ویژه‌نگاشت «الف» دربارهٔ انتخابات ۲۰۱۶ ریاست‌جمهوری امریکا

د. ع. مصلحی، 18 آبان 95

18 آبان 1395 ساعت 7:18


انتخابات ریاست‌جمهوری در امریکا را غربیها، به‌ویژه خود امریکاییها، از آزادترین و مردم‌سالارانه‌ترین انتخابات در سراسر جهان می‌دانند. هر چه باشد، سالهاست که این گونه تبلیغ شده و می‌شود که غرب مهد آزادی و برابری‌ست و مگر می‌شود انتخابات‌شان غیرآزاد و غیردموکراتیک باشد؟ هرچه هم بر خلاف این روند تبلیغاتی گفته شود و هرکه خلاف بگوید هدف حملات لفظی و غیرلفظی رسانه‌ها و دولتمردان غربی قرار می‌گیرد. ولی اینجا ایران است و همان‌طور که در غرب دربارهٔ انتخابات در ایران اظهارنظر می‌شود (که معمولاً هم با قصدوغرض و با هدف تخطئهٔ آن است)، ما نیز می‌خواهیم نگاهی، گاه از منظر یک ایرانی، گاه از منظر خود امریکاییان و گاهی هردو، به انتخابات ایالات متحده بیندازیم.
 
نظام انتخابات ریاست‌جمهوری امریکا
رئیس‌جمهور امریکا با رأی مستقیم مردم انتخاب نمی‌شود. بله، درست شنیدید! مردم امریکا نیستند که تصمیم می‌گیرند چه کسی باید رئیس‌جمهورشان باشد، بلکه احزاب هستند که تصمیم می‌گیرند که نامزدشان برای رقابت در انتخابات چه‌کسی باید باشد و مردم تنها در برابر گزینهٔ دو حزب اصلی (جمهوری‌خواه و دموکرات) قرار دارند که ناچار باید به یکی از این دو رأی دهند. این بدان معنا نیست که در امریکا تنها دو حزب هست؛ نه! احزاب به‌ظاهر مستقل دیگری نیز در امریکا فعال‌اند ولی مشکل آن است که آنها قدرت عرض‌اندام در برابر این دو حزب را نداشته‌اند و ندارند. دلایل مختلفی هم وجود دارد که مهم‌ترین آنها رسانه‌های امریکایی‌اند که دربست در اختیار سردمداران دو حزب اصلی و حامیان قدرتمند داخلی و خارجی آنها، به‌ویژه صهیونیستها، هستند. به‌طور خلاصه، روند اصلی انتخابات را دقیقاً آن چیزهایی تعیین می‌کند که در فارسی به «زر و زور و تزویر» معروف است: ثروتمندان و سرمایه‌گذاران، صاحبان قدرت و لابیهای عمدتاً صهیونیستی یا طرفدار اسراییل، و سیاستمداران و کسانی که منافع‌شان به این گروهها گره خورده و ناچارند، در عین تظاهر به مردمی و میهن‌پرست بودن، به‌قول خودمان دَمِ این گروهها را بیایند یا ببینند. در نتیجه، به مردم چیزی گویند و در نهان آن کار دیگر کنند.

و اما، نامزدها چگونه انتخاب می‌شوند و افرادی که خود را نامزد می‌کنند از چه کسانی هستند؟ به‌صورت نظری، هر کسی می‌تواند عزم خود را برای شرکت در جریان «نامزدگزینی» برای انتخابات ریاست‌جمهوری امریکا جزم و آن را اعلام کند. تا اینجای کار هم که بسیار عالی! به این می‌گویند دموکراسی واقعی! ولی چه کسانی این کار را می‌کنند؟ و بعدها چه می‌شود؟

روند انتخابات سالهای متمادی نشان داده که افراد عادی و بی‌بضاعت، هر چقدر محبوب یا دارای عقل سلیم و افکار سالم و خیرخواهانه، جرئت شرکت در این روند را ندارند. اگر هم جرئتش را داشته‌اند پولش را نداشته‌اند. اصولاً انتخابات امریکا پرهزینه‌ترین انتخابات در کل جهان است و کسی که امکان تأمین هزینه‌های گزاف تبلیغات انتخاباتی را نداشته باشد نمی‌تواند وارد این عرصه شود؛ چون اگر بشود، راهی به جایی نمی‌برد. واقعیت آن است که بدون تبلیغات بسیار گسترده و گران‌قیمت انتخاباتی کسی قدرت خودی نشان دادن نخواهد داشت. پس، کسانی که وارد این عرصه می‌شوند، پیش و بیش از هرچیز باید یا خودشان توان تأمین این هزینه‌ها را داشته باشند، یا کسانی باشند که هزینه‌های آنها را بپردازند. اگر از دستهٔ نخست (خودحامی) باشید باید اعتمادبه‌نفس بسیار بالایی داشته باشید و باورمند به این که بخت انتخاب‌تان بالاست؛ چون اگر موفق نشوید همه‌چیزتان را بر باد می‌دهید (دست‌کم هرآنچه را هزینه می‌کنید).

