چرا المیادین فارسی از نان شب واجب‌تر است؟

حسین درخشان، ۵ اسفند ۹۵

5 اسفند 1395 ساعت 16:21


جنگ با ایران، تنها حکومت مستقل غرب آسیا، خیلی وقت است آغاز شده است؛ درست از فردای پایان جنگی که صدام به نیابت از آمریکا با ایران آغاز کرده بود. با روایتی دیگر این جنگ از روزی آغاز شد که سفارت آمریکا، با نگرانی از کودتایی دیگر برای بازگرداندن شاه، اشغال شد و آنچه رفت که رفت.

از همان زمان و پیش از ظهور کانال‌های تلویزیونی شبانه‌روزی خبری، شبکه‌های سه‌گانه‌ی اصلی آمریکا روزشمار گروگان‌گیری به راه انداختند و در رقابت بر سر مخاطب، هر شب ده‌ها میلیون آمریکاییِ بی‌خبر از دنیا را با تنفر از ایران و انقلابش به رختخواب فرستادند. مخاطب هدفِ رسانه‌های آمریکا مردم همان کشور بود، اما با راه افتادن اولین شبکه خبری جهانی، سی‌ان‌ان، کم‌کم مردم اروپا و دیگر کشورهای جهان نیز به جمع مخاطبانِ هدف پیوستند. ایران تنها هدف این جنگ تازه رسانه‌ای نبود، اما یکی از مهم‌ترین‌ها بود. گذشت تا چند سال بعد که بالاخره فنّاوری‌های پخش ماهواره‌ای به‌اندازه‌ای ارزان شد که بتواند مخاطبِ هدف تازه‌ای را اضافه کند: قشر متوسط کلان‌شهری و جوان ایران. جنگ از آن روز شکل تازه‌ای یافت.

حوادث ۱۸ تیر ۱۳۷۸ نخستین عرصه‌ی جنگ تازه برای به دست آوردن قلب و ذهن قشر متوسط ایران بود که در بستر کنش و واکنش دو گروه تندرو و هیجان‌زده شکل گرفت و به سمت اولین تلاش برای تغییر رژیم در داخل پیش رفت.

پس از آن بود که جوانان قشر متوسط ایرانی به‌طور رسمی و علنی هدف تئوریسین‌های براندازی آمریکایی-اسراییلی (مانند مایکل لدین و مایک فلین) قرار گرفتند و آرام آرام مطالعات وسیعی درباره روش‌های تأثیرگذاری بر آنان آغاز شد. در دولت بوش رقابتی شدید میان جنگ‌طلبان و براندازان درگرفت، اما توان بازدارندگی نظامی ایران از یک‌سو و باتلاق ارتش آمریکا در عراق و افغانستان از سوی دیگر موجب پیروزی حامیان براندازی بر جنگ‌طلبان شد.
با روی کار آمدن اوباما صدای آمریکا و بی‌بی‌سی موضعی درمجموع ملایم در قبال براندازی گرفتند، چرا که دولت اوباما هدفی بزرگ‌تر، یعنی تغییر رفتار ایران را بجای تغییر رژیم، از راه دیپلماسی و مذاکره دنبال می‌کرد.
تلویزیون من‌وتو در این بستر و در مخالفت با سیاست تازه‌ی اوباما زاده شده. به ویژه که حوادث پس از انتخابات سال ۸۸ شکاف‌های عمیق و بی‌اعتمادی بخش بزرگی از جوانان قشر متوسط شهری به روایت رسمی نظام و نهادهایش، بخصوص رسانه‌ی ملی را در پی داشت. من‌وتو یک سال بعد در پاییز ۱۳۸۹ افتتاح شد. شبکه‌ای خوش آب و رنگ و جوان‌پسند، ناگهانی و بی‌ریشه و شوخ و شنگ و هوشمندانه با پنهان‌کاری غریبی درباره منبع مالی‌اش و گفتمانی سیاسی که بیش از همه منطبق با رویکرد سیاسی اسراییل و نومحافظه‌کاران آمریکایی در قبال ایران بود. این گفتمان که در بخش خبر و دیگر برنامه‌های من‌وتو پنهان می‌شد، در برنامه‌ی عروسکی طنز سیاسی‌اش (با تقلید از برنامه‌ی فرانسوی Les Guignol) عریان بود: ضدیت تام با اصل انقلاب و نظام حاکم بر ایران با روایت سلطنت‌طلبان که در آن سپاه، اصلاح‌طلبان و اصولگرایان (از نقدی تا ظریف) همگی حافظ نظام و فاسد، خشن، مرتجع، ضد ملی و تشنه‌ی قدرت نمایانده می‌شدند.

