ترس و لرز در تل‌آویو: نشانه‌های شکست اسراییل در جنگ سوریه

یادداشتی از «رمزی بارود» در «فلسطین کرونیکل»

7 مرداد 1396 ساعت 5:53


«رمزی بارود» روزنامه‌نگار سرشناس فلسطینی در یادداشتی در وبسایت «فلسطین کرونیکل» نوشت:

رژیم اسراییل، که از سال ۲۰۱۱  تاکنون نقشی مشکوک و عاریه‌ای را در جنگ سوریه ایفا کرده است، از این مسئله خشمگین است که فهمیده است آینده‌ی این جنگ قرار نیست بر وفق مرادش باشد.

جنگ شش ساله‌ی سوریه به سمت مرحله‌ای جدید در حال حرکت است، که شاید آخرین مرحله‌ی آن باشد.  سوریه در حال تحکیم کنترل خود بر اکثر مراکز مسکونی کشور است، حال آنکه داعش به سرعت – و در همه جا – در حال عقب‌نشینی است. مناطقی که از حضور این گروه شبه نظامی خالی می‌شود، برای همه در دسترس است و وضعیت نامعلومی دارد. مناطق فراوانی وجود دارد که دولت بشار الاسد در دمشق و متحدانش از یک سو، و گروه‌های اپوزوسیون ضد اسد و هوادارانشان از سوی دیگر، برای کسب تسلط بر آن شدیدا در حال تقلا هستند.

حالا که داعش تا حد زیادی در عراق مضمحل شده است، گروه‌های پیکارگر از آنجا در حال حرکت به سمت غرب هستند. نظامیان شیعه، که با پیروزی عراق روحیه گرفته‌اند، مشغول پیشروی به سمت غرب بوده‌اند و به مرز عراق-سوریه رسیده‌اند، و آنجا به نیروهای وفادار به دولت سوریه رسیده‌اند.

همزمان، قدم‌های اولیه برای ایجاد یک آتش‌بس دائمی به ثمر نشسته است، حال آنکه تلاش‌های فراوانی در گذشته با شکست روبرو شده بود. پس از یک توافق آتش‌بس بین آمریکا و روسیه که در روز ۷ ژوئیه در نشست گروه ۲۰ در هامبورگ، آلمان، منعقد شد، سه استان در جنوب غرب سوریه – و هم‌مرز با اردن و بلندی‌های اشغالی جولان – هم‌اکنون نسبتا در آرامش به سر می‌برند. احتمال دارد این توافق به دیگر مناطق هم تعمیم یابد.

رژیم اسراییل به آمریکا تصریح کرده است که از این توافق ناراضی است، و «بنیامین نتانیاهو» نخست‌وزیر اسراییل دست به تلاش‌هایی زده است تا زیراب این آتش‌بس را بزند. شاید، هولناک‌ترین ترس‌های نتانیاهو در حال تحقق است: یعنی راه‌حلی برای سوریه که امکان حضور دائمی نیروهای ایران و حزب‌الله را در این کشور فراهم کند. در مراحل اولیه‌ی جنگ، چنین احتمالی دور از ذهن به نظر می‌رسید؛ سرنوشت دائما متغیر این جنگ بی‌رحمانه در سوریه، چنین بحثی را کلا نامربوط جلوه می‌داد.

اما حالا اوضاع تغییر کرده است.

رژیم اسراییل علی‌رغم ادعاهایش، همواره در جنگ سوریه دخیل بوده است. ادعاهای تکراری اسراییل که «یک سیاست عدم مداخله را در قبال جنگ سوریه در پیش گرفته است»، صرفا رسانه‌های جریان اصلی آمریکا را فریب می‌دهد.

اسراییل نه تنها در این جنگ دخالت داشته است، بلکه نه نقشی در فعالیت‌های امدادرسانی ایفا کرده است، و نه دستی برای کمک به پناهجویان سوری دراز کرده است. صدها هزار سوری در این جنگ ظالمانه از بین رفته‌اند؛ بسیاری از شهرها و روستاها سراسر نابود شدند و میلیون‌ها سوری آواره شدند. لبنان کوچک و فقیر میزبان بیش از یک میلیون آواره‌ی سوریه بوده است، و تمام کشورهای منطقه و بسیاری از کشورها در سراسر دنیا میزبان پناهجویان سوریه بوده‌اند. به جز اسراییل.

