چرا نیازمند احیای سیستم کوپنی شده ایم (2)

احمد توکلی، 21 آذر 91

21 آذر 1391 ساعت 10:37

آنچه پیش روی خوانندگان عزیز قرار دارد، بخش پایانی متن کامل سخنرانی دکتر احمد توکلی است که چندی پیش در جمع کارکنان و اعضای تحریریه روزنامه خراسان ایراد شده است. در این بخش دکتر توکلی به تشریح راه های برون رفت از بحران ارزی و همچنین پاسخ به پرسش های حاضران پرداخته است.


راه حل برون رفت از بحران ارزی:
۱- براساس قانون عمل شود و نرخ ارز مرجع کنار گذاشته شود. اصطلاح ارز مرجع جعلی است. زمانی که می خواهند بودجه کشور را تنظیم کنند، به عنوان مثال درطرف منابع می نویسند درآمد حاصل از واگذاری دارایی های سرمایه ای که اصطلاح خوبی است که بجای درآمد نفتی می نویسند و گوشزد می کند ما داریم از دارایی های خود می فروشیم تا کشور را اداره کنیم.

درآمد حاصل از واگذاری دارایی های سرمایه ای (فروش نفت) امسال در بودجه ۶۸ هزار میلیارد تومان پیش بینی شده است. سپس برای این که نشان دهیم این رقم چگونه به دست آمده است، می گویند مثلاً در روز ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار بشکه نفت و میعانات گازی صادر می کنیم. قیمت نفت را در بودجه ۸۰ دلار پیش بینی کرده اند. هر دلار را هم در بودجه ۱۲۲۶ تومان پیش بینی کرده اند تا به رقم ۶۸ هزار میلیارد تومان برسند. این یک عدد محاسباتی و فرضی برای تعیین درآمد ریالی حاصل از فروش نفت است. هیچ منبع قانونی درباره ارز مرجع چیزی نگفته است. آن هم در حالی که برنامه پنجم می گوید نرخ ارز با توجه به تفاوت نرخ تورم داخل و خارج، قدرت رقابت خارجی و شاخص های کلان اقتصادی، باید نرخ شناور مدیریت شده باشد.

پس باید با توجه به این شاخص ها نرخی مثلاً ۱۴۰۰ تومان را تعیین می کردند و به آن نرخ ارز می فروختند و برای مدیریت بازار کمی بالاتر یا پایین تر نرخ ارز را اندکی تغییر می دادند. اگر قیمت بالا می رفت عرضه ارز را زیاد می کردند و اگر قیمت پایین می آمد عرضه را کم می کردند. این کار را نکرده اند و به جای آن ارز را به قیمت ۱۲۲۶ تومان فروخته اند و اسم آن را نرخ مرجع گذاشته اند. در جلسه ای به من گفتند که چرا گفتی نرخ ارز مرجع جعلی است ما اصطلاحی تحت عنوان «reference exchange rate» داریم که به معنای نرخ ارز مرجع است. در حالی که منطق مرجع بودن نرخ تعیین شده باید معلوم باشد. مثلا با این منطق که برای اقتصاد ملی مفید است و یا می توان با این نرخ نیازها را تامین کرد بدون آن که ذخائر ما به نقطه قرمز برسد. نه این که عدد حسابداری را جای نرخ مرجع بگذارید.

حال با ارز به نرخ مرجع چه وارد کرده اند؟ پورشه وارد کرده اند. ۹۰۰ دستگاه از یک مدل پورشه در دنیا تولید شده است ۷۰۰ تای آن در ایران دارد می چرخد و عده ای در برابر مردم وفادار به جمهوری اسلامی به آن خودروها تفاخر می کنند. با این نرخ ارز موز و برخی چیزهای دیگر وارد کرده اند.

راهکار دیگر این است که برای یکی دو سال باید سیستمی که در برنامه پنجم برای تعیین نرخ شناور مدیریت شده برای ارز آمده است را تغییر دهیم و یک نرخ ثابت تعیین کنیم. در این شرایط که بی ثباتی اقتصادی پیدا می شود، همه نظام های جهان اولین کارشان احیاء ثبات است. اگر فردی تصادفی را به قسمت اورژانس منتقل کنند اول خونش را بند می آورند. بعد به فکر سایر مشکلاتش می افتند. اولین اقدام باید چاره جویی برای بی ثباتی باشد.

زمان آقای هاشمی که بحران ارزی در سال ۷۴ اتفاق افتاد ناشی از ۳- ۲ سال نسیه خریدن بود که ال سی ها را نمی توانستند پرداخت کنند. در آن شرایط آقای هاشمی مانده بود که چه کار کند ارز تا ۶۵۰ تومان بالا رفته بود و تبدیل به یک بحران شده بود. ال سی های ما را در دنیا نمی پذیرفتند. تحریم نبودیم چون بدحساب شده بودیم ال سی های ما را نمی پذیرفتند و واردات متوقف شده بود. آقای محمد خان وزیر اقتصاد وقت رفت به سراغ آقای دکتر شرافت رئیس دانشکده اقتصاد دانشگاه شهید بهشتی که معاون دکتر نمازی وزیر اقتصاد کشور در سال های ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۴ بود. دکتر شرافت گفت من آقای هاشمی را قبول ندارم ولی برای این که مشکل ارز را حل کنم آماده ام برای کمک بیایم. بلافاصله زمانی که آمد و در حالی که قیمت ارز تا ۶۰۰ تومان افزایش یافته بود، گفت قیمت ارز ۳۰۰ تومان است.

آقای هاشمی هم در نماز جمعه گفت ما سیاست تعدیل را عوض نکرده ایم بلکه اقتضای کشور این بود. لذا سیاست تعدیل تبدیل شد به سیاست تثبیت که کار بسیار عاقلانه ای بود. ایشان عاقل بود و ترمز را زد و آدم کارکشته، باسواد، جگردار و تاجرزاده ای مثل ناصر شرافت جهرمی را آورد و حریف بازار شد. دکتر شرافت چون بازار را می شناخت، پدرش تاجر بود و خودش هم از بچگی کنار پدرش در جهرم کار کرده بود و می دانست بازار یعنی چه؟

برگردیم به امروز. این نرخی که تعیین می کنیم باید به گونه ای باشد که بتوانیم مدعی شویم برای واردات هر کالایی که مجاز می دانیم می توانیم ارز با این نرخ اختصاص دهیم. در عین حال باید باور کنیم که نرخ بازار آزاد ارز حتماً وجود خواهد داشت. خجالت هم ندارد. باید بگوییم هر چه که برای ملت لازم می دانیم با نرخ تعیین شده تامین می کنیم و هر کس هرچه ارز اضافه تر خواست می تواند از بازار آزاد تامین کند و نگران هیچ چیزی هم نباشد. اگر ما بتوانیم نیازهای اصلی را تامین کنیم. میزان اندکی نیاز ارزی باقی می ماند. اگر سیاست ما ثابت باقی بماند نرخ ارز بازار آزاد به نرخ تعیین شده نزدیک خواهد شد و این سیاست حداقل تا یک سال نباید تغییر کند. ارز را نباید ۲ نرخی کنیم باید یک نرخ وجود داشته باشد، حتی برای کالاهای اساسی.

