پیشنهاد کتاب/«درست استدلال کردن»،جان شاند، ترجمه تورج قانونی؛ آگاه
منطقی بودن یا نبودن؟
سید محمدرضا آذرکسب*؛ 7 اسفند 1395
7 اسفند 1395 ساعت 15:21
«درست استدلال کردن»
نویسنده: جان شاند
مترجم: تورج قانونی
ناشر: آگاه، چاپ اول 1395
162 صفحه، 11000 تومان
شما میتوانید کتاب«درست استدلال کردن» را تا یک هفته پس از معرفی با ۱۰ درصد تخفیف از فروشگاه اینترنتی شهر کتاب خرید کنید.
****
استدلال کردن فعالیتی است که انسان را از دیگر حیوانات متمایز میکند؛ بر همین اساس دانشمندان و فیلسوفان از دوران باستان بدین سو فراوان به آن پرداختهاند. در این میان افرادی علاوه بر مقام توجیه، در مقام کشف نیز به دنبال استدلال هستند که به اصطلاح «ابن الدلیل» خوانده می شوند، اینان اهمیتی دوچندان برای این مقوله قائلاند، بنابراین طبیعی است که یکی از کهنترین شاخههای دانش، منطق یا نحوهی درست استدلال کردن بوده که از زمان ارسطو تاکنون فراز و نشیبهای بسیاری به خود دیده است. کتاب «درست استدلال کردن» اثر جان شاند که با ترجمه ایرج قانونی به همت نشر آگاه به بازار آمده، می کوشد با رویکردی تحلیلی به نقد و بررسی این مسئله بپردازد.
مترجم در دیباچهی کتاب ابتدا با اشاره به تقارن پرسش و استدلال، به مقولهی پرسش پرداخته و با استفاده از اصطلاح «من استعلایی»، عبارت «پرسش استعلایی» را مطرح میکند و آن را پرسش از چیستی پرسش برمیشمارد. در همین راستا او به چیستی «درستی» میپردازد و بیان میکند این معیار باید ذاتاً نادرستی را نفی کند.
ناشر انگلیسی در مقدمه خود بیان میکند که استدلال راه کشف حقیقت است و این کتاب توضیحی برای ماهیت استدلال درست و نحوهی شناخت و به وجود آوردن اینگونه استدلالها بهشمار میآید. مولف نیز در مقدمهاش هدف از تالیف کتاب را ارائهی ابزاری منطقی برای اصلاح استدلالها بیان کرده است. او عدم توجه به درستی استدلال را امری خطرناک میخواند که منجر به بردگی انسان میشود.
نویسنده بحث را با مبنای عقلی درست استدلال کردن آغاز میکند. او ابتدا تفاوت استدلال درست و خطابهی خوب را موجه بودن استدلال درست برمیشمارد، سپس استدلال درست را به استدلالی قیاسی که مقدماتی صادق و صورتی معتبر دارد، محدود میکند و مغالطه را ترفندی روانی برای درست جلوه دادن استدلال نادرست عنوان میکند. در ادامه او خاطر نشان میکند که ما در امور روزمره نتایج استدلالهای خود را به جهان پیرامون استناد میدهیم و در حقیقت به طور تلویحی فرض میکنیم این جهان طبق قواعد ذهن ما عمل میکند. پس از بیان این مطلب نویسنده میان استدلالهای عینی و استدلالهای معطوف به شخص تمایز مینهد و این تمایز را مفهومی میخواند.
در این کتاب استدلالهای غیر قیاسی دلیلی برای باور به شمار نمیآیند، حتی اگر به باورهایی درست منتج شوند. به طور خاص استدلالهای استقرایی ضعیف شمرده میشوند، زیرا از اصل یکنواختی طبیعت بهره میگیرند که بدیهی نیست چون نفی آن به تناقض نمیانجامد. نویسنده خاطر نشان میکند که اقامهی دلیل از راه قیاس مستلزم ضروری دانستن حقایق جهان نیست. او همچنین میگوید که بسیاری از استدلالهای روزمره که ما به درستی آنها اطمینان داریم نیز قیاسی هستند، اما به علت داشتن مقدمات پنهان از قیاسی بودن آنها غافل میمانیم.
نویسنده بحث درمورد ماهیت صدق را به معرفت شناسی واگذار میکند اما اجمالاً این مطلب را که هر گزارهای یا صادق است یا کاذب را میپذیرد و میان گزارهی حقیقتاً صادق و گزارهای که ما گمان میکنیم صادق است، تمایز مینهد. او البته اعتراف میکند که بیشتر مردم از طریق مطابقت با تجربه، صدق و کذب گزارهها را مشخص میکنند و بر آن، عوامل روانشناختی را برای پذیرش گزارهها میافزایند. اما مولف، این راهها را برای رسیدن به حقیقت قوی نمیداند. او مشخص کنندهی درستی استدلال را امری دستوری میداند نه توصیفی و مهمترین وظیفهی هر شخص را یافتن شیوهی استدلال برمیشمارد.
در ادامه به انواع استدلالها پرداخته میشود. ابتدا به تعریف استدلال، گزاره و جمله پرداخته میشود و سپس حالات ممکن گزاره از نظر صدق و کذب بیان میگردد. در ادامه به چند نکته مانند امکان تأخر مقدمات از نتیجه، نسبی بودن مقدمات و نتیجه و بیان ارزش استدلال اشاره میگردد. پس از این مباحث نویسنده به سراغ تعریف منطق میرود. او این علم را بررسی صورتهای درست و نادرست یک استدلال معرفی میکند. او همچنین خطابه را هنر اقناع با استفاده از زبان تعریف میکند تا از منطق جدا گردد. در صفحات بعدی، مولف برای روشنتر شدن این تفاوت مثالهایی برای استدلالهای درست اما فاقد اقناع کنندگی و همچنین مثالهایی برای استدلال نادرست اما قانع کننده بیان میکند.
