پول‌های خاوری و زنجانی کجاست؟

بخش تعاملی الف - علی امیری

12 تير 1396 ساعت 10:52



در روزها و هفته‌های اخیر، همزمان با مشکلات بانک ها و موسسات مالی و اعتباری کشور و تحریم جدید امریکا، سه خبر در مورد سه نفر از کسانی‌ که سال ها است در گیر پرونده‌های فساد مالی در ایران یا خارج از ایران هستند و به هر حال سرنوشت ده ها هزار میلیارد تومن از ثروت ملت و دولت ایران به آن ها ارتباط  مستقیم و غیر مستقیم پیدا می‌کند انتشار یافت. عکسی‌ از خاوری در کانادا، ادعای جدید بابک زنجانی در مورد پول های وزارت نفت و محل این پول ها در توکیو بانک و اعلام استخدام رودی جولیانی و گرانترین وکلا آمریکا از سوی رضا ضراب در زندان آمریکا.

در اینجا بدون اینکه خواسته باشیم در مورد پرونده این سه نفر قضاوتی کرده باشیم، فقط با توجه به شواهد و مستندات و با اتکا‌ به تجربه از روند اینگونه موارد که بعدا توضیح داده خواهد شد که در واقع یک الگوی جهانی‌ است، می‌خواهیم به سرنوشت پول های این سه نفر در خارج از ایران بپردازیم تا شاید بتوانیم هشداری به آن دسته از مردم ایران که به فکر کار و زندگی‌ و احیاناً سرمأیه گذاری در خارج از ایران هستند و به خصوص آن دسته از افرادی که مانند این سه نفر با سؤ استفاده از فضای کار و کاسبی در ایران تصور می کنند بسیار زرنگ تشریف دارند داده باشیم تا شاید تجدید نظری در عمل خود داشته باشند و خصوصا مدیران و مسٔولین ایران هم شناخت بهتری در مورد این روندها پیدا کنند.

بدین منظور بهترین نمونه آقای خاوری و سرنوشت او و خانواده او هست که اطلاعات بیشتری از آن منتشر شده. آقای خاوری و خانواده در حدود ۲۰۰۵ یا قبل از آن مقدمات سفر و زندگی‌ در کانادا را آغاز کردند. در سال ۲۰۰۸ دو پسر آقای خاوری که در آن زمان حدود ۲۰ سال بودند در کانادا مشغول زندگی‌ و تحصیل بودند. در همین سال های بین ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۱ که آقای خاوری از ایران خارج می شود، مطابق اطلاعات دادگاه آقای خاوری مشغول انتقال پول های سنگینی‌ از ایران به کانادا بودند، خانواده و پسران او با فردی ایرانی‌- کانادایی به نام سام میزراهی آشنا می شوند و با او وارد شراکت به منظور ساخت برج مسکونی در کانادا می شوند که این شراکت تا همین سه سال پیش ادامه پیدا می‌کند و به ساخت چند برج بسیار لوکس می انجامد و تا به مقدمات ساخت بزرگترین و گرانترین برج کانادا توسط سام میزراهی می رسند.

