نقدی بر قسمت چهارم دور جدید برنامه ی «هفت»

آقای افخمی!تحریف نقد،نیت خوانی و تهمت،کار پاپاراتزی هاست/قطار «هفت»،روی ریل افتاده اما...

احسان رستگار، ۱۰ آبان ۹۴

10 آبان 1394 ساعت 11:53


 

جمعه شب، چهارمین قسمت هفت سوم (یا اولین قسمت بعد از سه پیش شماره)، پخش و در یکی از بخش های آن، اشاره ای به مطلب دو هفته پیش الف شد که به پیرو آن، ذکر نکات زیر ضروری به نظر می رسند:
 
۱-  بخش اول، برچسب ناجوانمردانه:

مخاطبینی که مطلب دو هفته ی پیش الف یعنی ««هفت» برای نجات سینمای ایران و جذب ۹۰ درصدی مردم یا حدیث نفس گویی افخمی؟» را نخوانده اند، می توانند از این جا آن یادداشت را مطالعه فرموده و کاملا بر نگاه نگارنده مشرف شوند و محتوای آن مطلب را با تفسیری که برنامه ی هفت از آن ارائه داد، قیاس کنند و متوجه نامربوط بودن آن گزارش هفت درباره ی یادداشت الف شوند.
برای قضاوت آسان تر چه برای آن ها که هفت دو شب پیش را دیده اند و چه آن ها که ندیده اند، عینا آن چه مجری بخش «هفت نما» درباره نقد الف گفت، در زیر می آید. مجری این گونه برنامه را آغاز می کند و می گوید:
 
«مجری: تمام دردسرها از این جا شروع شد:
  [فلش بک به قسمت اول هفت جدید و گفت و گوی افخمی و جیرانی]
افخمی: اصلا اینا یک میلیون حداکثر یک میلیون هستن از تماشاچیا که برنامه ی...
جیرانی: اینا تماشاچی تو ان...
افخمی: نه...
جیرانی: من فکر نمی کنم شما تماشاچی... به نظر من بیشترین تماشاچی ای که می شینن هفتو نگاه می کنن... البته من معتقدم دانش آموزا دانشجوها و یک بخش دیگری هم که سینما رو طبیعی تر می بینن هستن ولی تو با این تماشاگر رو به رو خواهی بود که به تو انتقاد خواهند کرد.
افخمی: اصلا برای من هیچ اهمیتی نداره که این تماشاچیا همشون اصلا برنامه رو نبیننو کانالو عوض کنن .
[صحنه باز می گردد به نمای ایستاده ی مجری پشت به ورودی سینمای آزادی] 
مجری: یکی نیست بگه آقای افخمی! این ۱۰ درصد همون قلم به دستای سینما هستن. اگه رعایت حالشونو نکنی، خب اونا ام وارد عمل می شن دیگه.»

 
مجری، منتقدان سینما را قلم به دستانی می خواند که جزء همان ۱۰ درصد هستند و اگر افخمی رعایت حالشان را نکند، آن ها هم وارد عمل می شوند و این می شود مدخل و حلقه ی واسط آن جملات افخمی در مقابل جیرانی و بعد مجری شروع می کند به روایت نقدهایی که پیرامون برنامه ی هفت جدید، در رسانه های مختلف مطرح شده است.
به تعبیری مخاطب وقتی این مقدمه را می شنود، آماده می شود تا نقد منتقدانی که از همان قلم به دستانی اند - که بر اساس توهم مجری از افخمی زخم خورده اند - را بشنود.
اولین رصد نقد مربوط به یادداشت نگارنده ی همین سطور است که آن چه مجری درباره اش می گوید عینا حتی بدون تغییر لحن مجری، در زیر می آید: 
 