اگر از دستهٔ دوم (نیازمند حمایت مالی دیگران) باشید، باید این حمایتها را به‌طور برنامه‌ریزی‌شده و مستمر به خود جلب کنید و، برای این کار، باید به حامیان خود اعلام کنید که چه خدماتی را در ازای این کمکهای دریافتی به آنها ارائه خواهید کرد؛ چون کسی عاشق چشم‌وابروی شما نشده که به شما کمک مالی و تبلیغاتی کند. اینجاست که نهایت ضربه‌پذیری انتخابات امریکا و فساد پشت‌پردهٔ این انتخابات در اولین گام خودش را می‌نمایاند.

حال، فرض کنیم که در هر صورتی شما وارد فرایند انتخابات شده‌اید. بدین ترتیب، کار هنوز تمام نشده؛ شما تازه وارد مرحلهٔ «اعلام نامزدی» شده‌اید و معمولاً یکی از چندین نفری که آمادهٔ رقابت‌اند. شما یا از اول عضو یکی از احزاب هستید یا باید دسته‌بندی جدید خود را اعلام کنید (یا به‌ندرت هردو!). اگر مستقل و بدون وابستگی به یکی از احزاب باشید، شانسی برای انتخاب ندارید. این موضوع را تمامی انتخابات دهه‌های اخیر ایالات متحده به‌خوبی ثابت کرده‌است. اگر عضو حزبی جز دو حزب اصلی جمهوری‌خواه و دموکرات نیز باشید، هرچند بخت شما بیشتر از نامزدهای مستقل است، تفاوت چندانی در وضع‌تان نمی‌کند. دلیلش هم واضح است: اکثر قریب‌به‌اتفاق رسانه‌ها و صاحبان زر و زور و تزویر به یکی از این دو حزب وابستگی سازمانی یا نحله‌ای-فکری دارند و در خدمت تبلیغات و سیاستهای این دو حزب هستند و تا زمانی که تغییری در این وضع حاصل نشده، شما ناچارید با یکی از این دو کنار بیایید و خود را بالا بکشید. برخی از نظریه‌پرداران توطئه حتی بر این باورند که این روند وارونه است؛ یعنی، شما تصمیم به شرکت نمی‌گیرید بلکه از بالا برای‌تان تصمیم‌گیری می‌شود و شما تنها در این روند شرکت می‌کنید و سپس افراد مطلوب و منظور این «افراد» نامزد به مراحل بالاتر «هدایت» می‌شوند. ولی، چون مدرک قابل‌ارائه‌ای برای آن شاید وجود نداشته باشد، بیاییم به روند عادی و ظاهری اکتفا ‌کنیم.

بله، اکنون وضع شما از نظر تأمین مالی و جهت‌گیری حزبی مشخص است و باید کارزار تبلیغاتی خود را آغاز کنید (یا همزمان با این مقدمات، آغاز کرده باشید). اکنون مقدم شما را به مرحلهٔ رقابتها و مناظره‌های رسانه‌ای برای رأی‌گیری در تک‌تک ایالتها گرامی می‌داریم! شاید بگویید که دیگر حداقل اینجای کار دموکراتیک و بر اساس رأی مردم امریکاست. پاسخ نیز آن است که ظاهراً بله ولی در واقع خیر! مردم امریکا در هر ایالتی اختیار انتخاب نامزدهای حزب مربوط به خود را باید تفویض کنند و خود نمی‌توانند مستقیماً در رأی‌گیری شرکت کنند. آنها در قالب شهرستانها و حوزه‌های انتخاباتی، افرادی را از میان چهره‌های موجود میان خود به‌عنوان «انتخابگر» بر می‌گزینند و این افراد در زمان و مکان مشخصی و در هر ایالتی به‌صورت جداگانه از طرف مردم به نامزد اولیهٔ موردنظرشان رأی می‌دهند. بدتر از آن این که جمهوری‌خواهان در برخی ایالتها روش شمارش آرای خاصی دارند؛ هر که رأی بیشتری بیاورد، همهٔ آرای آن ایالت را به نامش می‌زنند و آرای کسانی که به نامزد مغلوب رأی داده‌اند صفر می‌شود!

