پرخاشگری - بحثی پیرامون انتخابات در ایران

12 اسفند 1388 ساعت 13:30


علیرضا بازارگان نویسنده وبلاگ "وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلاَثِینَ لَیْلَةً" در مطلبی تحت عنوان: "پرخاشگری - بحثی پیرامون انتخابات در ایران" نوشت:

مقدمه:
پرخاشگری عمل آگاهانه ای است که با هدف وارد کردن صدمه -جسمی و یا روانی- انجام می گیرد و ممکن است بدنی یا کلامی باشد.

به طور کلی روانشناسان پرخاشگری را -چه جسمی چه روانی- به دو دسته تقسیم می کنند:

1. پرخاشگری خصمانه: یعنی عملی پرخاشگرانه که از احساس خشم نامش می شود و هدف آن، درد و رنج است. این نوع پرخاشگری، هدف دیگری جز ایجاد صدمه ندارد.

2. پرخاشگری وسیله ای: در پرخاشگری وسیله ای، قصد و نیت آسیب رساندن رسیدن به هدفی مشخص است. یعنی آسیب رسانی به عنوان وسیله ای برای رسیدن به هدفی غیر از ایجاد درد و رنج صورت می گیرد.

برای مثال در بازی فوتبال، بازیکن دفاع برای ناکام گذاشتن مهاجم تیم مقابل و ممانعت از حرکت توپ امکان دارد به پرخاشگری وسیله ای روی آورد و به بازیکن حریف ضربه و صدمه وارد کند.

توانایی "پرخاشگری" در تمام بشرها به صورت غریزی موجود است. ولیکن بروز این حس منحصرا غریزی نیست. بلکه رویدادها موقعیتی و اجتماعی و همچنین رفتارهای اخلاقی شخصی می تواند در بروز یا عدم بروز رفتار پرخاشگرانه نقش داشته باشد.

شرایط خاص:
در حوادث پس از انتخابات متوجه شدم که ایرانیان گرچه به طور کلی و در شرایط عادی پرخاشگر نمی باشند، ولیکن در شرایط اجتماعی و سیاسی به خصوص، رفتار پرخاشگرانه ی غیر قابل قبولی از خود نشان می دهند.

توجه شود که منظور من از رفتار پرخاشگرانه، پرخاش جسمی نیست. بلکه بنده معتقدم که در ماه های اخیر، پرخاش روانی و کلامی در جامعه ی ایرانیان در سرتاسر جهان بی داد می کند، و پرخاش جسمی در مقابل حجم پرخاش روانی و کلامی مشاهده شده ناچیز می باشد.

منظور از پرخاش کلامی و روانی، اتهام های تند و استفاده از کلماتی مانند "منافق"، "دیکتاتور"، "مزدور"، "جائر"، "وحشی"، "معاویه"، "یزید"، "فتنه گر" و غیره می باشد. به راستی ایرانیان نشان دادند که در شرایط به خصوص اجتماعی و سیاسی، تبدیل به افرادی پرخاشگر می شوند.

چه متعدد اند خانواده ها و دوستی های قدیمی که در ماه های اخیر پرخاشگری به آن ها امان نداد.

تجزیه و تحلیل علل و عوامل پرخاشگر شدن ایرانی ها در شرایط پیش آمده بحثی بسیار مهم می باشد که متاسفانه به آن پرداخته نشده است. بنده از تجربه ی شخصی خودم می گویم که ایرانی ها در شرایط عادی بسیار افرادی صلح طلب و غیر پرخاشگر می باشند. پس چه طور می شود که در شرایط خاص، این گونه پرخاشگرانه عمل می کنند؟

یادآور می شوم که پرخاشگری ایرانی در این شرایط، به نظر بنده "خصمانه" نیست، بلکه از نوع "وسیله ای" می باشد.

علل روانی پرخاشگری:
در اینجا به صورت اجمالی به دلایل اجتماعی بروز پرخاشگری اشاره می شود. این دلایل به صورت عمومی در دنیای روانشناختی پذیرفته می باشند و امکان دارد در جوامع مختلف و شرایط مختلف، به میزان کم یا زیاد تاثیر گذار باشند:

1. تسلط: هنگامی که بادامه ی مغز یک انسان -که از لحاظ عصبی خواستگاه پرخاش است- در حضور انسانی که از او ضعیف تر است تحریک شود، انسان از خود پرخاش نشان می دهد و حمله ور می شود. ولیکن اگر بادامه ی مغز در حضور انسانی قوی تر که بر انسان تسلط دارد تحریک شود، انسان حمله ور نشده و پا به فرار خواهد گذاشت. پس: موجودی که به ضعف دشمن اطمینان داشته باشد در حین تحریک شدن رو به پرخاشگری می آورد.

