مذهب، ملیت، مدرنیته، ترکیه و ایران

بخش تعاملی الف - محمدعلی آتش‌سودا

11 مرداد 1395 ساعت 7:53




ایرانیان و ترکان در دوران کهن: پیوستگی ایرانیان با ترک‌ها قدمتی دیرینه دارد. مطابق روایات اسطوره‌ای ایران، در شاهنامه ایرج و تور و سلم سه فرزند فریدون بودند که فریدون قلمرو پادشاهی‌اش را بین آنان تقسیم کرد و ایرج بر ایران، تور بر توران، و سلم بر روم تسلط یافتند. بنابراین مطابق روایت ایرانیان از تاریخ اسطوره‌ای، ترکان و ایرانیان در واقع برادرند.

دوران اسلامی: اما پیوستگی نزدیک‌تر ایرانیان با ترکان به قرن‌های‌ چهارم تا هفتم هجری و تشکیل سلسله‌ها‌ی غزنوی و سلجوقی و خوارزمشاهی بر می‌گردد. از این سه حکومت، سلجوقیان که به نوعی پدرجد ترکان امروزی‌اند پس از حدود یک قرن و نیم تسلط بر ایران به روم آن زمان که ترکیه‌ی امروزی است رفتند و امپراطوری عثمانی در واقع برآمده از همین سلجوقیان است که تجربه‌ی حکومت‌داری در ابعاد وسیع را در ایران آزموده و راز و رمزش را از ایرانیان آموخته بودند.

عصر جدید: ترکان عثمانی نسبت به ایرانیان نزدیکی جغرافیایی بیش‌تری با اروپا داشتند. ترکیه در واقع مرز مشترک خاورمیانه با اروپا بوده است و به همین دلیل زودتر از سایر کشورهای خاورمیانه مدرنیته را درک کرده است. تماس مستقیم ترکیه‌ی عثمانی با اروپا از جهت پرورش توان اقتصادی و نظامی و فرهنگی برای این تمدن دستاوردهای بزرگی داشته است، چرا که کشتی گرفتن با یک حریف زورمند آدم را ورزیده‌تر می‌کند. ترکان عثمانی نیز ناچار از پروردن خود بوده‌اند، چرا که با حریفانی همسایه بودند که رنسانس و انقلاب صنعتی آنان را حسابی قدر کرده بود.

اما پیوستگی ترکان با اروپایی‌ها بر سرنوشت ایرانیان نیز تاثیری مستقیم گذاشته است. ترکیه در واقع پنجره‌ی تماس ایرانیان با اروپا و تمدن نوین غربی بوده است. به گواه اسناد تاریخی بسیاری از روشنفکران ایرانی همچون طالبوف و مراغه‌ای در عهد قاجار از نواحی آذربایجان بودند که همسایه‌ی ‌ترکیه است. اولین دست‌گاه‌های چاپ نیز از مرز ترکیه وارد ایران شد. به همین ترتیب امواج مدرنیته‌ی غربی پس از رسیدن به ترکیه، با فاصله‌ی زمانی اندکی به ایران هم وارد شد.

اقدامات دستوری و تجویزی برای مدرنیزه کردن ترکیه و ایران از حدود صد سال پیش به طور همزمان و از سوی آتاتورک و رضا خان انجام شد. در این میان مانع اصلی استقرار مدرنیته در هر دو کشور سنت‌ بوده است. البته نوع کنار آمدن و رویارویی مذهب و ملیت (دو مولفه‌ی اصلی سنت) و مدرنیته در ایران و ترکیه تا حدودی شبیه به هم و از جهاتی متفاوت است. چالش اصلی ایران و ترکیه در دوران معاصر همین چگونگی کنار آمدن سه مولفه‌ی مذهب و ملیت و مدرنیه است. در ترکیه‌ی امروز تضاد‌ اصلی میان گفتمان‌های درونی خود مذهبی‌هاست و از سوی دیگر بین کلیت این جریان و ملی‌گراهای سکولار نیز تقابلی شدید موجود دارد. در ایران تضاد اصلی میان مذهبی‌ها و مدرنیته است. در ترکیه هم ملی‌ها و هم مذهبی‌ها تا حدی مدرنیته را پذیرفته و از آن مدد گرفته‌اند چرا که بخش بزرگی از اقتصاد ترکیه بر پایه‌ی گردشگری بنا شده است و ذات این تجارت با سیاست درهای بسته و انزواجویی تضاد دارد. در بخش مذهبی طرف‌داران گولن نسبت به حزب عدالت و توسعه تفسیر مسالمت‌آمیزتری از اسلام دارند. در ایران اما گرایش‌های ملی بیش‌تر خود را با مدرنیته تطبیق داده‌اند، اما گرایش‌های مذهبی‌ هنوز حالت تقابلی با مدرنیته دارند و قادر به هضم آن نشده‌اند.