از آن سو، به‌اصطلاح دموکراتها نیز سنت خاص خود را دارند؛ جدای از انتخابگرها، افرادی با عنوان «اَبَرانتخابگر» دارند که از میان چهره‌های قدرتمند سیاسی و گاه غیرسیاسی، این حق به آنها داده شده که بدون پاسخگوبودن به مردم و تنها بر اساس مصلحتی که خودشان تشخیص می‌دهند (و بعضاً ممکن است به آنها از سوی لابیهای فشار تحمیل شود)، به نامزد اولیهٔ خاصی رأی بدهند. بدین ترتیب، هیچ‌یک از نامزدهای اولیهٔ انتخابات امریکا در واقع با رأی مستقیم مردم انتخاب نمی‌شوند. این روند انتخابات مقدماتی نامزدها چندین ماه به طول می‌انجامد و هم‌زمان و سراسری برگزار نمی‌شود. در طول این دوره نیز نامزدهای اولیهٔ انتخابات باید جداگانه به اکثر ایالتهای مهم برای انتخاب‌شان سر بزنند و به بیان دیدگاهها و برنامه‌های خود در زمینه‌های مختلف سیاستهای داخلی و خارجی و مشکلات محلی ایالات مذکور بپردازند.
 
 باهم‌سنجی نامزدهای انتخابات ۲۰۱۶ ایالات متحدهٔ امریکا
پیش‌زمینه و زندگی خصوصی
برای درک بهتر موقعیتهای فعلی و طرز تفکر دو نامزد اصلی انتخابات امسال ایالات متحده، بد نیست به پیشینهٔ آنها نگاهی هرچند گذرا بیندازیم؛ چرا که بسیاری از مواضع کنونی این نامزدها ریشه در سوابق زندگی خصوصی و شغلی آنها دارد.

هیلاری دایان رادم کلینتون، معروف به هیلاری کلینتون
هیلاری دایان رادم کلینتون در ۲۶ اکتبر ۱۹۴۷ در شهر شیکاگو، واقع در ایالت ایلینوی به دنیا آمد. وی پیرو فرقهٔ متُدیستِ مسیحیت است و یک فرزند دختر به نام چلسی از شوهرش بیل کلینتون دارد که بعدها به ریاست جمهوری ایالات متحده انتخاب شد. وی مدرک کارشناسی‌اش را در ۱۹۶۹ از آموزشکدهٔ (کالج) ولزلی و دکتری حقوقش را در ۱۹۷۳ از دانشگاه ییل دریافت کرد. در ۱۹۷۵، به عنوان استادیار مدرسهٔ حقوق دانشگاه آرکانسا (آرکانزاس) به تدریس پرداخت و از ۱۹۷۶ تا ۱۹۹۲ به شغل وکالت در دفتر حقوقی رُز مشغول به کار شد. هیلاری کلینتون ضمناً زمانی عضو هیئت‌مدیرهٔ فروشگاههای زنجیره‌ایِ پرحاشیهٔ والمارت نیز بوده‌است و مدتی نیز نویسندگی کرده.

وی در بازه‌های ۱۹۷۹-۱۹۸۱ و ۱۹۸۳-۱۹۹۲ نیز بانوی اول ایالت آرکانزاس بود و از ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۱ نیز، با پیروزی شوهرش بیل کلینتون در انتخابات ریاست جمهوری، لقب بانوی اول ایالات متحدهٔ امریکا را یدک می‌کشید. در طول این دوره، با رسواییهایی چون رسوایی جنسی شوهرش که با یکی از منشیهای کاخ سفید رابطهٔ نامشروع جنسی برقرار کرده بود مواجه شد که ضربهٔ سختی به ریاست‌جمهوری بیل کلینتون وارد کرد و همچنان نیز در این دوره از انتخابات سایهٔ آن رسوایی بر سر هیلاری کلینتون سنگینی می‌کند. پس از آن، از ۲۰۰۱  تا ۲۰۰۹ به سناتوری رسید و در این دوره نیز با شرکت در انتخابات سال ۲۰۰۸ ریاست‌جمهوری بخت خود را در کنار باراک اوباما برای نامزدی اصلی از سوی حزب دموکرات آزمود که به نتیجه نرسید و در نهایت اوباما به‌عنوان نامزد اصلی آن دوره برگزیده و سپس پیروز انتخابات شد.