اما در حدود سه سال پیش، بین سام میزراهی و خانواده خاوری، اختلاف مالی‌ در مورد این شراکت بروز می‌کند و کار به تهدید و شکایت خانواده خاوری از سام میزراهی در دادگاه کانادا بابت عدم اجرای تعهدات و به صورت ساده خوردن همه پول های خانواده خاوری می‌رسد. داستان از این قرار بوده که گویا بعد از فرار آقای خاوری به کانادا در ۲۰۱۱ و همزمان با تحریم های سنگین مالی‌ آمریکا و کانادا برعلیه ایران و افراد ایرانی‌، خانواده خاوری تصمیم می گیرند که پول های حساب های بانکی‌ خود را کلا به شریک کانادایی خود یعنی‌ سام میزراهی منتقل کنند تا به حساب خود هم احتمال برگشت این پول ها به ایران و هم توقیف این حساب ها توسط تحریم ها را به صفر برسانند! می‌بینید چه اندازه فکر همه جا را به حساب خود کرده بودند! اما دادگاهی که دو سال طول کشید در پاییز سال گذشته و با حکم پانزده صفحه یی قاضی مربوطه پایان یافت. بر اساس این حکم، نه‌ تنها هیچ یک از شکایت خانواده خاوری علیه سام میزراهی به دلیل عدم وجود مستندات کتبی وارد شناخته نشده بود، بلکه خانواده خاوری محکوم به پرداخت ۳۷۰ هزار دلار هم به دادگاه بابت هزینه شکایت غیر وارد شد. تازه این در صورتی‌ است که هنوز شکایت متقابل سام میزراهی از خانواده  و شخص خاوری بابت اتهام اشتباه، تهدید سام میزراهی به آتش زدن خانه و زندگی‌ توسط شخص خاوری، خسارت به شهرت آقای میزراهی و چندین و چند مورد دیگر باقی‌ است و به احتمال قوی نتیجه آن ها هم دادن خسارت بسیار سنگین از سوی خانواده خاوری به آقای میزراهی خواهد بود. یعنی‌ تقریبا قسمت اعظم پولهای خانواده خاوری (یک قلم ۱۰۵ میلیون دلار) و در واقع ملت و دولت ایران در جیب سام میزراهی و سیستم قضایی کانادا که متشکل از وکلای انچنانی است، خواهد رفت.

البته خوانندگان به حق ممکن است تصور کنند تا اینجا به نظر می‌رسد که یک الگوی معمولی‌ و تیپیک در جریان این گونه موارد فساد و اختلاس است. یک فرد متخلف و یک شراکت شکست خورده! اما اینجا لازم است که توضیح بیشتری در مورد شریک خانواده خاوری یعنی‌ سام میزراهی داده شود تا خیلی‌ از مسائل روشن شود و الگویی که در مقدمه آمد، تبیین شود. سام میزراهی ۵۰ ساله دو سال قبل از انقلاب، و زمانی‌ که ۶ ساله بود همراه با خانواده خود از ایران به تورنتو مهاجرت می‌کند. از ابتدای حضور در کانادا خانواده او شروع به کار در مغازه خشکشویی می کنند و به تدریج دارای چند مغازه خشکشویی  می شوند و این بیزینیس خانواد‌گی تا ۲۰۰۸ توسط سام میزراهی ادامه پیدا می‌کند. اما سام میزراهی، همزمان با آشنایی با خانواده خاوری (اگر این آشنایی را همین سال ۲۰۰۸ فرض کنیم نه قبل از آن) از بیزینس خشکشویی  وارد ساخت برج می شود! آن هم برج های لوکس و آنچنانی در داغ ترین بازارهای مسکن! کسانی‌ که ده ها سال در آمریکا، اروپا و کانادا زندگی‌ کرده اند، می‌دانند که چه اندازه مشکل و تقریبا غیر ممکن است که فردی به صرف تجربه مغازه خشکشویی، ناگهان وارد بیزینس ساختمان، و آنهم برج سازی، در معروف‌ترین و پر رقابت‌ترین محلات شود که ده ها سال است شرکت‌های بسیار معظم و غول های ساختمانی که توسط مافیا ایتالیای، انگلیسی‌ و یهودی اداره می‌شود و  فرصت ها را بین خود تقسیم کردند، شود و تازه در گرانترین و بیشترین قطعه زمین مورد تقاضا در قلب شهر تورنتو که امروزه یکی از  داغ ترین بازارهای ساختمان دنیا را دارد، اقدام به آغاز ساخت بلند‌ترین و لوکس‌ترین برج مسکونی کانادا و حتی آمریکای شمالی را بکند. برخی‌ دوستان حتما خواهند گفت آفرین به این  استعداد! یا فقط ایرانی‌ دارای این نبوغ است!

