اندر مصائب پزشکی این زمانه

درددل بینندگان الف: سعید حسینی، 25 دی 90

25 دی 1390 ساعت 9:52

اين متن توسط يكي از بينندگان الف براي انتشار و اثربخشي به (info@alef.ir) ارسال شده است. بينندگان مي توانند درددل¬ها و شكايتهاي خود از عملكرد دستگاه هاي حكومتي را با ارائه اسناد معتبر براي انعكاس در بخش «درد دل بينندگان» به (info@alef.ir) ارسال فرمايند


سالها پیش وقتی در یکی از بهترین دانشگاههای دولتی تهران در رشته پزشکی قبول شدم، در همان ابتدای کار با انبوهی از مطالب درسی حفظی مواجه شدم و آن موقع فکر می کردم که حتما برای آینده و طبابت حفظ جزء به جزء همه این مطالب لازم است.

کمی که پیش رفتم و وارد بیمارستان شدم مجددا با انبوهی از دروس بالینی مواجه شدم که برای من باز حفظی بود و دروس قبلی نیز به کنار گذاشته شد. وارد دوره کارورزی (انترنی) که شدم دیگر کاملا آزاد بودم و وظیفه اصلی ام انجام آن قسمت از کارهای بیمار بود که به صلاحدید دستیار (رزیدنت) مافوق به من واگذار می شد که در اغلب موارد کاملا بیهوده بود. از آنجاکه بیشتر کارهای اصلی بیمار توسط رزیدنت مربوطه انجام می شد خودبخود، انترن از حداقل آموزش نیز به دور می ماند.

بیشترین کار من در دوره انترنی همراهی مریض در مواقع اعزام به بیمارستانهای دیگر بود که آنهم کاملا صوری بود. می ماند بعضی بخشها که به علت علاقه بعضی از اساتید انترنها را بیشتر درگیر می کردند و برای آنها کلاس جدا هم می گذاشتند. در کل دلبخواهی بود اگر استاد یا رزیدنت (که معمولا سرش شلوغ است و وقت زیادی ندارد) می خواست، انترن در آن بخش به مهارتش اضافه می شد وگرنه کسی از استاد بازخواست نمی کرد. در آخر ماه هم که نمره عملی معمولا به همه داده می شد و ارزیابی خاصی صورت نمی گرفت چون این انترن باید برود بخش دیگر و انترنهای جدید هم بیایند اینجا. امتحان تئوری هم که خیلی سخت نبود. آخر سر هم کسی بررسی نمی کرد که این فردی که الآن به عنوان پزشک وارد جامعه می شود آیا از صلاحیت کافی برخوردار است، صرف گذراندن یک سری بخشها به صورت صرفا حضور در آن بخش و کشیک دادن در آن کافی بود. (کشیکها را هم میتوانستیم بفروشیم!). انترنی که تمام شد و وارد جامعه شدیم دیدیم که اوضاع با داخل بیمارستان فرق می کند و دیگر کسی نیست که کارهای اصلی بیمار را انجام دهد و ما هم آنچنان مهارتی نداریم، تازه باید از صفر شروع کنیم.

بعد از دوره سربازی در امتحان دستیاری شرکت کردم و در یکی از بهترین و معروفترین بیمارستانهای اطفال تهران به عنوان دستیار شروع به کار کردم. در ابتدا با چنان بار کاری مواجه شدم که مدتها در شوک بودم، چون مثل یک کارگر، من به عنوان دستیار سال یک باید همه کارهای مریض را انجام بدهم. اساتید محترم هم فقط بیماران را از مطب جهت بستری می فرستادند و حداکثری کاری که بعد از ظهر و شب می کردند جواب دادن به تلفنی بود که فقط بعضی وقتها بهشان می شد.

حالا هرچقدر هم بیمار بدحال باشد من که یکبار هم سراغ ندارم استاد که بیمار به اسم او در بیمارستان بستری می شود، بعد از ظهر یا شب به بیمار سرزده باشد حتی بیماری که فوت شده. صبحها هم که اساتید هرموقع دلشان بخواهد به بیمارستان تشریف می آوردند حتی می توانستند نیایند و رزیدنت یا دستیار فوق تخصص (فلو) ویزیت بیمار را انجام دهند. بعضی اساتید که در بیمارستان خصوصی هم مشغول بکار بودند صبح زود ویزیت می کردند و بعد بیمارستان خصوصی می رفتند.

در یکی از بخشها که استاد خیلی وقتها نمی آمد از بیمارستان باید هر روز موبایل خانم دکتر را می گرفتیم تا اگر جواب داد، تکلیف بیمار را مشخص کنیم که مرخص هست یا نه. به نظر من که راحتترین کار دنیا استادی بیمارستانهای آموزشی است. صبح هر موقع دلت خواست بیمارستان می روی، در گزارش صبحگاهی خواستی شرکت می کنی، نخواستی نمیکنی، بعد از ظهر هم تا دیروقت مطب می روی که بیشتر مریضهایش از همین بیمارستان سرچشمه می گیرند. سالی هم چند تا مقاله به کمک رزیدنتها و فلوها در مجلات خارجی چاپ می کنی. اگر هم بیمار بدحال داشتی که بستری میکنی و شما شب راحت می خوابی، بیمارستان و رزیدنت کار مریض را انجام می دهند. حتی اگر شکایت هم بشود از رزیدنت می شود نه از استاد. البته این شرح حال همه اساتید نیست و بودند اساتیدی که به خوبی آموزش می دادند و احساس مسؤولیت بیشتری می کردند. اما باز همین هم به خواست خودشان بود و کسی آنها را مجبور به اینکار نمی کرد.

