نقدی بر مقاله ی مغرضانه ی بی بی سی تحت عنوان"فواید یک بیماری یا دیپلماسی جراحی در جمهوری اسلامی"

بخش تعاملی الف - عبدالله حسرتی منش

25 شهريور 1393 ساعت 11:49

اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان الف می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.


ابتدائا باید عرض شود از سایت مغرضی مثل بی بی سی که در موقعیت های مختلف بر ضد نظام اسلامی تحلیل نوشته و خبر پراکنی کرده بعید نبود که از حضور رهبری در بیمارستان هم در جهت خواسته های خود و اربابانش استفاده کند.

هدف اصلی نویسنده ی مقاله این است که به خواننده القا کند که حاکمیت و به طور خاص رهبری در جمهوری اسلامی یک طیف و جناح را حذف کرده و آن طیف دیگر هیچ جایگاهی در نظام ندارند و می خواهد القا کند که نظام جناحی عمل می کند به عنوان مثال می گوید:

" همان طور که دشوارتر است گفته شود آیت الله خامنه ای عمدتا با یک طیف از نیروهای سیاسی در جمهوری اسلامی مراوده دارد ولی در مقام ولی فقیه، جناحی عمل نمی کند و در منازعات جناحی، به سود یکی و زیان دیگری وارد میدان نمی شود."

قبل از نقد خود مقاله باید به این مسئله توجه کرد که بنای نظام جمهوری اسلامی جذب حداکثری و دفع حداقلی است و نظام این را در عمل نیز در موقعیت های مختلف به منصه ی ظهور گداشته است. در حوادث بعد از انتخابات سال ۸۸ رهبری بارها سعی کرد تا فضا را به وحدت میان مسئولین و مردم سوق دهد و هر کاری کرد تا آن اتفاقات تلخ نیفتد.

مگر غیر آن بود که از اول شخص آقای موسوی را به حضور طلبید و بعد نمایندگان نامزدها که نیمی از آنان اصلاح طلب بودند را به حضور طلبید و بعد در نماز جمعه معترضان را برادر خود خواند؟

قطعا ملاک دوری و نزدیکی برای رهبری که نویسنده به آن اشاره کرده توجه به منافع ملی است نه جناح بندی های سیاسی؛
ایشان همیشه جناح های مختلف را به رفاقت دعوت می کنند و ظرفیت کشتی نظام را برای تمامی سلایق سیاسی کافی می دانند به جز کسانی که خود نمی خواهند وارد این کشتی شوند.

درسال ۸۹ وقتی دانشجویی از ایشان در مورد خالص سازی نظام که نویسنده به آن اشاره ی جدی دارد و تحت عنوان جراحی از آن یاد می کند سوال شد ایشان اینگونه پاسخ دادند:

"یک سؤال دیگر این است که بعضی ها می گویند وحدت، بعضی ها می گویند خلوص؛ شما چه میگوئید؟ من می گویم هر دو. خلوص که شما مطرح می کنید – که ما بایست از فرصت استفاده کنیم و حالا که غربال شد، یک عده‌ای را که ناخالصی دارند، از دائره خارج کنیم – چیزی نیست که با دعوا و کشمکش و گریبان این و آن را گرفتن و با حرکت تند و فشارآلود به وجود بیاید؛ خلوص در یک مجموعه که اینجوری حاصل نمی شود؛ ما به این، مأمور هم نیستیم. در صدر اسلام، خوب، با پیغمبر اکرم یک عده بودند؛ سلمان بود، اباذر بود، ابىّ‌بن‌کعب بود، عمار بود، کی بود، کی بود؛ اینها درجه‌ی اول و خالص‌ترین ها بودند؛ عده‌ای دیگر از اینها یک مقداری متوسط تر بودند؛ یک عده‌ای بودند که گاهی اوقات پیغمبر حتّی به این ها تشر هم میزد. اگر فرض کنید پیغمبر در همان جامعه‌ی چند هزار نفری – که کار خالص‌سازی خیلی آسانتر بود از یک جامعه‌ی هفتاد میلیونی کشور ما – می خواست خالص‌سازی کند، چه کار می کرد؟ چی برایش می ماند؟ آن که یک گناهی کرده، باید می رفت؛ آن که یک تشری شنفته، باید می رفت؛ آن که در یک وقتی که نباید از پیغمبر اجازه‌ی مرخصی بگیرد، اجازه‌ی مرخصی گرفته، باید می رفت؛ آن که زکاتش را یک خرده دیر داده، باید می رفت؛ خوب، کسی نمی ماند. امروز هم همین جور است. اینجوری نیست که شما بیائید افراد ضعاف‌الایمان را از دائره خارج کنید، به بهانه‌ی اینکه می خواهیم خالص کنیم؛ نه، شما هرچه می توانید، دائره‌ی خلّصین را توسعه بدهید؛ کاری کنید که افراد خالصی که می توانند جامعه‌ی شما را خالص کنند، در جامعه بیشتر شوند؛ این خوب است. از خودتان شروع کنید؛ دور و بر خودتان، خانواده‌ی خودتان، دوستان خودتان، تشکل خودتان، بیرون از تشکل خودتان. هرچه می توانید، در حوزه‌ی نفوذ تشکل خود، برای بالا آوردن میزان خلوص های فردی و جمعی تلاش کنید؛ که نتیجه‌ی آن، خلوص روزافزون جامعه‌ی شما خواهد شد. راه خالص کردن این است."