بدون اینکه بخواهیم وارد مقوله نبوغ ایرانی یا این گونه مسائل شویم باید گفت دلیل چیز دیگری است. آقای سام میزراهی در همین شش سال گذشته همراه با آشنایی با خانواده خاوری و پول های این خانواده، رکوردهای قابل تعمق بیشتری هم از خود به جای گذاشته است. او یکی‌ از فعالترین فعالین اقلیت تندرو جامعه یهودی کانادا و حامیان بسیار سر سخت اسرائیل در کانادا است که نه تنها بیشترین کمک ها را به اسرائیل و ساخت شهرک‌های یهودی نشین در ساحل غربی رود اردن می‌کند بلکه بانی‌ و سازنده بزرگترین مرکز فرهنگی و مذهبی‌ یهودیان کانادا نیز شده است که احتمالا بعد از تکمیل مروج ایده‌ها و انگاره های این اقلیت تندرو در بین جامعه یهودیان اغلب میانه رو کانادا خواهد بود و چندین مدال از اسرائیل و شهرداری تورنتو، بابت این خدمات چشمگیر! دریافت کرده است.

کوتاه سخن اینکه، اصلا مسئله نبوغ و صرف بیزینس نیست. همه چیزی که هست این است که سام میزراهی کارگزار یک شبکه بسیار حرفه یی و سازمان یافته هست که او را در مسیرخاوری و خاوری نام ها مانند زنجانی و خاوری و ... قرار می دهند و به صورت بسیار تشکیلاتی، تمام پول های آن ها را می‌بلعند و این افراد را وسیله یی برای انتقال و در واقع نفوذ در شبکه مالی دیگر کشورها قرار می دهند تا هر روز خود قویتر و بزرگتر شوند. شخصا از همین زاویه به حرف بابک زنجانی هم می‌توانم اعتماد کنم و در مسیر زنجانی و ضراب هم کارگزارانی گذاشته باشند و این دو به همان دلیل که خاوری پول های خود را به حساب آن ها انتقال داد، به حساب این افراد انتقال داده باشند و خود بابک زنجانی یا رضا ضراب اصولا پولی‌ در حساب های خود نداشته باشند. در مورد رضا ضراب هم می بینیم که همان الگو اجرا می شود. یعنی‌ رضا ضراب که بعد از دو ماه زندانی شدن در ترکیه، مانند یک پیروز و قهرمان آقای آردوغان و ترکیه از زندان خارج شد و همه اتهامات بر علیه او رفع شد، ولی‌ با پای خود به فلوریدای آمریکا رفت و توسط همین سیستم، به تور انداخته شد و حالا ذره ذره تمام موجودی او را که در واقع بیشتر آن، ثروت و سرمایه ملت و دولت ایران است، دارند تحت عنوان استخدام گرانترین وکلا از چنگ او در می‌‌آورند و در نهایت تعجب ، قاضی مربوطه با وجود درخواست گرانترین وکلا آمریکا و با پیشنهاد وثیقه ۱۵۰ میلیون دلاری حاضر نشد حبس زندان ضراب را به حبس در خانه در نیویورک تبدیل کند.

البته این فقط در مورد این سه نفر یا دیگران یا فقط در ایران نیست، بلکه این یک الگوی جهانی این شبکه نه تنها در کشورهای خاورمیانه یا روسیه یا اروپا است بلکه حتی در خود سیاست و اقتصاد آمریکا هم جاری است و هر روز قویتر می شود و در یادداشت"پوتین، نتانیاهو، ترامپ و امنیت ملی‌ ایران " به بخشی از این سیطره و نظام تشکیلاتی اشاره شد، ولی‌ حالا با شرح مورد خاوری و میزراهی، به صورت بسیار جزئی تری به نحوه کارکردهای این شبکه پرداخته شد.