حتی یک پیشنهاد دولتی نمادین برای پذیرش ۱۰۰ یتیم سوری دست آخر لغو شد. با این حال، ماهیت مداخله‌ی اسراییل در سوریه به تدریج در حال تغییر است. آتش‌بس اخیر، نفوذ روسیه، و مواضع ضد و نقیض آمریکا، اسراییل را مجبور کرده است نقش خود را از نو تعریف کند.

ویژگی بارز دوران اخیر، سفرهای مکرر نتانیاهو به مسکو بوده است، و هدف او این بوده است که «ولادیمیر پوتین» رییس‌جمهور بی‌پروای روسیه را نسبت به منافع اسراییل متقاعد کند. اگرچه مسکو با احتیاط قدم بر می‌دارد، برخلاف واشنگتن به ندرت منافع اسراییل را مهمترین مسئله‌ی خود تلقی می‌کند. ماه مارس گذشته که اسراییل یک موشک سوریه را با استفاده از یک موشک ضد بالستیک ساقط کرد، سفیر اسراییل در مسکو برای توبیخ احضار شد.

بازخواست اسراییل تنها چند روز پس از سفر نتانیاهو به مسکو رخ داد. نتانیاهو در این سفر به پوتین «تصریح کرد» که او می‌خواهد «مانع از هرگونه مصالحه‌ای در سوریه بشود که راه را برای حضور نظامی ایران و متحدانش در سوریه باز بگذارد».

از آغاز این جنگ، اسراییل می‌خواست به گونه‌ای ظاهر شود که انگار بر اوضاع کنترل دارد، دست کم در قبال درگیری‌های جنوب غرب سوریه. هر وقت لازم دید نقاطی را در سوریه بمباران می‌کرد، و گاهی اوقات از حفظ ارتباط منظم با برخی گروه‌های اپوزوسیون حرف می‌زد. نتانیاهو در اظهار نظر اخیرش مقابل مسئولان اروپایی، بر «ده‌ها بار» حمله به کاروان‌های ایرانی در سوریه صحه گذاشت.

اما بدون یک طرح مشترک اسراییلی-آمریکایی، اسراییل حالا همچون یک شریک ضعیف به نظر می‌رسد. اسراییل که این مسئله‌ را خیلی دیر متوجه شده است، هر روز بیش از پیش احساس درماندگی می‌کند. پس از سال‌ها لابی‌گری، دولت اوباما اجازه نداد اهداف اسراییل در سوریه تبدیل به نیروی محرکه‌ی سیاست‌گذاری‌های آمریکا بشود.

رژیم اسراییل، که چنین حمایتی را از سوی دانلد ترامپ رییس‌جمهور تازه منتخب آمریکا هم نتوانست کسب کند، حالا در حال تلاش است تا استراتژی مستقل خود را پیش ببرد. روز ۱۸ ژوئن، روزنامه وال استریت ژونال گزارش داد اسراییل در قالب «پول و کمک‌های انسانی» مشغول ارسال «کمک‌های مخفیانه» به شورشیان سوری بوده است.

روز ۲۰ ژوئیه روزنامه نیویورک تایمز گزارشی از محموله‌های بزرگ کمک‌های اسراییلی منتشر کرد که «انتظار می‌رود کورسوی امیدی برای سوری‌ها به ارمغان بیاورد».

نیازی به گفتن نیست که، امید دادن به سوری‌ها اولویت اسراییل نیست. فارغ از بمباران‌های مکرر و امتناع از پذیرش آوارگان، اسراییل بلندی‌های جولان را در سال ۱۹۶۷ اشغال کرده است و این منطقه را به طور غیر قانونی در سال ۱۹۸۱ به خاک خود الحاق کرده است. در عوض، هدف اسراییل این است که به جنوب سوریه نفوذ کند تا یک سرزمین حایل در مقابل نیروهای ایران، حزب‌الله، و دیگر گروه‌های متخاصم ایجاد کند.

اسراییل با راه‌اندازی «عملیات همسایه خوب» سخت در حال تلاش است تا با روسای مختلف قبایل و گروه‌های پر نفوذ در آن منطقه پیوندهایی را برقرار کند. با این وجود، به نظر می‌رسد طرح اسراییل تلاشی سست و پوشالی برای جبران عقب‌ماندگی‌ خود است، چون می‌بیند که روسیه و آمریکا، به علاوه‌ی متحدان منطقه‌ای‌شان، گویا در حال همگرایی بر سر یک توافق هستند که مستقل از اهداف خاص اسراییل یا حتی دغدغه‌های امنیتی آن است.