و ایشان در مورد وحدت و ملاک نزدیکی و دوری اینگونه فرمودند:

"وحدت هم که ما گفتیم – که بعد سؤالات دیگری هم در این زمینه شده – منظور من اتحاد بر مبنای اصول است. بنابراین وحدت با کیست؟ با آن کسی که این اصول را قبول دارد. به همان اندازه‌ای که اصول را قبول دارند، به همان اندازه ما با هم مرتبط و متصلیم؛ این می شود ولایت بین مؤمنین. آن کسی که اصول را قبول ندارد، نشان می دهد که اصول را قبول ندارد یا تصریح می کند که اصول را قبول ندارد، او قهراً از این دائره خارج است. بنابر این با این تفصیل و توضیحی که عرض شد، هم طرفدار وحدتیم، هم طرفدار خلوصیم."
لذا اگر کسی در زمانی با اصول انقلاب معرضه کند از دابره خارج است.

خب اصول انقلاب چیست؟ ایشان می فرمایند:
"اصول انقلاب، اسلام است؛ قانون اساسی است؛ رهنمودهای امام است؛ وصیت‌‌‌‌‌نامه‌‌‌‌‌ی امام است؛ سیاست های کلی نظام است که در قانون اساسی معین شده است که این سیاست های کلی بایست تدوین بشود. در این چهارچوب، اختلاف نظر، اختلاف ممشا، اختلاف سلیقه عیب نیست، که حسن است؛ مضر نیست، که مفید و نافع است. این یک مطلب است که در میدان معارضات اینچنینی، نظام با هیچ کس برخورد نمی کند. آنجائی که افراد در چهارچوب اصول رفتار کنند، دنبال خشونت نروند، درصدد بر هم زدن امنیت جامعه نباشند، آسایش جامعه را نخواهند به هم بزنند – از این کارهای خلافی که انجام می گیرد؛ دروغ‌‌‌‌‌پراکنی و شایعه – نظام هیچگونه مسئله‌‌‌‌‌ای ندارد"

اگر کسانی طبق این اصول برخورد نکنند برخورد نظام با این ها چگونه است؟ ایشان می فرمایند:
"اگر کسی با مبانی نظام معارضه کند، با امنیت مردم مخالفت کند، نظام مجبور است در مقابل او بایستد. بنابراین برخورد با نظام، برخورد با مبانی نظام، ایستادگی و شمشیر کشیدن روی نظام، جواب تند دارد "

از تمام این بیانات در مقام نظری نظام این گونه برداشت می شود که ملاک فقط و فقط اصول انقلاب است و تنها کسی که طرد می شود کسی است که با اصول مخالفت کند.

حال اگر رفتار نظام را نیز بررسی کنیم می بینیم این نظر در قاطبه ی موارد محقق شده است از جمله در انتخاب اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام در سال ۹۰ که علی رغم نظر نویسنده به جز موارد محدودی نظیر میر حسین موسوی باقی افراد که خیلی هاشان در جریان امروز اصولگرایان نقشی ندارند با حکم رهبری به عضویت این مجمع درآمدند.

درانتخابات مجلس سال ۹۰ هم خود اصلاح طلبان وارد نشدند و اینکه مجلس فعلی را اکثرا اصول گرایان تشکیل دادند به کم کاری خود اصلاح طلبان باز می گردد که حالا نیز برخی بزرگانشان به این مسئله معترفند.

در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ نیز کسی انتخاب شد که رهبر اصلاحات پشت سر او بود و نظام به این بهانه که اصلاح طلبان حامی او هستند با او مخالفت نکرد و رهبری باز هم مثل همیشه از رای مردم حمایت کرد. جالب اینجا است که مجلس نیز به وزرای اصلاح طلب رای اعتماد داد مشروط به آنکه خطوط قرمز نظام را رعایت کنند.

اری اگر کسی مثل محمد خاتمی در فتنه ی ۸۸ که خط قرمز نظام است نقش موثر داشته از همان سال ۸۸ دیگر در بیت رهبری جایگاهی نداشته است و خب طبیعی است که در ملاقات رهبری هم جایی نداشته باشد. همین قاعده در مورد دیگر نشان داران فتنه صادق است و ربطی به جناح آن ها ندارد. بله متاسفانه یا خوشبختانه اکثر نشان داران فتنه از جناح اصلاح طلبان بودند اما این دلیل بر حذف کل جریان اصلاحات نبوده و نیست.

