کاهش جمعیت جهان؛
توطئهای صهیونیستی برای حفظ امنیت آمریکا
احمدرضا هدایتی، 6 فروردین 96
6 مرداد 1396 ساعت 11:54
در سال 1974 هنری کیسینجر، وزیر اسبق وزارت امورخارجه آمریکا و مشاور امنیت ملی نیکسون بر اساس نتایج پروژه مطالعاتی موسوم به NSSM200 که با مدیریت وی انجام شده بود، افزایش رشد جمعیت جهان را از جنبههای مختلف، مغایر امنیت و منافع ملی آمریکا اعلام کرد و در همان زمان افزود برای رفع این خطر، باید 2 میلیارد نفر از جمعیت جهان کاسته شود.
این اولین باری نبود که راهبرد کاهش جمعیت به بهانههای مختلف مانند؛ ایجاد امنیت و امثال آن، در دستور کار کشورهای سلطهگر غربی قرار میگرفت، اما نخستینباری بود که استکبار جهانی برای تحقق این هدف، با تمام قدرت و با تمام ابزار وارد کارزار شد.
قبل از آن نیز؛ قیلسوف معروف اروپایی یعنی افلاطون، به بهانه اصلاح نژاد و تربیت نسل برتر موضوع ضرورت کنترل جمعیت را مورداشاره قرار داده و در کتاب «جمهوری» گفته بود؛ «فقط شهروندان خوب میبایست با هم آمیزش جنسی داشته باشند تا نسل انسان بهتر شود، کاری که در بین سگ ها و مرغان نیز نتیجه داد.»
۱۴ قرن بعد از افلاطون نیز یکی از اقوام نزدیک داروین به نام Francis Galton برای اولین بار از کلمه یونانی eugenics به معنای «جنس بهتر یا همان نژاد برتر» را به کار برد. او مدعی شد: «اگر ما به اندازه ۲۰ درصدِ وقت و هزینهای که برای تهیه نژاد بهتری از سگ خرج میکنیم صرف تصحیح نژاد بشر بکنیم، یک عالم انسان نابغه میتوانستیم داشته باشیم.»
ارائه و اجرای اینگونه نظریات در جوامع نژاد پرستی مانند؛ ودولتهای غربی، بهخصوص کشورهایی نظیر آمریکا و آلمان همواره با فراز فرود همراه بود، اما هرگز کنار گذاشته نشده است. به عنوان مثال؛ ارتش آمریکا در سال 1948 طی یک قرارداد پژوهشی با دانشگاه «جان هاپکینز»، پایههای تئوریک علوم اجتماعی در جنگ روانی را بنا گذاشت.
تأسیس رشته «ارتباطاط سلامت عمومی» از اولین نتایج این قرارداد محسوب میشود، رشتهای که هدف آن، ارائه یک برنامهی هماهنگ جهانی برای کاهش جمعیت کشورهای کمتر توسعه یافته بود. این برنامه به شکل زیرکانه و با حمایت و هدایت آمریکا و همکاری نهادها و سازمانهای بینالمللی، تحت عناوین فریبنده مانند؛ تنظیم خانواده و کاهش فقر و ایجاد امنیت غذایی برای نسلهای آینده، در کشورهای مختلف عملیاتی شد.
در ادامه این روند، دانشگاه «جان هاپکینز» طرحی به نام « «فعالیت ارتباطات ملی» را تهیه و ارائه کرد، بر اساس این طرح که کاملاً محرمانه اعلام شد، میبایست برای کنترل جمعیت هر کشور، طرحی جداگانه و متناسب با شرایط آنها تهیه و از شیوههای مناسب برای جلب نظر رهبران کشورهای هدف استفاه میشد.
کار به جایی رسید که کمتر از دو دهه بعد، «لیندون جانسون» رئیسجمهور وقت آمریکا که در سال 1963 این جایگاه را تصاحب کرده بود، در مورد اهمیت و ضرورت کاهش جمعیت از نظر آمریکاییها، گفت: «پنج دلار سرمایه گذاری برای کنترل جمعیت، پُرسودتر از 100 دلار در رشد اقتصادی است.»
