نامه ۴ نویسنده و شاعر آئینی به منتقدان شیوه‌های رایج نوحه‌خوانی و عزاداری

26 آبان 1392 ساعت 10:59

چهار تن از شاعران آئینی کشور با انتشار نامه سرگشاده‌ای تحت عنوان «سخنی با تسخرزنندگان بر عزای سيدالشهداء» نسبت به انتشار اشعاری در دهه نخست ماه محرم که در آن به عزاداری امام حسین (ع) شبهاتی وارد شده است، اعتراض کردند.


به گزارش «الف»، همزمان با دهه نخست ماه محرم سال جاری، انتشار رباعی‌هایی از سوی یکی از شاعران کشور در رسانه‌های گروهی که طی آن این شاعر به شیوه‌های بیانی رایج در روضه‌خوانی و عزاداری محرم انتقاد کرده بود، چهار نفر از شاعران کشور رسالت بوذری، محمود حبیبی‌کسبی، سیدشهرام شکیبا و امیرحسین مدرس، با انتشار نامه‌ سرگشاده‌ای که متن آن برای انتشار در اختیار خبرگزاری مهر گذاشته شده است به انتشار این اشعار و اندیشه حاکم بر آن انتقاد کرده‌اند.

متن این نامه به شرح زیر است:

هزار بار بشستم دهان به مشک و گلاب
هنوز نام تو بردن، کمال بی‌ادبی­ست

یا حمید بحق محمد، یا عالی بحق علی، یا فاطر بحق فاطمه، یا محسن بحق الحسن، یا قدیم الاحسان بحق الحسین، و بغض آدم شکست.

برادرم، جبرائیل! این نام را چه خاصیت است که اندوه بر اندوه می‌نهد و چشمه اشک را خروشان می‌­کند؟

آنگاه جبرائیل شرح مصیبت فرزند پیامبر آخرین را بازگفت که میان دو نهر آب، تشنه لبان سر از تنش جدا می­‌شود. و جبرائیل روضه‌­خوان نخستین بود و آدم ابوالبشر نوحه­‌گر؛ این­چنین نام حسین (علیه السلام) قرین غم شد. آنان که روز الست به محبتش «قالوا بلی» گفتند، گلشان را با طفیل طینت حضرتش سرشتند و دلشان را به حلاوت و حرارت مودتش آغشتند، که «اِنَ لِلحُسَین ـ علیه السلام ـ مُحَبَةً مَکنونَةً فی قُلوبِ اَلمومِنین»...

در مقابل مودت مومنین، کینه­‌توزی­­ها، تنگ‌­نظری­ها، حقدها و جسارت‌­ها به ساحت ابواب ایمان و امنای رحمان ـ که عالم و عالمیان به یمنشان روزی می­‌خورند ـ آغازید. این شجرۀ خبیثه در سقیفۀ بنی­‌ساعده کاشته شد و در کربلا به بار نشست. ابلیس که کف‌­زنان غصب خلافت امیرالمومنین، علی بن ابی­طالب (علیه السلام) بود، در عاشورا از فرط شعف، رقص ­کنان به پرواز درآمده، ابنایش را گفت:

«ای جماعت شیاطین! تقاص خود را از فرزند آدم گرفته و در هلاکت آنان به منتهای آرزوی خود رسیده و آتش جحیم را نصیبشان کردیم، مگر آن­ها که به محمد و آلش (علیهم السلام) بپیوندند. پس بر تشکیک در این حقیقت به جد بکوشید و بنی آدم را به عداوت با این خاندان وادارید تا بدین­‌وسیله گمراهی و کفرشان محقق شود.»

