اخیرا آقای دکتر سریع القلم در
یادادشتی که در سایت شخصی خود منتشر کردند، انتقادات علمی، مستدل و به حقی از وضعیت دستگاه دیپلماسی کشور و به خصوص تیم مذاکره کننده و کارکرد شخص آقای ظریف در مذاکرات سه ساله برجام داشتند. در اینجا به دنبال این نیستیم که برحقانیت این انتقادات صحه بگذاریم یا آن را منکر شویم که به هر حال بسیاری از دوستان هستند که با هر کارکردی، از آقای ظریف و تیم مذاکره کننده حمایت و دفاع میکنند و شاغول آن ها برای این حمایت و دفاع، کارکرد واقعی آقای ظریف مطابق استانداردها و نتایج نیست بلکه چون آقای جلیلی و تیم قبلی موفق نبودند، پس آقای ظریف به هر حال موفق بوده!
در این یادداشت با نهایت احترام انتقاد اصلی متوجه خود استاد سریع القلم است با یک سٔوال ساده که، استاد، حالا چرا؟! استاد گرامی به هر حال وقتی مقالات و یاداشت ها و مصاحبهها ی شما را میخوانیم، با تمام معنا به آگاهی، تسلط و تجربه و دنیا دیدگی نویسنده این یاداشت ها آفرین میگوئیم (یا حداقل میگویم)، و از همین رو است که بسیار بعید باید باشد که چنین نویسنده ای با این آثار علمی در حوزه سیاست خارجی و شناخت دنیا، حالا با تاخیر سه ساله به این نتیجه رسیده باشد که بله، تیم مذاکره کننده در بسیاری از موارد ضعف و بدون برنامه و دور اندیشی و ... به پای میز مذاکره رفتهاند و ما نباید انتظار بیشتر از این داشته باشیم!
آقای دکتر، تمام فرمایشات شما و انتقادات کنونی شما به آقای دکتر ظریف و تیم مذاکره کننده از برجام (که شخصاً اعتقاد دارم فاجعه بوده هست و هر چه تاریخ بگذارد، بیشتر به فاجعه آمیز بودن آن متاسفانه پی خواهیم برد) بارها و بارها از سوی کارشناسان دلسوز اما مستقل و دور از دایره قدرت و دولت از همان آغاز مذاکرات و در طول آن تکرار گردید، ولی با یک جوعظیم از سوی برخی از کارشناسان و سکوت برخی دیگر از آن ها مانند شما، با چوب القابی مانند کاسب تحریم یا طرفدار تیم قبلی یا دولت قبلی مورد مرحمت قرار گرفتند، و هرگز به کسی اجازه داده نشد که تصور کند، نقد و انتقاد از آقای ظریف و کارکرد او، به معنی حمایت از تحریم و یا تیم قبلی نیست، بلکه از سر دلسوزی و اصول اولیه علوم سیاست بینالملل که هر دانشجو سال اول علوم سیاسی میداند است ولی به هر حال همه چیز در ادامه برجام و نتیجه گرفتن از آن خلاصه شده بود.
ولی اگر صدای دلسوزانه این منتقدان (نه از نوع کاسبان واقعی تحریم و سیاست بازان که همه هدف آنها در کوبیدن و شکست رقبای سیاسی از گروههای رقیب است) به جایی نرسید، عجیب نیست، که دیر زمانی است که در این کهن بوم رسم چنین بوده، ولی عجیب این است که کارشناسانی مانند شما که به هر حال این امتیاز و در واقع توفیق بزرگ را داشتید که آنقدر مورد اعتماد اصحاب قدرت و تصمیم گیری باشید که مشاور ارشد امور خارجی رئیس جمهوری تدبیر و امید قرار گیرید در برابر همه این انتقادات، سکوت کردید و حالا اعلام میکنید که بله این چنین نباید میبود و آن چنان باید میبود.