 به هر حال همانطور که اسنودن به بخشی از ماجرا اشاره کرد تصور اینکه یک جوان ۲۲ ساله  زوکربرگی نامی بوده و ناگهان خود فقط با نبوغ خود تصمیم می‌گیرد با از میدان به در کردن بزرگترین شبکه‌های اجتماعی آنزمان در سال ۲۰۰۷ بزرگترین شبکه اجتماعی را راه اندازی کند و تبدیل به ثروتمند‌ترین افراد دنیا شود و یا آقای ترامپی بوده که خود تصمیم گرفت به ریاست جمهوری برسد یا ناگهان این آقای ترامپ فقط به صورت اتفاقی داماد ۳۰ ساله یی از این شبکه دارد که همه کاره آقای ترامپ می شود و یا ناگهان عربستان قرار دادهای چند صد میلیارد دلاری با کمپانی های آمریکای که تقریبا همگی‌ به این شبکه تعلق دارند می‌بندد و فوری قطر را هم مجبور می کنند که همان راه را برود و یا پوتین با همه دنیا و اوباما سر جنگ و رقابت دارد ولی‌ وقتی‌ به نتانیاهو می‌رسد، به دلیل اینکه همه سرمایه دارن امروز روسیه متعلق به همین شبکه هستند، پوتین از در دوستی‌ و اتحاد و رفاقت با اسرییل و همکاری تمام قد با اوباما در برجام سر در میاید و هزاران نمونه دیگر، همه اتفاقی و یا به خاطر نبوغ این افراد است، همانقدر اشتباه است که تصور کنیم سام میزراهی هم فقط از نبوغ خود توانسته از یک گرداننده خشکشویی در ۶ سال تبدیل به بزرگترین برج ساز کانادا و رقیب غول های مافیایی بخش ساختمان و سرمایه امریکای شمالی شود و بیشترین کمک مالی را به اسراییل و آرمان های اقلیت بسیار تندرو یهودیان کانادا کند!

جالب است بدانید یک مجموعه کارتونی در آمریکا به نام خانواده سیمپسون‌ها هست که از سال ۱۹۸۷ پخش می شود و به طولانی‌‌ترین و پر مخاطب‌ترین مجموعه تلویزیونی دنیا تبدیل شده است، که همه نویسندگان و تولید کنندگان آن، به همین شبکه تعلق دارند. بسیار عجیب خواهد بود که بدانید در سال ۲۰۰۰ در همین مجموعه، پیش بینی‌ شده بود که همین شخص ترامپ با همین خصوصیات، ریاست جمهوری آمریکا می شود. شاید اتفاقی‌ بوده، ولی‌ وقتی‌ همه مسائل را در نظر بگیریم، خواهیم دید که هیچ چیز برای این شبکه اتفاقی‌ نیست.

البته میدانم بسیاری از خوانندگان که صبوری کرده و این یادداشت را تا به اینجا خوانده اند این مطالب را با نظریه توطئه یا توّهم ارتباط می دهند و از آنجا که تئوری توطئه ده ها سال است که در ایران تکرار و در نتیجه لوث شده، تصور وجود این شبکه قدرتمند و پیچیده را توّهم می دانند. شاید برای ما این چنین باشد ولی‌ دوستان، وقتی‌ شما دارای افراد بسیار کارکشته و حرفه یی باشید که با چند ده سال، اگر نگوییم چند صد سال، کار سیستماتیک و علمی‌ برای ایجاد و سازماندگی این گونه شبکه‌ها در جای جای دنیا کرده اند، و در راه و عقیده خود تلاش بسیار داشتند تا به اهداف خود برسند، اصلا وجود چنین توانایی‌هایی‌ از این شبکه دور از ذهن نیست، همانطور که کشورهای صنعتی‌ مانند آلمان، ژاپن، آمریکا و... بعد از ده ها سال کار سنگین، گسترش علم و... به خلق اختراعات و صنایع بسیار دقیقی‌ مانند هواپیمایی، کارخانه‌، کامپیوتر و در یک کلام تمدن صنعتی قادر شدند.

