهایی مانند ایالات متحده به نسبت ژاپن به رانت هایی نیز در عرصه جهانی دست اندازی کرده‌اند ولی از طرف دیگر بر متخصصین پوشیده نیست که ایالات متحده از نظر مدیریت بنگاه ها، جذب نخبگان و ابزارهای رایانه ای پیشرفته مدیریتی در مجموع به میزان قابل توجهی برتری نسبت به ژاپن دارد و الگوهای قابل استفاده مدیریتی و فناورانه متعددی را در دل نظام ظالمانه سیاسی حاکم به خود پنهان کرده است.

یک کشور هفتاد و پنج میلیون نفری با سرانه فساد ناکارامدی نسبی بیست هزار دلاری در سال به میزان هزار و پانصد میلیارد دلار در سال گناه کبیره اسراف ناشی از سوء مدیریت انجام می دهد. بالاخره اعدام دهها مدیر و زندانی کردن صدها مدیر و اخراج هزاران کارمند بدلیل سوء مدیریت و عدم تخصص گرایی و نخبه گرایی چندان "نرم" و "به مصلحت" و "سیاستمدارانه" نیست. حتی شروع تدریجی سیاستمدارانه سخت گیری روی استانداردها و روش های روز نیز جبرا منوط به استفاده از متخصصین سختگیر آی کیو بالا (و به زعم برخی ئی کیو پایین!) می باشد، "دردسر دارد" و "موجب نارضایتی افراد قدرتمند می شود" و "مطابق شرایط ایران نیست"! البته در حقیقت در بسیار از موارد مهم نیست تعهد، تخصص، آی کیو و ئی کیو شما چقدر بالا باشد، یک گوریل یا حیوان بزرگ دیگر – گاهی با حسن نیت اما به هر حال بدون تخصص - روی صفحه شطرنج علم و مدیریت برنامه شما مشت خواهد کوبید، با کمال تاسف از نیاز به بکار بردن کلمات تند، سازمان های ایران اغلب به لحاظ دانش و فناوری روز، یک عقب افتاده مدیریتی-فناوری است که شما هم برای ورود به جمع مدیران صاحب قدرت باید چشم و گوش بسته در آن راه بروید و به سبک خاصی زندگی (بخوانید مردگی) کنید وگرنه "خودی" یا "آشنا به شرایط ایران" نیستید و "ئی کیو پایین" (بخوانید میل تطابق پایین تر از متوسط با منافع افراد زیاده طلب، کم کار و غیرمتخصص) دارید.

در مجموع، در وضعیت فعلی دنیا، کشورهای خاصی با استفاده از سیاست ها و استانداردها و روش های مشخص (واقعا تا حد زیادی مشخص و منعکس در مستندات عمومی!) و روز مدیریتی-کامپیوتری پیشرو هستند و استاد "اقتصاد استعداد" و استفاده از ظرفیت فکری نیروی انسانی خود و دیگر کشورها در راستای تولید با کیفیت و کمیت بالا می‌باشند و به مثابه پالایشگاه های بزرگ مغز و نخبگی (بجای پالایشگاه های نفت و کارخانجات تبدیل دیگر مواد خام معدنی مانند آهن) اقتصادسالاران دنیا هستند.

مدتها قبل استعمارگران نفت ایران را به عنوان ماده بدبو و سیاه از چنگ سردمداران این مملکت در می آوردند و به تاراج می بردند و اکنون نیز استعمارگران نوین نخبگان کشور را به عنوان نیروی متوقع و مزاحم که آنور آب شکوفا می شود بورسیه و تامین و حمایت و حتی تقدیس کرده می ربایند. نظام ما بزرگترین سرمایه مادی کشور را با اشتباه تمام تقدیم این دست کشورها می کند و از حفظ و پالایش و پرورش استعداد ها برای حل مشکلات کشور بدلیل سوء مدیریت و خست سرمایه گذاری عاجز است. حتی مدیران بنیاد نوپای نخبگان و دست اندرکاران پیشرفت شرکت های دانش بنیان نیز تخصص بالای مدیریتی و رایانه ای ندارند.

بطور مثال در ملاقات دو نفر از برجسته ترین مدیران کشور در این زمینه به عینه مشاهده کرده ام که اینگونه است: در یک مورد یکی از این دو نفر که ایده مدیریتی و ابزار رایانه ای متناظر پیشرفته آن را برای وی طراحی کلی کرده و شرح می دادیم گفت که باید شش ماه وقت صرف کند تا بفهمد چه می گوییم و وقتی پرسیدیم آیا متخصص مورد اعتمادی در این زمینه در مجموعه خود دارد تا با او صحبت کنیم تا پیشرفت و استفاده از کار را تایید کند پاسخ منفی داد! ظاهرا ایشان در رشته خود که غیر مرتبط با مدیریت با کامپیوتر بود دستاورد و نتایج جالبی گرفته بود و مورد اعتماد مسوولین رده بالا بود و در این پست قرار داده شده بود و به بدترین وضع هزاران میلیارد تومان موقعیت کشور را نابود می کرد در حالی که انسان خوبی هم به نظر می رسید! یک اختلاسگر بزرگ و شریف و احتمالا دانشمند در مقیاس ملی که با معصومیت و غفلت تمام ورای باندهای خاوری و مختلسین صدها میلیارد تومانی، به کشور از طریق سوء مدیریت و فرصت سوزی ضرر می زند و خدمات محدودی نیز انجام می دهد! کدام انسان بی‌خردی یک متخصص صنایع هسته ای را که در رشته خود دانشمند است به عنوان جراح به اتاق عمل راه می دهد؟