البته هیلاری کلینتون در دولت اوباما پست مهمی گرفت و در ۲۱ ژانویهٔ ۲۰۰۹ به‌عنوان وزیر امور خارجهٔ ایالات متحده سوگند یاد کرد؛ هرچند در دورهٔ بعدی ریاست‌جمهوریِ اوباما در سال ۲۰۱۳ جایش را به جان کری، وزیر خارجهٔ فعلی، داد. مهم‌ترین دلیل این تغییر را ناظران و تحلیلگران سیاسی به اختلاف‌نظر وی با تیم اوباما در بارهٔ پروندهٔ هسته‌ای ایران و نحوهٔ عمل واشینگتن در بحران سوریه می‌دانند؛ زیرا ظاهراً کلینتون معتقد بوده که مذاکرات با ایران بی‌نتیجه است و باید تحریمهای بیشتر و، اگر لازم شد، حملهٔ نظامی به تأسیسات هسته‌ای این کشور را در دستور کار قرار داد. وی همچنین متمایل به حملهٔ ایالات متحده و هم‌پیمانانش به سوریه و ساقط کردن بشار اسد از ریاست‌جمهوری با استفاده از نیروی نظامی بوده‌است. بعدها و با انتشار اطلاعات طبقه‌بندی‌شده از سوی ویکی‌لیکس مشخص شد که شخص هیلاری کلینتون نقش کلیدی در هدایت سیاست خارجی امریکا و بسیج کاخ سفید و ناتو و برخی کشورهای عربی برای حمله به لیبی و ساقط کردن و قتل معمر قذافی داشته است.

همچنین، این اسناد به نتیجهٔ این سیاستهای کلینتون که همانا تسلیح و تعلیم تروریستهای غالباً وهابی تحت‌حمایت عربستان در لیبی بوده و همینها بعدها در بحران‌آفرینی در سوریه نقش اساسی ایفا کردند نیز اشاره کرده‌است. رسوایی دیگر، ماجرای حملهٔ گروهی از همین تروریستها به کنسولگری امریکا در شهر بنغازی در لیبی و کشته‌شدن سفیر ایالات متحده در این حمله بود که کلینتون را هدف حملات داخلی، به‌ویژه از سوی جمهوری‌خواهان سنا و مجلس نمایندگان قرار داد و وی ناچار شد چندین بار در برابر کارگروههای (کمیته‌های) مختلف زیرمجموعهٔ کنگره ظاهر شده، توضیحاتی را تحت‌سوگند به آنها بدهد.

بد نیست بدانید که هیلاری کلینتون تا پیش از سال ۱۹۶۸ عضو حزب جمهوری‌خواه بود و سپس به حزب دموکرات پیوست.
 
دونالد جان ترامپ، معروف به دونالد (دانلد) ترامپ
دونالد جان ترامپ در ۱۳ ژوئن ۱۹۴۶ در شهر نیویورک،  واقع در ایالت نیویورک، در یک خانوادهٔ مسیحی از فرقهٔ پروتستان به دنیا آمد. هرچند خود دونالد ترامپ‌، به گفتهٔ اطرافیانش، هیچ اعتقاد و التزامی به مسیحیت نداشته، وی در طول کارزار انتخاباتی‌اش و برای جلب آرای مسیحیان معتقد و تندرو کوشید تا خود را یک مسیحی معتقد و ملتزم نشان دهد. این کوشش در جاهایی به زیان وی تمام شد؛ زیرا در طی سخنانش در جمع انجمنها و گروههای مسیحی بارها دچار اشتباهات عقیدتی و نقل‌قول نادرست از کتاب مقدس و خطاهای دیگر شد. ترامپ سه بار ازدواج کرده و همسر آخرش، مانکنی متولد یک شهر در یوگسلاوی سابق (اسلوونی فعلی) با نام ملانیا کناوس (اکنون: ملانیا ترامپ) است. وی از همسرانش ۵ فرزند به نامهای بارون، تیفانی، اریک، ایوانکا، و دونالد (کوچک) دارد که دوتای آخر بیشتر مورد توجه رسانه‌ها قرار داشته‌ و حواشی بیشتری داشته‌اند. ترامپ دارای مدرک کارشناسی اقتصاد، گرایش املاک و مستغلات، از مدرسهٔ مالیِ وارتون دانشگاه پنسیلوانیاست.