حال سوال این است که برای کالاهای اساسی چه باید کرد؟ با توجه به این که گرانی ها به سرعت چاره پذیر نیست و به علت رکود دسته ای از کارگران اخراج می شوند، دسته ای ماه هاست حقوق نمی گیرند و اکثریت بقیه هم اضافه کاری ندارند؛ و در بخش دولتی نیز اضافه کاری قطع شده است و پیمانکاران طرف دولت نیز چون بودجه عمرانی کاهش یافته است نیروهایشان را کاهش می دهند، درآمد اسمی مزد و حقوق بگیران کم می شود. حکومت موظف است از مردم حمایت کند. بنابراین مکمل این طرح، سهمیه بندی کالاست. حتماً باید نظام کوپنی برگردد و در این زمینه نباید تردید کرد.

حتماً باید برای مردم تضمین کنیم که بخشی از کالاها برای آن ها تامین می شود. برخی کوپن را نجس ذاتی می دانند. به آن ها گفتم این حرف ها را نزنید. کشورهای سرمایه داری هر زمان اقتضا کند از این کارها می کنند. الان در آمریکا، دولت به ۴۵ میلیون نفر کوپن غذای (Food Spam) می دهد. چه کسی یارانه را مطلقاً حذف می کند؟ اکونومیست هر روز چند نمودار خیلی خوب می دهد ببینید یک لیتر بنزین در کشورهای مختلف چه قیمتی دارد؟ برخی کشورها هم به آن یارانه می دهند.

البته من موافقم که یارانه انرژی به صورت تدریجی حذف شود. ولی یارانه ابزار سیاست گذاری است. WTO در سال ۱۹۹۴ تشکیل شد. در نخستین اجلاس WTO قرار شد کشورهای غربی یارانه ای را که به بخش کشاورزی می دهند، حذف کنند. چون می گفتند جهان یکپارچه است و چون عمده کالاهای صادراتی کشورهای جهان سوم محصولات کشاورزی است از کشورهای غربی خواستند که چون شما به تولید محصولات کشاورزی و دامی یارانه می دهید این محصولات ارزانتر از محصولات جهان سوم می شود، کشورهای جهان سوم نمی توانند محصولات کشاورزی ودامی خود را به غرب صادر کنند لذا کشورهای جهان سوم به غربی ها گفتند که اگر می خواهید باهم کار کنیم یارانه را حذف کنید تا قیمت کالاهایتان افزایش یابد و به جای آن محصولات کشورهای جهان سوم در غرب به فروش برسد و از پول حاصل از آن کالاهای دیگر از غرب خریداری شود. کشورهای غربی پذیرفتند ولی در عمل اجرا نکردند.

کشورهای غربی آن چه در کتابهایشان به ما یاد می دهند اگر اقتضا کند خودشان اجرا نمی کنند. وزیر کشاورزی فرانسه گفته بود که محصول کشاورزی کالای اقتصادی نیست! جالب است که هر وقت در اقتصاد می خواهند بازار رقابت کامل را مثال بزنند بازار محصولات کشاورزی را مثال می زنند با این حال وزیر کشاورزی فرانسه گفته بود محصول کشاورزی کالای اقتصادی نیست چون به زمین وابسته است و زمین یک مقوله فرهنگی است. لذا محصول کشاورزی کالای اقتصادی نیست و نباید موضوع بحث WTO قرار گیرد.

همین کوپن را در نظر بگیرید. در آمریکا 44/6 میلیون نفر کوپن غذا دریافت می کنند. در اقتصاد بخش عمومی بحث می کنند که یارانه چون تخصیص بهینه منابع را به هم می زند خوب نیست مگر این که مجبور باشیم. اگر مجبور باشیم و اقتضا این باشد که عمل کنیم سوال این است که باید یارانه را نقدی داد یا کالایی؟ به عبارت دیگر برای بخش کشاورزی کود بدهیم یا پول ؟ برای فقرا نان بدهیم یا پول؟

پاسخ این است که هر جا می خواهید سطح خرید مصرف کننده را افزایش بدهید پول پرداخت کنید اماهر جا خواستید کالای مشخصی توسط مصرف کننده مصرف شود پول ندهید بلکه کالا بدهید. مثل شیر برای بچه مدرسه ای ها. اگر پول به خانواده اش بدهید ممکن است به جای شیر سیگار بخرند. یک وقت آمده بودند از من کمک بگیرند. پرسیدم چی کسر دارند؟ گفتند می خواهند سیسمونی تهیه کنند. این فرد فقیر است و عقلش نمی رسد که به جای این که پول برای تحصیل بچه اش خرج کند می خواهد برایش سیسمونی تهیه کند.

برای همین است که آمریکا کوپن غذای گرم می دهد. اگر پول بدهد ممکن است بخشی از افراد به جای غذا سیگار یا موادمخدر تهیه کنند. مقاله ای می خواندم که در سنگاپور از اواسط دهه ۱۹۹۰قانون تصویب شد که هرکس خودروی می خواهد باید در صف سهمیه بندی منتظر بماند. چرا؟ پول نداشتند یا وارداتشان مشکل داشت؟ نه! محیط زیست برایشان مهم بود. می گفتند جزیره کوچکی هستیم و اگر خودرو زیاد شود علاوه بر این که آلودگی هوا سلامتی مردم را به مخاطره می اندازد، جاذبه توریستی آن کشور هم از بین می رود.

این ها ابزار سیاست گذاری است و نباید از آن ترسید. لذا ما باید در این شرایط سخت که مردم تحت فشار هستند حتما تضمین کنیم که برخی کالاهای اساسی نصیب همه مردم می شود. راهکار دیگر توجه به تعرفه ها، جواز واردات و برخی ممنوعیت ها در عرصه بازرگانی است. همین تحریمی که علیه ایران اعمال می کنند مگر در مدل های اقتصادی خود غرب قابل دفاع است؟ به هیچ وجه قابل دفاع نیست. در اقتصاد تحریم یعنی تخصیص ناکارای منابع جهانی. این اقدام به لحاظ علمی محکوم است ولی چون مقاصد بالاتری به نظر خودشان دارند این اقدام را انجام می دهند. لذا محدودیت در واردات هم یک ابزار است. اثر این ابزار این است که بازار غیررسمی ارز را کوچکتر می کند.