سیاست تغییر رژیم، به ویژه پس از کنار رفتن هیلاری کلینتون و دنیس راس و رم امانوئل، به‌طور رسمی از رویکرد دولت اوباما کنار گذاشته شد تا بر سیاست تازه‌ی «تغییر رفتار» تمرکز شود؛ اما درنهایت اوباما نتوانست رفتار ایران را تغییر دهد و توافق اتمی نه تنها پرونده ایران را از قصاب‌خانه‌ی شورای امنیت سازمان ملل بیرون آورد، بلکه به تضمینی برای ادامه‌ی قدرت بازدارنده موشکی ایران و ازسرگیری فروش نفت بدل شد. حامیان تغییر رژیم به سرعت شروع به بازسازی خود در هر دو حزب کردند و روی هر دو اسب مسابقه، کلینتون و ترامپ، شرط بستند تا بلافاصله پس از آغاز بکار رئیس‌جمهور بعدی کار را شروع کنند. حالا نه تنها من‌وتو جانی تازه گرفته، بلکه بی‌بی‌سی فارسی (پس از کناره‌گیری ناگهانی صادق صبا) و صدای آمریکا نیز شاهد چرخش گفتمانی‌ شدید در بخش‌های سیاسی و خبری خود بودند.

ترامپ آمد و زلزله‌ای در ساختار حاکمیت آمریکا ایجاد کرد. هرچند که من‌وتو، احتمالاً به خاطر منابع مالی مستقلش از اوباما، از مدت‌ها پیش از ترامپ برای آمدن او آماده بود. رضا پهلوی به ترامپ نامه نوشت و او را به پیش گرفتن سیاست براندازی با محوریت خودش تشویق کرد. گروهی از همفکران و عوامل پشت و جلوی دوربین من‌وتو هم در نامه‌ای از ترامپ درخواست تحریم‌ها و فشارهای بیشتر بر ایران کردند. بخش خبر من‌وتو ناگهان از استودیویی شبیه به زیرزمین (که استعاره از انزوای گفتمان براندازی در دولت اوباما بود) به روی زمین آمد. «دخمه‌ خبر» که شبیه به آرایشگاه‌های ارزان شب عید بود به «اتاق خبر» تبدیل شد. با دکوری چشم‌گیر و بزرگ و قالبی رسمی‌تر که «اسپا»های شیک و گران را با ماساژ‌دهندگان اختصاصی تداعی می‌کرد. همین‌طور چند هفته پیش‌قرارداد پخش ماهواره‌ای‌اش را ارتقا داد تا بتواند تصویر و صدای باکیفیت‌تری به ایران برساند.

در مقابل، رسانه‌ی ملی خبر «بیست و سی» را دارد که شاید خود زمانی الگوی من‌وتو برای خبررسانی خودمانی بود، اما حالا با صمیمیتی تصنعی، گفتمانی یک‌طرفه، کمترین سلیقه در جزییات ظاهری، و البته مجریانی که جیغ زدن را با اجرای پرانرژی اشتباه می‌گیرند. این تازه پربیننده‌ترین بخش خبری رادیو و تلویزیون است.

واقعیت آن است که جمهوری اسلامی عملاً دسترسیِ رسمی خود را به قشر متوسط شهری ایران از دست داده است، چه رسد به توان تأثیرگذاری بر آن را. شایعات حاکی از قتل بجای مرگ، خرابکاری بجای حادثه و امثال آن به سرعت می‌پیچند و صدای تکذیب و روشنگری‌های رسمی به جایی نمی‌رسد. هر اتفاقی در ماشین رسانه‌ایِ براندازی تبدیل به توطئه‌ی اقلیت بر اکثریت و هر اعتراضی به‌عنوان شورش اکثریت بر اقلیت تفسیر می‌شود و روز به روز زمینه برای به راه انداختن ناامنی، آشوب و خشونت خیابانی آماده‌تر می‌گردد.