آیا تفاوت تخصص ها و اهمیت این تفاوت را نمی فهمیم یا اینکه مشکل این است که به مانند جامعه ای که زنا در آن عادی سازی شده، نشستن فردی بدون تخصص مدیریت بر کرسی مدیریت برای ما عادی شده است و گمان می کنیم استعداد و حسن نیت و سال ها تجربه ضعیف کار در سیستم های عقب مانده کشور برای این امر خطیر کافیست؟ آیا تجربه سی سال گاریچی بودن به درد خلبانی و فضانوردی می خورد یا اصولا گاریچی بودن در عرصه مدیریت و تعدادی پاراف و کار مثبت محدود بجای سیستم سازی پیشرفته مدیریتی – رایانه ای برای کشور ما با این اهداف بلند کافی به نظر می‌رسد؟ چرا چنین افراد غیر متخصصی در اتاق عمل جراحی فضای کسب و کار و مدیریت نخبگانی کشور تیغ سالار و در مرکز هدایت و رشد اقتصاد دانش بنیان سکاندار شده‌اند؟ رفع سوء مدیریت ناشی از عدم استفاده دقیق و مبتکرانه از استانداردها و روش های روز مدیریت و ابزارهای قدرتمند رایانه ای مربوطه کلیدی‌ترین بخش رفع ناتوانی اقتصادی کشور ماست، نه درخواست «کلید» از شیاطین سرگردان سیاسی دنیا. این شیاطین خود مصرف کننده (و در بسیاری از موارد هد دهنده) دسترنج مدیران میانی قدرتمند بخش خصوصی و دولتی و فناوران و دانشمندان نخبه کشورهای متبوع هستند و آفتی مافیایی بر دامن علم و اقتصاد و بشریت می باشند. پیشرفت که هیچ، توسعه را هم نمی توان گدایی کرد.

به عنوان مشاور به یکی از معاونان وزیر که ریاست شورای سیاستگذاری یک مجموعه ملی را به عهده داشت استدلال می کردم که روش ها و استانداردهای روز و لزوم استفاده از متخصصین مربوطه آن روش ها و استانداردها باید به عنوان سیاستی غیر قابل تخطی به مجموعه ابلاغ شود تا افتضاحی مانند پیشرفت ضعیف یکی دو ماهه کاری که یک سال و نیم است پیگیری می شود و دو بار توسط وزیر و یکبار نیز به اسم اقتصاد مقاومتی توسط مسوولین افتتاح شده (و در عین حال بسیار ضعیف است) پیش نیاید. ایشان معتقد بودند چنین دخالتی(!) از طرف سیاستگذار در کار بخش خصوصی (که شدیدا از حمایت آن سیاستگذار استفاده می کند و در ناکارامدی ناشی از عدم رعایت استانداردها دست و پا می زند) صلاح نیست و باید نرم برخورد کرد. این آفت بسیار فراگیر است و مسوولین نمی دانند چطور و با چه ملاک و استانداردی و تا چه حدی باید دخالت کنند و اگر هم بدانند معمولا شجاعت آن را ندارند
. بسیاری از این استانداردها و روشهای مورد بحث در کشورهای دارای تولید بالای باکیفیت یا اجباری است یا مورد تشویق و امتیاز دهی قابل توجه، بطور مثال رعایت بلوغ فرایندی مطابق CMMI (مرحله سه تا پنج) برای پیمانکاران دولتی و نظامی در ایالات متحده.

مدیران سیاست‌زده و محافظه‌کار کشور ما در مورد لازم ترین مسایل کشورسوز مدیریت و فناوری نیز به حد افراط معتقد به برخورد نرم و تدریجی هستند و بطور مثال یک کار سه ساله دولت الکترونیک را سی سال طول می دهند و باز هم ناقص پیاده می کنند. این نرم تنان مدیریتی، اکثر وزرا و معاونان وزیر و مدیران کل کشور، از بین متخصصین نخبه دانش مدیریت و مهندسی رایانه انتخاب نمی شوند و صرفا سابقه های سیاسی، امنیتی، انتخاباتی، مهندسی، پزشکی و ... در پست های قبلی مدیریتی دارند و از طریق عدم سخت گیری روی اصول و روش ها و استانداردها و در یک کلام با غفلت از دانش روز و سنن الهی مربوطه، به گاریچی‌گری مدیریتی در کشور مشغول هستند. کمبود متملق هم از بین زیردستان و اعوان خود ندارند. جنایت از این بیشتر؟