***

تاریخ مشحون از این خاک‌­پاشی­ها بر چهرۀ خورشید است، تشکیک پشت تشکیک و جسارت در پی جسارت و البته این رشته سر دراز دارد. از توطئه­‌چینی برای قتل پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) تا غصب خلافت، از احراق باب وحی تا فرود آمدن تیغ بر فرق محراب، از تیرباران پیکر بی‌­جان حسن بن علی (علیهما السلام) تا گودال قتلگاه، از عصر بنی‌امیه و بنی‌العباس که سبّ بر منابر، سکۀ رایج سلطنت مجعولشان بود الی زماننا هذا، آمده‌­اند و رفته­‌اند وسواسان خنّاسی که جز اهوای ابلیس در سر نمی­‌پرورانند. دوران ما، عصر درهم ریختگی ساحت­‌هاست. عصر فرو بستگی ساحت قدس. انقطاع زمین از آسمان و در یک کلام عصر غیبت. و این البته شکوۀ ما با پروردگار است، که «اللهم انا نشکوا الیک فقد نبینا صلواتک علیه و آله و غیبه ولینا و کثره عدونا و قله عددنا و شده الفتن بنا و تظاهر الزمان علینا». در روزگار ما که زمانۀ غیبت معصوم است، تشکیک و تردید وارد کردن در باورها و اعتقادات مردم، هم به اوج خود رسیده و هم از جنسی دیگر است.

می­‌گوییم تشکیک ­بافی و تردیدسازی نسبت به ساحت قدسی حضرات معصومین (علیهم السلام) بالا گرفته، از آن رو که بر افواه کسانی جاری می­‌شود که خود مدعی دین­داری و پیروی از اهل بیت (علیهم السلام)­­ اند اما زنهار! که:

گر تو قرآن بر این نمط خوانی

ببـری رونـق مسـلمانـی

طرفه آن­که شیوۀ خود را مرضی رضای حق و آل الله (علیهم صلوات الله اجمعین) می­‌دانند و بر مدار صواب و ثواب می­‌بینند اما جز هم­نوایی با مبغضینِ اهل بیت (علیهم السلام) و نواصب و تقابل و ستیز با ارکان مذهب حقۀ شیعۀ جعفریۀ اثنی عشریه، راه به جایی نمی­‌برند.

ما را سر آن نبود که به ترهات و لاطائلات، حتی نیم‌نگاهی بیاندازیم که اگر چنین بود، روزان و شبان­مان به پاسخ­گویی می­‌گذشت. ما بر بندگی آستان حضرت دوست، اباالاحرار، حضرت ارباب و اظهار ندبه و گریه و اقامۀ عزا بر قتیل العبرات مفتخریم و خاصه در این ایام که سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است، رشته‌­ها و نوشته­‌ها و گفته­‌ها و سفته­‌ها را از یک گوش به گوش دیگر حوالت می­‌دادیم اما این ­بار دیگر جایی برای زبان در کام کشیدن نیست، چه هر کو از غیرت شیعی بویی برده باشد، نمی‌­تواند در برابر هجمۀ تسخر زنندگان بر عزای اباعبدالله (علیه السلام) و در نهایت وهن مذهب آرام گیرد و برقرار باشد.

***

هر ساله، مقارن ماه محرم، آنچه مکرر در مکرر شنیده می­‌شد، سخن گفتن از آسیب­‌شناسی عزاداری‌ها، در تقابل قرار دادن شور و شعور، خرافه خواندن آئین­‌ها و شعایر حسینی، در تعارض نشاندن حماسه و مرثیه و ادعاهایی از این دست بود اما روزهای منتهی به عاشورای امسال، کار به جسارت رسمی و بی­‌واهمه به عزای اشرف اولاد آدم رسید. متشاعرانی که نام شاعر آئینی بر خود می­‌نهند، مرثیه‌­سرایان و نوحه­‌خوانان اباعبدالله (علیه السلام) را تاجر گریه و اشک خواندند!

خود را بر جای سیدالشهدا نهادند و از زبان حضرتش به همگان یادآور شدند که: «مرا ارباب مخوانید!» و خطاب «ارباب» به حضرتش را شرک نامیدند!

بدون توجه به جایگاه رفیع جناب سلمان فارسی ـ درود خدا بر او باد ـ که رسول خدا «منا اهل البیت»اش خواند، توصیه کردند «بیایید حداقل شبیه سلمان باشیم»؛ حبذا و مرحبا به این کشفیات!

گریستن و ذکر مصائب حسین بن‌علی (علیهما السلام) را ـ که سیرۀ معصومین و از افضل قربات است ـ نشانۀ عدم معرفت به حضرتش دانستند!