راه‌حل کجاست؟ از دستگاه چاق و کند و بی‌کیفیت صداوسیما بیش از این برنمی‌آید و محدودیت‌های شرعی، قانونی و عرفی نیز دست و پای رسانه ملی را در این نبردِ جذابیت بسته است. جنگ جنگ ظاهرها و ناخودآگاه‌هاست و جمهوری اسلامی، بیش از ظاهر و حس، به تظاهر و عقلِ تصنعی اهمیت می‌دهد. در اوضاع کنونی باید به راه‌حل‌های مشهور به «بیرون از جعبه» اندیشید. پیشنهاد مشخص من اجازه‌‌ی تأسیس بخش فارسی به شبکه‌ی تلویزیونی «المیادین» است.



المیادین شبکه‌ای ۲۴ ساعته با رویکردی خبری، سیاسی و فرهنگی است که چهار سال پیش و پس از آغاز جنگ سوریه، در شهر بیروت تأسیس شد. انگیزه‌ی اولیه به چالش گرفتن روایت غالب بر رسانه‌های غرب‌گرای عرب، به‌ویژه الجزیره، از بحران سوریه بود که ناگهان با روایت ائتلاف سعودی-قطر-ترکیه هم‌راستا شده بود. مؤسس این شبکه، غسان بن جدو و مهم‌ترین مدیرانش خود از روزنامه‌نگاران برجسته‌ی الجزیره بودند که پس از فاصله‌ گرفتن این شبکه از اصول خبررسانی منصفانه استعفا دادند.

المیادین، با شعار «واقعیت، همان‌گونه که هست» (الواقع کما هو)، به سرعت جای خود را باز کرده و حالا جزء پنج شبکه پرمخاطب دنیای عرب است. دفتر مرکزی‌اش در بیروت است و در تمام دنیای عرب و کشورهای مهم جهان دفتر یا خبرنگار دارد، از جمله در قاهره، غزه، تونس و تهران.

هرچند برآیند گفتمان سیاسی این شبکه حمایت از مقاومت لبنان و فلسطین و ایران و مخالفت با غرب و اسراییل است، اما این موجب نشده از اصول حرفه‌ای خبررسانی فاصله بگیرد و تبدیل به ابزار پروپاگاندای مقاومت یا ایران و سوریه شود. تمام صداهای مهم دنیای عرب در آن شنیده می‌شوند و همین موجب اعتبار آن شده است. همین‌طور از نظر مالی -حداقل در ظاهر- به هیچ دولتی وابسته نیست و بودجه‌‌اش را از گروهی از سرمایه‌گذاران خصوصی دریافت می‌کند.

المیادین به‌خاطر همین ویژگی‌ها بهترین نامزد برای ایستادن در برابر «من و تو» ست. مهم‌ترین امتیاز آن «فاصله‌ی همراه با دسترسی» با ایران است، چه فاصله‌ی جغرافیایی و چه سیاسی. محدودیت‌های شرعی و قانونی داخل مرزهای ایران را ندارد و خواهد توانست با لحن و ظاهر مورد پسند قشر متوسط شهری در ایران، که مخاطبِ هدفِ شبکه‌ی «من و تو» نیز هست، برنامه بسازد. از موضوعات سیاسی بگیرید تا موضوعات فرهنگی که رسانه‌ی رسمی جمهوری اسلامی در پرداختن به آن محذورات شرعی، قانونی و حتی سیاسی دارد. هم‌زمان به خاطر مجوز قانونی فعالیت در ایران برگ برنده‌ای در برابر شبکه‌های ماهواره‌ای دیگر دارد که همانا دسترسی به افراد و مکان‌های داخل کشور است.

