رنج پناهندگی و درد بی قانونی

زهرا عرب*، ۲ شهریور ۹۵

2 شهريور 1395 ساعت 18:36


پناهندگی رنج بزرگ تعداد زیادی ازمردم جهان است، رنج آنهایی که غیر قانونی سوار بلم های ناامن شده و در آب های گرم اقیانوس ها خفه می شوند. رنج کسانی که با اسب و قاطر از کوه و دمن می گذرند و مرزها را زیر پا می گذارند و کوبیدن مهر «زندگی غیر قانونی» را بر پیشانی خود به جان می خرند. رنج کسانی که سراب را آب پنداشته و برای زندگی درکشورهای به اصطلاح پیشرفته خفت زندگی در کمپ ها و اردوگاه های پناهدگان را به جان می خرند. پناهندگی رنج بزرگی است، همه می دانیم.

اما ماجرای برادران و خواهران افغان در کشور ما از این جنس نیست.

ما آنها را زمانی که کشورشان درگیر جنگ قدرتها شد، به دیده منت پذیرفتیم و قدم شان را بر چشم نهادیم، چون مکتب و منش و اخلاق ما این را به ما حکم می کرد. اکنون هم بعد از گذشت بیش از سه دهه آن ها را مهاجرانی می دانیم که به هر دلیل نمی خواهند به کشورشان برگردند، اما حالا نظام و دولت ما می گوید برای بودن در ایران باید کارت اقامت بگیرید، مجوز داشته باشند تا بشود برای بودن شان برنامه ریزی کرد تا بتوان از آسیب ها و ناهنجاری های ناشی از مهاجرت های غیر قانونی پیشگیری کرد و در یک کلام دود مهمان های ناخوانده به چشم مردم خودمان نرود.

افغان های مهاجر را همه دوست داریم، آنها برادران و خواهران ما هستند، حق زندگی و بیمه و درمان و تحصیل دارند ، اما تصور کنید چنانچه شهروندی بدون مجوز و از راه قاچاق پا در کشور ما گذاشت و حاضر نشد خود را به نهادهای ذیربط معرفی کند و کارت اقامت بگیرد، چگونه می توان او را پایبند به قانون کرد، به چه روشی می توان او را از ارتکاب به جرم منع کرد، با چه منطقی ورود غیر قانونی او را به کشور برتابید و حتی او را بیمه کرد.

همه اینها بماند که سیستم بهداشت ودرمان ما براساس تایید اداره کمیسیاریای عالی پناهندگان سازمان ملل بیش از سه دهه است برای درمان سه میلیون مهاجر افغان که دومیلیون آنها به طورغیر قانونی در کشور ما زندگی می کنند، به دلیل همان نگاه انسانی و کرامت انسان بدون اختصاص اعتبار ویژه خدمات درمانی ارائه کرده و جمهوری اسلامی ایران بیش از ۳۰ سال است که خدمات بسیار ویژه‌ای را برای اتباع خارجی، به ویژه برای اتباع کشور افغانستان به صورت رایگان ارائه داده است. همه اینها در شرایطی است که طی این سالها هزینه‌های بالای دارو و درمان چالشی جدی برای کشور بوده وخود ایرانیان برای درمان خود با تنگنا مواجه بوده اند.

به گفته وزیر بهداشت خدمات رایگان بهداشتی به بیش از ۳ میلیون افغان در ایران بار سنگینی به کشور تحمیل می‌کند و سازمان‌های حقوق بشری در این مورد کمک مناسبی به ایران نداشته‌ و پوشش حمایتی بیمه‌ای که کمیساریای عالی امور پناهندگان در نظر گرفته است یک دهم هزینه‌های بیماران را نیز تأمین نمی کند.

از سوی دیگر فراموش نکنیم پیوند اعضا حدود یک هفته است تحت پوشش بیمه قرار گرفته و رایگان شده است، اما بر اساس آمار رسمی فقط در ۱۰ سال گذشته ۶۰۸ بیمار غیرایرانی در کشور پیوند عضو شده اند. که البته آمار حتما بالاتر است ، چون بسیاری از اتباع غیرایرانی از مسیرهای غیرقانونی و متفرقه اقدام به پیوند عضو کرده اند .

کسانی که مرگ " لطیفه رحمانی " دختر افغان را دستاویزی برای بیان اهداف سیاسی خود کرده اند خوب است بدانند وزارت بهداشت طی این سه دهه مدام از دولت ها و مجلس ها خواسته است برای بیمه مهاجران فکری کنند و متاسفانه همواره در این زمینه پاسخ رد شنیده است.

جای تاسف است که این روزها برای مرگ دختر ۱۲ ساله و بی پناه افغان که با وجود زندگی غیر قانونی خانواده اش در کشور ما در بیمارستان نمازی مورد درمان قرار گرفته و پیشرفت بیماری او مرگ تلخ او را رقم زده، مطالبی را می خوانیم که سوار بر امواج احساسات مردم می خواهند از آب گل الود ماهی بگیرند.

کسی نیست از این جماعت بپرسد شما که سیاستمدار هم هستید حتما بهتر می دانید وقتی قانون قانون شد، هیچ کس مجاز نیست آن را زیر پا له کند. قانون ممنوعیت پیوند عضو ایرانیان به اتباع خارجی چرا به تصویب رسید و قانون شد؟ خوب است بدانید سال ها پیش
پای فساد به موضوع پیوند عضو هم باز شده بود و باندهای قاچاق کارشان این بود که اعضای بدن ایرانیان را می خریدند و با هزینه های بالا به اتباع خارجی می فروختند ، در شرایطی که هزاران ایرانی در صف پیوند عضو قرار داشتند.

کسانی که از «تبعیضِ ‌ساختاری و نظام‌مند و نقض سیستماتیک حقوق بشرِ مهاجران غیرقانونیِ ‌مقیم ایران» دم می زنند، خوب است بدانند هزاران کودک فقیرایرانی هم اکنون در انتظار پیوند عضو هستند و اگرقانون ممنوعیت پیوند اعضا مانع نبود، بدون تردید در برابر اتباع خارجی که جیب های شان پر از دلار است ، هرگزریال های آنها تاب رقابت نداشت و باید مانند لطیفه زحمانی در انتظار پیوند عضو چشم از دنیا فرومی بستند.
*روزنامه نگار


کد مطلب: 384447

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdchkknxq23n6kd.tft2.html?384447

الف
  http://alef.ir