وی بنیان‌گذار، رئیس و مدیر اجرایی مؤسسه‌ای با نام «سازمان ترامپ» است که از سال ۱۹۷۵ فعالیتش را آغاز کرده و تاکنون فعال بوده‌است. این سازمان در واقع همان شرکتی‌ست که مالکیتش از پدر دونالد «فرد ترامپ» در سال ۱۹۷۱ به وی رسید. تاریخچهٔ زندگی پدرش، که در دوره‌ای از زندگی معتاد بوده و به فروش مواد مخدر نیز می‌پرداخته، همچنان دست‌مایهٔ حملات تبلیغاتی رقبای انتخاباتی‌اش در این دوره بوده‌است. علاوه بر این، اجداد ترامپ از طرف پدری آلمانی و از طرف مادری اسکاتلندی بوده‌اند و همین خودِ مهاجر بودن نیاکان وی، در کنار سیاستها و مواضع مهاجرستیزانه‌اش، دستاویزی دیگر برای هدف قرار گرفتن در طول کارزار انتخاباتی‌ از سوی سیاست‌مداران و مطبوعات و رسانه‌های امریکایی بوده‌است. از دیگر مسائل مورداستفادهٔ رقبا علیه ترامپ در این دوره، می‌توان به استفادهٔ وی از چندین مورد معافیت تحصیلی و پزشکی از خدمت سربازی و نتیجتاً اعزام نشدن وی به جنگ ویتنام اشاره کرد.

همسرش ملانیا نیز چندان کم‌حاشیه نبوده: وی در یکی از سخن‌رانیهایش در برابر طرف‌داران شوهرش مشخص شد که بخشهایی را عیناً از متن یکی از سخن‌رانیهای میشل اوباما، همسر باراک اوباما، که چندین سال قبل ایراد کرده بود، دزدیده بوده‌است.

دونالد ترامپ، با ثروتی معادل سه‌میلیارد و هفتصدمیلیون دلار، یکی از ثروتمندترین مردان ایالات متحده به شمار می‌رود و ریاست هیئت‌مدیرهٔ مجموعهٔ هتلها و تفرجگاههای کازینودار ترامپ را نیز (علاوه بر سازمان ترامپ) برعهده دارد؛ هرچند بسیاری از کارهای اجرایی و کسب‌وکار مربوط به این داراییها را پسر همنام با خودش «دونالد ترامپ کوچک» انجام می‌دهد. ترامپ در طول مدت فعالیت شغلی و کسب‌وکارش هتلها، تفرجگاهها، دفترهای کار، شرکتها، برجهای مسکونی و تجاری، فروشگاههای بزرگ، و طرحهای ساخت‌وساز بسیاری را در اقصی‌نقاط جهان، از جمله در منهتن نیویورک راه‌اندازی و بنا کرده‌است.

بد نیست بدانید که دونالد ترامپ تا سال ۱۹۸۷ دموکرات بود. از ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۹ جمهوری‌خواه شد. از ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۱ اصلاح‌طلب شد. از آن سال تا ۲۰۰۹ در حزب دموکرات فعالیت می‌کرد و از آن پس تا ۲۰۱۱ دوباره جمهوری‌خواه شد. بعد از آن تا ۲۰۱۲ خود را مستقل معرفی می‌کرد و از ۲۰۱۲ تاکنون نیز دوباره به حزب جمهوری‌خواه ملحق شده‌است!
 
سیاستهای دو نامزد اصلی انتخابات ۲۰۱۶ ایالات متحده

بد نیست بدانید که، در این دوره از انتخابات ایالات متحده، نه تنها سیاستها و مواضع نامزدهای اصلی با هم تفاوتهای بسیاری دارد، بلکه سیاستهای خود نامزدها نیز یا در طول مدت زندگانی خصوصی و شغلی یا از زمانی که اینها نامزدی خود را برای این دوره از انتخابات اعلام کرده‌اند تغییر کرده‌است. این تفاوتها و تغییر مواضع را باید در چهارچوب خط‌ مشی این افراد برای جلب آرای مخاطبان خاص و حامیان مالی تفسیر و تعبیر کرد؛ هرچند بسیاری دیگر از سیاستها و مواضع این دو نامزد اصلی (صرف‌نظر از نامزدهای حاشیه‌ای و کمترشناخته‌شده‌ای که در کنار این دو در انتخابات شرکت کرده‌اند) شبیه به هم و معمولاً ادامهٔ راه‌وروش اسلاف‌شان است.
 
