نگاهي به زندگي خصوصي آقا و خانم ميم
سجاد طاهري
21 بهمن 1391 ساعت 12:50
اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان الف می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.
مهمترين ايراد و اشكالي كه عدهاي از منتقدين به سينماي ايران وارد ميكنند نداشتن مسأله است. هميشه ميگويند فيلمساز مسأله ندارد! اگر هم دارد مسألهاش براي قشر ونك به بالاست و يا نگاه به مسائل ونك به پائيين، از فيلتر و زاويه ديد ونك به بالاييها! كه ميشود فيلمهايي يا سياه و چرك يا بدردنخور و فشل.
حجازي بارها گفته سينما را با حاتميكيا شناخته. پس اميدوارانه بايد انتظار داشت كه همان روند حاتميكيا(داشتن مسأله و دغدغه) در اين فيلمساز آينده دار ادامه داشته باشد. زندگي خصوصي... به نويسندگي علي طالب آبادي، جزو معدود فيلمهايي است كه مسألهاش همهجايي بود و هر ايراني در هر نقطه از شهرهاي متوسط و نيمه بزرگ آن را جشيده و يا با آن كلنجار رفته است. مسألهي حجازي درد تكراري و قديمي ما ايرانيهاست. مسألهي تغيير!
محسن(حميد فرخنژاد) قرار است از یک مدیر فروش در سطح شهرستان به یک مدیر در سطح كشور تبدیل شود و ترقی کند. در اين راه از وجود همسر شهرستاني و به قولي غيرمدرن خود خجالت ميكشد و سعي دارد به هر نحو ممكنه او را به حاشيه زندگيش براند. . آوا(مهتاب كرامتي) به رفتارهاي صميمي همسرش با همكاران زنش بدبين است و از تلفنهاي همسرش نيز كلافه است. زماني كه گوهريان( مدير شركت با بازي حاتميكيا) در اقدامي غير منتظره به آوا پيشنهاد كار ميدهد، محسن بسيار خوشحال شده و اين راه را تنها فرصت براي تغيير همسرش و بيرون آمدن از آن زجر هميشگي(خجالت از داشتن همسري غير مدرن) ميداند.
از همين جهت به پيشنهاد گوهريان پاسخ مثبت ميدهند و آوا طراح دكوراسيون همايش شركت ميشود. آوا در جلسه شام مديران شركت با ظاهري بسيار جذاب و آراسته وارد ميشود به شكلي كه كانون توجه مردان جلسه ميشود. آوا از اين شرايط راضي نيست، اما به خاطر پيشرفت محسن به اين شرايط تن داده! نارضايتيش را در پاك كردن آرايش بعد از مراسم شام به وضوح ميتوان ديد.
داستان تغيير ظاهري آوا و توجه دو چندان مردان به آوا، به خصوص توجه گوهريان به وي، كمكم روي محسن هم تأثير ميگذارد و كشمكشي را درون محسن به وجود ميآورد. اين بار محسن است كه از رفتارهاي صميمي همسرش با مردها ناراحت است. سعي دارد خودش را اوكي نشان دهد اما نميتواند. بارها روح محسن خراش بر ميدارد و مجروح ميشود.
اين حساس بودن محسن نهايتاً در مقطعي تبديل به شك ميشود. محسن تحمل ديدن نگاههاي مشتاق و حريص مردان به همسرش را ندارد. صميميت بيحد و حساب زنان و مردان طبقهي مدرن را درك نميكند ولي خودش دوست دارد وارد اين طبقه بشود. دعوت از آوا براي صرف شام بدون حضور محسن، بگوبخندهاي گوهريان و همسرش، قهوه خوردن و غيبتهاي بدون اطلاع آوا همه مانند آواري سنگين به روي محسن خراب شده و او را زجر ميدهد.
فيلم حجازي فيلم پر گزارهاي است. از اين رو كه در هر سكانس حرفي براي گفتن دارد، اگر بخواهيم سكانسهايش را را كنار هم بگذاريم ميبينيم كه سكانس اضافي كم دارد. فيلم به خوبي مشكل طبقهي متوسط جامعه را به تصوير كشده است. طبقهاي ريشه در يك فرهنگ دارد و ظاهر و رفتار و سبك زندگي يك طبقه و فرهنگ ديگر چشمش را كور كرده!