حالا همین جا اجازه می‌خواهم که از فرصت استفاده کرده و از همین منظر به صورت اختصار به سه مساله امروز کشور یعنی‌ وضعیت بانک ها، قانون تحریم های جدید سنا آمریکا و همچنین مساله سرمایه ایرانیان خارج از کشور بپردازیم:

۱- در مورد وضیعت امروز بانک ها و موسسات اعتباری کشور باید به مسٔولین هشدار داد که تصور نکنیم که خاوری و مواردی شبیه او، فقط یک مورد محدود بودند. شما واقعاً تصور می‌کنید که این وام های بی‌ برگشت، در سال ها گذشته، به افراد عادی و یا صنعتگران با سابقه داده شده است؟ اگر کمی‌ هوشیار باشیم متوجه خواهیم شد که خاوری نام ها زیادی در این شبکه داریم. البته قطعاً اکثریت بدنه مدیریت اقتصادی کشور، سالم هستند ولی‌ در بسیاری موارد، این افراد نفوذی و جریاناتی از این دست هستند که به صورت سیستماتیک، سیستم بانکداری ما را به اینجا رساندند که با توجه به تجربه خاوری که به بهانه معالجه و شرکت در کنفرانس از کشور خارج شد، باید هشیار باشیم که در این وضعیت بحرانی موسسات اعتباری، برخی‌ از مدیران مقصر به خارج از کشور سفر نکنند و در نهایت پول های مردم ایران توسط آن ها از بین برود و در نهایت از آبادی های اسرائیل سر در آورد. برای این منظور، هیچ چیز بهتر از شفافیت و قبول اشتباه در مدیریت ضعیف نیست.

سود ۲۰ تا ۳۰ درصدی که آقایان [...] و [...] برای کنترل تورم ایجاد کردند تا به صورت مصنوعی همه چیز را در چهار سال اول خوب نشان دهند، حالا دارد اثرات خود را نشان می دهد. اصولا اگر کسی‌ تصور کند وقتی‌ بانک کشوری، سود بالای ۲۰ درصد به سپرده گذار می دهد، در حالیکه آن کشور در شرایط رشد منفی‌ یا کاهش قیمت نفت یا تحریم است، میتوان درآن کشور، انتظار رشد اقتصادی و ایجاد کار و انگیزه برای انجام کاری و رونق اقتصادی و بازار سرمایه و... داشته باشید، در تاریکی‌ مطلق است.
 
 در آمریکا و اروپا در حال حاضر اگر یک کارمند بخواهد با سود پول خود زندگی‌ کند، با توجه به سود بانکی‌ زیر یک درصد، باید ۳ تا ۴ میلیون دلار در بانک داشته باشد، ولی‌ در ایران یک کارمند یا کارگر برای اینکه بخواهد معادل حقوق ماهانه خود از سود بانک درآمد داشته باشد، فقط کافیست ۱۰۰ میلیون تومن، یا ۲۵ هزار دلار در بانک‌های ظاهراً بسیار موفق سپرده گذاری کند. آقای [...] و [...] که هیچ، حتی یک کودک ابتدایی هم می داند که در این صورت، هیچ کس تشویق به کار و تلاش و سرمایه گذاری در صنعت و ساختمان نمی‌شود، و نتیجه آن در میان مدت و بلند مدت، همین هست که می بینیم. افزایش روز افزون بیکاری، فقر، کاهش سرمایه گذاری، و آغاز ورشکستگی تحت عنوان ادغام.

همین است که می‌گویند اقتصاد یک علم است. یک تیم اقتصادی واقعی، مسئولیت ندارد که فقط تورم را پایین بیاورد. یک اقتصاد دان باید بتواند ضمن اینکه تورم را کنترل می‌کند، میزان رشد و رونق را در حد خوبی‌ نگاه دارد. اگر قرار بود که با بالا بردن سود، تورم کنترل شود، همه کشورهای دنیا می توانستند به همین راحتی‌ تورم را کنترل کنند. البته نرخ سود، فقط یکی‌ از پارامتر‌ها هست.
 