پس از گذر از این مباحث، شرط حداقلی پرداختن به بحث عقلی، منتفی دانستن تصدیق و نفی همزمان یک گزاره عنوان میشود؛ البته نویسنده میپذیرد که ممکن است برخی مردم به سبب علل روانشناختی، باورهای متناقضی داشته باشند. بیان صورت استدلالهای معتبر، مطلب دیگری است که در ادامه به آن پرداخته میشود. در همین راستا به صورت گام به گام خواننده با مقدمات منطق سنتی و تعدادی از استدلالهای معتبر و نامعتبر آشنا میگردد.
چگونگی عقیم شدن یک استدلال نیز بحث مهمی است. علت سختتر بودن خواندن کتابهای علمی نسبت به کتابهای رمان، کاوش ذهن برای ارزیابی استدلالهای علمی است. نویسنده برای راحتتر کردن کار خوانندگان در کتابهای مذکور، میان دو مفهوم شکست عینی استدلالها و شکست معطوف به شخص تمایز قائل میشود. در ادامه دو عامل برای شکست عینی استدلال بیان میشود و برای هر یک مثالی ذکر میگردد. نخستین عامل نامعتبر بودن صورت استدلال است و عامل دیگر این است که حداقل یکی از مقدمات کاذب باشد. البته در صورت بروز عامل نخست یا وجود هر دو عامل به صورت همزمان، ممکن است نتیجه صادق بشود اما استدلال همچنان عقیم میماند.
نویسنده پس از بررسی عوامل شکست عینی استدلال به سراغ اسباب شکست معطوف به شخص میرود. او نخستین سبب این اتفاق را غیر قابل قبول بودن استدلال میداند و آن را نفهمیدن صدق مقدمات یا اعتبار صورت استدلال توسط مخاطب تعریف میکند. بحث دیگری که ممکن است باعث شکست معطوف به شخص شود، پیچیدگی و نامعلوم بودن اعتبار خود استدلال است. در پایان این فصل بار دیگر خاطر نشان میشود که دو ویژگی اعتبار برای استدلال و صدق برای مقدمات کلید فهم عقیم بودن استدلال هستند.
فصلی نیز به «تعاریف» اختصاص دارد که نویسنده در آن به نقش تعاریف در ارتباط با استدلالها پرداخته است. ابتدا بیان میشود که معنا میتواند به تعیین صدق و کذب گزارهها و اعتبار یا عدم اعتبار استدلالها کمک کند. در همین رابطه یک مثال از هر دو جنبهی صورت و صدق مورد بررسی قرار میگیرد. نویسنده دو راه پرداختن به مفهوم و پرداختن به مصداق را برای روشنسازی معنا پیشنهاد میکند و برای هر کدام، مثالهایی را عنوان مینماید. پس از این مباحث به شرایط لازم و کافی در تعریف پرداخته میشود و ماهیت و تفاوت این دو در خلال مثالهای عینی به بحث گذاشته میشود.
در این کتاب مباحث منطق نمادین نیز از نظ نویسنده دور نمانده، جان شاند در ابتدا کلیبودن مباحث منطق را علت استفاده از نماد در آن عنوان میکند و خلاصه شدن گزارهها و اجتناب از درگیرشدن با محتوا را مهمترین فایدهی آن میداند. او دو روش جدول ارزش و قواعد استنتاج را برای اعتبار سنجی مطرح میکند و هر کدام را به تفصیل توضیح میدهد. او همچنین منطق گزارهها و منطق محمولها را دو بخش بنیادین منطق جدید مینامد و با تعدادی مثال زیر بخشهای هر کدام را تشریح میکند.
نویسنده در فصل پایانی کتاب به این مطلب میپردازد که فهم استدلال به تنهایی کافی نیست و نیاز است موانع پذیرش استدلال نیز برطرف گردد. وی فرآیندهای ذهنی انسان را به سه دستهی عقلی، ضدعقلی و غیرعقلی تقسیم میکند. او نقش فرآیندهای غیرعقلی را در انسان پررنگ میداند و آنها را جدیترین مانع استدلال کردن توسط آدمی میداند.
مسئله مهم تجویزی بودن و واقعی نبودن منطق نیز توضیح داده میشود؛ به این معنا که در زندگی واقعی، مردم بیشتر تحت تأثیر عوامل روانشناختی و غیر عقلی رفتار میکنند. البته مولف در نظر گرفتن احتمالات عقلانی و غرایز و عواطف را نیز برای زندگی ضروری میداند، اما معتقد است این مسائل نباید همهی زندگی شخص را تشکیل دهند. برای مثال ما باید عادتهای خود را بررسی کنیم و تنها هنگامی که یک بار بر درستی آنها استدلال کردیم، آنها را ادامه دهیم. گام نخست در این راه این است که امکان اشتباه در عقاید خود را بپذیریم. پس در جایی که به استدلال نیاز است، باید این امکان را به خود یادآوری کرده و سپس استدلال کنیم. مولف در پایان روش رسیدن به این مهارت را تمرین کردن و توجه به اخلاق استدلال معرفی میکند.
کتاب «درست استدلال کردن» اثری است خواندنی که آموزه های بسیاری برای علاقمندان این مباحث به همراه دارد و فرصت خواندن آن را نباید از دست داد.
* کارشناسارشد فلسفه و کلام اسلامی
کد مطلب: 444970
آدرس مطلب: http://alef.ir/vdcfejdjxw6dj1a.igiw.html?444970