حق آب و گل تهرانی ها کجاست؟

بخش تعاملی الف - محمود صباغی، 4 اسفند 94

3 اسفند 1394 ساعت 6:56




دوستی می گفت: تکه زمینی درحاشیه جنگل های شمال از یک کشاورز مازندرانی خریده بودم که درهنگام عقد قرارداد متعهد به پرداخت هزینه احداث راه به اندازه سهم خود شد.

درموعـد مقرر، فروشنده ابتدا شروع به بهانه گیری و سپس درخواست معافیت از پرداخت کرد و بالاخره نیز چشم در چشم حاضران دوخت و گفت: " کی به شما گفت بیائید اینجا زمین بخرید؟ من اهل اینجا هستم و نباید هیچ پولی بابت راه سازی بدهم و نمی دهم و از آن استفاده هم می کنم، ناراحتید؟ از اینجا بروید " و بلند شد و رفت.

این ماجرا از آن رو قلمی شد که بگویم "حق آب و گل" تنها در داستان ها و ضرب المثل ها نیست و هر کس نسبت به دیار آبا و اجدادی خود تعصّبی خاص دارد. بگذریم از این هموطن مازنی که این حق طبیعی را بگونه ای افراطی برسمیّت می شناسد!

تعلق عاطفی آدم ها به زادگاهشان مختصّ نژاد و نسل و قوم خاصی نیست و بعنوان یک اصل مهّم هویتّی در جهان برسمیّت شناخته می شود. به این ترتیب می توان نتیجه گرفت که تآکید برحق آب و گل به نوعی نشان از استحکام هویتی دارد. ازطرفی هم هرقدر اصالت هویتی بکرتر و محفوظ تر بماند، استحکام فرهنگی، قومیتی و زبانی نیز بیشتر است. نمونه بارز این ادعا روستاها هستند که باورهای فرهنگی و سنتی دست نخورده ای دارند که یکی از دلایل آن را باید درعدم خلط فرهنگی و دور ماندن از پیامدهای ناگزیر هجوم مهاجران جستجو کرد.

امّا درشهرها و بویژه کلان شهرها، بدلیل روبرو شدن با موج سنگین پدیده "مهاجرت"، ثبات و یک دستی فرهنگی روزبروز بیشتر رنگ باخت و نتیجه مستقیم آن سردرگمی فرهنگی و اجتماعی عجیبی است که جایگزین شد. آماربالای ناهنجاری ها، خلافکاری ها، قانون شکنی ها در شهرهای بزرگ و بویژه درکلان شهرها ناشی از همین اختلاط و نتیجآ اختلال فرهنگی و اجتماعی است. قصد آن نیست که به ناهنجاری های اجتماعی بپردازیم، تنها از منظر هویّت به مقوله "حق آب و گل" می پردازیم که مانعی بازدارنده و قدرتمند دربرابر تسلّط هرنوع یاغی گری فرهنگی و تمایل به ناهنجاری های اجتماعی است.

حقی که مدت ها است از اهالی قدیمی برخی شهرها و مخصوصآ تهرانی ها سلب شده که منظور اصلی سخن ماست. اغراق نیست اگر بگوئیم این روزها تهرانی ها در شهر خود غریب و تنهایند. خصوصیات خاص "طهران"، مرام و مسلک ها ،مردانگی ها و پهلوانی ها به طاق نسیان گرفتار آمد. تهرانی که محلاتش بی اخلاقی و آلودگی و خشونت و مزاحمت نوامیس را بر نمی تابید. تهرانی که برخلاف هموطن مازنی ما، از راه رسیدگان را با گشاده روئی حرمت می نهاد و خوش آمدشان می گفت. همسایگان را از برادر و خواهر نزدیک تر و دلسوزتر می دانست و بسیاری از خصوصیات دیگری که از متن محلّات تهران رخت بربست و دیگر باید در کتاب ها سراغشان را گرفت.

این حرف ناشی از افکار ناسیونالیستی و نژاد پرستانه نیست، سخن از قاعده ای است که درهر قوم و ملتی و در هر شهر و دیاری جاری است. سخن از تعصبی است که هرکس نسبت به زادگاه خود دارد. ما هم مانند هر ایرانی دیگر دل بر دیاری می سوزانیم که همه آن ارزش ها و سنت ها و خصوصیات گرانمایه اش به بوته فراموشی سپرده شد. اگر نگاهی منصفانه به دور و برکنیم باورمان می شود که دیگر نه از آن طهران اثری هست و نه از این تهران و همین دل را می سوزاند. نیاز به آمار و ارقام مستند نیست تا بدانیم در هر محله و کوی و برزن این کلانشهر ۱۲ میلیونی، چند خانواده تهرانی ساکن هستند زیرا به عینه می بینیم که شهرمان بسرعت بسوی نوعی گمگشتگی فرهنگی پیش می رود.