 برای اقتصاد سالم، باید شفافیت باشد. وقتی‌ مسئول خرید هواپیما وزارت راه، به راحتی می‌گوید ما تا ۵۰ درصد تخفیف گرفتیم، ولی‌ اطلاعات را نمی دهیم چون در دنیا مخفی‌ است، یعنی‌ عملا دارد به همه توهین می‌کند. یعنی‌ بوئینگ و ایرباس که باید جزئی‌ترین سود خود را به خاطر بازار سرمایه و سهام، به اطلاع بازار برسانند، همه را مخفی می کنند؟!

حالا هم می‌بینید که همانطور که پیش بینی‌ شده بود، تمام خرید‌های هواپیما به صورت نقد و از پول نفت بوده و خبری از خط اعتباری خارجی نبوده. حالا بروید ببیند چه اتفاقاتی با چنین مدیرانی در پشت صحنه افتاده و دارد می‌افتد.

2- مساله دیگری که این روزها ما با آن روبرو هستیم، تحریم های جدید و بسیار شدید مجلس آمریکا است. متاسفانه در این مورد هم ما شاهد ضعف شدید و عدم قبول مسئولیت و شفافیت از سوی دستگاه سیاست خارجی‌ کشور و به خصوص تیم‌ مذاکره کننده هستیم.

چه اندازه در سال های مذاکره از سوی دلسوزان و کارشناسان مستقل، هشدار داده شد که نباید دست ایران با خوشبینی مطلق تیم‌ مذاکره کننده خالی‌ شود. چه اندازه گفته شد که این قوانین تحریمی کنگره آمریکا است که ما باید آن را حل کنیم و به این منظور هر گونه توافقی را باید با الزام تصویب در مجالس کشورهای ۵+۱ امضا کنیم. اگر دوستان بگویند که در آن صورت خبری از برجام و توافق نبود، نشان می دهد که هیچ شناختی‌ از حاکمیت آمریکا و اهمیت رفع نگرانی‌های این حاکمیت از اراک و فردو نداشته‌اند.
 
اطمینان داشته باشید که اگر تیم‌ مذاکره کننده این جسارت و شناخت را داشتند که برای سیمان کردن اراک، قبول تصویب و همکاری از سوی کنگره آمریکا را هم می‌گذاشتند، قطعا با کمی‌ پایین و بالا، آن ها قبول می کردند، ولی‌ متاسفانه آنچه نباید می شد، شد.
هر کسی‌ به تیم‌ مذاکره کننده انتقاد کارشناسی داشت، متهم به کاسب تحریم و طرفداری از تیم‌ قبلی‌ شد. ولی‌ هرگز نخواستیم کارکرد تیم‌ مذاکره کننده را با اصول و شرح وظایف و استانداردها بسنجیم و همین اندازه که این تیم‌ ازتیم قبلی بهتر بود، برای خیلی‌ها کافی‌ بود.

شخصاً به اندازه وسع قلم و دانسته‌های خود، بارها با همکاری سایت محترم الف، در یادداشت‌های گذشته مانند "ظریف، موسویان و دوری از واقعیت دنیا"،"اقتصاد ایران، فرود نرم یا سخت"،"برای اقتصاد ایران، خرداد ۹۶، بسیار دیر است"و... تلاش نمودم که مسٔولین محترم دستگاه سیاست خارجه و اقتصاد را متوجه این کاستی ها و در مذاکرات برجام بنمایم ولی‌ نتیجه آن شد که تیم‌ مذاکره کننده، به ریاست جمهوری کشور چنین گزارش کرده بودند، که تمام تحریم های هسته ای، غیر هسته ای، موشکی، بانکی‌، پولی‌ و... در روز اجرای برجام لغو و برچیده خواهد شد! آیا تیم‌ محترم مذاکره کننده یا تیم‌ اقتصادی دولت، شجاعت قبول مسئولیت و گزارش غیر صحیح به مقام ریاست جمهوری و مسئولان کشور و مردم ایران را دارند؟

حالا هم همانطور که در یادداشت "ترامپ و فرصتی تکرار نشدنی‌ برای ایران" پیش بینی‌ شده بود، متاسفانه ترامپ و دستگاه حاکم آمریکا، با علم به دست خالی‌ بودن کشور بعد از سیمان کردن اراک و برجام، با انواع دستورات اجرائی و تحریم های جدید، کشور و نظام را آماج فشارهای سنگین اقتصادی و سیاسی از ناحیه تحریم های جدید قرار خواهند داد و این فشارها آنقدر ادامه خواهد یافت تا مانند دور قبل، برای سیاست خارجی‌ کشور، هیچ انتخابی باقی نماند تا باز در مورد رفع این تحریم‌ها به مذاکره بپردازد و از پله یی بسیار پایینتر، دوباره با آن ها پشت میز مذاکره بنشینیم.