مواضع و سیاستهای کلینتون و ترامپ
آ. سیاست خارجی
در عرصهٔ سیاست خارجی، کلینتون ابراز داشته که معتقد به مذاکره با مخالفان سیاستهای امریکا در سراسر دنیاست، با این شرط که استفاده از قدرت نظامی در هر مذاکره‌ای به عنوان تهدیدی برای پیش‌برد اهداف ایالات متحده مطرح و پررنگ جلوه کند. وی پیشتر در مصاحبه‌ای در بارهٔ برنامهٔ هسته‌ای ایران گفته بود که چنانچه ایران برنامهٔ هسته‌ای‌اش را متوقف نکرد، باید «آنها را از بین برد». استفاده از گزینهٔ نظامی از مواردی بوده که به نظر می‌رسد بیش از مذاکره به آن علاقه‌مند بوده باشد و این حقیقت در عملکرد او در هدایت شرایط و حمله به لیبی و سرنگونی معمر قذافی و تلاش وی برای متقاعد ساختن گروههایی در رده‌های نظامی و اطلاعاتی امریکا برای حمله‌ای مشابه به سوریه و سرنگونی بشار اسد خود را عیان ساخته‌است.

هیلاری کلینتون، در عین انتقادی که زمانی در برابر یکی از کارگروههای کنگرهٔ امریکا از سیاست این کشور در پدیدآوری دسته‌های مجاهدین در افغانستان برای مقابله با شوروی کرده بود (بدین علت که همینها بعدها شالودهٔ گروههایی چون طالبان و القاعده را تشکیل دادند)، خود بعدها در قضیهٔ سوریه از موافقان تسلیح همین گروههای تروریستی برای ساقط کردن رئیس‌جمهور سوریه بوده‌ که این موارد در اسناد فاش‌شده از سوی ویکی‌لیکس به‌خوبی در معرض عموم قرار گرفته‌است. بنا بر همین موضع‌گیریها و عملکردهای متناقض، شمار زیادی از صاحب‌نظران وی را بسیار غیرقابل‌پیش‌بینی و خطرناک می‌دانند و معتقدند که وی حاضر به انجام هر کاری، حتی اگر به زیان جامعهٔ امریکا و جامعهٔ جهانی باشد، هست.

کلینتون همچنین از طرف‌داران راه‌اندازی «انقلابهای رنگین» (که به‌دست عناصر وابسته و سمنهای به‌ظاهر مستقل ولی در واقع متصل به منابع مالی و مراکز کنترل افکار عمومی و بنیادها و اندیشکده‌های خاص سامان‌دهی شده و می‌شوند) در کشورهایی بوده که از نظر سیاسی نسبتاً مستقل و بیرون از چهارچوبهای پذیرفته‌شدهٔ امریکا برای پیش‌برد نظم جهانی مطلوب این کشور عمل کرده و می‌کنند. واپسین نمونهٔ این انقلابها را می‌توان در اوکراین دید که، بر خلاف محاسبات هم‌دستان و هم‌فکران وی، نتایجی فاجعه‌بار برای غرب به دنبال داشت (از جمله، اشغال بخش عمده‌ای از خاک اوکراین به‌دست شورشیان موردحمایت دولت پیشین و مسکو، همه‌پرسی کریمه و جدایی آن از اوکراین و بازالحاق این شبه‌جزیره به فدراسیون روسیه، و افزایش تنشها در روابط مسکو با غرب و ناتو به رهبری امریکا و ایجاد شرایطی برای حرکت به سمت نوعی از جنگ سرد که بین شوروی سابق و کشورهای غربی وجود داشت).

در برابر، هرچند دونالد ترامپ در اعلام مواضعش در طول انتخابات بارها به ابا نداشتن از به‌کارگیری قوهٔ قهریه و دخالت نظامی سخن گفته‌است و حتی بیان داشته که اگر لازم باشد از سلاح هسته‌ای نیز بی‌هیچ ملاحظه‌ای علیه دشمنان ایالات متحده استفاده خواهد کرد، به نظر می‌رسد که رویه و خط مشی نرم‌تری در مواجهه با بسیاری از بحرانهای ایجادشده به دست امریکا داشته باشد. وی در سخن‌رانیهایش بارها از نیاز واشینگتن به مذاکره و آشتی با روسیه بر سر مسائل مختلف، از جمله اوکراین و سوریه، صحبت کرده و نحوهٔ رهبری ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور این کشور، را در عرصهٔ داخلی و خارجی ستوده‌است. ترامپ در مورد خاورمیانه نیز معتقد به کاهش نقش امریکا در بحرانهای این منطقه و خروج آن از عراق و افغانستان و کنارکشیدن از موضوع سوریه است.