به عنوان مثال برای ۵سال واردات خودروی خارجی ممنوع شود، آن هم با توجه به این که خودروی خارجی را نمی شود به داخل قاچاق کرد. البته مواردی مثل لوازم آرایش را می توان قاچاق کرد لذا نمی توان تعرفه آن را زیاد افزایش داد اما تعرفه واردات خودرو را می توان تغییر داد. راهکار دیگر پرهیز از سیاست های مالی انبساطی نظیر افزایش یارانه نقدی و اجتناب از سیاست های پولی انبساطی نظیر اعتبارات مسکن مهر است. اعتبارات مسکن مهر موضوع کم اهمیتی نیست.

متاسفانه آقای احمدی نژاد فشار آورده است و بانک مرکزیِ بی اراده ۳۰هزار میلیارد تومان اعتبار به بانک مسکن داده است. این مبلغ ضرب در ۵ موجب افزایش نقدینگی شده است. زمانی که رهبری می فرمایند در اقتصاد مقاومتی سرمایه های ایرانی و کار و اندیشه ایرانی باید مورد استفاده قرار گیرد مربوط به این موارد است. حال ایشان پدر است همه موارد را نمی گوید. من که برادرم حرف ها را می زنم. البته من هم که برادرم بخشی از حرف ها را نمی زنم. آخرین نکته درباره راهکارهای بهبود وضعیت ارزی این است که راهکارهای تفصیلی از ما نخواهید چرا که راهکارهای تفصیلی نیاز به اطلاعات ریز درباره این است که چقدر منابع ارزی داریم؟ چقدر از این منابع در دسترس است؟ چقدر اسکناس از هر نوع ارزی داریم؟ در چه برهه های زمانی می توانیم ارز را عرضه کنیم؟ مذاکره با بخش خصوصی چقدر نتیجه داده است؟ چه کسانی با بخش خصوصی مذاکره می کنند، می توانند اعتماد آن ها را جلب کنند؟ و مشابه این اطلاعات برای راهکارهای تفصیلی لازم است که در اختیار ما نیست.

اماآخرین نکته این است که مشکل ما در بازار ارز بی اعتمادی است. بی اعتمادی در بازار ارز به شدت نسبت به دولت وجود دارد. راه حل اصلی ماجرا احیاء اعتماد از دست رفته است که راه حل سیاسی است نه اقتصادی. با ادامه صدارت آقای احمدی نژاد این کار اگر نگویم ناممکن لااقل بعید است من به این آقایان گفتم مردم به شما اعتماد ندارند، استعفا دهید و بروید. گوش نکردند. در جلسه ای به این آقایان گفتم شما که اهل استعفا دادن نیستید. در آن جلسه آقای لاریجانی و ۲نفر از وزرا حضور داشتند. گفتم حداقل به عنوان یکی از قیود تصمیم گیری هایتان بنویسید که مردم اعتماد به دولت ندارند. این قید را بنویسید.

راه حل بازار ارز سیاسی است و اقتصادی نیست. الان به نظرمن راه حل اقتصادی صرف حداقل راحت و زود جواب نمی دهد. حتما راه حل سیاسی می خواهد. حالا ما نمی توانیم این ها را عوض کنیم چون اقتضائات سیاسی نمی گذارد. ثبات سیاسی و مسائل خارجی نمی گذارد آقا به این دلایل هنوز راضی نیست و برای حفظ ثبات سیاسی ما ترجیح می دهیم آقای احمدی نژاد را تا پایان دوره تحمل کنیم. این به مصلحت کشور است البته اگر خودش بگذارد. ولی بدانید حل کردن مشکل ارز با این وضعیت سخت است. حال ما باید کوتاه بیاییم تا جایی که می توانیم کار کنیم و سعی کنیم فضای سیاسی کشور ملتهب تر نشود تا شاید بازار ارز زودتر به ثبات برسد. و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین.

پرسش و پاسخ

پرسش: چرا با سئوال از رئیس جمهور مخالف هستید؟
پاسخ: دلیل مخالفت ما خیلی واضح است. آیا آقای احمدی نژاد را می خواهید با سوال کنترل کنید؟ او سئوال کنندگان را کنترل خواهد کرد. می آید در مجلس و همه را به هم می زند. آیا غیر از این است که به مجلس لطمه می زند؟ من به آقای مطهری گفتم اگر تو یک ساعت وقت داشتی احمدی نژاد هم یک ساعت حتماً احمدی نژاد حریف تو می شد. چه برسد به این که تو یک ربع وقت داری و احمدی نژاد یک ساعت. به مطهری گفتم این کار را نکن به ضرر کشور است. به جای آن از ماده ۲۳۳(حالا با اصلاحات آئین نامه داخلی مجلس شماره اش عوض شده که نمی دانم چند است) استفاده کنیم.

این ماده می گوید اگر ۱۰ نماینده به دلیل نقض قانون یا عمل نکردن به آن یا اجرای ناقص آن به دست رئیس جمهور یا وزراء و کسانی که از آنان حکم دارند، کمیسیون ظرف ۱۰ روز رسیدگی می کند و به صحن گزارش می دهد. اگر در صحن رای آورد، پرونده برای رسیدگ قضایی به دادگاه می رود. این طوری بدون التهاب آفرینی و با دقت های کارشناسی بیشتر کار پیش می رود. الان ضرر سوال از رئیس جمهور خیلی بیشتر است چون موضوع سوال از رئیس جمهور ارز است. بازار ارز هم به شدت نسبت به سیاست حساس است وگرنه ناراحتی من از احمدی نژاد بیشتر از ناراحتی مطهری از احمدی نژاد است. اما می گویم سوال از رئیس جمهور به مصلحت نیست. من می گویم حال که تغییر احمدی نژاد ظاهرا ممکن نیست کاری کنیم که تا پایان دوره ریاست جمهوری ضرر حضورش کمتر باشد و اگر منفعتی دارند بیشتر باشد. (البته حالا که مطرح شده به منتفی کردنش به شدت مخالفم زیرا موجب تضعیف مجلس است. علاوه بر آن، چون احمدی نژاد گفته حرف های ناگفته را می گویم، عقب نشینی موجب بدبینی به نمایندگان می شود و به زیان مردم سالار و باعث تقویت دیکتاتوری خواهد شد.)