تا همین چند وقت پیش به نظر می‌رسید و ادعا می شد که ترکیه در ارائه‌ی الگویی برای هم‌نشینی این سه جریان فکری که پذیرفتن هر کدام تبعات اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی خودش را دارد، موفق عمل کرده است. یادمان نمی‌رود که همین چند سال قبل اردوغان و حزب عدالت و توسعه الگوی خاورمیانه‌ای‌ها برای توسعه و هم‌نشینی جریان‌های مختلف اجتماعی بودند. جریان اسلامی که از طریق دموکراتیک روی کار آمد، توانست با کمک گرفتن از مدرنیته و حرکت سریع‌تر به سوی اقتصاد آزاد و کسب محبوبیت مردمی، ملی‌گرایان را مهار کند و ارتش را هم در دست بگیرد. اما اکنون و در پی کودتای اخیر، آینده‌ی ترکیه مبهم و تاریک شده است.

ترکیه‌ای که می‌خواست عضو اتحادیه‌ی اروپایی شود حالا و به دلیل سیاست سخت‌گیرانه‌ی اردوغان در برخورد با مخالفان به دنبال قانونی کردن اعدام است که خط قرمز اتحادیه‌ی اروپاست. اکنون باید دید سیاست اردوغان و حزب عدالت و توسعه در حل بحران کنونی چیست. یقینا راهی که ترکیه پیش می‌گیرد، تاثیرات منطقه‌ای وسیعی خواهد داشت که ایران را نیز در بر خواهد گرفت. از دید صاحب این قلم تنها چاره‌ای که پیش پای سیاستگذاران این دو کشور و دیگر کشورهای درگیر در چالش مشابه وجود دارد، یافتن راهی برای هم‌نشینی این سه جریان (مذهبی، ملی، مدرن) است. خطرناک‌ترین کار نیز رفتن به راه «حذف» است یعنی راهی که در ترکیه خود کودتاگران به اشتباه آغاز کرده‌اند و ظاهرا اردوغان نیز آن را ادامه داده است. اخباری که این روزها در باره‌ی نحوه‌ی مواجهه‌ی سخت اردوغان با کودتاگران و دست‌گیری های گسترده‌ی آنان به گوش می‌رسد، نگران‌کننده است. این سیاست انسجام ملی را از ترکیه می‌گیرد و مشخص است که در نبود انسجام ملی، ترکیه از رشد اقتصادی که در این سال‌ها بدان می‌بالید و برگ برنده‌ی حزب عدالت و توسعه بود محروم خواهد ماند. نیروهای درگیر در صحنه‌ی سیاسی به جای تمرکز بر رشد و توسعه‌ی کشور به فرسایش هم خواهند پرداخت و در نهایت، تندروی‌های احتمالی، به عمیق‌تر شدن شکاف‌های اجتماعی خواهد انجامید.

از دید نگارنده درسی که سیاست‌گذاران ایران می‌توانند از کودتای ترکیه بگیرند آن است که به جای در پیش گرفتن سیاست حذف به تحمل و پذیرش یکدیگر و گفتگو با هم روی آورند. اندیشه‌ی حذف بخشی از نیروهای اجتماعی مثل آن است که ما بخواهیم تکه‌ای از مغز کسی را در آوریم و دور بیندازیم. تحمل و پذیرش یکدیگر البته به معنی دست برداشتن از عقیده‌ی خود نیست، اما یقینا تحقق نمی‌یابد جز آن که هر یک از دو طرف، تفکر و گونه‌ی زندگی طرف مقابلش را به رسمیت بشناسد. روشنفکران و مذهبی‌های ایران به جای تخطئه و تحقیر یکدیگر باید به فکر راهی برای مفاهمه و ارتباط با هم باشند. این دو گروه نباید از تماس با یکدیگر بهراسند. در جوّ حاکم بر فضای سیاسی و فرهنگی کشور این گفتگو از سوی تندروهای دو طرف به منزله‌ی خیانت است و هر گونه تلاش برای ایجاد ارتباط میان این دو جریان اجتماعی، انگ سازشکاری می‌خورد. همین مساله امکان برقراری گفتگو بین این دو جریان را ضعیف کرده است.

اما باید گفت کسانی که گمان می‌کنند می‌توانند بخشی از جریانات اجتماعی را حذف کنند، دچار خطای استراتژیک هستند و متاسفانه عواقب این خطا دامن کلیت نیروهای کنش‌گر صحنه‌ی سیاسی و اجتماعی ایران را هم می‌گیرد.


کد مطلب: 377483

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdcjoaettuqeaxz.fsfu.html?377483

الف
  http://alef.ir