وی بارها اعلام کرده که نباید امریکا به جای هم‌پیمانانش در منطقه خود را درگیر جنگها و بحرانهای این گونه کشورها بکند و، اگر کرد، باید هزینه‌های این دخالتها را از همین هم‌پیمانان مطالبه نماید. در مورد اسراییل نیز وی بیانات مشابهی داشته‌است، هرچند حمایت از اسراییل را – همانند کلینتون – از بنیانهای سیاست خارجی امریکا می‌داند. وی همچنین در بارهٔ توافق هسته‌ای با ایران گفته که اگر رئیس‌جمهور شود، برجام را پاره خواهد کرد و به دنبال توافق «بهتر» و سخت‌گیرانه‌تری با تهران خواهد بود. ترامپ معتقد است که اوباما با برجام امتیازات بسیاری به ایران داده و در عوض هیچ امتیازی از ایران نگرفته‌است.

البته، ناظران و تحلیلگران سیاسی امکان این که ترامپ بتواند یا ابزار آن را داشته باشد که برجام را یک‌طرفه لغو کند و بتواند کشورهای دیگر را با خود در این مسیر همراه سازد، بسیار اندک می‌دانند؛ زیرا که وجههٔ امریکا را در عرصهٔ بین‌المللی مخدوش می‌کند و به ایران این امکان را می‌دهد که با خیالی راحت‌تر برنامهٔ غنی‌سازی هسته‌ای خود را از سر بگیرد. در چنین وضعی، همراه کردن دولتها برای اعمال دوبارهٔ تحریمها علیه ایران کاری بس دشوارتر خواهد بود.
 
ا. تروریسم
در بارهٔ تروریسم، کلینتون – همان‌طور که پیشتر نیز اشاره شد – سیاست یک‌بام‌ودوهوا را در پیش گرفته بوده و به‌نظر می‌رسد که در صورت پیروزی در انتخابات نیز به همین منوال ادامه دهد. این سیاست مستلزم استفادهٔ ابزاری از تروریسم در عرصهٔ بین‌المللی‌ست. از تروریستها در مواردی که به سود اهداف امریکا باشد باید حمایت کرد و آنجا که به زیان باشد باید نابود شوند. این دسته‌بندی تروریسم به خوب و بد بارها به سردم‌داران ایالات متحده گوشزد شده و باعث کاهش اعتبار مواضع این کشور در مواجهه با بحرانهای ناشی از تروریسم شده‌است. نمونهٔ آن را می‌توان در قضیهٔ سوریه و عراق به‌خوبی دید. حمایت امریکا از گروههای تروریستی خاص در سوریه برای کمک به برنامهٔ امریکا و هم‌پیمانانش (نظیر عربستان، قطر، و ترکیه) دیگر برای اذهان عمومی دنیا چیز عجیب و پنهانی نیست.

در برابر، ترامپ کوشیده که موضعی یکدست در این باره ارائه دهد. وی به‌ظاهر مخالف هر گونه و شکلی از تروریسم است و قول داده که با آن بدون هیچ ملاحظه‌ای مبارزه کند. در این میان البته، ترامپ غالب موارد تروریسم را به اسلام نسبت داده که جلوتر در بارهٔ آن بحث خواهد شد. در هر حال، به این دلیل که وی تاکنون سمت اجرایی‌ای نداشته، نمی‌توان با قطعیت در بارهٔ نحوهٔ مواجهه و عملکرد وی با این مسئله اظهارنظر کرد یا خوش‌بین بود.
 
ب. اقتصاد بین‌الملل

در موضوع اقتصاد بین‌الملل، به نظر می‌رسد که هر دو نامزد معتقد به تجارت آزاد و مدلهای لیبرال سرمایه‌گذاری باشند. تنها تفاوتی که ترامپ در این زمینه با کلینتون دارد انتقاد وی از برون‌سپاری تولید محصولات امریکایی به امثال چین و مکزیک و دیگران است. ترامپ این مسئله را با علم به آن که برای کاهش هزینه‌های تولید و نهایتاً قیمت تمام‌شده برای ماندن در بازار رقابت است، یکی از دلایل اصلی معضل بیکاری در ایالات متحده می‌داند.
 
