شکایت انتظامی از قاضی متخلف؛ آری یا خیر؟

2 تير 1389 ساعت 21:40


موضوع شکایت انتظامی از قاضی یکی از موضوع‌هایی است که هر وکیلی در انجام کار خویش و به هنگام روبرو شدن با عدم رعایت قوانین و مقررات به آن فکر می‌کند به ویژه آن که این موضوع- عدم رعایت قوانین و مقررات- پس از تذکر به قاضی مربوطه با سوء‌نیت و لجوجانه دنبال ‌شود. با این حال، وکلاء به طور نوعی انگیزه کمی برای طرح و پیگیری شکایت انتظامی از قضات دارند و سودانگارانه یا عافیت‌طلبانه از انجام این کار کناره‌گیری نموده و آن را به موکل وامی‌نهند. ترس از دشمنی و غرض‌ورزی‌های قاضی مورد شکایت در پرونده‌های بعدی، ممکن است هر وکیلی را به ناسودمند بودن طرح شکایت انتظامی از قاضی متخلف برساند. نتیجه طبیعی چنین امری، بی‌کیفر ماندن قاضی متخلف و استمرار رفتارهای تخلف‌آمیز وی در آینده و در پرونده‌های دیگر است. اما آیا ترس از دشمنی و غرض‌وری‌های بعدی قاضی متخلف می‌تواند دلیل خوبی برای کناره‌گیری از طرح شکایت انتظامی علیه وی باشد؟ به نظر می‌رسد پاسخ به این پرسش به دلایل زیر منفی باشد.دلیل نخست آن که، هیچ قاضی‌ای، به ویژه قاضی‌ای که در دادگاه انتظامی قضات محکوم گردیده، دوست ندارد علیه وی طرح شکایت انتظامی شود و به همین دلیل تمام تلاش خود را برای رعایت قوانین و مقررات به کار خواهد بست و از این رو فرض دشمنی و غرض‌ورزی‌های بعدی کم‌رنگ و دور از ذهن می‌باشد. با فرض دشمنی و غرض‌ورزی‌های قاضی مورد شکایت در پرونده‌های بعدی، راه طرح شکایت انتظامی علیه وی باز است و قاضی مزبور باید پاسخگو باشد.دلیل دوم آن که، ترس یا عافیت‌طلبی دلیل خوبی برای بی‌اعتنایی و بی‌توجهی به اجرای عدالت نیست. یک وکیل خوب وکیل شجاع و فداکار هم باید باشد. وکیل ترسو نمی‌تواند سرباز عدالت باشد. عدالت و عدالت‌جویی بها دارد و کسانی می‌توانند سربازان عدالت باشند که حاضر به از خودگذشتگی بوده و عدالت را قربانی ترس‌ها و سودانگاری‌های خود نکنند.دلیل سوم آن که، وظیفه وکیل تنها در رابطه قراردادی وی با موکل خلاصه نمی‌شود بلکه وکیل به عنوان وکیل وظایف دیگری را نیز دارد که انجام برخی از این وظایف از راه شکایت انتظامی از قضات متخلف تحقق می‌یابد. وکیل نماینده مردم در نظارت بر قوه قضائیه و نحوه رسیدگی به دعاوی نیز می‌باشد. وکیل نمی‌تواند نسبت به سوء جریان قضایی بی‌تفاوت باشد و از نظر اخلاقی وظیفه دارد در برابر بی‌عدالتی‌های قضایی و تخلفات آشکار و پنهان مقام‌های قضایی بایستد. نمی‌توان از یک سو شعار فساد در قوه قضائیه را در بوق و کرنا کرد و از سوی دیگر هیچ اقدامی برای مبارزه با فساد در قوه مزبور انجام نداد. قوه قضائیه سالم و عاری از فساد جز در پرتو مشارکت فعالانه وکلاء در برخورد با جلوه‌های گوناگون فساد در قوه مزبور امکان‌پذیر نیست. اگر در کشورهای دیگر حرفه وکالت و وکیل جایگاه بالایی دارند به این دلیل است که وکیل را در مقام نماینده واقعی جامعه در نظارت بر قوه قضائیه می‌دانند و وکلاء نیز چنین نقشی را در عمل ایفاء می‌کنند و اگر در کشور ما حرفه وکالت و وکیل آن جایگاه را نداشته و تلقی دیگری وجود دارد به این دلیل است که وکیل تنها وظیفه خویش را در رابطه قراردادی با موکل خویش خلاصه می‌کند و از آن فراتر نمی‌رود.دلیل چهارم آن که، جز در صورت دخالت فعال وکلاء در پیگیری تخلفات انتظامی قضات در عمل این تخلفات در دادسرای انتظامی قضات طرح نگردیده و به آنها رسیدگی نمی‌شود. در این صورت، قاضی متخلف همچنان به رویه تخلف‌آمیز خود در پرونده‌های دیگر ادامه داده و باکی از تخلف ندارد. این تنها وکیل دادگستری است که هم دانش کافی برای تشخیص تخلف قاضی را دارد و هم ابزار لازم برای پیگیری این تخلف. دلیل پنجم آن که شکایت انتظامی از قضات متخلف به مثابه تشویق قضات قانون‌مند است. وکیل دادگستری تنها در یک صورت می‌تواند در عمل اقدامی جهت تشویق قضات قانون‌مند انجام دهد و آن این که با طرح شکایت انتظامی از قضات متخلف زمینه تمییز قاضی خوب از بد و قاضی شایسته از ناشایسته و در نتیجه ارتقاء شغلی قضات خوب و شایسته را فراهم آورد.
جواد کارگزاری
وکیل پایه یک دادگستری


کد مطلب: 76150

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdciuzay.t1aqw2bcct.html?76150

الف
  http://alef.ir