«مجری: الف که صبر کرده تا ببینه چی می شه و شتاب زده عمل نکرده، کاسه ی صبرش لبریز شده و گفته که هفت نباید غلط املایی داشته باشه.
این سایت که من فکر نمی کنم علم غیب و چشم برزخی داشته باشه گفته برنامه رو سانسور نکنید تا جذاب تر بشه. بعد از اسمای مختلفی که برای مجری جدید برنامه گذاشتن، این بار افخمی رو مثل زبل خان دونستن و گفتن زبل خان در تصویر، زبل خان در صدا.
[سپس تصویر کارتن قدیمی زبل خان معروف پخش می شود و زبل می گوید:] زبل خان این جا، زبل خان اون جا، زبل خان همه جا. زبل خان فقط کافیه دستشو دراز کنه تا یه حیوون وحشی رو بگیره... اووو... وااای... این شیر این جا چی کار می کنه؟!
[و بعد مجری این گونه ادامه می دهد:] گفتن که صدای آقای افخمی اصلا ام قشنگ نیست. در ضمن مثل این که از کنار رفتن جناب آقای گبرلو ام خیییلی ناراحت شدن.
بعدشم یه تذکر جدی به آقا بهروز داده که برادر من این همه سال تو فیلمات حدیث نفس گفتی. تو رو خدا تو برنامه ی هفت این کارو نکن»
 
قسمت های قرمز شده که در بند فوق مشاهده می شوند، نیت خوانی ها و جهت دهی های تهمت آمیزی است که مجری آیتم «هفت نما» به الف و یادداشت این نویسنده می زند. در پاسخ به این موارد، باید گفت:
 
اولا منتقدان قطعا جزء ان ده درصد نیستند؛ منتقدان از نظر شمار، یک درصد هم نیستند، یک دهم درصد هم نیستند و بلکه یک هزارم درصد هم شاید نباشند. منتقدان هر کدام با انگیزه ها، نگاه ها و دغدغه های خاص خود نقد می کنند. این جانب به عنوان منتقد، اصلا سوی پیکان آن جمله ی افخمی را به سمت خود تلقی نکردم، چون مقصود افخمی در آن جملات خطاب به جیرانی، طیف شبه روشنفکر بود. روشن نیست که چرا مجری اصرار دارد بحث را این گونه آغاز کند که از آن جا که منتقدین از افخمی دلخورند، دارند با او تسویه حساب و کینه هایشان را تخلیه می کنند! حتی اگر چنین منتقدینی هم وجود داشته باشند - که حتما دارند - حسب قاعده ی عام «خوب و بد در هر قشری هست» به راحتی قابل هضم خواهد بود و نیازی به کینه ای نمایاندن منتقدین به مخاطبین وجود ندارد. لازم است که مجری آن قسمت توجه داشته باشد که اتفاقا خود او نیز در برنامه ی هفت، دارد عملا نقدها را نقد می کند، ولی با روایتی که بیننده را دچار قضاوت های غلط می کند
مجری «هفت نما» طوری در ابتدای سخنش می گوید «تمام دردسرها از این جا شروع شد» که گویی از نظر او منتقدین یک مشت انسان عقده ای هستند که افخمی آن ها را رنجانده و حالا نوبت  آنهاست که انتقام بگیرند.
 
اولا، کاسه ی صبر این نویسنده و الف لبریز نشد بلکه سعی کرد با هدف نقدی منصفانه، پس از اتمام سه پیش قسمت ابتدایی برنامه، نقدی جامع و به دور از هیاهوهای سیاه و سفید علیه و له هفت، ارائه دهد تا در دنیا و قیامت بتواند از آن دفاع کند.
 
ثانیا، نگارنده افخمی را به زبل خان تشبیه نکرده و این اخلاقی نیست که مجری یا برخی از عوامل برنامه، اگر به هر دلیلی، بهروز افخمی را یک زبل خوان می دانند، این حرف را در دهان منتقد بگذارند و به این ترتیب به مخاطب میلیونی صدا و سیما تحویل دهند. مراد از این بخش نقد در آن یادداشت، این بود که لازم نیست از ابتدا تا انتها، بهروز افخمی یک تنه برنامه را به پیش برد که این ضعف در قسمت چهارم (دیشب) کاملا رفع شده بود.
 
