ظریف،هم مقصر است و هم مقصر نیست

بخش تعاملی الف - علی امیری

14 آذر 1395 ساعت 8:32




این روزها و بعد از تمدید قانون تحریمی دماتو یا (ISA) توسط سنا آمریکا همه جا در ایران  صحبت از نقض برجام می شود، و بسیاری از کارشناسان و تحلیل گران داخل کشور، به دنبال تبیین دلیل آن از زاویه سیاسی خود هستند. در اینجا هدف، پرداختن به موضوع تمدید این قانون یا تحلیل سیاست کلی‌ آمریکا و تیم‌ ترامپ با برجام و ایران نیست که در یادداشت قبلی‌ (ترامپ و فرصت تکرار نشدنی‌ برای ایران) و یادداشت های قبل تر به صورت مختصر به آن پرداختیم که البته همانطور که انتظار می رفت، مورد عنایت برخی‌ از دوستان که به هر حال با احساس صرفاً از آقای ظریف و برجام  دفاع می کنند قرار گرفت. ولی‌ متاسفانه به این دوستان باید یادآور شد که با دفاع مطلق از آقای ظریف یا آقای جلیلی، در اصل مساله مهمتر یعنی‌ منافع ملی‌ ایران و خسران به وجود آمده در آن، تغییری حاصل نخواهد شد و تقریبا تمام موارد آورده شده در آن یادداشت بدون کم و کاست در حال اجرا توسط اوباما یا تیم‌ جدید ترامپ و نقشه راه آمریکا و غرب در مورد برجام و از طریق آن در مورد ایران است که به مرور یک به یک متاسفانه عملیاتی خواهد شد و همانطور که در آن یادداشت آمده به دلأئل مطرح شده، سیاست خارجی‌ ایران نیز دست پری برای توقف این نقشه راه نخواهد داشت.

 در اینجا فقط می‌خواهیم از این فرصت و به بهانه  تمدید این قانون، به یک آسیب شناسی‌ بسیار بزرگتر در مورد کشور و نگاه بسیاری از تحلیل گران و سیاستمداران داخل کشور به پردازیم که بابت آن کشور و ملت و نظام در حداقل ۳۰ سال گذشته، بهای سنگینی‌ پرداخته و عجیب آنکه هرگز برای ما درسی نمی‌شود. می‌خواهیم ببینیم چرا مثلا باید از فتح خرمشهر به ۵۹۸ برسیم، چرا برنامه صلح آمیز هسته یی باید به شورای امنیت و قطعنامه‌های آن  برسیم، چرا از غنی‌ سازی ۲۰ درصد و نیروگاه اراک باید به برجام و سیمان کردن و فریز و توقف برنامه یی برسیم که چند صد میلیارد دلار بابت آن هزینه مستقیم و غیر مستقیم و معنوی و جانی پرداختیم و بالاخره چرا در حال حاضر از خورشید برجام به نافرجام شدن لغو همه تحریم ها در یک روز و تمدید قوانین تحریمی آمریکا و موج جدید تحریم‌های غیر هسته یی برسیم وبیشتر خواهیم رسید.

باید گفت دلیل اینکه ما بابت چنین تصمیم گیری های استراتژیکی، هزینه سنگینی‌ می دهیم، بیشتر از آنکه دلیل خارجی‌ یا کارکرد سیاست های کشورهای رقیب باشد، نتیجه نقائص و ایرادات داخلی‌ خودمان است که با گذشت زمان به صورت فرهنگی حتی در میان مردم عادی ما و بالطبع در بدنه کارشناسی و مدیران سیاست خارجی‌ ما نهادینه شده است که در اینجا به صورت مختصر به دو آسیبی که باعث می شود، تحلیل ها و پیشبینی‌های سیاسی مدیران و مشاوران سیاست خارجی‌ و تحلیلگران ما اغلب خطا باشد و نتواند مسئولان ارشد کشور را برای تصمیم گیری و تصمیم سازی اساسی‌ در چنین بزنگاه‌های مهمی‌ یاری دهد، اشاره می‌کنیم:

۱- ساده انگاری غیر قابل تصور و ساده سازی مسائل سیاست خارجی‌
همه مشکلی‌ که آقای روحانی، آقای ظریف، و تیم‌ مذاکره کننده فعلی‌ و حتی قبل از او آقای احمدی نژادی و آقای جلیلی و کلا مشاوران داخلی‌ در کشور دارند، این است که ارزیابی درستی از غرب و ساختار فکری و روحیات جوامع و سیاستمداران غربی و اصحاب قدرت در اینجا ندارند و اغلب همان باوری که در تحلیل ها و ارزیابی‌ها و حتی شعار‌های ضدّ آمریکا و غرب ستیزان دنیا، از مائو تا کاسترو و از کیم‌ تا پوتین -کسانی‌ که هرگز در غرب زندگی‌ و کار و تحقیق نکرده اند!- را معیار قرار می دهند، که بله، سیستم سرمایه داری ترسو، منفعت طلب و حریص است و با کمی‌ پول و چند تا قرار داد نون و آبدار، یا حداکثر چند تا تهدید صدایشان می‌‌افتد و به مرور مساله به فراموشی سپرده خواهد شد و آن ها ساکت خواهند شد.

