همسر شهید میرجاوه: کاش یک پسر هم داشتم

10 ارديبهشت 1396 ساعت 9:14


ساعات اولیه چهارشنبه‌شب هفته گذشته، باز هم خبری از استان سیستان‌وبلوچستان منتشر شد که خیلی از ایرانی‌ها را درغم و بهت فرو برد؛ شهادت ٩نفر از سربازان و نیروهای کادری مرزبانی در درگیری با اشرار مسلح و در مرز میرجاوه

 شهروند نوشت: ستوان‌سوم «علی پودینه» از زاهدان، ستوان سوم «محسن دایی‌زاده» از کرمان و «حمیدرضا جهان‌تیغ» شهدای کادر مرزبانی بودند و درکنار آنها شش نیروی وظیفه به نام‌های «معین بیانی» اعزامی از بردسکن خراسان‌رضوی، «مهدی امینی» اعزامی از سبزوار، «صادق خدادادی» ازسرخس، «حسین طاهریان» ازکاشمر در خراسان‌رضوی، «حجت کاظمی» و «امیرمحمد مکاری» هم به شهادت رسیدند که پیکر ٦نفر از این سربازان ساکن استان خراسان‌رضوی و شمالی صبح جمعه و درمیان استقبال نیروهای نظامی و مردم وارد مشهد شد.
 
این نخستین‌بار نیست که مرزبانی ایران درمرز با پاکستان دچار چنین حادثه‌ای می‌شوند، پیش از این هم تعدادی از سربازان وظیفه و نیروهای نظامی جان خود را در دفاع از مرزهای کشور از دست دادند. ستوان پودینه که ظهر جمعه و پس ازمراسم نمازجمعه زاهدان روی دست‌های مردم این شهر تشییع شد و درخاک آرام گرفت، بارها با همسر خود از سختی‌های این شغل و آرزوی شهادت‌اش سخن گفت. پودینه متولد‌ سال ۶۸ بود و سه دختر به نام‌های «پریا»، «پرنیا»، و «پری‌ماه» داشت که حالا مسئولیت تربیت و بزرگ‌کردن آنها بر دوش همسرش؛ «فاطمه پودینه» است.
 
شوهرم ٣ پری برای من به‌یادگار گذاشته است
 
ساعتی پس از تشییع شهید پودینه، همسرش از تلخی این حادثه برای خود و سه دخترش و درکنار این غم، رضایت قلبی‌اش از شهادت علی می‌گوید. «فاطمه پودینه» درباره روز حادثه و نحوه اطلاع از شهادت شوهرش می‌گوید: «من روز چهارشنبه تا ساعت ۱۰ صبح با همسرم در ارتباط بودم و پیام می‌‌دادیم. به من گفته بود که برمی‌گردد ولی عصر هرچقدر زنگ زدم، در دسترس نبود و من گفتم که تو راه است و ان‌شاء‌الله می‌آید. تا این‌که ساعات اولیه شب همکار علی با برادر شوهرم تماس گرفت و پرسید که علی کجاست؟ از علی چه خبری دارید، چرا گوشی‌اش را جواب نمی‌دهد؟ مگر شما خبر ندارید در میرجاوه درگیری شده است؟» لحظاتی پس از این تماس، خانواده پودینه با امید زنده‌بودن فرزند ۲۸ساله‌شان، با دیگر همکاران تماس ‌می‌گیرند و بیمارستان‌های زاهدان را یکی پس از دیگری به امید پیداکردن علی پودینه می‌گردند؛ درحالی ‌که جسم او و هم‌رزمانش در پزشکی قانونی این شهر آرام گرفته بود. فاطمه پودینه ازشرایط بد سه فرزندش دراین ٢روزه می‌گوید: «پریا ٦سال دارد و دایم می‌گوید که پدر من را زیرخاک نگذارید، روی بابای من خاک نریزید... او بیشتر ازهمه ما عذاب می‌کشد.
 