اصولا ما برخلاف کشورهایی مانند ایالات متحده و انگلستان، تعداد زیادی نخبه را به رشته مدیریت نفرستاده ایم و این رشته را نیز به‌روزرسانی نکرده‌ایم و به لحاظ مرغوبیت تحصیلی نه تنها برتر جلوه نداده‌ایم بلکه پست شمرده‌ایم و بازار کار آن را نابود کرده‌ایم. بطور مثال در مقابل صدها موقعیت شغلی مدیریت برنامه (Programme Management) یا مدیریت تغییر (Change/Transformation Management) در انگلستان ما حتی چند موقعیت سالانه هم نداریم در حالی که هزاران موقعیت مورد نیاز کشوری در حال توسعه و رو به پیشرفت مانند ایران است! پس نه دانشگاه های ما چندان در زمینه مدیریت نوین و ابزارهای قدرتمند رایانه ای آن به روز هستند، نه نخبگان خود را چندان به سمت این رشته‌های راهبردی فرستاده ایم و با اشتغال مناسب تامین کرده‌ایم و نه حتی از یک دهم همین ظرفیت افراد موجود استفاده می کنیم، که اگر از همین ظرفیت هم استفاده می کردیم وضع خیلی بهتر می شد.

این نوع فساد چون فراگیر شده و برای مسوولین عادی شده است مورد پیگرد قانونی قرار نمی گیرد و مفسدین آن زندان و اعدام را تجربه نمی کنند. مگر می شود صدها مدیر بلند پایه کشور را بدلیل عدم تخصص زندانی و اعدام کرد؟ اینها جراحانی هستند که بدون حتی تخصص پرستاری مشغول عمل کردن سازمان های بزرگ و کوچک کشور می باشند و فریاد درد و رنج مردم نیز از عدم تخصص و عفونت ناشی از عمل آنها بلند است. حقوق ها و ریخت و پاش های مسوولین در مقابل فساد ناکارامدی حاصل از عملکرد آنها پشیزی نیست. ضرر ناشی از فساد ناکارامدی در کشور حداقل سالی هزار و پانصد میلیارد دلار است، یعنی بیش از سالی چندین میلیون و یا میلیارد تومان معادل چندهزار اختلاس بزرگ و تاریخی مافیایی در سال!

کدام باند فساد این مقدار اتلاف را مجموعا با هم ایجاد می کنند؟ آیا شورای نگهبان، روسای جمهوری که منشاء فساد ناکارامدی هستند را رد صلاحیت می کند؟ چرا نباید به همان مصلحت که شرط مرجعیت برای رهبری به اجتهاد کاهش یافت تا بقیه شروط بهتر قابل رعایت باشد، شرط رجل سیاسی بودن کاندیداها باید به نفع افزایش کارامدی و تخصص و توان مدیریت کاهش یابد.؟ به چه مجوزی بزرگترین مدیر اجرایی کشور صرفا یک تعداد مهندس عمران و فعال فرهنگی و حقوقدان محبوب هستند در حالی که کوچکترین توانمندی در سیستم سازی پیشرفته مدیریتی-رایانه ای برای حل میلیون ها مشکل ریز و درشت یک کشور بزرگ ندارند و حتی از انتخاب وزرا و مشاورینی که این توان را دارند نیز اغلب عاجز بوده اند.

کشور ما به لحاظ مدیریت و کارآمدی دارای فساد سیستماتیک خاصی از نوع بی اعتنایی به تخصص، نخبگان و دانش روز و سنن الهی در مورد رشته های مدیریت و رایانه است. بلوغ سازمانی مجموعه های بزرگ و کوچک کشور، اگر بنا باشد نمره آن از بیست محاسبه شود، بطور متوسط نمره ای در حدود پنج خواهد گرفت و وقتی مجموعه ای نمره شش یا هفت می گیرد ذوق زده می‌شویم و به آن مجموعه جایزه می دهیم: بطور مثال به معاونت پژوهشی فلان دانشگاه صرفا بدلیل رعایت برخی مسایل اولیه در مورد مدیریت از جمله اصولی از مدیریت پروژه براساس PMBOK یا PRINCE۲ که نتایج خوبی دارد و برای کشور و سازمان هایی که به لحاظ مدیریت عقب مانده و غیرمتمدن هستند بسیار چشمگیر است!

* پژوهشگر، مدیر و مهندس در زمینه دانش مدیریت و مهندسی رایانه (بین رشته‌ای)، دانشگاه صنعتی شریف
۱۳۹۵/۰۹/۰۳ ۱۱:۱۷
 
 
کلمات کلیدی : محمدعلی مدیرخراسانی
 
Romania
۱۳۹۶-۰۲-۰۸ ۰۰:۳۰:۵۷
ای کاش کاندیداهای ریاست جمهوری به این موضوع توجه بیشتری نشان بدهند. (4290084) (alef-11)
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.