نگاهی به «اگر شبی از شب های زمستان مسافری»؛ ایتالو کالوینو/ حامد توکلی

29 ارديبهشت 1393 ساعت 14:29


بدون تاریخ انقضاء

«اگر شبی از شب های زمستان مسافری» 
نویسنده: ایتالو کالوینو 
مترجم: لیلی گلستان 
انتشارات آگاه

****

نمی شناسم کسی را که پس از کمی تعمق در این نقطه، قطعا اعتراف نکند که همیشه  همیشه، نوشتنِ یک صفحه درباره  یک کتابِ خوب بسیار بسیار سخت تر از نوشتنِ یک صفحه از یک کتاب خوب است. وقتی که قرار است چکیده  آنچه را که شاید و البته باید از تمامِ مجموعه  خوبی های یک کتاب گفت در کوزه ای به اندازه  یک صفحه بگنجانی، اولین چیزی که می فهمی، کوچکیِ کلام است در برابرِ کلام. کوچکیِ کلامِ تو هنگامی که می خواهی از بزرگیِ کلامی دیگر بگویی. بهرحال بخشِ آسان ماجرا بر عهده ی دیگری بوده. بهرحال او فقط نگرانِ توجه به کیفیت کنش هایش بود، در حالی که تویِ یادداشت نویس باید علاوه بر رعایت تمام قراردادهای نوشته و نانوشته، حرفهایت را واکنشگرایانه و درباره ی چیزی که مقدم بر توست کنارِ هم بچینی. تو می مانی و کوهی از داده ها و تصمیمت بر پردازششان با رویکردِ مثلا تحلیلی.

سرنوشت هر اثر هنری را در قلمرویِ مخاطب، یقینا چگونگیِ مواجهه با آن تعیین می کند. چند و چونِ برگزاری مناسکی که می توان با کمی ارفاق، شروعِ آن را زمانی فرض کرد که مخاطب آهنگِ روبرویی با یک اثر هنری می کند. تمام انگیزه ها و فرآورده های فکری و فیزیکی که منتهی به آغاز روبرویی با اثر می شوند. تمام تراکنشات عقلی و حسی که رویی ترین لایه ی درونِ مخاطب را برای لحظاتِ غرق شدگی در اثر مسلح می کنند.

دیدبانیِ این فعل و انفعالات ظریف، مادامیکه بختِ استفاده ی حداکثری از مفاهیم اثر را بوجود می آورد، خطرِ برخوردار شدن از نوعی آگاهیِ مسموم را هم به طور بالقوه در خود دارد.

درست مثلِ اینکه منتظرِ یک هدیه از طرف کسی باشی. کسی که یا تابحال ندیده و نشناخته ای، و یا اینکه اگر هم، تصویر و شناختت از او مربوط به گذشته است. میزانِ لذتی که از این اتفاق فرخنده می بری، کاملا وابسته ست به پیش فرضهای پیچ در پیچی که از شرایط، روابطِ داشته یا نداشته ات با هدیه دهنده، تعریفت از تواناییها و استعدادها و ویژگی های خاص او، شنیده ها و برداشتهایت از این شنیده ها درباره  او و از همه مهمتر تفکرات و عقایدِ خودِ توست.

اثرگذاری این پیش فرضها آنقدر ناگزیر و فراتر از ناگزیر است که تو گاهی گرفتن این هدیه را اساسا یک اتفاق فرخنده نمی دانی. چرا؟ شاید از هدیه دهنده یا همان نویسنده  اثر خاطره خوشایندی نداری. شاید چیزهایی که درباره اش خوانده ای تو را ناراحت کرده اند. شاید کمونیست یا جهان وطن یا یهودی یا جنگ طلب بودنش در تو ضدیتی بر علیه خود پرداخته. شاید اصلا از قیافه اش خوشت نمی آید، مخصوصا همان عکسِ خیلی هنری که با کنتراستِ بالا از سه رخ پشت جلدِ کتابش انداخته.