2. درد و ناراحتی: درد و ناراحتی پیش درآمدهای پرخاشگری هستند. اگر موجودی درد و رنج احساس کند احتمال روی آوردن او به پرخاشگری افزایش می یابد. عموما دردهای روحی و روانی و جسمی عامل پرخاشگری می باشند ولیکن به همین ترتیب حتی عواملی ظاهرا جزئی مانند گرما و آلودگی هوا و بوی نامطبوع ممکن است آستانه ی رفتار پرخاشگرانه را پایین آورد. به عنوان مثال امروزه طبق آمار، ثابت شده است که هر چه در روز هوا گرم تر باشد، احتمال وقوع جرائم خشونت آمیز افزایش می یابد. واضح است که اگر چیزی به کوچکی گرم بودن هوا می تواند آستانه ی پرخاشگری را کاهش دهد، درد و رنج های عمیق تر تاثیر قوی تری خواهند داشت.

3. ناکامی: مهم ترین عامل در ایجاد پرخاشگری از میان همه ی موقیت های ملال انگیز، "ناکامی" است. ناکامی به معنای بازماندن از هدف است. پرخاشگری هنگامی که هدف نزدیک است و در راه پیشرفت فرد به سوی آن، مانعی ایجاد می شود، افزایش می یابد. همچنین هنگامی که مانع ایجاد شده غیر منتظره باشید یا وقتی که نامشروع به نظر رسد، باز هم ناکامی افزایش می یابد.
ناکامی از محرومیت نسبی نشات می گیرد؛ یعنی احساس این که فرد کمتر از حد استحقاق خود از امتیازی برخوردار است و کمتر از آنچه انتظار می رود نصیبش شده است.

4. محرک: محرک پرخاشگرانه به شیئ یا فرد یا هر چیزی گفته می شود که پاسخ پرخاشگرانه را تشویق می کند. صرف بودن محرک، احتمال پرخاش را افزایش می دهد. به عنوان مثال فردی که در حضور باتوم خشمگین شود، سطح بالاتری از پرخاشگری نشان می دهد تا فردی که در حضور گل خشمگین شود. تاثیرات اجتماعی از قبیل تشویق دیگران، شعارهای گروهی، صحبت های سیاست مداران، و جو اجتماعی نیز باعث و یا مانع ایجاد پاسخ پرخاشگرانه می شود.

5. گمنامی: افراد گمنام همواره در مقایسه با کسانی که گمنام نیستند پرخاشگری بیشتری از خود نشان می دهند. به عنوان مثال افرادی که در توده ی جمعیت هستند، خصمانه تر عمل می کنند. زیرا گمنامی موجب "فردیت زدایی" است. فردیت زدایی حالتی است که در آن، خودآگاهی کاهش می یابد، نگرانی افراد نسبت به ارزشیابی اجتماعی کم می شود، و قیود مخالف انواع رفتارهای ممنوع، تضعیف می شود.

6. رسانه های همگانی: رسانه های همگانی به خصوص تلویزیون و اینترنت مجموعه ای از عوامل بسیار موثر در یادگیری اجتماعی و پرخاشگری می باشند. رابطه ی مستقیمی وجود دارد میان در معرض صحنه های خشن قرار گرفتن، و پرخاشگرانه عمل کرد. البته تماشای خشونت می تواند متعاقبا فرد را به هنگام مواججه با پرخاشگری در زندگی واقعی دچار کرختی و بی حسی کند.

در رسانه های ایرانی، بسیار متداول است که صحنه های پرخاشگرانه دیده شود. البته همان طور که در متن اشاره کرده ام، بیشتر منظور پرخاش روانی و لفظی است. شاید کمتر سریال تلویزیونی ایرانی را بتوان یافت که در آن دعوا و جیغ و جدال نباشد. سالیان طولانی قرارگیری در معرض سریال هایی که مملو از شخصیت های پرخاشگر و سلیطه می باشد، رفتار پرخاشگرانه را متداول تر کرده و گسترش می دهد.

7. جلب توجه: در شرایط پیچیده، پرخاشگری ممکن است نمایان ترین شیوه برای جلب توجه باشد. این پرخاشگری امکان دارد توسط موجود نر برای جلب توجه موجود ماده اتفاق بیافتد. چرا که نیرومند بودن نشان برتری می باشد. در شرایط اجتماعی پیچیده، این پرخاشگری شیوه ای برای اقلیت ستمدیده در جلب توجه اکثریت نیرومند باشد.