البته این مسبوق به سابقه هم بوده است و چند بار در تاریخ ۳۰ ساله اخیر در کشور و در دنیا تکرار شده و غرب و این کشورهای سرمایه داری در مورد اتمی‌ شدن هند و پاکستان یا بعد از ماجرای سلمان رشدی و یا بحران ارزی دهه هفتاد شمسی‌ و یا بعد از دوم خرداد و یا همین توافق سعدآباد با آقای روحانی در سال ۱۳۸۳ طوری عمل کردند که این باور را هر چه بیشتر نزد این تحلیلگران و کارشناسان به وجود آوردند (بدون آنکه به فلسفه و یا ریشه‌های آن موارد بپردازند)  که مخالفت غرب  جدی نیست و این مساله غیر ضروری در سه ماه یا حداکثر ششماه حل است و ظرف چند ماه پرواز مستقیم تهران نیویورک بر قرار می گردد و حتی بالاتر از آن، قطعنامه‌های آن ها کاغذ پاره است و یا با یک اخم ایران، بزرگترین شرکت خودروسازی فرانسه ورشکست می شود و با یک ترک در دیوار تحریم ها، این قطعنامه‌ها و تحریم ها، فرو خواهد ریخت و همه قوانین تحریمی، از جمله همین قانون دماتو و یا قوانین تحریمی اروپا دیگر از جانب آن ها پیگیری نخواهد شد و در یک روز لغو می شود!

مانند تیم‌ مذاکره کننده قبلی‌ و دولت قبل، که تصور می کردند با طولانی کردن مذاکرات و پایداری بر مواضع و همزمان مانور نزدیکی‌ به شرق و تبلیغ اینکه دیگر ایران هسته یی شده است و بیایید در مورد مدیریت جهان با هم مذاکره کنیم، آنها، از بیم از دست دادن بازار ایران به نفع چین یا روسیه، هسته یی شدن ایران را خواهند پذیرفت و از ادامه فشار منصرف خواهند شد.

مثلا برای نمونه بسیاری از دوستان میگن که چرا هند و پاکستان و کره شمالی اتمی‌ شدند، آمریکا و غرب حساسیتی از خود نشان ندادند، پس آن ها نسبت به ما یا کشور دیگر هم نباید حساسیتی نشان دهند! این عزیزان با این فرمایش خود، اصولا نشان می دهند چه اندازه از مباحث ژئووپولتیک و مساله موازنه قدرت جهانی‌ دور هستند. آمریکا و غرب برای حفظ موازنه استراتژیک جهانی‌ با چین و مهار قدرت رو به تزاید آن، چاره یی نداشتن تا هند را در برابر چین تقویت کنند و به این منظور مسلح شدن هند به سلاح باز دارنده اتمی‌ در برابر چین، از نظر آن ها گریز ناپذیر بود. چین هم بیکار ننشسته بود و برای مهار هند، به پاکستان در جهت هست یی شدن کمک کرد. و یا در مورد کره شمالی، آمریکا می داند که طرف او در کره شمالی، کیم‌ نیست، بلکه چین است و کره شمالی چیزی نیست جز واحدی از ارتش خلق چین. و کافیست برای مهار آن، چین را تحت فشار قرار دهد، که اخیرا همه جوره دارد با آمریکا برای مهار کره شمالی همکاری می‌کند. حالا دوستان بفرمایند، کدام یک از این موارد که غرب نیاز به ایجاد موازنه استراتژیک در آسیا دارد، در مورد ایران و خاورمیانه هم صدق می‌کند الا موازنه منفی‌ در رقابت  بین ایران و عربستان؟

 اما چرا این دید در کشور وجود دارد، برای پاسخ باید به آسیب دوم به پردازیم.

۲-ارزیابی به شدت مبالغه آمیز از توان خود و تخمین به شدت اشتباه از توان طرف مقابل
 متاسفانه دلیل این ارزیابی ها در کشور بیشتر نتیجه ارزیابی نادرست خود ما از توان داخلی‌ و برایند قدرت جهانی‌ و قدرت اقتصادی و تکنولوژی و فاصله عظیم علمی‌ این کشورها رقیب با ما است که تحت عنوان خودباوری و ... مطرح کردن این مسائل، نشان از وادادگی و خودباختگی گوینده عنوان می شود.