سئوال: نظرتان در باره اقتصاد مقاومتی چیست؟
پاسخ: این حرف هایی که گفتم همه مربوط به اقتصاد مقاومتی است که رهبری مطرح کرده اند، تصمیم گیری با ثبات، و کارشناسانه و همراه با اتحاد همه جزو اقتصاد مقاومتی است. باید با عقلانیت وصداقت تصمیم گیری کنیم. تقصیر و قصور نماینده ها در تصمیمات غلط کم نیست. وقتی در مجلس همین هفته های قبل موضوع اصلاح قانون بودجه مطرح بود پیشنهادهایی طرح می شد که کاملاً نقیض اهداف طرح بود وباعث افزایش نقدینگی و تورم می شد که الحمدلله رای نیاورد. وقتی نمایندگان و دولت استراتژی نداشته باشند سینوسی حرکت می کنند.

پرسش: اگر به خاطر داشته باشید در انتخابات سال ۷۲ در نطق رادیویی گفتید اقتصاد ایران بیمار است. الان پس از ۲۰سال گفتید ارزش پول ملی ۱۱۳ درصد کاهش یافته است و کیمیایی برای حل این معضل وجود ندارد. با وجود این که چند دوره سیاسی از محافظه کاران، تکنوکرات ها، اصلاح طلبان و اصول گرایان را تجربه کردیم به نظر شما در این ۲ دهه چرا نتوانستیم مشکل اقتصاد را حل کنیم با وجود این که تجارب زیادی در زمینه بین المللی نظیر مالزی داشتیم. چرا شاخص های اقتصادی ما در این ۲ دهه بهبود پیدا نکرده است.رشد نقدینگی همواره بالا بوده است. نقدینگی به سمت تولید نیامد و اقتصاد ما ۸۰ تا ۸۵ درصد متکی به نفت باقی ماند. آیا این دلیل مدیریتی دارد یا بحث سیاسی هم در آن دخیل است؟
پاسخ: دلیل این نوسانات هم به اشخاص، هم به ساختارها و هم به استراتژی ها برمی گردد. متاسفانه ما در جمهوری اسلامی ایران حرکتمان معمولاً بر مبنای آزمون و خطاست و تجربیات متراکم و مدون نمی شود. انتقال تجربیات، به اشخاص بستگی دارد و انتقالش غیرسیستماتیک انجام می شود.

به عنوان مثال آقای هاشمی خاطرات خود را می نویسد و هرکس آن را بخواند به اندازه وسعش یا علاقه اش از آن استفاده می کند. حزب هم نداریم و افراد به اتکای حوادث یا پیوند کانون های قدرت سرکار می آیند. این حدیث را بشنوید حدیث عجیبی است. مَن رَفَعهُ الاتفاق وَضَعَه الاستحقاق زمانی فرزند یکی از سیاستمداران رای خیلی بالایی آورده بود. گفتم ناراحت نباشید یک روز می آید پایین و سرجای خودش قرار می گیرد به تعبیر حدیثی که عرض کردم وَضَعَهُ الاستحقاق. استحقاقش این است که سرجای خودش قرار بگیرد. لذا این اتفاقات می افتد چون حزب نیست ناگهان آقای خاتمی رئیس جمهور می شود، آقای احمدی نژاد یک دفعه رئیس جمهور می شود. این ساختار ناقص نقش اشخاص را مهمتر می کند.

زمانی که مردم سالاری هست ولی احزاب قوی نیست موارد اتفاقی بیشتر می شود. در دوره ای که سیاست خیلی از افرادِ موثر در انتخابات تکثر نامزدها بود و در نتیجه بسیاری از افراد تایید شدند مشخص بود که بعداً دچار مشکل می شویم زیرا زمانی که هر فردی را رَجُل سیاسی بدانیم بعداً می گویید عجب کاری کردیم که هر فردی را رَجُل سیاسی محسوب کردیم. ساختار ما هم هنوز ساختار نفتی است. دولت ها هم وفادار به کار علمی نیستند. نمی گویم کار علمی نمی کنند بلکه به کار علمی وفادار نیستند، نمی گویم که باید صددرصد به کار علمی وفادار بود چرا که اقتضائاتی در اجرا وجود دارد و علوم انسانی هم وحی نیست. اما اجمالاً باید به کار کارشناسی وفادار باشند و برخی اوقات کارهایی براساس اقتضائات انجام دهند که آن هم نوعی از کار کارشناسی است. ساختار وقتی نفتی شد اقتصاد ذاتاً مستعد رکود تورمی خواهد بود و دولت ها باید خیلی عاقل باشند تا از نفت درست استفاده کنند.

این کاری که رهبری انجام دادند و به جای حساب ذخیره و ارزی که ته آن را هم جارو کردند، صندوق توسعه ملی را بنا کردند تازه پارسال در این صندوق هم سوراخ کوچکی ایجاد کردند و ۱۰درصد منابع صندوق را به صورت ریالی برای صنعت و ۱۰درصد هم برای کشاورزی اختصاص دادند. در مجلس می خواستند ۱۰درصد را تبدیل به همه منابع کنند که جلوی آن را گرفتیم که منابع، به شکل ارزی خرج شود و نه ریالی تا فن آوری و ماشین آلات وارد کشور شود و بیماری هلندی نیز تکرار نشود.

پس این نوسانات به اشخاص و ساختارهای معیوبی که نتوانسته ایم اصلاح کنیم مربوط است و علاوه بر این ۲ به فقدان استراتژی یا معیوب بودن استراتژی ها هم ارتباط دارد. آقای هاشمی استراتژی تعدیل صندوق بین المللی پول را پذیرفت. آقای خاتمی هم آن را پذیرفت. با این تفاوت که در زمان آقای خاتمی آن را تئوریزه هم می کردند. زمان آقای هاشمی تئوریزه نمی شد. آقای هاشمی می گفت مصلحت کشور این است که سیاست تعدیل اجرا شود ولی زمان آقای خاتمی کار نظری هم برای حاکمیت سرمایه انجام دادند که در کتاب مستندات و مبانی برنامه چهارم بسیار مشهود بود.

یک بار آقای دکتر تابش نماینده اردکان که خواهرزاده آقای خاتمی است و زمان ریاست جمهوری ایشان رئیس دفتر آقای خاتمی بود به من گفت که روزنامه ها از قول تو نوشته اند که مبانی برنامه چهارم اسلام آمریکایی است. گفتم من این طور نگفته ام. بلکه گفته ام مبانی برنامه چهارم اسلام ناب آمریکایی است. گفت این چه حرفی است که می زنید تعداد زیادی انسان مسلمان برای تهیه این برنامه زحمت کشیده اند. من گفتم نمی گویم افرادی که این برنامه را تهیه کرده اند مسلمان نیستند بلکه گفته ام این برنامه آمریکایی است.