نسبت خرافه و گزافه به عزای سالار شهیدان دادند و عزاداران و مرثیه خوانان حسینی را خرافه­‌پرست و کوفی نامیدند!

هم­صدا با وهابیون و نواصب، شفاعت را که از امهات اعتقادی ماست، به باد وهن و سخره گرفتند!

محرم را که فصل پیروزی خون بر شمشیر است، ماه زایل شدن عقل و خرد خواندند و تاسوعا و عاشورای حسینی را به دو روز تعطیلی تنزل و تخفیف دادند!

آبشخور فکری و جان­مایۀ تمام این بافته‌­ها و تافته‌ها و ساخته­‌ها که منظومات آن، از ابتدائیات شعری نیز بی بهره و منثورات آن، سرشار از استدلالات سست و بی‌­پایه است، در این یک کلام خلاصه می­­‌شود؛ بی‌سوادی! بی­‌سوادی! و بی­‌سوادی!

این ترهات، چون ماری خوش خط و خال، ظاهری فریبا اما میان تهی دارد و شاید اگر بخواهیم به تاریخچۀ آن رجوع کنیم، باید به دهه­‌های چهل و پنجاه بازگردیم و ردپای آن را در اندیشۀ کسانی بجوییم که اکنون تفکرشان نیز چونان استخوان­‌هایشان در گور پوسیده است. تفکری التقاطی با فاصله­ای بعید از سرچشمۀ معارف اهل­ بیت (علیهم السلام)، که چون نیک بنگری، ملغمه‌­ای است از متحجرانه‌­ترین عقاید علمای وهابیت همچون ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب و متجددانه­‌ترین اندیشه‌­های روشن­فکران غربی مانند گورویچ یهودی و لویی ماسینیون! البته طبیعی است آنان که سروهای تناوری چون مجلسی‌­ها، صدوق­‌ها، کلینی­‌ها، حرّ عاملی­‌ها، شیخ مفیدها، مقدس اردبیلی­‌ها، علامۀ امینی­‌ها و ابن­‌طاووس­‌ها را به کناری نهند، باید هم به دریوزگی علف­‌های هرز و بی­‌مقدار دست تکدی دراز کنند.

آنان که حداقل یک بار به سفر حج رفته‌­اند، به درستی واقفند که وهابیت برای القای این نگاه ضد شیعی و شبهه‌افکنی در باورهای مسلم، چون توسل، زیارت، شفاعت، عزاداری و... چگونه با دلارهای آمریکایی و صهیونیستی عرق مبلغان سلفی و تکفیری را از چهره­‌شان می‌­زداید.

***

شعایر حسینی، در زمرۀ شعایرالله است و احدی پیرامون آن اجازۀ حکم به غیر ما انزل الله ندارد. به عبارت دیگر، احد الناسی به جهت وجود نص روایی و احادیث متقن و متعدد در موضوع عزای سیدالشهدا، اجازه اجتهاد در برابر نص ندارد، بلکه باید به سیره اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) رجوع کنیم و آنسان که حضرات معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) با وقعۀ کربلا مواجه شده‌­اند و به تعظیم شعایر حسینی پرداخته­‌اند، به اقامه عزا بپردازیم. باید از آقایان پرسید کدام یک از این جوامع روایی معتبر را دیده‌­اند؟! اصلاً یک‌­بار «کامل الزیارات» ابن قولویه قمی را در دست گرفته‌­اند و برگی از آن خوانده­‌اند؟ «الارشاد» و «اصول کافی» شیخ مفید را چطور؟ دیده‌­اند؟ جلد «نفس المهموم» و «منتهی الآمال» حاج شیخ عباس قمی و «لهوف» سید بن طاووس را مشاهده کرده­‌اند؟ «الامالی»، «عیون اخبار الرضا» و «من لایحضره الفقیه» شیخ صدوق، «عبقات الانوار» میرحامد حسین هندی، «خصائص الحسینیۀ» شیخ جعفر شوشتری، «بحار الانوار» علامۀ مجلسی، «القطرۀ» علامه مستنبط، «مدینه المعاجز» علامۀ بحرانی و ده­ها کتاب روایی دیگر را چطور؟ ندیده­اند؟! چه انتظار موهومی!