برای مثال، می‌تواند در میزگردهایش افرادی را از داخل ایران شرکت دهد که مجاز یا مایل به حضور در شبکه‌های دیگر مانند بی‌بی‌سی فارسی یا من‌وتو نیستند، مانند مقامات رسمی یا کارشناسان و مشاهیر فرهنگی و فعالان سیاسی. هم‌زمان می‌تواند منتقدان یا حتی مخالفان را از خارج از ایران در برنامه‌هایش شرکت دهد تا بتواند مدعی حداکثر انصاف و بی‌طرفی شود. همین‌طور می‌تواند آن دسته از رویدادهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی داخل کشور را که نه رسانه ملی می‌تواند پوشش دهد و نه امثال من‌وتو به آن دسترسی دارند (مانند کنسرت‌های موسیقی، جشنواره‌های سینمایی و غیره، سمینارهای سیاسی و اجتماعی در دانشگاه‌ها یا مراکز علمی) پوشش دهد. امکان مشارکت دادن مخاطب در برنامه‌ها هم در سایه‌ی این دسترسی بسیار آسان‌تر خواهد بود. این مزیت انحصاری، یعنی دسترسی به داخل، از طرفی در همان قدم اول این شبکه را از رقبا جلو خواهد انداخت و مخاطبان را جذب می‌کند و از طرف دیگر اعتماد آنان را به انصاف و بی‌طرفی خود جلب خواهد کرد.

المیادین فارسی کارکردهایی غیرمستقیم نیز دارد. با آمدن ترامپ و تند شدن گفتمان سیاسی رسانه‌های وابسته به دولت‌های غربی، بخشی از نیروی انسانی آنان که در سال‌های اخیر از داخل جذب شده‌اند ناراضی خواهند بود.

درعین‌حال به دلایل گوناگون اقتصادی، امنیتی یا حتی فرهنگی تمایلی به بازگشت و زندگی در ایران ندارند. این گروه از روزنامه‌نگاران می‌توانند زیر نظر سردبیران و مدیران همسو با گفتمان سیاسی حاکم بر شبکه در دفتر مرکزی در بیروت یا حتی دفتر لندن کار کنند و در ازای آن اجازه‌ی رفت‌وآمد به کشور را دریافت کنند. به‌این‌ترتیب هم نیروی انسانی باکیفیت و آموزش‌دیده در رسانه‌های جهانی جذب این شبکه خواهند شد و هم از نظر سیاسی به‌عنوان یک پیروزی برای جمهوری اسلامی دیده خواهند شد. همان‌طور که دولت‌های غربی جذب نیرو از ایران را همیشه به‌عنوان پیروزی سیاسی خود نشان می‌دهند.

بودجه‌ی سالانه‌ی من‌وتو مانند منبع تأمین آن مشخص نیست. شایع است یک شرکت بساز و بفروش متعلق به خانواده‌ای ایرانی-اسراییلی منبع مالی اصلی آن است. اما بی‌بی‌سی فارسی برای هشت ساعت برنامه‌ای که تولید می‌کند حدود ۲۰ میلیون دلار بودجه دارد. گفته می‌شود المیادین ۲۴ ساعته‌ی عربی حدود ۴۰ میلیون دلار سالانه هزینه دارد. کم و بیش با همین مبلغ که در مقایسه با بودجه حدوداً ۵ میلیارد دلاری سازمان صداوسیما ناچیز است، می‌توان پربیننده‌ترین و مؤثرترین شبکه‌ی تلویزیونی فارسی‌زبان را به راه انداخت.

شبکه‌ی من‌و‌تو در مرکز برنامه‌ی براندازی جمهوری اسلامی قرار دارد که اسراییل سال‌هاست آن را طراحی و پیگیری کرده و حالا با ظهور ترامپ جانی تازه گرفته است. به‌احتمال زیاد صدای آمریکا و شاید یک یا دو شبکه‌ی تلویزیونی تازه‌ی دیگر نیز در چند سال آینده به این طراحی اضافه خواهند شد. این یعنی بزرگ‌ترین دشمنان ایران هر شب به ذهن و قلب میلیون‌ها ایرانی در خصوصی‌ترین فضای زندگی‌شان دسترسی‌ای یافته‌اند که خود جمهوری اسلامی ندارد. این بدون شک خطری بزرگ است، اما راه‌حل آن بیش از آنکه پول و تلاش بخواهد، به یک تصمیم کوچک ولی شجاعانه وابسته است.

* مترجم و تحلیلگر رسانه، https://twitter.com/h0d3r_fa


کد مطلب: 448508

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdcgz79t7ak9tn4.rpra.html?448508

الف
  http://alef.ir