روزنامه کیهان در تاریخ 11 اردیبهشت سالجاری (سال 1396) به قلم حسین مروتی در این باره (موضوع کنترل جمعیت از نگاه غرب) نوشت: «رابرت مک نامارا وزیر جنگ آمریکا در دوران کندی و جانسون که به قصاب ویتنام معروف است، نیز با فراغت یافتن از کشتار میلیونی ویتنامیها و پایان مسئولیت هفت سالهاش در وزارت جنگ، کتابی به نام «بمب ساعتی جمعیت(The Population Problem:Time Bomb Or Myth) » نوشت و برای دنیا از عواقب وحشتناک جمعیت زیاد سخن گفت. وی در سال 1968 به عنوان رئیس بانک جهانی (World Bank) انتخاب شد و به مدت 13 سال نیز در این مسئولیت ماند.
مک نامارا برای اجرای «پروژه تحدید نسل جهانی»، «دپارتمان پروژههای جمعیتی» را در بانک جهانی تاسیس کرد و در همین راستا بود که نخستین وام تنظیم خانواده بانک جهانی نیز در سال 1970 به مبلغ دو میلیون دلار، به جامائیکا اختصاص یافت. چنان که از نام این وامها برمیآمد، هیچ دولتی حق نداشت آنها را مصروف اموری غیر از کنترل جمعیت کند.
دکتر استفان کارانجا (Stephen Karanja)، دبیر سابق انجمن پزشکی کنیا، در این زمینه میگوید: بخش بهداشت و درمان ما دچار اضمحلال شده است. هزاران نفر از مردم کنیا بر اثر مالاریا میمیرند، در حالی که هزینه درمانشان بیشتر از چند سِنت نیست؛ اما در مراکز سلامت، قفسهها تا سقف از قرص ضدبارداری، IUD و ... به ارزش میلیونها دلار پر شدهاند. محصولاتی که اکثر آنها با پول آمریکا عرضه میشوند. در بیمارستانها اتاق عمل ویژه با خدمات کامل و بدون هیچ کم و کاستی در ابزار، برای عقیم سازی زنان آماده است. در حالی که در همان بیمارستان، به دلیل نبود ابزار و تجهیزات جراحی پایه، حتی یک عمل جراحی اورژانس نیز نمیتواند انجام شود.
وامهای بانک جهانی اگرچه در نگاه نخست، نوعی مشوق تلقی میشدند، ولی در ذات خود حامل تهدید بزرگی هم بودند. توصیف خوبی که ویلیام تب (William K. Tabb) اقتصاددان غربی از شیوه عملکرد صندوق بینالمللی پول دارد، میتواند تا حدی منظور از تهدید بودن این وام ها را مشخص کند: نهادهای بینالمللی وسیلهای برای دستیابی به وامها و شرایطی هستند که چون سلاحی در دست تروریسم مالی عمل میکند. همانطور که «بمباران» و «تهدید آگاهانه به استفاده از خشونت» بر ضد کشورهای جهان سوم، ویژگی «عصر دیپلماسی ناوچههای توپدار» بود؛ خودداری از دادن وامهای نقدی نیز میتواند مسیر کشتیها را در وسط اقیانوسها تغییر دهد و مانع حمل غذا به مردم گرسنهای شود که دولتهای آنها با دیپلماسی نهادهای مالی بینالمللی همکاری نمیکنند... صندوق بینالمللی پول، با دشوار کردن اوضاع برای بدهکاران، فشار خود را بر این دولتها افزایش میدهد تا آنها مجبور به انجام تغییرات موردنظر صندوق شوند.
یک اقتصاددان ارشد بانک جهانی هم در این زمینه دست به افشاگری زده و گفته: وام دهی مبتنی بر سیاست، دقیقا همان جایی است که بانک جهانی قدرت و نیرویی بیرحم دارد. وقتی که کشورها واقعا در شرایط سخت گیر میکنند، می توان مجبورشان کرد که سیاستهای کلانی که در حالت عادی و در زمینه پروژهها تغییر نمیدهند را اصلاح کنند.»
با این حال در بین طرحهای اجرا شده، پروژه NSSM200 از اهمیت فوقالعادهای برخوردار بود، زیرا طی دو دهه با کمک نهادهای مختلف صهیونیستی و بینالمللی مانند؛ بنیاد راکفلر، سازمان بهداشت جهانی، بانک جهانی و حتی یونیسف که همگی به نوعی تحت سیطره آمریکا قرار دارند، طرح جمعیتزدایی را با موفقیت به پیش برد.