کاهش پرخاشگری:
از لحاظ روانشناختی بر خلاف تصور بسیاری از مردم، "استدلال منطقی" در کاهش پرخاشگری نقش زیادی ایفا نمی کند. آن چیزی که پرخاشگری را کاهش می دهد "متقاعد سازی" است. و متقاعد سازی با استدلال منطقی فرق زیادی دارد. تحقیقات روان شناختی نشان می دهد که استدلال محض در جلوگیری از رفتار پرخاشگرانه نقش اندکی دارد، ولیکن "احساسات" نقش تایین کننده ای ایفا می کنند.

چند راه حل برای کاهش پرخاشگری شامل این موارد می باشد.

1. تنبیه: تنبیه ممکن است موقتا در فروکش کردن پرخاشگری موثر باشد؛ اگر تنبیه خردمندانه و در شرایط محبت آمیز انجام شود، مثمر ثمر می باشد. همچنین تنبیه نمونه های پرخاشگر برای عموم جامعه موثر است. اگر توجه کودک به سرمشقی جلب شود که دچار سرنوشت نافرجامی شده باشد، در واقع از لحاظ روانی، او به طور نیابتی برای پرخاشگری خود تنبیه می شود و در نتیجه پرخاشگری وی کاهش می یابد. بخش اعظم پژوهش ها نشان می دهد که اگر پرخاشگری تنبیه نشود و یا مورد پاداش قرار گیرد، رفتار پرخاشگرانه در دیگران افزایش می یابد.
البته باید توجه کرد که تنبیه غیر عادلانه و غیر خردمندانه بی اندازه ناکام کننده است. و از آن جایی که "ناکامی" یکی از علل اصلی پرخاشگری است، در تنبیه کردن دقت زیادی نیاز است. در غیر این صورت تنبیه موقتا موثر می باشد ولیکن می تواند در بلند مدت اثر معکوس داشته باشد.

2. پاداش: پاداش دادن به رفتاری، همواره آن رفتار را گسترش می دهد. ولی علاوه بر سازنده بودن نقش پاداش، نکته ی دقیق دیگری نیز وجود دارد که خالی از لطف نیست: با توجه به علت هفتم مطرح شده در قسمت فوق، جلب توجه دلیلی برای بروز رفتار پرخاشگرانه می باشد. لذا برای عده ای، تنبیه شدن بر نادیده انگاشته شدن رجحان دارد و ممکن است تنبیه آن ها در واقع پاداشی برای آنها تلقی شود.

3. حضور الگوهای غیر پرخاشگر: وجود فرد و یا افرادی که در شرایط سخت و ملتهب کننده خویشتن دار و غیرپرخاشگرانه عمل کنند، درسی بزرگ برای دیگران است. زیرا ابراز رفتار پرخاشگرانه همانند ابراز هرگونه رفتاری، می تواند به عنوان یک اقدام همرنگی تلقی شود و همرنگی با افراد پرخاشگر، احتمال افزایش پرخاشگری را به دنبال دارد.
وقتی افراد عادی بزرگان خود را پرخاشگر می یابند، به پرخاشگر بودن روی خواهند آورد.

4. ایجاد همدلی: برای اغلب مردم، وارد آوردن درد و رنج به دیگران مشکل است، مگر این که بتوانند راهی برای "انسانیت زدایی" از قربانی خود بیابند. "انسانیت زدایی" فرآیند تلقی کردن قربانیان به عنوان موجودات غیر انسانی و دون است که سبب پایین آمدن بازداری علیه اقدامات پرخاشگرانه می شود و پرخاشگری را آسان تر و محتمل تر می سازد. با برخوردار بودن خصوصیت همدلی، ارتکاب پرخاشگری مشکل تر می شود -یعنی بین این دو ضریب همبستگی منفی وجود دارد.


5. خنثی کردن عوامل پرخاشگری: با از بین بردن عواملی مانند "ناکامی" و "درد" و "محرک ها" که موجب گسترش پرخاشگری می شوند، رفتار پرخاشگرانه کاهش می یابد. در واقع هر کدام از عوامل اجتماعی و روانی که موجب پرخاشگری می شوند را، می توان با رفتار مناسب خنثی کرده، و بدین ترتیب از پرخاشگری جلوگیری شود.


بحث روایی:
در اینجا به تعدادی از روایت هایی که در مورد پرخاشگری و خشم از زبان بزرگان دین رانده شده اند، اشاره می کنم.

پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله :
اَلا اِنَّ خَیرَ الرِّجالِ مَن کانَ بَطى ءَ الغَضَبِ سَریعَ الرِّضا؛
بدانید که بهترین انسان ها کسانى هستند که دیر به خشم آیند و زود راضى شوند.
نهج الفصاحه، ح 469


پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله :
ما تَجَرَّعَ عَبدٌ جُرعَةً اَفضَل عِندَ اللّه  مِن جُرعَةِ غَیظٍ کَظَمَها اِبتِغاءَ وَجهِ اللّه ؛
انسان هیچ جرعه اى ننوشید که نزد خدا از جرعه خشمى که براى رضاى خدا فرو خورد بهتر باشد.
نهج الفصاحه، ح 2628


امام على علیه السلام :
بِئسَ القَرینُ الغَضَبُ: یُبدِى المَعائبَ ویُدنِى الشَّرَّ وَیُباعِدُ الخَیرَ؛
خشم هم نشین بسیار بدى است: عیب ها را آشکار، بدى ها را نزدیک و خوبى ها را دور مى کند.
غررالحکم، ج3، ص 257، ح4417


امام على علیه السلام:
اَقدَرُ النّاسِ عَلَى الصَّوابِ مَن لَم یَغضَب؛
تواناترین مردم در تشخیص درست کسى است که خشمگین نشود.
غررالحکم، ج2، ص408، ح3047
(کاش می شد این جمله را با آب طلا نوشت و به تک تک انسان ها فهماند)

امام صادق علیه السلام :
لَیسَ مِنّا مَن لَم یَملِکُ نَفسَهُ عِندَ غَضَبِهِ؛
کسى که هنگام خشم خوددار نباشد، از ما نیست.
کافى، ج2، ص 637، ح2
(پس خیلی ها با حضرت صادق نیستند!)

امام على علیه السلام:
لا أدَبَ مَعَ غَضَبٍ؛
با خشم، تربیت و ادب نیست .
غرر الحکم، ح 10529

امام صادق علیه السلام :
ما مِن عَبدٍ کَظَمَ غَیظا إِلاّ زادَهُ اللّه  عَزَّوَجَلَّ عِزّا فِى الدُّنیا وَالخِرَةِ؛
هیچ بنده اى خشم خود را فرو نخورد، مگر این که خداوند عزّوجلّ بر عزّت او در دنیا و آخرت افزود.
کافى، ج2، ص 110، ح5

امام على علیه السلام :
جاهِد شَهوَتَکَ وَغالِب غَضَبَکَ وَخالِف سوءَ عادَتِکَ، تَزکُ نَفسُکَ، وَیَکمُل عَقلُکَ وَتَستَکمِلُ ثَوابَ رَبِّکَ؛
با هوا و هوس خود جهاد کن، بر خشمت مسلّط شو و با عادتهاى بد خود مخالفت کن تا نفست پاکیزه شود، عقلت به کمال برسد و از پاداش پروردگارت بهره کامل ببرى.
غررالحکم، ج3، ص365، ح4760

امام على علیه‏ السلام :
خَیْرُ النّاسِ مَنْ اِنْ اُغْضِبَ حَلُمَ وَ اِنْ ظُلِمَ غَفَرَ وَ اِنْ اُسى‏ءَ اِلَیْهِ اَحْسَنَ؛
بهترین مردم کسى است که اگر او را به خشم آورند، بردبارى نماید و چنانچه به او ظلم شود، ببخشاید و چون به او بدى شود، خوبى کند.
غررالحکم، ج3، ص 430، ح 5000

حرف آخر:

در ماه های اخیر میزان پرخاشگری بسیاری از ایرانیان در سرتاسر دنیا نشان دهنده ی ضعف ما به عنوان یک ملت در زمینه ی مهار خشم خود در شرایط ناگوار و خاص است. این ضعف متوجه یک جناح سیاسی به خصوص نمی باشد و در بسیاری از هموطنان -مستقل از عقیده ی آنها- دیده می شود. آستانه ی پرخاشگری ایرانی ها پایین است.

یادم نخواهد رفت که دو روز بعد از انتخابات، عده ای از دوستان "سبز"، اسم من -که آزارم به مورچه ای نمی رسد- را از لیست دوستانشان حذف کردند! و نیز یادم نخواهد رفت که عده از دوستان "ولایی" من، بعضی از پاکترین افرادی که می شناسم را "منافق" خواندند!

از آنهایی که با باتوم بر صورت دختران و زنان مردم در خیابان کوبیدند گرفته، تا آنهایی که افرادی را به جرم ریش داشتن تا سرحد مرگ کتک زده اند، ما ایرانی ها -به عنوان یک ملت- در این امتحان ضعف شدید خود را به نمایش گذاشتیم و نشان دادیم که در زمینه ی "پرخاشگری" نیاز به آموزش و فرهنگ سازی عمیق و گسترده داریم. چرا انقدر راحت متنفر می شویم و تهمت می زنیم و پرخاش می کنیم؟

پ.ن.1: نکات روانشناختی مطلب فوق از کتاب " روانشناسی اجتماعی، الویت ارونسون، ترجمه: دکتر حسین شکرکن" استخراج شده است.

 


کد مطلب: 65986

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdcd9n09.yt0kj6a22y.html?65986

الف
  http://alef.ir