کاغذ کادو را باز می کنی و صرفنظر از اینکه داخلش چه بوده، هیچ حظی نمی بری. براندازش می کنی. بالا و پایینش را نگاه می اندازی. تک تک کلماتش را با تاملی افسارگسیخته می خوانی. به بند و خط آخر می رسی. نقطه ی پایان را هم رد می کنی و کتاب را می بندی. چندین ساعت گذشته. چندین ساعتی که گذشت تا در نهایت واردِ سیاهه  بلندبالایی شوی از آنها که تنها و تنها فعلِ بستنِ کتاب پس از خواندنِ آواهایِ مکتوب در آن را انجام داده اند. کاش به همین سادگی بود.

تو دیگر همان تویِ سابق نیستی. خودت را درگیرِ بازیِ فرساینده ای کرده ای که تنها نتیجه ی محسوسش، هرز شدنِ چرخ دنده های شخصیتت بوده. چرخ دنده هایی که از لحظه ی اول نیازی هم به شان نبود. چون تو در حقیقت آن کتاب را نخوانده ای. فقط اصواتِ خوابیده در کلماتِ چاپ شده اش را با آرامترین و یکنواختترین صدای ممکن با خود تکرار کرده ای. آنقدر آرام که کسی جز خودِ متعصب ات آن را نشنیده.

این خود را برای این بازی باید کنار می گذاشتی تا شاید بتوانی از خرمنِ بیکرانِ واژگان سهمی جز شادیِ زودگذرِ یافتنِ انطباقِ خوانده ها با شنیده ها ببری. نقطه ای هست که دنیایِ رمان از آن شروع می شود. دنیایی که نه در یک خط و یک جهت، بلکه بیشمار سو و راه خود را بزرگ و بزرگتر می کند. بزرگ و بزرگتر تا جایی که... کجا؟

کلمه ی آخر؟ نه. پایانی نیست. این چرخ تا همیشه خواهد چرخید. حالا یا بر محورِ آرزوها و تخیلات و قصه ها، و یا بر محورِ پیشفرضهایِ تو. انتخاب با توست. آسیبِ رمان در جهت دهیِ افکارِ تو توسط آن نیست، در جهت گیریِ برداشتهایِ تو از آن و توسطِ خودِ توست.

ایتالو کالوینو در پنجاه و شش سالگی این کتاب را نوشت. اگر شبی از شب های زمستان مسافری. کتابی بی پایان، نه تنها در باطن، بلکه در ظاهر هم. بی پایان به مثابه ی چرخشِ بی انجام اما باسرانجامِ گلوله ی برفیِ داستان بر کوهِ مواجهه با آن.

در جایی از کتاب میگوید: «انتظار دارم خواننده هایم چیزی را در کتاب هایم بخوانند که من خودم آن را نمی دانم و این را فقط می توانم از کسانی انتظار داشته باشم که منتظرند چیزی را بخوانند که خود آن ها آن را نمی دانند.»
هر اثر به تنهایی خالقِ آثارِ دیگر است اگر خواننده معتقد به این حقیقت باشد که نویسنده خود در جستجوی چیزی بوده. فهمیدن معنیِ جملات که آسان است. چسباندنِ معانیِ جملات به هم که آسان است.

خواننده  طالب سبکبار قدم در راه می گذارد. رها از دانسته های خویش. آزاد از تعصبات و شنیده هایی که روحش را برای همسفری با نویسنده سنگین می کنند. خالی از افکاری که جایِ قصه های جدید را می گیرند. این طلب را جایگزینِ تاثیرپذیری ندانیم. این طلب به واقع چیزی نیست جز مشاهده ی خالص. در مشاهده ی بی واسطه، لذتی هست انکارناشدنی. لذتی که خود، آینده ی ناتمامِ قصه را تضمین می کند. لذتی که اما، با خیالی آسوده بگویم، نه به انحراف می رسد، و نه به گم شدگی.

اگر شبی از شب های زمستان مسافری را، خیلی بیشتر از آنکه رمان ببینم، خودآموزی بشدت کاربردی و بدون تاریخ انقضاء برای شفاف ترین مواجهه ی ممکن با کتاب می دانم. روایتی که سر و تهِ «خواندن» را به بهای بی سر و ته ایِ خود، صادقانه و روراست، به دقیق ترین شکل ممکن به نمایش می گذارد.


کد مطلب: 227118

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdcizyarvt1arz2.cbct.html?227118

الف
  http://alef.ir