ثالثا، به باور بسیاری از منتقدان و نیز حتی کارشناسان و صداپیشگان، صدای بهروز افخمی برای خواندن متن (نریشن) اصلا مناسب نیست و صدا و تصویرش در کنار هم می تواند برای مخاطب و برنامه مفید باشد و اگر بنا به خواندن متن است، صدای افخمی یک صدای پرکشش و جذاب ارزیابی نمی شود و لحن شوخی اش، طبیعتا با لحن و صدای صداپیشه ای هم چون ناصر طهماسب که گوینده ی برنامه است، قابل مقایسه نیست. خب وقتی عوامل برنامه، یکی از گوهرهای عالم صداپیشگی یعنی ناصر طهماسب را به برنامه آورده اند، چه لزومی دارد که آن طور که باید و شاید، مخاطبین از صدای دلنشین و لحن پرتوان او بهره مند نشوند؟ طبیعتا هر ناظر، مخاطب و منتقدی، ترجیح می دهد روی متن ها (نریشن)، صدای طهماسب یا یک صداپیشه ی خوش صدا و باسابقه را بشنود نه بهروز افخمی یا کسانی که صداپیشه نیستند و لحنشان نیز برای متن خوانی مناسب نیست. افخمی می تواند سردبیر و کارگردانی مناسب باشد ولی دلیل نمی شود که گمان کند که هر ثانیه باید در هفت رویت شود (البته همان طور که ذکر شد، این عیب در قسمت دیشب هفت برطرف شد).
 
رابعا، آن چه بسیار نگارنده را غافلگیر و متعجب کرد، این تهمت بزرگ و کذب محض بود که در هفت گفته شد که نویسنده (اینجانب)‌ از رفتن آقای گبرلو خیلی ناراحت است.
نگارنده ، نه از رفتن آقای گبرلو اندکی ناراحت است و نه از آمدن آقای افخمی ذره ای خشنود. چرا که نه در هفت سابق ذی نفع بودم و نه در هفت فعلی احساس خطر می کنم، نه عضو گروه هفت اول آقای جیرانی بوده ام، نه در تیم سازنده ی هفت دوم آقای گبرلو و نه اکنون با هفت سوم آقای افخمی همکاری دارم. هفت به عنوان مهم ترین برنامه ی سینمایی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، همواره مورد توجه همه ی منتقدین بوده و بدیهی است که این نشان از جایگاه مهم آن برنامه دارد و نه کینه توزی منتقدین.
 
در آن یادداشت نیز چه در ابتدا و چه در انتها، صریحا اعلام شد که هدف نگارنده، جز عمل به رسالت رسانه ای و انجام وظیفه ای - که از یک منتقد توقع می رود انجام دهد - نبوده و عوامل هفت، ذکر معایب این برنامه را، از حیث حرفه ای می توانند مصداق یک نقد فرمی-محتوایی بی غرض و مرض به شمار بیاورند.
 
قرار دادن بخشی به نام «هفت نما» - که به رصد نقدهای هفت در رسانه های مجازی و مکتوب می پردازد - فی النفسه تحسین برانگیز و اقدامی میمون و مبارک است و نشان دهنده ی به رسمیت شناختن نقد و عمل به شعار آزادی بیان و شنیدن نظرات مخالف است؛ اما با لحن طعنه آمیز، روایت های تحریف شده، برچسب زنی، تهمت و نیت خوانی، آیا اهدافی از جنس رصد روایت گونه و بی قضاوت نقدهای پیرامون هفت و آزادی بیان در هفت، محقق خواهد شد؟
 
آن چه که بهروز افخمی همواره نسبت به آن شدیدا گلایه می کند و شاید بتوان آن را مشکل مبنایی افخمی با منتقدان قلمداد کرد، نیت خوانی، برچسب زنی و تحریف روایت فیلم ساز است که افخمی از این رفتارها با عباراتی مانند خاله زنک بازی و جدیدا با نام پاپاراتزی بازی یاد می کند. حال باید از آقای افخمی پرسید که آیا این نوع روایت، به عادت های پاپاراتزی ها نزدیک تر است یا به رصد بی غرض و مرض نقدهایی که به هفت شده است؟
 
حیف است که چنین بخشی در هفت باشد ولی به جای اثبات باورمندی هفت و افخمی به آزادی بیان و ارج نهادن به جایگاه نقدپذیری و اهمیت نقد در هفت سوم، احساس تحقیر شدن و تخریب شدن را به منتقدین و رسانه ها منتقل کند.
 
با در نظر گرفتن موارد فوق توقع می رود لا اقل وقتی نویسنده ۵ میان تیتر را درج کرده و نیز ۱۳ محوری را که در دو بخش فنی و محتوایی محورها را برجسته می کند، هر کس که می خواهد مطلب را نقل یا تاویل و تفسیر کند و به هر دلیلی از جمله ضیق وقت، نمی تواند متن را کامل قرائت یا ارائه نماید، لا اقل از محورهای متمایز شده و میان تیترهای مطلب برای نقل اجمالی و فحوای کلام بهره ببرد نه این که یادداشت را تحریف کند. 
 