البته هر ایرانی‌ یا روسی یا کوبایی، آرزو دارد که کشورش دربهترین‌ها و قویترین ها مطرح شود، ولی‌ این نباید ما را از ضعف ها و ارزیابی واقعی‌ توان خود و کشورهای رقیب باز دارد که اگر این ارزیابی‌ها معیار قرار گیرد، با همین مسائلی‌ مواجه می‌شویم که در هست یی، وضعیت اقتصادی، سیاسی و منطقه یی مواجه هستیم.

 بدون اینکه بخواهیم جسارتی به هیچ یک از این عزیزان در داخل کشور نماییم، دلیل این امر کمبود مطالعه و تحقیق وعدم توجه سیستماتیک به مسائل علمی‌ و به خصوص سفر و شناخت واقعی‌ از این سیستم ها  بدون پیش داوری و پیش فرض است. به عنوان کسی‌ که قبل از سفر و کار و تحقیق در این کشورها، سال ها در مورد توسعه در داخل کشور در دانشگاه و موسسات به تحقیق مشغول بودم، به خوبی‌ می‌توانم موقعیت این عزیزان در داخل کشور را درک کنم. برای خود من در ایران، وقتی‌ فقط از طریق کتاب و اخبار در مورد غرب و سیستم‌های کشورهای پیشرفته می‌شنیدم، انبوهی سوال به وجود می امد، که اگر مثلا مردم این کشورها اینقدر خوش گذران و غرق در بحران و بیکاری و فساد هستند، پس این پیشرفت تکنولوژیکی و اقتصادی و صنعتی از کجا به وجود آمده و سؤالات بسیاری از این دست که فقط بعد از سال ها کار و تحقیق در این کشورها و به خصوص با تعامل با مردم بومی و متخصصان و کار آفرینان آن ها (و نه فقط با جامعه مسلمانان شبه قاره یا خاورمیانه)  به جواب آن ها رسیدم و متوجه شدم که چه اندازه برای یک محقق یا علاقمند یا تحلیلگر اشتباه  است که فقط به اخبار نشریات و رسانه‌‌های داخلی‌ یا حتی خارجی‌ استناد کند.

البته این هرگز به این معنی‌ نیست که این کشورها مشکل و حتی در برخی‌ موارد بحران ندارند، ولی‌ آیا قرار است هیچ مشکلی‌ وجود نداشته باشد؟! مثلا همین امروز می بینیم که بسیاری از تحلیل گران کشور که با عنوان دکترا از آن ها یاد می شود، پشت سر هم می گویند که آمریکا دچار بحران است و اروپا در آستانه‌ فروپاشی است و سیستم اقتصادی غرب به بن بست رسیده و ...

اگر این گفته‌ها در حد فقط صحبت بود، باز هم می شد تحمل کرد، ولی‌ این دوستان خود قربانی این جو می شوند و خود به این امر باور دارند و این می شود که برای مثال میلیاردها دلار فقط از یک قلم افکار این چنینی به کشور ضرر وارد شد... چگونه؟!.. همه می‌دانیم که آمریکا در سالهای ۲۰۰۸ دچار بحران اقتصادی شد، و همین افکار پیش بینی‌ فرو پاشی اقتصاد و دلار آمریکا را به دلیل گزارشات روزانه نشریات  روسیه یا حتی خود آمریکا! می کردند، نتیجه این شد که در یک اقدام بسیار تاسف بر انگیز، در زمانی‌ که یورو و طلا در اوج خود بود، تا ۵۰ درصد از منابع ارزی کشور را که به دلار بود، تبدیل به یورو کردند، و حالا که اقتصاد آمریکا باز سازی شده و دلار هر روز در برابر یورو قویتر می شود، این تصمیم برابر می شود با چند ده میلیارد دلار ضرر به کشور. البته برخی‌ خواهند گفت که در آنزمان همه در دنیا چنین فکر می کردند! ولی‌ نه همه! مثلا چین، ژاپن، تایوان، هنگ کنگ و...تا ۴۰۰۰ میلیارد دلار ذخیره دلاری دارند، ولی‌ حتی یک دلار آن را تبدیل به یورو نکردند، چون مطابق نشریات و میل قلبی تصمیم گیری نمی کردند بلکه مطابق واقعیت  و برنامه‌های بلند مدت ۲۰ تا ۳۰ ساله تصمیم گیری می کنند نه به صرف یک نوسان ارزش دلار برای یک یا چند سال! که البته این خود یک آسیب بزرگ دیگر در ایران است که ما همیشه فقط به فکر یکسال یا دو سال بعد هستیم و مثلأ اگر وارد چالش هسته یی یا چالش منطقه یی می شویم چون ما در ابتدا دست بالا را داریم فقط گمان می‌کنیم ظرف دو یا سه سال، آن ها از ادامه چالش منصرف می شوند!