آیا بهتر نبود وقتی آقای ظریف میفرمودند که هر قرار دادی بهتر از عدم قرار داد است سخنی میگفتید و میفرمودید این یعنی فریاد که ما بسیار به توافق نیاز داریم که حتی در یک خرید معمولی از یک مغازه، هیچ مشتری چنین با فروشنده فرصت طلب و رند برخورد نمیکند که به هر قیمتی ما میخواهیم این جنس را بخریم یا بفروشیم؟ آیا بهتر نبود زمانی که آقای ظریف میفرمودند که همه تحریم ها در یک روز لغو خواهند شد، سخنی می گفتید؟ آیا بهتر نبود که بیان میکردید قرار نیست هیچ قطعنامه یی باطل شود، بلکه همه آن پنج قطعنامه در یک قطعنامه اما این بار با مهر تأیید خود ایران تجمیع خواهد شد به اضافه اینکه هیچ کدام از کشورهای دارای حق وتو، دیگر امکان مخالفت و معوق ساختن آن را ندارند؟ آیا بهتر نبود که مشاوره یی به این تیم میدادید که حالا که مشکل اصلی تحریم ها، قوانین کنگره است، فقط در صورتی ایران حاضر به قبول مفاد برجام است که خود کنگره وارد داستان شود و برجام در آن تصویب شود؟!
اگر بفرمایید (مانند آقای بعیدی نژاد) که در آنصورت خبری از توافق نبود، با احترام، نشان از اوج ناآگاهی از اهمیت رسیدن به توافق هست یی برای حاکمیت آمریکا و در نتیجه هر دو حزب آن است. شما بهتر از هر کس میدانید که حاکمیت آمریکا برای قبولاندن همین مفاد به دولت های آلمان و ژاپن، چند میلیون نفر تلفات داد ولی در مورد ایران به قول خود آنها بدون یک تیر و حتی یک امتیاز مهم به آن رسیدند! این توافق آنقدر فاجعه آمیز بود که در یکی از بندهای آن (با فشار سایر کشورها و جنبش عدم تعهد) آورده شده که مورد برجام فقط و فقط مختص ایران است و هرگز و هرگز به عنوان یک استناد برای سایر کشورها مورد استفاده قرار نخواهد گرفت و آرزوی آمریکا است که مثلا کره شمالی هم، همین الگو را به پذیرد که البته حتی کره شمالی حاضر به قبول گرسنگی شد ولی این پیشنهاد را ردّ کرد!؟ و بسیاری از دیگر مسائل که شما ترجیح دادید سکوت کنید و همکاری خاموش ولی حالا که ابرهای تملق، تمجید، خوشبینی و... از پیشانی آفتاب برجام به مرور زمان کنار میرود، شما هم ابرهای حمایت یا سکوت خود را به کناری گذاردید. این نمیتواند رسم یک مشاور حرفه یی برای بالاترین مقام اجرایی کشور باشد. کاش برای مشاوران، متخصصان، تحلیلگرن علوم سیاسی هم، مانند علوم پزشکی، قسم نامه بقراط یی بود که هیچ کارشناسی مصلحت شخصی و شغلی خود را بر مصلحت میهن و ملت، ترجیح نمیداد، کاش!
آقای دکتر شما بهتر از هر کس میدانید که ظریف و ظریفیان، جلیل و جلیلیان مانند ما و شما و همه در این مملکت میآیند و میروند، ولی تعهداتی که آن ها مانند برجام با ضعف در دور اندیشی و عمل به امر مافوق به هر روی (هر توافقی بهتر از عدم توافق!) میدهند و خواهند داد مانند برجام های دو ، سه و... تا پست و موقعیت خود را تضمین کنند برای صدها سال وبال گردن این ملت خواهد شد، همانطور که قاجار رفت، ولی تعهدات ترکمنچای و گلستان آنها همچنان باقی و نافذ است.( اصلا در مقام مقایسه برجام با معاهده دیگری نیستم) کار کرد افراد را با توجه به اصول و استانداردهای دنیا بسنجیم نه برا اساس احساس و مخالفت با گروه مخالف.
آقای دکتر، البته این فقط مختص به شما یا یک شخص نیست، در ایران ما، شخصی که ده ها سال مسول و وزیر در بخش صنایع کشور هست، گله و انتقاد میکند که بله در ایران فقط آبگوشت بزماش مزیت دارد و یا وزیر کشاورزی که ده ها سال در صدارت بوده، حالا میگوید وضع منابع آب کشور به دلیل عدم بهبود روش تولید کشاورزی در آستانه فاجعه است و یا آن وزیر دیگر که وزارت نیرو را به عهده دارد از فاجعه ابی در کشور خبر می دهد و آن مسول محیط زیست از نبود توجه و اقدامات اساسی در زمینه محیط زیست داد سخن میدهد و صدها نمونه دیگر... گویی که مردم وزیر مسول هستند و آنها مردم!