به او گفتم چون می دانم خط امام را می شناسی و قبول داری، صفحات فلان تا فلان کتاب مبانی و مستندات برنامه چهارم را نگاه کن اگر خودت به این نتیجه رسیدی که مبانی آن اسلام آ مریکایی نیست من حرفم را پس می گیرم. گفت حتماً این کار را می کنم ولی دیگر سراغ من نیامد. مطمئنم رفت و مطالعه کرد و دید مبانی آن اسلام ناب آمریکایی است. در آن دوره علیه نظام نظریه پردازی می کردند که خطر بلندمدتش خیلی بیشتر بود.

آقای احمدی نژاد هم که از روز اول گفت من به این مدل های اقتصادی اعتقادی ندارم. خب من هم اعتقادی ندارم اما چون مختصری عقل دارم می دانم نمی شود کشور را بدون مدل اداره کرد. پس باید از بین آن ها گزینش کرد. آن مدلی که کمتر معارض اسلام و منافع ملی است را به کار می گیریم تا بتوانیم مدل جدیدی طراحی کنیم. چون آقای احمدی نژاد مدل های موجود را قبول نداشت و جایگزینی هم برای آن ها نداشت و فکر می کرد همه چیز را خودش می داند اسیر جو موجود شد و کار دست آقای دکتر پژویان و شاگردانش افتاد. آن هایی که اساتید اقتصاد را می شناسند می دانند کار دست چه کسانی افتاده است. چون به ناچار به بن بست می خورند عقب گردهای شدیدی دارند.

من یک زمانی گفته بودم کشتی اقتصاد دولت قطب نما ندارد و واقعاً همین گونه است. پس اداره اقتصاد کشور تا حد زیادی وابسته به اشخاص و در وضعیت فقدان استراتژی هاست. مبانی برنامه چهارم اشکال داشت. برنامه وجه عملیاتی استراتژی است. برنامه چهارم پس از تصویب در مجلس ششم بدون طی مراحل قانونی به مجمع تشخیص فرستاده شد. اولین کاری که در مجلس هفتم انجام دادیم این بود که نامه ای به رهبری نوشتیم که این برنامه مسیر قانونی را برای ارسال به مجمع تشخیص طی نکرده است و باید به مجلس بازگردد. نامه را من، سبحانی، خوش چهره، نادران و مصباحی مقدم امضاء کرده بودیم.

رهبری دستور دادند برنامه چهارم از مجمع تشخیص به مجلس بازگشت. ما در اصلاح ۱۲۸ اشکالی شورای نگهبان بر مصوبه مجلس داشت، سعی زیادی کردیم تا برنامه چهارم تصحیح کنیم و برنامه چهارم نسبتاً قابل قبول شد. برنامه پنجم که اصلاً برنامه نیست. این را هم خدمت رهبری بیان کردم که ایشان پذیرفتند مطالبی را هم آقای احمدی نژاد گفت که رهبری پذیرفتند و تکالیفی به ما فرمودند که ما انجام دادیم. با این توضیحات مشکلات اقتصادی ۳ علت دارد، ساختارها، اشخاص و فقدان استراتژی. این ها باعث می شود ما با آزمون و خطا کارهایمان را انجام دهیم. هنوز هم بر این اساس اقدام می کنیم.

توضیحاتی که جنابعالی ارائه کردید نشان داد که باید مسئولیت مجلس و تاثیر الگوی رفتاری که مجلس با دولت داشت را هم توضیح دهید که تا چه اندازه در بروز وضعیت اقتصادی امروز کشور نقش داشته است؟ نکته ای که الان وجود دارد این است که آقای احمدی نژاد نه شما را قبول دارد و نه راه حل های شما را. ایشان همه صحبت هایی را که باید داشته باشد داشته است حال باید چه کار کنیم؟
(باخنده) هر کس باید کار خود را بکند، مثل الان.

این جا بحثی وجود دارد که مجلس خیلی به اهمال و کنار آمدن با دولت ادامه داده است و این اهمال باعث شده است دولت وضعیت اقتصاد را به این جا برساند. درباره سوال از رئیس جمهور هم که شما می فرمایید با دولت کنار بیاییم تا دوره اش تمام شود. آیا واقعا اگر تحلیل لس آنجلس تایمز درست در بیاید و اقتصاد به مرز فروپاشی برسد آیا وقتی برای کنار آمدن با دولت به وجود می آید؟
در این که مجلس عیب ها و ضعف هایش در بروز شرایط فعلی موثر بوده است تردیدی نداریم. مجلس گرفتار آسیب های جدی است. وقتی می گویند تعامل منظورشان معامله است. برخی تعامل می کنند و برخی معامله. هر دو از یک ریشه است و فرقی ندارد! برخی نیز به شدت کم قیمت هستند. برخی قیمتشان را کسی جز خدا نمی داند که آن ها کارشان درست است. این افراد ممکن است اشتباه کنند اما قیمت خودشان را می دانند. برخی هم قیمتشان بالاست و حاضر نیستند با هر قیمتی معامله کنند. برخی هم در حدی قیمتشان پایین است که به یک دفتر پیشخوان خدمات دولت برای فرزندشان رضایت می دهند. از این دسته افراد در مجلس داریم.

گاهی اوقات با یک سفر خارجی رای درست می شود. با تغییر رئیس اداره آموزش و پرورش رای درست می شود و این خیلی سخیف و بد است. این که آقای احمدی نژاد به رهبری شکایت کرد و گفت این ها سوالات بی خود می پرسند و وزیر من باید دائم به مجلس بیاید و پاسخ دهد درست می گفت. سوال از وزیر مطرح می شود ولی سوال گرو است. سوال جدی نیست و ابزار است. پس از این که حاجتش تامین شد سوالش را پس می گیرد. اگر نمایندگان توجه داشته باشند این کارها خیانت در امانت است. البته آقای احمدی نژاد و اطرافیانش در تشدید این وضعیت نقش زیادی داشته اند. چون اهل معامله هستند. وزیری با من مشورت کرد که اگر مرا استیضاح کردند چه کنم؟ چون به وی گفته بودند باید مدیرکل را عوض کند و وی گوش نکرده بود. سپس به او گفته بودند نشانت می دهیم. به آن وزیر گفتم برو پشت تریبون از خودت دفاع نکن. بگذار حرف هایشان را بزنند تو در موقع دفاع بگو نمایندگان محترم بنده هیچ دفاعی ندارم و بدتر از آن چه که این نماینده گفت هستم ولی علت این استیضاح فلان درخواست غیرقانونی نماینده سئوال کننده است. بعد هم برو و بنشین مطمئن باش مجلس حتما به نفع تو رای می دهد. ولی خوب از این جگرها ندارند.

