درگذشت عباس کیارستمی و واکنش داریوش مهرجویی

بخش تعاملی الف - محمدعلی آتش‌سودا

28 تير 1395 ساعت 14:14




هنرمند یگانه‌ی کشومان، عباس کیارستمی درگذشت و واکنش‌ها به مرگ او ادامه دارد. از میان این واکنش‌ها، سخنان کوتاه فیلمساز محبوب و هنرمند متعهد آقای داریوش مهرجویی بیش از بقیه‌ مورد توجه افکار عمومی قرار گرفت. نگارنده خود را در مقام قضاوت در مورد واکنش عاطفی ایشان که مشخص است از سر ارادت و عشق به دوست و همکارشان و تاثر نسبت به از دست رفتن آن هنرمند گهرمند بوده است، نمی‌داند و قصد چنین کاری نیز ندارد، اما در نوشته‌ی کوتاه برآن است تا به یک عارضه‌ی عمومی و مشکل فرهنگی شایع در میان ایرانیان اشاره کند و آن قضاوت نسبت به یکدیگر بر مبنای تعلق صنفی و هویت جمعی است که منجر به قضاوت‌های کلی و غیر واقع‌بینانه می‌شود.

مساله این است که این اولین بار نیست که شاهد عکس‌العمل موج‌وار و کلی مردم (و نه آقای مهرجویی گرامی که هوشمندانه فرد را مقصر دانستند نه جمع را) نسبت به بروز حوادثی از این دست هستیم. در واقع همه‌ی ما شبانه‌روز با کاربرد واژگانی که به جای دلالت بر فردیت، هویت کلی‌مان را نشانه می‌روند، در مورد هم قضاوت می‌کنیم. شنیدن جملاتی با این ساختار که: «همه‌ی ... چنیند» به یک تکیه‌کلام روزمره در میان ما مبدل شده است. به جای این سه نقطه می‌توان نام هر صنفی از معلمان و پزشکان و پرستاران و نظامیان و وکیلان و کارمندان و کاسبان و ... را قرار داد. اما جای سوال است که مقصر و علت این شیوه برخورد کیست؟

از دید نگارنده بروز این عارضه در فرهنگ عمومی ما ایرانیان و بسیاری دیگر از فرهنگ‌های مشابه، باز می‌گردد به غفلت ما از اهمیت هویت فردی و نیز استقلال شخصیت افراد از صنف آن‌ها. برای تبیین این مطلب می‌توان به تفاوت شخصیت و تیپ در ادبیات داستانی اشاره کرد. تیپ، آدمی است کلی با خصلت‌های کلی مثل «مادرشوهر بدجنس» یا «کاسب خسیس». ذهن ساده، عادت به دسته‌بندی و قضاوت افراد در قالب تیپ دارد و متاسفانه فرهنگ عمومی کشور ما نیز چنین است. ما عادت کرده‌ایم در تحلیل امور به قضاوت کلی بپردازیم و هنگام بروز قصور از جانب یک فرد، همه‌ی صنف وابسته به مقصر را به یک چوب برانیم. ما با این کار خیال خود را از برخورد جزئی‌نگرانه و دقیق و حوصله‌مند با سوژه‌ی مورد بحث نیز راحت می‌کنیم و اگر قصور فرد وارد حوزه‌ی عمومی و رسانه‌ای شود_مثل مورد مرگ آقای کیارستمی که البته بنده نمی‌دانم قصور بوده یا خیر و مراجع ذی‌صلاح باید در مورد آن تصمیم بگیرند_ غالبا همگی اسیر واکنشی زنجیروار می‌شویم که هیچکداممان را گزیری از آن نیست.

اما در مقابل «تیپ»، «شخصیت» قرار دارد که انسانی است فردیت‌دار با هویتی منحصر به فرد و مثلا کاسبی است که می‌تواند بخشنده یا مادرشوهری است که می‌تواند مهربان باشد. به عقیده‌ی نگارنده درک اهمیت مفهوم «شخصیت» در مقابل «تیپ»، کلید حل مشکلی است که در این مقال در مورد آن بحث می‌کنیم. در این جا شاهد آنیم که جمع کثیری از مردم با رویکردی ساده‌انگارانه که برآمده از همان میل به قضاوت کلی است، به صف منتقد پزشکان و صنف آن‌ها پیوسته‌اند، غافل از این که یک پزشک فقط در برابر آنچه که خود کرده و می‌کند جوابگوست و نه آنچه هم‌صنفانش انجام داده‌اند.

در مقابل این جمع کثیر نیز عده‌ا‌ی که یا خود پزشک هستند و یا به دلیلی از آنان جانب‌داری می‌کنند، به دلیل تعصب صنفی و هراس از این که انتقاد از صنف پزشکان روزی دامن‌گیر خود آنان نیز بشود و قداست این حرفه زیر سوال برود، از پزشکان درگیر در پرونده‌ی عباس کیارستمی دفاع می‌کنند. این عارضه البته فقط شامل پزشکان نمی‌شود و اعضای همه‌ی صنوف دیگر را نیز در بر می‌گیرد که نمونه‌هایش را در صف‌بندی آنان علیه مثلا سریال‌ها و فیلم‌ها و اشخاص دیده‌ایم. سوالی که در اینجا مطرح می‌شود و مخاطب آن نیز همه‌ی ما هستیم این است که اگر اعضای تمام صنوف شاغل در کشور ما از معلم و پزشک و پرستار و کارمند و کاسب و وکیل و نظامی، پاک و مبرا از خطایند، پس مقصر مشکلات و نابه‌سامانی‌هایی که هر روز با آن مواجه می‌شویم کیست؟

آیا نباید به جای دفاع کورکورانه از صنف خود یا انتقاد بی‌هدف و کلی از صنوف غیر از خود، با هر قصوری و خطایی به شکل موردی و شخصی برخورد کنیم و از نسبت دادن دامنه‌ی خطای فرد به کلیتی که بدان تعلق دارد، بپرهیزیم؟


کد مطلب: 373355

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdcdks0skyt05s6.2a2y.html?373355

الف
  http://alef.ir