این نکته ی اصلی ای بود که نویسنده به آن اشاره داشت اما موارد دیگری نیز هست که نویسنده به آن اشاره می کند نظیر:
" در چنین شرایطی است که به فواصل چند سانتی متری در دوری و نزدیک به آیت الله خامنه ای در عیادت از او در بیمارستان، می توان همچون ملاک و معیار نزدیکی ها و دوری ها، اهمیت افراد و جایگاه و نقش آنان در نظام نگریست. دقت در عکس ها و ویدئوهای منتشر شده جای تردیدی باقی نمی گذارد که فاصله عیادت کنندگان با رهبر جمهوری اسلامی و تخت او، کاملا حساب شده است و بر اساس مقام سیاسی و یا شخصیت و نفوذ عیادت کنندگان تعریف شده است عده ای اجازه دارند تا بالای سر آیت الله خامنه ای بروند، گونه او و پیشانی اش را ببوسند، مانند روسای سه قوه، فرمانده سپاه پاسداران، اکبر هاشمی رفسنجانی و محمود احمدی نژاد، احمد جنتی، محمود هاشمی شاهرودی و .. افراد دیگر، هرچه از هسته مرکزی قدرت دور باشند، به میزان کمتری به رهبر و تخت او نزدیک می شوند"

در رد این اظهارات دروغین نویسنده کافی است اشاره کنم به دیدار اهالی فرهنگ و هنر و ورزشکاران که اصلا منصب سیاسی هم نداشتند. اظهارات آنها شنیذنی است:

مهران رجبی: این اولین دیدارم با ایشان بود و توانستم روبوسی کنم؛ من با آقایان سیروس مقدم، جواد عزتی، محمدحسین لطیفی و فرهاد قائمیان با هم رفتیم و هر کدام به صورت انفرادی با ایشان به صحبت پرداختیم.

داریوش ارجمند: به هر حال همه یک به یک به حضور ایشان می‌رفتند و به احوال‌پرسی و روبوسی می‌پرداختند.

به جز این اظهارات تصاویر و عکس ها نشان می دهد که مسئولین و وزرا و خانواده های شهدا و هنرمندان و ورزشکاران با رهبر دست می دهند. خب الیته محافظان طبیعی است که سعی کنند افراد به رهبر حتی المقدور دست نزنند و ایشان را نبوسند. این اقتضای کار حفاظت است و صد البته برای علمای جسته و مسئولین عالی هرگز مانع نمی شوند به خاطر شأن و جایگاهشان.

و در انتها باید اشاره کتم به این جمله ی نویسنده:
" اما از میان چهره های شاخص نیروهای معروف به اصلاح طلب در جمهوری اسلامی، در میان عکس های منتشر شده در سایت آیت الله خامنه ای، تنها می توان به محمدرضا عارف و مجید انصاری اشاره کرد. به سخن دیگر، هیچ چهره شاخص اصلاح طلب و یا حتی مراجع مذهبی نزدیک به اصلاح طلبان به جمع عیادت کنندگان راه داده نشده اند."

در عجب هستم که آقای نویسنده از کجا می دانند که چهر های اصلاح طلب خواستند بیایند ولی راهشان نداند! در مورد مراجع نیز باید عرض کنم نماینده ی آیت الله موسوی اردبیلی برای عیادت رهبری آمدند. ضمنا برخی مراجع معظم که واقعا فرا جناحی هستند ولی آقایان اصلاح طلب برایشان احترام ویژه ای قائل هستند نظیر جضرات آیات وحید خراسانی و صافی گلپایگانی هم برای ملاقات حضوری نماینده فرستادند و هم تلفنی با رهبری صحبت کردند. البته قابل پیش بینی بود که کسانی مانند آیت الله صانعی و بیت آیت الله منتظری به عیادت رهبری نیایند و این اختلافات بسیار کهنه است.

در انتها بنده این بیماری و حواشی آن را اتفاقا باعث خیر و وحدت خواص می دانم. زمانی که افراد با سلیقه های مختلف همه از حضور رهبری در بیمارستان نگران می شوند و به ملاقات ایشان می شتابند و برای سلامتی ایشان دعا می کنند نشان از این دارد که کشور بر حول محور ولایت فقیه استوار است و این صحنه ها باعث دلگرمی دوستان و خشم دشمنان است. دشمنان به این نگاه نمی کنند که آقایان هاشمی و مصباح با تمام اختلافات هر دو بر پیشانی رهبر بوسه میزنند و وجود ایشان را نعمتی بزرگ می دانند.


کد مطلب: 241886

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdcg7q9x3ak9t74.rpra.html?241886

الف
  http://alef.ir