بعد از فارغ التحصیلی به عنوان متخصص اطفال شروع به کار کردم. بعد از مدتی خودم به عینه نتیجه این سیستم را دیدم. در خیلی از موارد بیمار که نزد پزشک به خصوص همکاران پزشک عمومی می رود و با نسخه ای بر می گردد، شما رابطه منطقی بین داروها و مشکلات بیمار نمی بینید همراه با مصرف فوق العاده زیاد آنتی بیوتیکها (چرک خشک کن) و کورتونها (مثل دگزامتازون و بتامتازون). مثلا بیمار سردرد دارد: پنی سیلین، درد شکم دارد: سفیکسیم (چرک خشک کن)، درد دست و پا دارد: دگزامتازون، و.... از ارجاع به پزشک متخصص هم که خبری نیست، بیمار خودش باید تصمیم بگیرد. خیلی موارد هم که اگر پزشک نخواهد اینگونه درمان کند بیمار با اصرار شدید خواستار تجویز آنتی بیوتیک و کورتون است و اگر پزشک تسلیم نشود خوب باید منتظر عواقب آن و کم شدن بیمار مطب باشد. درکل هیچ نظارتی بر نحوه درمان بیمار در مطبها وجود ندارد مگر آنکه شکایتی صورت گیرد و تقریبا پزشک می تواند هر درمانی که به نظرش لازم است انجام دهد. داروخانه ها هم که خودشان مطب زده اند و بیمار ویزیت می کنند، کافی است بیمار دردش را بگوید تا دارویش را بدهند اعم از آنتی بیوتیک، دگزا و...

در بیمارستانها عمده درآمد پزشکان متخصص از کارانه می باشد که در پزشکان غیر جراح مثل متخصصین اطفال این درآمد از بستری بیمار بدست می آید یعنی هرچه مریض بیشتری بستری کنند و بیمار را بیشتر نگه دارند، درآمدشان بیشتر خواهد بود. ناگفته پیداست که این وضعیت درحال حاضر باعث بستری بیش از حد بیمار به طرز تأسف آوری رسیده که هزینه زیادی را از بیمارستان و پرستار می گیرد و داروهای مصرفی هم که عمدتا آنتی بیوتیکها هستند بودجه کشور را مصرف می کند که تعداد زیادی چون ماده اولیه شان از خارج تأمین می شود، دلار نیز مصرف می کنند. بستری بی جهت می تواند باعث عفونت بیمارستانی نیز بشود که درمانشان اغلب سخت تر است. مصرف بی جهت آنتی بیوتیکها می تواند باعث مقاومت میکروبی بشود. عوارض خود آنتی بیوتیکها شامل عوارض کبدی، کلیوی و پوستی و گاه شوک می باشد و در کل خطرناکترین داروها هستند. نیازی به یادآوری نیست که مصرف آنتی بیوتیک در ایران نسبت به استاندارد جهانی به طرز تأسف آوری بالاست.

بستری بی رویه بیمار در خیلی موارد باعث می شود که به علت پر بودن تختها بیماری که نیاز واقعی به بستری دارد نتواند در آن بیمارستان بستری شود و راهی بیمارستانهای دیگر شود. همچنین وقتی با توجه به کمبود معمول پرستار بخش پر باشد، بیمار بدحال مراقبت خوب پرستاری دریافت نخواهد کرد. نحوه درمان بیماران بستری نیز خیلی بهتر از سرپایی نیست و اکثر قریب به اتفاق بیماران آنتی بیوتیک می گیرند گاهی دوتا و سه تا. در اینجا هم هیچ نظارتی دیده نمی شود و تا وقتی بیمار شکایت نکرده، پزشک به هرنحو که صلاح بداند درمان می کند. یعنی یکبار هم از وزارت بهداشت یا مقامات علمی ذی صلاح پرونده یک بیمار بررسی نمی شود که آیا درمان درست بوده یا نه؟ در بسیاری از موارد یک خط از پزشک در پرونده راجع به شرح بیماری و نحوه درمان دیده نمی شود، همه چیز موقع ترخیص نوشته می شود.

من به مسؤولین بهداشت و درمان پیشنهاد می کنم به عنوان طرح پایلوت در یک بیمارستان کوچک که معمولا تختها پر است، کارانه را از پزشکان بردارند و در عوض در مدت انجام این طرح حقوق آنها را به اندازه متوسط کارانه شان پرداخت کنند یعنی بستری کردن یا نکردن تأثیری در درآمدشان نداشته باشد، آنوقت میزان اشغال تختها را مجددا بررسی کنند. مسائل فوق مطمئنا در شهرستانها کم و بیش جریان دارد و محدود به تهران و بیمارستانهای بزرگ نمی شود.

در خاتمه یادآوار می شوم که پزشکان بسیاری نیز وجود دارند که منطقی دارو تجویز می کنند، منطقی بیمار بستری می کنند و معتقدند که روزی دست خداست.


کد مطلب: 139528

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdcf01dycw6dmta.igiw.html?139528

الف
  http://alef.ir