ايراني جماعت ميخواهد بشود! چي؟ شايد خودش هم نداند! شايد مدرن! شايد اكتيو! شايد هم به قول محسن اوكي! جماعت متوسط ايراني متأثر از رسانه و تبليغات و ديدن زندگي مصرفي و پر زرق و برق طبقات بالادست خودش ميخواهد به هر نحو ممكن خودش را عوض كند! يكي با خرج كردن و ريخت و پاش، يكي با تغيير شغل و ديگري با تغيير ظاهر و يا هر چيز ديگر. تغییر از یک طبقه اقتصادی و فکری به یک طبقه بالاتر. همان اشتباهي كه خيلي از مردم جامعه ما دچارش هستند. بدون اينكه از مدرنيته و لوازمش اطلاعي داشته باشند وارد اين طبقه ميشوند. وقتي محسن را با پاي برهنه وسط يك محوطهي تاريك پر از آب و خورده شيشه رود و پايش مجروح شود، حجازي حركت بدون آگاهي محسن به سمت طبقهي مدرن را نشان داده.
حجازي غريبه بودن طبقهي محسن را با طبقهي بالاترش در ديالوگهاي پسر محسن كه با تغيير مادرش، او را نشناخته نشان ميدهد. پسرك به محسن میگوید:«مامان یك جوری شده!» محسن كه سعی دارد عادی رفتار کند میگوید:«خوشگل شده!» پسر میگوید: «نه! جینگیل شده!»
مرداني كه زنان خود را در انظار عمومي و بين مردان آراسته و جذاب ميپسندند بايد تحمل نگاههاي هرزه و حريص عابران را داشته باشد، نه اينكه در تاكسي و مترو و پياده رو و پارك و... با همه دست به يقه و گلاويز شود كه چرا به همسر من نگاه بد داريد! حجازي نيامده تا تفكر مدرن را به نقد بكشد يا فيلمش را سراسر ايدئولوژي كند، آمده تا به صورت جزئي، صرفاً به يكي از تناقضات رفتاري طبقهي متوسط شبهه مدرن بپردازد. طبقهاي كه تحمل پذيرش تبعات رفتارهاي به ظاهر مدرنشان را ندارند و پرخاش ميكنند. اين طبقه مهمترين مشكلشان اين است كه ميخواهند فقط پوستهي مدرنيته را بگيرند و به باطن و فكرش كاري نداشته باشند. در حالي كه اين موضوع امكانپذير نيست. فكر و رفتار مدرن از هم لاينفك هستند و با فرهنگ يك ايراني مسلمان سازگاري چنداني ندارد، حتي در بسياري از موارد با فرهنگ ايراني صرف هم نسبتي ندارد. بيقيدي و روابط صميمانه و به دور از حدود تعريف شده در فرهنگ ما، براي مردها آزار دهنده است. در حالي كه اگر مدرن باشند نبايد اينگونه باشد.
در اين فيلم مسأله ظاهر و روابط يك زن دستمايهي درام است تا كلنجار و بلاتكليفي محسن و آوا در در دروازهي ورود به طبقهي شبهه مدرن را به خوبي نشان دهد. محسن تا قبل از تغییر ظاهر همسرش، نسبت به آدمهای دور و برش نسبتاً منطقی است. ولی بعد از این تغییر است که آدمهای اطرافش را تقسیم میکند: این نگاهش هرزه است، آنيكي نگاهش بد است! اين لباس را فقط وقتي با من هستي بپوش...
محسن با مرد توی آسانسور، همکاران آوا و در بالاترین مرحله با گوهریان مشكل پیدا میکند و در آخرين و تلخترين نقطه، در ذهنش تصور خيانت همسرش را دارد. محسن زمانی که همسرش را از یک انسان معمولی به یک انسان مادهی جذاب تبدیل می کند! دیگر اطرافیانش را انسان نميبيند. نرهایی هستند که چشمشان به یک مادهی جذاب افتاده است و ديگر محسن از جانب همكارانش احساس امنيت نميكند و هر كدام را به مثابه يك شيطان ميبيند حال آنكه شايد شيطان اصلي خود محسن باشد! به قول گوهريان «شيطانِ خودت يا شيطانِ من؟»
کد مطلب: 177909
آدرس مطلب: http://alef.ir/vdcaw0n6o49n0o1.k5k4.html?177909
الف
http://alef.ir