به هر حال همین جأ است که انتقاد اصلی‌ به آقای ظریف و اصولا کارشناسان سیاست خارجی‌ کشور وارد می شود. اگر تحلیلگران و کارشناسانی که در ایران یا مسکو هستند که با این شعارها و مواضع ده ها سال خو گرفتند، چنین ارزیابی از غرب داشته باشد، جای گله و شکایت نیست، ولی‌ دوستانی که ده ها سال در این کشورها به خاطر ماموریت و کار سیاسی، زندگی‌ کردند، و به جای اینکه چشم و گوش نظام و کشور باشند و گزارشات واقعی و علمی‌ به مرکز ارسال کنند، با نهایت تاسف همان برداشت و تحلیلی را دارندکه مثلا مردم عادی کوچه و خیابان از غرب دارند بد فرجام شدن برجام، جای تعجبی باقی‌ نمیگذارد.

 برای کسانی‌ که در آمریکا در علوم سیاسی مشغول هستند، از روز روشن تر بود که قرار نیست برجام همه تحریم ها را بر طرف کند، ولی‌ اینکه آقای ظریف پشت سر هم می فرمودند در یک روز همه تحریم ها لغو می شود، و بر این اساس و این امید، تمام امتیازات ممکن هسته یی را به طرف مقابل دادند، به صورت حرفه یی، جای یک سوال بزرگ به وجود میاید و آقای ظریف باید ادله و شواهد خود را صادقانه با ملت در میان بگذارند که بر چه اساسی‌ چنین خوشبین بودند؟ آیا این قصور نیست؟! آیا صرف اینکه بگوییم که آقای جلیلی فقط مذاکره برای مذاکره می کرد، کافی‌ است و بار اشتباهت ما را کم می‌کند؟ به هر صورت از این نظر آقای ظریف و تیم‌ مذاکره کننده مانند همه آن کسانی‌ که مثلأ چند ده میلیارد دلار کشور را تبدیل به یورو کردند و یا می‌گفتند قطعنامه‌ها کاغذ پاره است و تحریم بانک مرکزی شوخی‌ است و تحریم نفت ایران برابر است با نفت ۲۵۰ دلاری و ... مقصر است و از این نظر نه تنها تفاوتی‌ با آن ها نباید داشته باشد که با توجه به سابقه کاری و حضور چند ده ساله در نیویورک و سازمان ملل مسئولیت او به مراتب  بیشتر هم هست.

ولی‌ از جهت دیگری هم آقای ظریف تقصیری ندارند. متاسفانه این نتیجه یک آسیب بزرگتر در کشور است. فرض بگیریم، فقط فرض بگیریم که آقای ظریف یا نوعی آقای ظریف یا حتی یک نظریه پرداز و تحلیلگر که در مسئولیت هستند، بخواهند گزارشی با محتویات همین یادداشت در مورد غرب یا توان کشور و... به مسئولان بالاتر ارائه دهد، آیا این غیر از خودکشی و خود زنی‌ کاری و حرفه یی است؟! آیا ایشان متهم نخواهد شد که به دلیل زندگی‌ در غرب و نیویورک، مرعوب دشمن شده است، خود باخته شده است، وا داده است و...! کدام عقل سلیم و منطقی‌ برای کارمندی که از مترجمی نیمه وقت شروع کرده و حالا به مقام وزارت رسیده، تجویز می‌کند که چنین بی‌ محابا، تمام این پیشرفت شغلی‌ خود را در این فضا از بین ببرد یا حداقل در خطر قرار دهد؟!

پس می بینیم که آقای ظریف یا افرادی مانند آقای ظریف که پیشرفت شغلی‌ و کار با همه دولتمردان از هر جناحی برای آن ها در اولویت بوده است، تقصیری ندارند. مساله و آسیب بالاتر از این است، وقتی‌ برخی‌ دوستان به عنوان دفاع از انقلاب و ضدّ آمریکایی‌ بودن، کوچکترین نوشته و نظر غیر خود را تاب نمی‌آورند و از فلان امام جمعه تا فلان نشریه تا فلان عزیز سلحشور ولی‌ غیر مرتبط با حوزه سیاست خارجی‌ ناگهان بر سر مسئولی که بخواهد نظر قالب آن ها در کشور را زیر سوال ببرد، آوار می شوند. صحبت از تحلیل دقیق و علمی‌ و مطابق با واقع، بیشتر شبیه شوخی‌ می‌ماند و نتیجه آن، این خسران‌های عظیم در سیاست خارجی‌ از ۵۹۸ تا برجام و تا بالا رفتن از دیوار این سفارت یا آن سفارت و تحمیل هزینه به کشور و بازی ناخواسته در زمین همان دشمن... می‌باشد.


کد مطلب: 420267

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdciqua5yt1arr2.cbct.html?420267

الف
  http://alef.ir