پرنیا هم ۴‌سال دارد و دایم چادر نمازش را می‌پوشد و سجاده پهن می‌کند، چون می‌داند پدرش از این کار او خوشحال می‌شد و هی می‌گوید؛ بابا باید بیاید و برای من هدیه بیاورد. پری‌ماه هم که یک‌سال بیشتر ندارد و فعلا نمي‌داند که چه بر سر ما آمده است.» از دست‌دادن همسری جوان، پدری برای سه دختر و همچنین سرپرستی برای خانواده پدری، خانواده و شهری در استان‌ سیستان‌وبلوچستان را در غم فرو برده است. دراین شرایط چه چیزی به این خانواده آرامش می‌دهد؟ و آنها چگونه با این غم کنار می‌آیند؟ «علی همیشه می‌گفت: هرکسی که خال گردن دارد، مردن دارد. من افتخار می‌کنم که همسرم با این همه افتخار، عزت و آبرو زیر خاک رفت.
 
شوهر من همیشه آرزوی شهادت داشت و می‌گفت؛ شهادت نصیب کسی نمی‌شود. الان حسرت من این است که ‌ای کاش یک پسر هم از شوهرم داشتم که آن را هم در راه خدا، اسلام و ایرانم می‌دادم.» خانم پودینه از پایبندی همسرش به احکام دینی و شئونات اسلامی می‌گوید و این‌که در آخرین مرخصی‌اش با هم درباره شهادت هم حرف زده بودند: «مرخصی آخر، من پرسیدم که علی چقدر فکر می‌کنی که وارد بهشت شوی؟ گفت: من اطمینان دارم، چون سه تا دختر و سه تا خواهر دارم. گفتم این دلیل نمی‌شود علی و او هم جواب داد: چرا همین دلیل است، سه تا از درهای بهشت ازطرف خواهرانم و سه تای دیگر هم ازطرف دخترانم باز می‌شود، آن‌قدر هم گناه و اشتباه نکردم و اگر جایی خطا کردم، توبه را فراموش نکردم.»
 
همسرعلی پودینه بعد از محرومیت خانواده‌های نظامی و همچنین وضع نامساعد علی و همکارانش هنگام خدمت هم می‌گوید: «هروقت مرخصی علی تمام می‌شد، من برایش غذا کنار می‌گذاشتم. آن‌جا شرایط خوبی نداشتند و حتی معده علی کوچک شده بود و در خانه هم خیلی کم غذا می‌خورد. پرسنل نیروی انتظامی واقعا شرایط خوبی نداشتند. همه اینها گذشت و علی من؛ علی فاطمه به آنچه استحقاقش را داشت، رسید. علی می‌دانست که می‌رود و من هم سه تا پری برای او آوردم. علی سه تا پری برای من به یادگار گذاشته است.»
 
ستوان پودینه متولد اول فروردین‌ سال ۶۸ بود و یکی از خاطرات خوبی که برای خانواده خود به جای گذاشته، همین جشن تولد او درکنار همسر و سه دخترش است؛ جشنی که حالا برای بازماندگان تبدیل به یک عکس و خاطره‌ای ماندگار از روزهای خوشی شده است.
 
سرباز مجروح: تروریست‌ها به همکاران مصدوم تیر خلاصی زدند
 
در کنار شهادت سه تن از پرسنل مرزبانی در این حادثه، شش تن از سربازان وظیفه هم جان خود را از دست دادند و دو سرباز در بیمارستان خاتم‌الانبیای زاهدان بستری شده‌اند. «داود باشتنی» یکی از بازماندگان این حادثه است. او متولد روستای باشتن در نزدیکی سبزوار از استان خراسان رضوی است و در سخنان کوتاهی درباره شرایط جسمی خود به «شهروند» می‌گوید: «من بازویم تیر خورده و الان خدا را شکر حال خوبی دارم.» باشتنی درباره شب حادثه و چگونگی این اتفاق هم می‌گوید: «زمانی که مورد حمله قرار گرفتیم تنها توانستم پشت درخت‌ها مخفی شوم. دیدم که به بچه‌ها تیر خلاصی می‌زدند و یکی از سربازان را هم که حالت بهتری داشت با خودشان بردند.» دو نیروی نظامی شبانه‌روز در کنار تخت باشتنی حضور دارند تا امنیت او را در این شرایط کنترل کنند. او هم توضیح بیشتر درباره این ماجرا را به صلاح نمی‌داند.


کد مطلب: 467061

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdcb0zba8rhb0gp.uiur.html?467061

الف
  http://alef.ir