در همان ایام و بهدنبال وقوع انقلاب جنسی در غرب که در سالهای بین دهه 60 تا 80 رخ داد، فرزندآوری غرب به شدت کاهش یافت و به عنوان نمونه، نرخ باروری در آمریکا که در سال 1958 به 3/7 فرزند رسیده بود، در سال 1976 به عدد 1/74 رسید. یعنی صرفاً با گذشت 18 سال، تعداد متوسط فرزند زنان آمریکایی بر اثر انقلاب جنسی و تاحدودی اعمال سیاستهای کنترل جمعیت، به کمتر از نصف تقلیل یافت و بحران جمعیت، اقتدار اقتصادی و سیاسی غرب را به خطر انداخت، یعنی با اعمال سیاستهای جدید، نهتنها کشورهای در حال توسعه و جهانسومی بلکه خود آمریکا نیز به شدت با خطر کاهش جمعیت مواجه شد.
بررسی اسناد و تصاویر قدیمی آمریکا نشان میدهد، که تا قبل از تحقق انقلاب جنسی و اجرای سیاستهای کنترل جمعیت، هنوز هنجارهای اخلاقی در جامعه غربی حکمفرما بوده و حتی زنان آمریکایی نوعی از البسه را مورد استفاده قرار میدادند، که بدن آنها را تقریباً بهطور کامل میپوشاند، اما بعد از واقعه (انقلاب جنسی در غرب) به تدریج فرهنگ عریانی در جامعه شکل گرفت و در واقع پدیده ازدواج سفید و یا همباشی از همینجا کلید خورد.
آزادی سازی جنسی شامل؛ افزایش مقبولیت همجنسگرایی، جلوگیری از آبستنی و قرصهای ضدبارداری، برهنگی در ملاءعام و در حضور دیگران، هنجار شدن همجنسگرایی و شکلهای دیگر میلجنسی و قانونیشدن سقط جنین همگی در پی این انقلاب بودند.
در این مورد کندی در همان اوایل کار در سال ۱۹۶۲ اعلام کرد: «آمریکا آینده درد ناکی پیدا خواهد نمود، چه جوانان اسیر بیبندوباری و غرق شهوتند و دیگر حاضر نیستند وظایفی را که به آنان محول میگردد به خوبی انجام دهند. مثلاً از میان هر هفت تن جوانی که به سربازی اعزام می شوند شش تن نا لایق و سست و از آب در میآیند و این بدان سبب است که افراط در شهوترانی استعدادهای بدنی و روانی آنان را کاسته است».
سایر ملل غربی، شرقی و اروپایی نیز گرفتار مشکلاتی از این قبیل بوده و هستند. به عنوان مثال؛ در کشور سوئد بعد از ۲۰ سال آزادی کامل جنسی در میان جوانان، آنچنان فجایع وحشتناکی بروز کرد که دانشمندان و مقامات مسئول آنجا را به سختی دچار وحشت نمود، به طوری که این پدیده وحشتناک و طغیان خطرناک اجتماعی در پارلمان سوئد مورد بررسی قرار گرفت و نخست وزیر این کشور با صراحت کامل گفت: (برای جبران اشتباهی که ۲۰ سال تمام ادامه داشت چهل سال وقت نیاز داریم)
بحرانهای ایجاد شده، سیاستمداران غربی را بر آن داشت تا برای ایجاد توازن در تعداد جمعیت جهان و رفع خطر کاهش جمعیت در آمریکا و جلوگیری از روند افزایش جمعیت در دیگر ممالک دنیا، این سیاست را با شدت بیشتری به سایر کشورهای جهان از جمله؛ کشورهای اسلامی نیز تسری دهند. به همین دلیل، بعد از آن با حمایت مالی بنیادهای فراملیتی نظیر بنیادهای صهیونیستی فورد و راکفلر و پشتیبانی سازمانهای بینالمللی ذیربط، بودجه هنگفتی به موضوع کنترل موالید و ترویج فرهنگ آزادی جنسی اختصاص داده شد.
هدف اصلی این مراکز که با شعارهای فریبنده نظیر کاهش فقر، آزادی جنسی و حقوقبشر وارد کارزار شدهاند، عقیمسازی و کاهش جمعیت کشورها از طریق؛ تزریق انواع واکسن، ترویج مصرف قرصهای ضدبارداری، توزیع انواع وسایل و گسترش استفاده از انواع روشهای ضدبارداری و یا ترویج روابط نامشروع با بهرهبردن از روشهایی مانند ازدواج سفید (باهمباشی) در قالب زندگی موقت و بدون فرزند است.