 
 
بخش دوم، نقد برنامه چهارم :
 
قسمت چهارم اگرچه از سه قسمت اول جذاب تر و متنوع تر بود و ایرادهای فنی، ساختاری و محتوایی قبلی تا حدی اصلاح شده بودند، اما هنوز مواردی در برنامه وجود دارند که در قالب نکاتی مختصر به شرح زیر ارائه می گردند:
 
- نکاتی که فخیم زاده در ابتدای برنامه مطرح کرد و معتقد بود که حتی مجید مجیدی هم از ساخت فیلم های تاریخی-مذهبی پشیمان است، واقع بینانه نبود. نکاتی از جنس حقیقت «حقیقت خیلی چیز خوبی نیست» و «حقیقت خوب نیست حقیقت نمایی خوب است» منظری جدید در سینما نیست و برای همگان قابل فهم است، اما تضادی با حضور امثال مجیدی و دیگر کارگردانان زبده در سینمای تاریخی-مذهبی ندارد. اگر فخیم زاده معتقد است که در برخی از روایت های تاریخی-مذهبی تعلیق و جذابیت و وجوه دراماتیک وجود ندارد، دلیل نمی شود تا پرداخت به تاریخ اسلام در سینما را که سراسر تعلیق و کشش است و می تواند در منظر مخاطب و سینماگران لوث کند. نکاتی که فخیم زاده در مصاحبه ی آغازین بیان کرد، برای سینماگران هراسناک و برای مخاطبین عجیب می نمود.
فخیم زاده عملا معتقد بود که روایت تاریخی-مذهبی برای مدیوم سینما نیست و مردم نمی روند سینما تا مذهب ببینند؛ حال آن که مشخص نیست شاهد مثالی این قدر متاخر و متحیر کننده مانند فیلم حضرت محمد (ص) مجید مجیدی که بیش از یک میلیون از مردم را به سینما کشانده و رکورد فروش تاریخ سینمای ایران را از آن خود کرده، با نگاه فخیم زاده چگونه توجیه پذیر است؟ آیا مردم رفته اند سینما تا جز پیامبرشان را در قاب فیلم و روی پرده ی سینما ببینند؟!
و یا پرداخت هالیوود به زندگی حضرت موسی (ع) و حضرت نوح (ع) با آن بودجه های هنگفت، آیا نگاه افخمی(یا فخیم زاه منظور کدام است) را کاملا نامربوط و غیر حرفه ای نمی انگارد؟ این که سینماگران بهتر است به دلیل مشکلات عدیده ی ساخت سریال ها و فیلم های تاریخی-مذهبی، قید ساخت آن را بزنند،‌ بیش از حد بدبینانه و دلسردکننده بود و به نظر در ادامه ی این قسمت، یاس حاصل از این اظهارات تلطیف نشد؛ چرا که فخیم زاده در عرصه ی ساخت سریال های تاریخی-مذهبی، تقریبا در قد و قواره ی کارگردانی مانند داوود میرباقری (البته قدری پایین تر) قرار گرفته و فقط مصاحبه با شخصی مانند میرباقری بود که می توانست نظرات مایوس کننده ی فخیم زاده را خنثی کند اما برجسته ترین شخصیت مصاحبه شونده ی آن قسمت،‌ فخیم زاده بود که چنین نظراتی درباره ی سینمای مذهبی-تاریخی داشت.

- مصاحبه ی افخمی با جوانانی مانند هادی محمدیان، نویسنده و کارگردان انیمیشن «شاهزاده روم» توضیح درباره ی دغدغه اش و شعار «فرزندانتان را آسوده خاطر به سینما بیاورید» واقعا لذت بخش و جذاب بود.

- نقدهای تند مهدی پاکدل به کسانی که با فیلم های پرهزینه مخالفند و خاطراتی که از فیلم حضرت محمد (ص) نقل کرد و جمله ی «با ۱۰۰ میلیون می شه فیلم خوب ساخت»، مصاحبه ی پاکدل را اگرچه طولانی بود،‌ ولی اصلا کسالت آور نکرد.