مسئولان اسراییلی عصبانی هستند، و خصوصا احساس می‌کنند واشنگتن به آنها خیانت کرده است. اگر اوضاع همچنان در همین راستا پیش برود، ایران می‌تواند خیلی زود به یک معبر امن دست یابد که تهران را به دمشق و بیروت متصل می‌کند. «یاکوف امیدرور» رییس شورای امنیت ملی اسراییل در یکی از نشست‌های خبری اخیر خود تهدید کرد کشور او آماده است تا به تنهایی بر ضد ایران در سوریه اقدام کند.

امیدرور ضمن ابراز مخالفت شدید با آتش بس، اظهار داشت ارتش اسراییل در مقابل «هرگونه تلاش برای ایجاد زیرساختار [دائمی ایران] در سوریه مداخله و آن را نابود» خواهد کرد. اظهارات نتانیاهو در جریان سفر اروپایی‌اش هم که به همین اندازه هیجان‌زده بود، نشان از استیصال فزاینده در تل‌آویو داشت.

این اوضاع در تضاد کامل با روزهایی قرار دارد که نومحافظه‌کاران در واشنگتن خاورمیانه را از چشم‌اندازی مدیریت می‌کردند که اگر نگوییم کاملا، دست کم تا حد زیادی با امیال اسراییل سازگار بود. طرح استراتژیک معروفی که یک گروه مطالعاتی آمریکایی به رهبری «ریچارد پرل» در سال ۱۹۹۶ آماده کرده بود هم‌اکنون استفاده‌ی چندانی ندارد، چرا که دیگر بیش از یک یا دو کشور در تعیین سرنوشت این منطقه نقش دارند.

طرح مزبور با عنوان «یک تجزیه‌ی تمیز: راهبردی جدید برای تامین امنیت قلمرو»، یک جهان عرب متخاصم را به تصویر می‌کشید که چیره‌دستانه توسط آمریکا و اسراییل مدیریت می‌شد.

تل‌آویو، برای لحظه‌ای گذرا، امید داشت ترامپ در طرز رفتار آمریکا تغییر ایجاد کند. در واقع، وقتی دولت ترامپ به سوریه حمله کرد، جوش و خروشی سرخوشانه در اسراییل رقم خورد. اما ماهیت محدود آن حمله جای شک باقی نگذاشت که آمریکا هیچ طرحی برای اعزام نظامی گسترده مشابه حمله‌ به عراق در سال ۲۰۰۳ ندارد.

هیجان‌زدگی اولیه سرانجام جای خود را به بدبینی داد، آنچنان که در این تیتر وبسایت «المانیتور» ابراز شده است: «نتانیاهو در مورد سوریه به ترامپ هشدار داد». در سال ۱۹۸۲، اسراییل با بهره‌گیری از درگیری‌های فرقه‌ای، به خاک لبنان تجاوز کرد و با کمک متحدانش دولتی را در این کشور نصب کرد. آن روزها مدتهاست که به تاریخ پیوسته است.

اگرچه اسراییل از نظر نظامی همچنان قوی است، خود منطقه تغییر کرده است و اسراییل دیگر تنها قدرتی نیست که ریش و قیچی دستش باشد. به علاوه، افول سلطه‌ی جهانی آمریکا در دوران ترامپ، باعث کاهش کارامدی زوج اسراییل-آمریکا می‌شود.

اسراییل، که متحد جایگزینی را سراغ ندارد که برای پر کردن این خلأ به قدر کافی نفوذ داشته باشد، برای اولین بار گزینه‌های بسیار محدودی روبروی خود می‌بیند.

با بازگشت مصمم روسیه به خاورمیانه، و عقب‌نشینی آشکار آمریکا، نتیجه‌‌ی جنگ سوریه تقریبا از هم‌اکنون معلوم است. بی‌شک، این همان «سوریه‌ی جدید»ی نیست که اسراییل امیدش را می‌پروراند.
منبع: Palestine Chronicle / Ramzy Baroud
منبع:  شفقنا


کد مطلب: 496333

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdcfmvdjmw6d1ma.igiw.html?496333

الف
  http://alef.ir