زباله ها در گوشه گوشه شهر و در چند قدمی سطل های بزرگ زباله بحال خود رها می شوند. در کوچه پس کوچه ها خودروهای متعدد بگونه ای "شلخته وار" پارک و مزاحم عبور و مرور شده اند. برخی از مغازه ها و منازل، با وسائل مختلف مانند ظرف زباله، جعبه شکسته، سطل و آفتابه (با پوزش) و .. کنار خیابان ها را که معبر عمومی و از جمله حقوق مسّلّم اجتماعی است، به نفع خود مصادره کرده و اجازه استفاده به بنی بشری نمی دهند. درمبادی ورودی اتوبان ها و بزرگراه ها و میادین بزرگ، توقف خودورهای شخصی مسافرکش و اغلب با پلاک غیر از تهران راه بندان ایجاد کرده اند. در برابر درب ورود و خروج منازل و اداره ها و سازمان ها و در زیر تابلوی توقف ممنوع، توقّف های دوبله و سوبله تردد را با مشکل مواجه کرده اند. در خیابان ها عبور از مسیرهای ویژه و زیر پا گذاشتن قوانین راهنمائی و رانندگی، تصویرآشنای این روزهای معابر کلانشهر تهران است.

کسی ادعا ندارد که آنچه رخ می دهد از سوی غیر تهرانی ها است. بخوبی می دانیم کم نیستند تهرانی هائی که با هفت پشت اصالت طهرانی به "یاغی گری فرهنگی" روی می آورند. ونیز غیر تهرانی هائی که با انتخاب مسیر درست در زندگی به موفقیّت رسیدند و هم برای خود، هم برای تهران و هم برای ایران افتخار آفریدند. اما این ها استثناست و موضوع سخن ما هم استثناها نیست بلکه وجه غالب، کنش ها و واکنش هائی است که بطور مستمر شاهدیم.

باید بپذیـریم که اصولآ "اهل" جائی بودن، خود کنترلی در رفتار و کردار می آورد. اصل "شناخته شدن" فی نفسه تعهد و انتخاب رویکرد مثبت را موجب می شود و"حق آب و گل" نیز شکوفائی و طراوت بدنبال دارد. نمونه های بسیاری از شهرهای کشور مانند یزد و کرمان و شاهرود و ... هستند که هنوز داغ کلانشهری بر پیشانی آن ها ننشسته و هویت ارزشمند خود را همچنان حفظ کرده اند. چرا تهران چنین نماند؟ آیا غیر از این است که مهاجرت بی رویه دلیل اصلی است؟ نکته ظریف آنجاست که اصولآ آن ها که موفقند مهاجرت نمی کنند که اصلآ نیازی هم به آن نیست. انگیزه تلاش برای موفقیّت و زندگی بهتر است که آمار مهاجرت به کلانشهرها همچنان بالاست و انصافآ هم می پذیریم که ناگزیرند. اما حرف ما این است که ورود به تهران جواز شلختگی و ایجاد مزاحمت های متعدد برای دیگران و ریخت و پاش و قانون گریزی نیست و چرا آن گونه که در شهر و دیار خود زندگی می کنند در تهران نمی کنند؟ (آیا در شهر خود و ساعت هشت صبح جمعه که روز استراحت خلایق است، خریداران آهن پاره با وانت و بلندگو و صداهای گوشخراش درکوچه پس کوچه ها مزاحم آرامش دیگران می شوند؟ قطعآ خیر)

شاید اگر تهرانی ها هم مانند آن هموطن مازنی نگاهی افراطی به دیگران داشتند امروز تهران چنین ناهنجار نبود. انتظار داریم ساکنان امروز تهران، خصلت خاص میهمان نوازی تهرانی ها را پاس بدارند و لااقل دراحترام به قانون و رعایت آرامش و آسایش، مانند دیگرانی رفتار کنند که "حّق آب و گل " براین دیار دارند. آیا انتظار بی جائی است؟


کد مطلب: 333650

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdchmxnxv23nx-d.tft2.html?333650

الف
  http://alef.ir