«مفاتیح الجنان» که در خانه هر شیعه‌­ای یافت می­‌شود، آن را هم نخوانده‌­اند؟! طبیعی است که نخوانده باشند! زیرا آن­قدر که از کشف جناس واژه‌ِها مشعوف می­‌شوند، از خواندن روایات نورانی اهل بیت (علیهم السلام)، سر ذوق نمی‌­آیند. تنها از دل­های تیره که «صمٌ بکمٌ عمیٌ فهم لایفقهون»­اند، برمی‌­آید تا به قیمه عزای سیدالشهدا ـ که اسباب شفا است و غیرمسلمانان نیز در تمنای آن، در صف­های طویل می‌­ایستند ـ تسخر زنند.

در تمام احادیث منقول از ذوات مقدس معصومین (علیهم صلوات الله اجمعین)، ما به عزاداری، گریستن و ندبه بر شهدای دشت طف اکیداً توصیه شده­‌ایم و آنچه مدعای این حضرات است، به هیچ روی در روایات به چشم نمی‌­خورد. اگر بخواهیم به ذکر تمام احادیث دال بر اولویت عزاداری و گریستن بر شهدای کربلا بپردازیم، باید چندین مجلد قطور فراهم آوریم که در مجال این مقال نمی­‌گنجد و اطمینان داریم که آقایان برای اثبات مدعای گزافشان، حتی یک روایت از معصومین (علیهم السلام) برای عرضه نخواهند داشت.

***

باری ما به بیرق­‌های سیاه دلگرمیم؛ به دلهای سوزان و اشک­های ریزان، به علم و کتل و دسته­های عزا. ما به امام زمانمان تأسی می­‌کنیم که صباحاً و مسائاً بر جد غریبش ندبه‌­کنان می­‌گرید و می­‌گوید اگر اشکم در عزای تو خشک شود، خون می­‌گریم. بقیه الله الاعظم در مقام مرثیه­‌خوان جد مظلومش، اشکوارۀ استخوان­سوز ناحیۀ مقدسه را سر می­دهد و چنین می­‌فرماید:

أَلسَّلامُ عَلَى الْمُرَمَّلِ بِالدِّمآءِ، أَلسَّلامُ عَلَى الشِّفاة الذّابِلاتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الاَْجْسادِ الْعارِیاتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الاَْعْضآءِ الْمُقَطَّعاتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمَنْحُورِ فِى الْوَرى، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْـلُ الْقُرى، أَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الاَْجْسامِ الْعارِیَهِ فِى الْفَلَواتِ، تَنْـهَِشُهَا الذِّئابُ الْعادِیاتُ، وَ تَخْتَلِفُ إِلَیْهَا السِّباعُ الضّـارِیاتُ، أَلسَّلامُ عَلَیْك َیا مَوْلاىَ وَ عَلَى الْمَلآ ئِكَةِ الْمُرَفْرِفینَ حَوْلَ قُبَّتِكَ...

***

وصف خورشید به شب­پرّه اعمی نرسد

که در این آینه صاحب­نظران حیران­‌اند

شرح این خون جگر، بگذاریم و بگذریم؛ باشد که شبهه افکنان به پیروی از اهوای شیطان، بذر نفاق و تشکیک بپاشند و ما که آستان­ب‌وس حضرت اربابیم، گریان و عزادار قتیل العبرات باشیم و بر علیا مخدره، حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) درود فرستیم؛ اَلسَلامُ عَلَیکِ یا مَن نَطَحَت جَبینَها بِمُقَدَّمِ اَلمَحمِلِ، اِذا رَأت رَأسَ سَیِدِاَلشُهَداء وَ یَخرُجُ اَلدَمُ مِن تَحتِ قِناعِها وَ مِن مَحمِلُها، بِحَیثِ یَری مِن حُولِها اَلاَعداءُ.

امضاء: رسالت بوذری ـ محمود حبیبی کسبی ـ سید شهرام شکیبا ـ امیرحسین مدرس


کد مطلب: 205332

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdcc1pqii2bqx18.ala2.html?205332

الف
  http://alef.ir