احمدی نژاد کسانی را انتخاب کرده است که جگر ندارند. می شود جلوی این مجلس ایستاد و تأدیبش کرد ولی چون خود دولتی ها اهل معامله هستند تأدیب نمی کنند بلکه معامله می کنند. مثال های دیگری هم دراین باره دارم. همین استفاده زیاد از ارز نفتی در بودجه و خالی کردن حساب ذخیره ارزی فقط تقصیر دولت نبود بلکه مجلس هم مقصر بود. حال دولت بیشتر و مجلس کمتر اما هر دو مقصر بودند. در مجلس هفتم روزی در هنگام رسیدگی به لایحه بودجه در صحن علنی پیشنهاد مکتوبی ارائه شد که یک میلیارد دلار از حساب ذخیره ارزی برای گازرسانی به روستاها برداشت شود. اسم روستا هم که می آید همه رای می دهند.

برخی براساس انگیزه مقدس کمک به ضعفا و مستضعفین و برخی براساس انگیزه نامقدس رای عمل می کنند. من به عنوان مخالف صحبت کردم و گفتم با تصویب این پیشنهاد دو اقدام اشتباه انجام خواهید داد. حساب ذخیره ارزی برای روز مبادا و سرمایه گذاری بخش خصوصی تعبیه شده است. پس این پیشنهاد با برنامه توسعه همخوانی ندارد. نکته دیگر هم این که در حال حاضر گاز ندارید. شما باید طبق قانون برنامه روزی ۵۰۰ میلیون مترمکعب گاز به چاه های نفتی تزریق کنید تا نفت تبدیل به قیر نشود. میلیاردها دلار سرمایه ملی تبدیل به قیر می شود و نمی توان برای آن کاری کرد چون این نفت قیر شده در زیر زمین باقی می ماند و نمی توان از آن استفاده کرد.

گفتم گاز نداریم و از ترکمنستان گاز وارد می کنیم، سپس علمک گاز در روستا نصب می کنید و مردم را امیدوار می کنید و سپس از تزریق به چاه های نفتی کم می کنید. مردم علمک را می بینند و خوشحال می شوند ولی کاهش تولید نفت را نمی بینند. این کار خیانت به مردم است و نکنید. غلغله ای شد. من خیلی عصبانی بودم و استدلالم هم مشخص بود. یک نماینده آمد و گفت من مشکل را حل کردم و پیشنهاد جدیدی دارم. گفتم پیشنهادت چیست؟ گفت: ۲ میلیارد دلار از حساب ذخیره ارزی برداشت کنیم، یک میلیارد دلار به تولید گاز و یک میلیارد دلار به توزیع گاز اختصاص دهیم. گفتم تو که PhD در رشته انرژی داری چرا این حرف را می زنی؟ اگر بخواهی کفش بخری ۲ ساعت در بازار دور می زنی. حال در عرض ۵ دقیقه برای یک میلیارد دلار تصمیم می گیری. من بلد نیستم راجع به هزار میلیارد تومان در ۵ دقیقه تصمیم گیری کنم. شما اگر بلدید بکنید و تصمیم گیری کردند.

این ها مسائل خیلی مهمی است که به چشم های غیرمتخصص نمی آید اما شما چون متخصص هستید این مسئله را می بینید. درباره این نکته که فرمودید ایشان (آقای احمدی نژاد) بنده راقبول ندارد باید بگویم که متاسفانه بسیاری از ما به همدیگر کمک نمی کنیم. البته من به خیال خودم سعی کرده ام کمک کنم. نامه نوشته ام سخنرانی و نصیحت می کنم. در مرکز پژوهش های مجلس هر نامه ای که لازم بود برای ایشان می فرستادم. اوایل خوش بین هم بودم ولی ۶-۵ سال است که دیگر خوش بین نیستم ولی تا زمانی که در مرکز پژوهش ها بودم این کار را می کردم. الان هم چیزی به نظرم برسد به ایشان می گویم.

این سوال مطرح است که شاید تا پایان دوره ریاست جمهوری فعلی اصلاً نرسیم. بحث این است که مصلحت هایی که براساس آن گفته می شود ایشان تا پایان دوره باقی بماند چیست؟
در همه مسائل سیاسی اختلاف نظر وجود دارد. جنابعالی به عنوان یک کارشناس سیاسی نظری دارید و بنده هم ممکن است نظری داشته باشم. رئیس مجلس نظری دیگر و رهبری هم نظر دیگری داشته باشند. در این مسئله اختلاف نظر هست. بنده خودم معتقدم یک روز فعالیت این رئیس جمهور زودتر پایان یابد بهتر است. چون قابل پیش بینی نیست که ایشان چه می کند. کسی که می گوید اسرائیل باید نابود شود و سپس در آمریکا می گوید ما باید با آمریکا رابطه داشته باشیم و در همین سفر اخیر به نیویورک چندین باراین موضع رابطه با آمریکا را تکرار می کند و با بی اعتنایی آن ها مواجه می شود. این دو موضع با هم می خواند؟

ایشان گفته است سلمان رشدی به تاریخ پیوست. اگر این حرف را خاتمی می زد به داخل کشور راهش نمی دادند. خب آقای احمدی نژاد واقعاً قابل پیش بینی نیست که چه کاری می کند. بر این اساس نظر من این است که ادامه فعالیت ایشان مضر به حال کشور است ولی نظرات دیگری هم وجود دارد که استدلالشان قابل اعتناست. نظر مخالف این است که ثبات سیاسی کشور ما در حال حاضر ما را در منطقه سرفراز و قابل تکیه نگه می دارد. ما باید این ثبات را در سوریه خرج کنیم، در لبنان خرج کنیم. در مقابل ناوهای آمریکا از آن استفاده کنیم. این دیدگاه می گوید اگر در داخل ثبات سیاسی نباشد همه موارد مثبت ممکن است به موارد منفی تبدیل و خطر برایمان درست کند. خطر اگر جدی هم نباشد میزان اندک آن هم می تواند برای ما مشکل ایجاد کند.