کاش از مورد قبلی‌ درس می گرفتیم و حداقل قبل از آنکه دیر شود، خود کنترل مسائل را در دست بگیریم و با موضع قویتری شروع به مذاکره و تعامل با طرف‌های خارجی کنیم. ولی‌ افسوس که باز مانند همیشه، می‌‌گذاریم تا دقیقه ۹۰ و آنزمان است که به فکر راه حل و چاره میافتیم که به وضوح بسیار دیر خواهد بود.

به هر حال در اینجا موضوع هراس از دشمن، یا مرعوب شدن یا خودباختگی و... نیست بلکه موضوع قبول واقعیت است. بسیاری از دوستان می‌گویند مگر آمریکا و چند کشور دیگر، همه دنیا هستند. ولی‌ این دوستان نمی فرمایند، اگر دنیا اقتصاد فقط این ها نیستند پس چرا هیچ بانک معتبری در دنیا، حتی بانک های چینی‌ و روسی حاضر نیستند با بانک ایران روابط معمولی‌ برقرار کنند و یا چرا از بین ۲۰۰ کشور دنیا، فقط چهار کشور حاضر شدند در زمان تحریم از ایران نفت بخرند که اتفاقا هر چهار کشور یعنی‌ چین، هند، کره جنوبی و ژاپن، یا در هم پیمانی استراتژیک با آمریکا هستند (کره جنوبی و ژاپن) و یا روابط بسیار گسترده اقتصادی با آمریکا دارند (هند و چین) که ثابت کردند هرگز حاضر به در خطر قرار دادن آن روابط نیستند. خوب بود که دنیا چنین نبود ولی‌ حالا این واقعیتی است‌که ما با آن روبرو هستیم و باید با این شرائط، که قطعاً مطابق میل ما نیست، سیاست های خود را تنظیم کنیم.

۳- در پایان یک اشاره کوچک به این بحث ایرانیان خارج از کشور و سرمایه آن ها با توجه به مطلب این یادداشت بنماییم. بله ایرانیان مقیم خارج، چند صد میلیارد دلار ثروت میتوانند داشته باشند، ولی‌ این ثروت ها با توجه به همان سیستمی‌ که شرح داده شد، اصولا متعلق به آن ها نیست.

یعنی‌ سیستم غرب طوری عمل می‌کند که یک خانواده ایرانی‌ معمولی‌، خانه چند صد هزار دلاری دارد، چند ماشین چند ده هزار دلاری دارد، حساب بانکی‌ و... دارد. ولی‌ اگر بخواهد آن ها را نقد کند، شاید هزینه رهن یک آپارتمان معمولی‌ در تهران را هم نتواند تامین کند! در واقع میشود گفت ایرانی ها و اصولا مهاجران و حتی اکثریت بومی این جوامع، عوض مالکیت، حق استفاده از این اموال را دارند. و کسانی‌ هم که ثروت زیادی دارند، یا مانند خاوری‌ها هستند که از ایران آورده اند و اگر می‌خواستند برگردند، اصلا نمی‌آوردند و یا آنچنان در این شبکه در هم رفته، بدون آنکه خود متوجه شوند، در گیر شدند و مورد نظارت غیر مستقیم و مستقیم قرار گرفتند که حتی نمیتوانند کوچکترین حرکتی خلاف این شبکه یا سیستم اقتصادی انجام دهند.


کد مطلب: 488585

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdcfccdjtw6dcta.igiw.html?488585

الف
  http://alef.ir