به هر حال استاد عالیقدر، پوزش ما را از همین حالا بپذیرید که اگر کمی در برخی مواقع لحن ما از دایره انصاف و ادب کمی فراتررفته باشد، ولی حتم میدانم و یا امید دارم که جان مطلب را مورد توجه قرار داده باشید بدون هر گونه شائبه خدای نکرده شخصی یا حزبی که خوشبختانه اگر وقت گرانقدر اجازه بدهد، با مرور دیگر یادداشت های این قلم، متوجه خواهید شد که منظوری نیست جز قدمی برای بهتر شدن امورو جلوگیری از تکرار اشتباهات گذشته در نبود شجاعت و شهامت حرفه یی برای بیان حقیقت حتی اگر به مذاق برخی تلخ باشد و تقسیم تجاربی هر چند ناچیز با استادان گرام و هموطنان داخل کشوراگر قابل باشد.
در پایان اگر مسئولان سایت محترم الف صلاح دانستند، اجازه میخواهم از فرصت استفاده کنم و مطلبی را با شما و همه دلسوزان وطن در میان بگذارم. احتمالا زمانی که این یادداشت را مطالعه مینمائید، اوباما تمدید قانون ایسا را امضا نموده و موجی جدید از انتقاد در کشور در مورد برجام یا آمریکا و غرب بر قرار است و از آنطرف، به احتمال زیاد، موضوع شرق حلب بعد از ماه ها و هزنیههای سنگین به نفع جبهه مقاومت یک سره شده باشد. همینجا است که نکته یی را یادآور می شوم:
خیلی خوب است که اسد نرود، ولی به هر حال هسته ای و قبل از آن جنگ تحمیلی هنوز یادمان هست، اینکه تصور کنیم با تغییرات میدانی، آنها به راحتی واقعیت را میپذیرند، تا حدود زیادی دور از تصور است. همین هفته پیش بود که در بالاترین سطح یعنی رهبران کشورها غربی، ایران و روسیه را تهدید به تحریم های جدید به خاطر حمایت از اسد کردند، از آنطرف ترامپ، یکی از بهترین دوستان آمریکایی رهبر چین را به سفیری آمریکا در چین و تقریبا بهترین دوست پوتین در میان کار گذاران آمریکا (البته بعد از هنری کیسینجر!) برای پست وزارت خارجه آمریکا پیشنهاد کرده است، که بسیار معنا دارد و نشان می دهد که ترامپ یا خود بسیار با هوش است یا به صورت بسیاری هوشمندانه یی برای هدف اصلی یعنی تنش زدائی با روسیه و چین به نفع دست باز تر در مورد خاورمیانه و مشخصا ایران دارد مدیریت می شود.
به نظر میرسد دست هائی در آمریکا و غرب هست که از ادامه و طولانی شدن بحران سوریه به نفع تضعیف و داشتن بهانه برای فشار بر ایران حمایت می کنند. تا همین حالا ایران و روسیه علیرغم وضعیت نامساعد اقتصادی، بسیار درگیر سوریه شدند، به هر حال دوباره باید گفت که تجربه هستهای و جنگ تحمیلی جلوی چشمان ما هست. یادمان باشد که ما بیشتر این چالش ها را کوتاه مدت یا میان مدت ارزیابی میکنیم، ولی آن ها این چالشها را زورازمای بلند مدت ارزیابی می کنند، باید ببینیم که آیا برای بلند مدت در روسیه و ایران این آمادگی را داریم؟ که اگر غیر از این باشد، داریم در زمین آنها بازی میکنیم. به هر حال شخصا فکر میکنم که حالا که حلب آزاد سازی کامل شد، ایران تا حدودی در موقعیت فتح خرمشهر هست و میتواند امتیاز بگیرد، ولی ادامه بیشتر بدون هر گونه سیاست و تمهید خلاقانه، ممکن است ما را به سرانجامی مانند ۵۹۸ یا برجام برساند، بهتر نیست از تجربههای بسیار گرانبها و پر هزینه تاریخ انقلاب و میهنمان درس بگیریم؟!