تعویض رئیس جمهور در فاصله چند ماه تا پایان دوره حتماً نشانه بی ثباتی است و این را شما بهتر از من واقف هستید. به اضافه این که آقای احمدی نژاد پول نقد می دهد. کدام سیاستمدار چنین کاری می کند. ایشان در کرمانشاه گفت من پول نفت را جوری تقسیم می کنم که تا ۱۰۰سال کسی نتواند تغییرش دهد. همان قصد سوء را دارد. البته سوء از نظر کارشناسی بنده و کاری به نیت ایشان ندارم درباره عملش حرف می زنم. همین ۴۵هزار و ۵۰۰تومان را از نظر سیاسی چه کسی می تواند به راحتی حذف کند؟ اگر ۱۰۰هزار تومان به این مبلغ اضافه کند چگونه می توان با وی مخالفت کرد. یک عده مثل من به صورت انتحاری مخالفت خواهند کرد ولی تاثیر سیاسی بیرونی آن چیست؟

من اگر بین مردم محبوبیت داشته باشم حتماً به دلیل مخالفتم این محبوبیت لطمه خواهد خورد اما او محبوبیت پیدا خواهد کرد. تمام خانوارهایی که جمع دریافتی آن ها از یارانه ها بیشتر از افزایش سبد هزینه شان باشد راضی خواهند بود. هرچه تورم بیشتر شود کسانی که هزینه شان از یارانه دریافتی فراتر می رود، افزایش خواهد یافت. احمدی نژاد می خواهد جمعیت راضی از دریافت یارانه را بالاتر ببرد و این کار به لحاظ سیاسی یک تیزهوشی و البته اغواء و سیاسی کاری محسوب می شود. ایشان می خواهد افرادی که دریافتی شان از هزینه شان بیشتر است افزایش یابند. هنوز هم جمعیت کثیری دریافتی شان از افزایش هزینه شان بیشتر است و به احمدی نژاد خوش بین هستند. وقتی شما در زمانی که هنوز مسئولی را که عده ای از جامعه به وی خوش بین هسنتد بر می دارید حتماً هزینه سیاسی خواهد داشت.

سیاستمداران دو دسته اند: دسته اول جمع این هزینه ها را بیشتر از منفعت کنار گذاشتن ایشان می دانند و دسته دوم جمع این هزینه ها را نسبت به آن منفعت کمتر می دانند. این یک اختلاف نظر کارشناسی است، چون سکان دست رهبری است و ایشان جزو دسته اول هستند (البته تحلیل من این گونه است با خود رهبری صحبت نکرده ام که ایشان چنین چیزی به من گفته باشند) هزینه حذف زودهنگام ایشان را بیشتر از منافع آن می دانند. طبیعی است سیاست گذاری را ایشان انجام می دهند و ما هم وظیفه داریم دیدگاه خود را به اطلاع ایشان برسانیم ولی تصمیم نهایی را ایشان اتخاذ می کنند. چون امر جامع است و به نظرم در سوره نور آمده است که مومنان در امر جامع بدون نظر پیامبر عمل نمی کنند.

امر جامع امری است که خیلی مهم است و به همه جامعه ربط پیدا می کند) و قطعاً همه ما تایید می کنیم که این مسئله یکی از مهم ترین امور جامع است در نتیجه بدون نظر رهبری نمی توان در این زمینه اقدامی کرد. فعلاً عده ای از سیاستمداران که در راس آن ها مقام معظم رهبری است معتقدند هزینه برداشتن زودهنگام رئیس جمهور از مسئولیتش بیشتر از فواید آن است. البته من نمی دانم تا پایان دوره ریاست جمهوری ایشان خودش دوام می آورد یا نه؟

درباره راهکارهای مقابله با گرانی نظرتان چیست؟ مجلس یک زمانی طرح تثبیت قیمت ها را مطرح کرد ولی الان اقدام مشخصی نمی بینیم آیا با ساختارهای موجود امیدی به مجلس هست؟ ما نمی گوییم ایشان را برکنار کنید ولی یک تکان اساسی بدهید؟!
به مجلس امید هست.

 ۳عامل تاثیرگذار، ساختار، اشخاص و استراتژی ها را اشاره کردید. فرض کنیم شما در مسند امور قرار گیرید و استراتژی ها به روزتر شود، با ساختارها چه می کنید؟ برخی امور واقعاً از دست رئیس دولت خارج است. واقع بینانه باید نگاه کرد. ما نهادهای حکومتی و غیردولتی را داریم که بسیار قدرتمند هستند. حتی اشخاص حقیقی داریم که بسیار قدرتمند هستند و بازار را به راحتی دچار تلاطم می کنند و هر جور که بخواهند نرخ گذاری می کنند. این ها را نمی توان انکار کرد. وارداتی و احیاناً صادراتی که توسط این نهادها صورت می گیرد و دولت روی آن ها هیچ کنترل و نظارتی ندارد. آقای توکلی با این بعد قضیه می خواهید چه کار کنید؟
من به سوالات فرضی جواب نمی دهم چون هزینه دارد ولی منفعت ندارد. ولی برخی از اجزای سئوال شما اطلاعاتی دارد که قابل بحث است. مثل این که نهادهایی خارج از دولت وجود دارند که همه چیز را تعیین می کنند.

یک مثال بزنیم، مثلاً سپاه را می گویید؟ سپاه را خودِ دولت در این عرصه ها تقویت می کند. وقتی خارج از تشریفات به قرارگاه خاتم الانبیا (ص) پروژه ها را واگذار می کنیم و وقتی مخابرات را برخلاف قانون به بنیاد تعاون سپاه واگذار می کنیم نتیجه اش همین می شود. در موضوع واگذاری مخابرات چه کسی غیر از من و آقای نادران مخالفت کرد؟

خودشان برای سپاه این میدان ها را گشوده اند و مجلس هم سکوت کرد.البته من همه آن چه در باره قدرت اقتصادی سپاه گفته می شود، قبول ندارم. اغراق هم می شود. سپاه وفادار به نظام است و ورودش به این عرصه ها در دراز مدت زیانبار است. البته در قانون اساسی آمده که در دوران صلح ارتش و سپاه در سازندگی مشارکت داشته باشند که این وظیفه به دست این دو نهاد گران سنگ با کاسبی و تجارت کردن متفاوت است انجام آن وظیفه بر عزت و گرانسنگی آن ها می افزاید ولی دومی از آن می کاهد.