- روحی که در هفت حاکم است، روح روایت گونه ای صمیمی است که مخصوصا در بخش مصاحبه ی حمید گودرزی با مهدی پاکدل در قسمت دو شب گذشته، مشهود بود اما دلیلی ندارد که به بهانه ی واقعی و صمیمی شدن فضا، دوربین روی دست سردرگم، باعث سرگیجه ی مخاطب شود. قاب بندی های قسمت چهارم، از سه قسمت اول منطقی تر بودند ولی تصویربرداری های حین حرکت که با دوربین روی دست صورت گرفته بود، هم از نظر نور مشکل داشت و نیز لغزش و تحرک ملال آور دوربین، توقع مشاهده ی هفت با وضوح و کیفیت تصویر را و نیز قاب را در برخی صحنه ها بی معنا کرده بود.
چرخش ها و دور زدن ها دوربین نیز در بسیاری از موارد در کل برنامه، بی دلیل و صرفا جهت ایجاد تنوع است اما دوربین به جای ایجاد تنوع، گاهی بی قاعده حرکت و از زوایای بی خاصیت به سوژه نگاه می کند.

- دکور نیمه آماده ای که در قسمت چهارم رویت شد، به نظر قابل قبول و سرگرم کننده می آید. با کامل شدن دکور میز نقد در قسمت پنجم و تمام شدن دکور بخش های دیگر، می توان منتظر سر و شکل بهتری از هفت بود.

- توضیحات فراستی در ابتدای میز نقد، بسیار مفید و ره گشا بود؛ از این جهت که دیگر نه او‌ و نه جامعه ی منتقدین، نماینده ی تخریب سینما نیستند بلکه نماینده ی کسانی هستند که آرزویشان ارتقاء کیفیت فیلم های سینمای ایران است اما به هر حال نمی توانند در مقابل ضعف های حال سینما سکوت اختیار کنند.

- میز نقد فراستی، مثل همیشه هم چون یک شمشیر دو لبه است. به این ترتیب که اگر همین قسمت را مبنای قضاوت قرار دهیم، به این نتیجه می رسیم که وقتی بناست سه منتقد یک فیلم را نقد کنند، به راحتی می توان دو نگاه را از آن ها متوقع بود،‌ اما در این قسمت شاهد بودیم که هر سه نفر تقریبا نظراتی مشابه داشتند. نکته ی عجیب دیگر، این بود که مهم ترین فیلم سال ۲۰۱۴ از حیث دریافت نامزدها و جوایز اسکار، یعنی فیلم مرد پرنده ای (Birdman) را فراستی و دو منتقد دیگر در یک ربع نقد کردند! یعنی فیلمی که از حیث فرم و ساخت از آن شدت منحصر به فردی و بکر بودن برخوردار بوده و نظرات در مورد آن بسیار متناقض و متنوع است، به همین راحتی طی یک ربع و آن هم با سه منتقدی که هر سه خیلی فیلم را نپسندیده اند، نقدی قابل قبول را به مردم عرضه می کند؟ یعنی نقد فیلم دوران عاشقی علیرضا رئیسیان ۱۵ دقیقه زمان می برد و نقد فیلم بردمن ایناریتو هم ۱۵ دقیقه؟!
می طلبد که لا اقل نقد فیلم هایی در این حد مهم، در بازه ی زمانی بیشتری نقد شوند و نقد دو فیلم ایرانی و خارجی در دو بخش مجزا از هفت پخش شود؛ مثلا یکی در اواسط برنامه و دیگری در اواخر برنامه. این که آخرین آیتم و در ساعت ۱ بامداد، هفت به نقد بپردازد، شاید برداشت کم اهمیت تر بودن آن آیتم را به مخاطب القاء‌ کند. پشت سر هم نبودن همه ی بخش های برنامه، تنوع، شادابی و ضرباهنگ هفت را ارتقاء می دهد و مخاطب را نیز راحت تر پای برنامه می نشاند.
   
الف بنا دارد تا از این پس، جمله یا جملات طلایی «هفت» از منظر خود را در انتهای نقد هفتگی اش به «هفت» معرفی کند؛
جمله ی طلایی قسمت چهارم هفت این بود؛
مسعود فراستی: «مسعود فراستی خوشحال نیست که اکثر فیلما بدن و اون می خواد بگه که بدن.»
 


کد مطلب: 306294

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdcb90bfarhbg5p.uiur.html?306294

الف
  http://alef.ir