یکی دیگر از اقدامات صهیونیستها در این زمینه، شکل دادن یک اتحاد جهانی در قالب اتحاد GAVI است، در دسامبر سال 2000 دیوید راکفلر و ویلیام اچ. گیتز سینیور، به همراه تعدادی از افراد دیگر برای شرکت در جلسهاي در دانشگاه راکفلر حضور یافتند. گیتز در آنجا با خوشحالی درباره الهام خود از راکفلر در تأسیس GAVI سخن گفت و به این شکل، یک نهاد صهیونیستی دیگر با موضوع کنترل جمعیت جهان شکل گرفت.
هدف اعلام شده اتحاد GAVI که در سال 2000 با کمک «بنیاد گیتز» ایجاد شد، واکسینه کردن تمام مردم جهان سوم است. از جمله سازمانهای عضو GAVI به شهادت وب سایت آن عبارتند از: «...دولتهای ملی اهداکننده و کشورهای در حال توسعه، برنامه واکسینه کردن کودکان «بیل و ملیندا گیتز»، «فدراسیون بينالمللی انجمنها مجامع تولید کنندگان»، «بنیاد راکفلر»، «یونیسف»، گروه بانک جهانی و سازمان بهداشت جهانی.»
البته همانگونه که اشاره شد، جنگ علیه جمعیت، جزء اقدامات جاری گروه نخبه غربی و صهیونیستی است و فقط به یک یا چند روش خاص مانند؛ واکسیناسیون توسط موسسات غربی یا ترویج وسایل و روشهای ضد بارداری محدود نمیشود، بلکه در حال حاضر، نظام سلطه از همه ابزارها و روشهای قابل دسترس آشکار و پنهان فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و حتی نظامی، برای دست یافتن به این هدف بهره میبرد.
استفاده ازشگردهای مختلف و متنوعی نظیر؛ نسلکشی از طریق ایجاد آشوب و دامن زدن به جنگهای مذهبی و نژادی، تولید و توزیع محصولات کشاورزی تراریخته (غیرارگانیک) و حتی انتقال سهلالوصول دانش مربوطه به کشورهای جهان به بهانه افزایش تولید و تأمین مواد غذایی مورد نیاز مردم کشورها، تلاش در جهت انتقال و گسترش فرهنگ استفاده از محصولات صنعتی مُضر مانند؛ محصولات بهدست آمده از مصنوعات نفتی و شیمیایی برای بستهبندی مواد غذایی، یا ترغیب جوامع به استفاده از فستفودها و تنقلات مصنوعی، از طریق گنجاندن اهداف و مفاهیم موردنظر در برنامههای فرهنگی مانند؛ فیلمهای سینمایی و یا حتی همایشهای علمی، نمونههایی عینی از توطئه دشمن در این زمینه است.
اگرچه از سرخپوستان بومی آمریکا بهعنوان اولین قربانیان نسلکشی از طریق عقیمسازی با روش واکسیناسیون نام برده میشود، اما همانگونه که اشاره شد، شکل گسترده این روش غیرانسانی، با حمایت مؤسسات غربی بهتدریج و با گستردگی بهمراتب بیشتر، در سایر کشورها نیز عملیاتی شد. بهعنوان مثال؛ طرح شرمآور عقیمسازی در قبال موادغذایی،پول و دارو و تأمین آب در بیش از 300000 روستای اندونزی، یکی از طرحهایی است که توسط این مؤسسات به دولت کشور مذکر پیشنهاد داده شده است.
این در حالی است که، کشورهای خود غربی در سالهای اخیر، با اتخاذ تدابیری مانند؛ اعطای خدمات و تسهیلات ویژه به شهروندان اروپایی و آمریکایی و حتی جذب و جلبنظر مهاجرین خارجی برای افزایش جمعیت در کشورهایی مانند آلمان، برای افزایش فرزندآوری نهایت تلاش خود را بهکار بردهاند.
کد مطلب: 496277
آدرس مطلب: http://alef.ir/vdccmeq0m2bqoi8.ala2.html?496277