این از سپاه دیگر چه کسی مدنظر است؟ مثلا ممکن است بانک خصوصی ایکس را نام ببرید. آیا کنترل بانک ... مشکل است؟ همین بانک مرکزی ضعیف از حساب بانک های خصوصی، به دستور آقای احمدی نژاد حدود ۳۰هزار میلیارد تومان پول برداشت. گفتند ارز را در بازار آزاد فروخته اید و این پول را به شکل غیرقانونی برداشت کرد. آیا بانک ها کاری توانستند انجام دهند؟ فقط توانستند به مجلس شکایت ببرند. مجلس هم اعتراض کرد و بانک مرکزی گفت دفاتر بانک ها را بررسی می کند و هرچه حق آن ها بود باز می گرداند. پس همین بانک مرکزی ضعیف است که ۳۰هزار میلیارد تومان از حساب بانک ها برداشت می کند. چه کاری توانستند انجام دهند؟

می گویند بانک ... پول در بازار سکه و ارز ریخت و سکه و ارز خرید؟ خب جلوی این بانک را می گرفتید؟ مطمئن باشید جرات نمی کرد با بانک مرکزی مخالفت کند. بخش خصوصی به تعبیر امیرالمومنین(ع) محافظه کار است و دنبال دردسر نیست. الان این هایی که به تعبیر شما تعیین کننده اند، زیر چشم خود دولت فساد می کنند. کسی که با ارز ۱۲۲۶ تومانی کنجاله می آورد و به جای ۶۳۰تومان، ۷۵۰تومان می فروشد چه کسی است؟ ببینید با چه کسی تماس دارد و چه کسی از او پشتیبانی می کند؟ خودشان پشتیبانی می کنند. من باشم پشتیبانی نمی کنم بلکه پدرشان را هم در می آورم. چون من معاون متهم به فساد بغل دست خودم نمی گذارم.

بنابراین اشخاص خیلی مهم هستند چه خوب آ ن ها و چه بد آن ها. این حرف ها را که دیگران نمی گذارند کار کنیم برای فرافکنی مطرح می شود. برای این که ضعف های خود را بپوشانند مطرح می شود. اصلاً تو را رئیس جمهور گذاشته اند که این اتفاقات نیفتد نه این که این اتفاقات نگذارد تو کار کنی. دولت می آورند برای این که این اتفاقات نیفتد. نمی گذارند من کار بکنم یعنی چه؟

من خبرنگار اقتصادی هستم ولی سوال اقتصادی ندارم چون مباحث اقتصادی خیلی شفاف مطرح شد و من هم به همان نتیجه ای رسیدم که شما رسیدید یعنی این که ریشه مشکل سیاسی است؟ پس سوالم سیاسی - اقتصادی است. با فرض این که رئیس جمهور تا پایان دوره اش باقی بماند، برای انتخابات ریاست جمهوری با توجه به مشکل ساختارها برای این که اتفاقی که در این ۸ سال رخ داد در ۴ تا ۸سال آینده تکرار نشود، باید چه کار کرد و چگونه باید روی فردی مناسب اجماع کرد. به نظر شما فردی که باید رئیس جمهور آینده شود با توجه به این که عده ای معتقدند رئیس جمهور آینده باید اقتصاددان باشد به نظر شما در بسته خروج از بحران ارزی که مطرح کردید نقش رئیس جمهور آینده چیست؟
در انتخابات ریاست جمهوری آینده تعداد کسانی که تکلیف شرعی احساس خواهند کرد! و کاندیدا می شوند بسیار بیشتر از دوره های گذشته است. در نتیجه کار خیلی سخت تر خواهد بود. حتی افرادی که آن ها را می شناسیم معلوم نیست با چه گفتمانی وارد عرصه انتخابات خواهند شد و با چه افرادی به میدان می آیند.

این دوره تصمیم گرفته ام تا روزهای آخر حرف نزنم و اشتباه گذشته را مرتکب نشوم. برخی هم بهتر از برخی دیگر هستند ولی همین قدر هم درباره کاندیداهای فعلی صحبت نخواهم کرد چون یک دفعه ممکن است ببینیم که فردی را می خواهد معاون اولش کند که در نتیجه مجبور شویم بگوییم فرد دیگر از این فرد مناسب تر است. در نتیجه متاسفم که نمی توانم در این زمینه کمکی به شما بکنم اما شما هم همین احتیاط را در پیش بگیرید به نفعتان خواهد بود. زیرا من از افراد خوب چیزهایی می بینم و می دانم که باعث شده منتظر بمانم و ببینم آیا چیزهای دیگری هم از آن ها دیده خواهد شد یا نه.

منظر من بحث شخص نبود که چه کسی برای انتخابات مناسب است، بلکه بحث این بود که در همین کوتاه مدت چگونه می توان شرایط و ساختارها را برای انتخابات به گونه ای فراهم کرد که فردی رئیس جمهور شود که مناسب باشد.
ما می توانیم گفتمان خاصی را در جامعه تدارک ببینیم که این گفتمان بر نامزدها تحمیل شود و به آن ها خط دهد. یکی از منافع بزرگی که آقای احمدی نژاد داشت این بود که به تعبیر من رهبری به دست آقای احمدی نژاد برای برخی مفاهیم تجدید ارزش کرد و خود آن مفاهیم شاقول رفتار احمدی نژاد شد و کجی رفتار وی را نشان داد. این کار خیلی بزرگی بود. رهبری مفاهیمی را که داشت از هستی ساقط می شد دوباره زنده کرد. حال همان مفاهیم را کنار احمدی نژاد که می گذاریم شاقول وی می شود. این هنر بزرگی است که رهبری به خرج دادند.

البته مردم چون جنس بدلی دیده اند ممکن است به جنس واقعی ایمان نیاورند ولی باید این مفاهیم را زنده نگه داریم. مثلاً الان بگوییم ما با پارتی بازی مخالفیم می گویند برو آقا آن یکی هم مخالف بود. اگر بگوییم ما فامیل گرا نیستیم می گویند آن یکی هم که گفت فامیل گرا نیست زن و بچه و دامادش را به نیویورک برد. اگر بگوییم ما در جیبمان نام همه رانت خوارها را داریم و افشایشان می کنیم می گویند آن یکی هم ۸سال این نام ها در جیبش بود ولی افشا نکرد. چون این قضیه به شکل نادرستش اتفاق افتاده است، پیگیری کردن شکل درست آن سخت است ولی ما باید اصرار کنیم که این مفاهیم مقدس و درست است حتی با وجود این که کسی که قوی ترین ادعاها را در این زمینه داشت درست عمل نکرده باشد.

پس گفتمان عدالت خواهی، استکبارستیزی، عقلانیت، عقلانیت و عقلانیت باید مطرح شود. عقلانیتی که حزب اللهی ها نسبت به آن کم توجه تر هستند. این آخرین حدیث من باشد هدیه به شما. امیرالمومنین(ع) فرمودند: اذا بنی الملک علی قواعد العدل و دعی علی دعائم العقل نصرالله الموالی و خذل المعادی؛ اگر پی ساختمان عدالت و ستون هایش از عقلانیت باشد، خداوند یاران این حکومت را عزیز می دارد و دشمنانش را خوار می کند. ما هرچه نصرت الهی می خواهیم باید به عدالت و عقلانیت تکیه کنیم.


کد مطلب: 172883

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdcg7x9qwak9u74.rpra.html?172883

الف
  http://alef.ir