پ. اقتصاد داخلی
ت. خشونت و مرگ‌ومیر ناشی از اسلحهٔ گرم
کلینتون و ترامپ در این موضوع تاحدودی در نقطهٔ مقابل یکدیگر قرار دارند. کلینتون معتقد به آزادی «مشروط» مالکیت و حمل اسلحه است ولی ترامپ طرف‌دار آزادی بی‌قیدوشرط آن است. این تفاوت دیدگاه باعث شده که بسیاری از کسانی که حقوق خود را برای مالکیت و حمل اسلحه درخطر می‌بینند، از کلینتون روی‌گردان شده، به ترامپ متمایل گردند. این امر با حمایت و تبلیغات گستردهٔ لابی اسلحه به نفع ترامپ همراه بوده است. در برابر، طرف‌داران کلینتون دست به حملات تبلیغاتی وسیع برای نسبت دادن آمار کشتار و جرح با اسلحهٔ گرم به افراد و گروههای حامی ترامپ زده‌اند.
 
ج. مهاجران و مسلمانان و نژادپرستی
این موضوعات از مواردی هستند که کلینتون و ترامپ را در اذهان غالب مردم امریکا (و البته جهان) به‌طرز مشهودی متمایز ساخته‌است و اصولاً حامیان کلینتون از هر فرصتی برای عَلَم کردن همین تفاوتها و کوباندن اردوگاه تبلیغاتی ترامپ نهایت استفاده را کرده و می‌کنند. بی‌ربط نیست اگر بگوییم که کانون اصلی مبارزات این دو بیشتر همین مواضع ایشان در بارهٔ مهاجران به امریکا و در امریکا، مسلمانان امریکا و خارج از امریکا، و نژادپرستی و اشکال آن است.

کلینتون معتقد به سامانمند کردن ورود مهاجران به خاک امریکاست ولی در بارهٔ مهاجران غیرقانونی داخل امریکا خواستار برنامهٔ مشخصی برای پذیرش و قانونی کردن گروهی از اینان و استرداد باقی آنها و نیز وضع قوانینی برای برخورد با تبعات کلی مهاجرت به خاک ایالات متحده است. در مقابل، ترامپ معتقد است که باید تمامی راهها و مرزها و مبادی ورود مهاجران غیرقانونی به خاک امریکا بسته شود و حتی پیش‌نهاد کشیدن دیواری میان این کشور با مکزیک و به خرج خود مکزیک کرده (زیرا بر این باور است که مکزیک عامدانه در برابر موج مهاجرت غیرقانونی اتباعش به امریکا کاری نمی‌کند و بلکه از پول حاصل از کار غیرقانونی این مهاجران که برای اقوام‌شان در داخل مکزیک ارسال می شود نهایت استفاده را نیز کرده و می‌کند) و گفته که این طرح باعث جلوگیری از قاچاق مواد مخدر از کشورهای امریکای لاتین به داخل امریکا نیز می‌شود.

از طرفی، کلینتون معتقد است که مسلمانان امریکایی جزئی از بدنهٔ جامعهٔ امریکا هستند و از حقوق برابر و آزادیهای یکسان با پیروان دیگر ادیان باید برخوردار باشند. وی همچنین تروریسم و اسلام را کوشیده که از هم (دست‌کم در سخنانش) تمایز دهد و مسلمانان را مسئول اعمال تروریستی گروههایی چون القاعده و داعش نمی‌داند. با وجود این، در مواقعی از مسلمانان خواسته که در رد و محکومیت این گروهها بکوشند و فعال باشند که با واکنش گروههای مسلمان و غیرمسلمان مواجه شده؛ زیرا این سخنان را مرتبط قلمدادکردن اسلام و تروریسم به‌طور غیرمستقیم دانسته‌اند. در آن سوی، ترامپ گفته که جلو ورود مسلمانان را به ایالات متحده (چه برای مهاجرت، چه برای گردش) خواهد گرفت مگر آن که مسجل شود که هر یک از مسلمانان جداگانه بررسی شده و از بی‌خطر بودن تک‌تک آنهایی که وارد خاک امریکا می‌شوند اطمینان حاصل شده باشد. وی همچنین بنیادگرایی اسلامی را عامل اصلی تروریسم در سراسر دنیا می‌داند و تلویحاً گفته که باورمندی به اصول اصیل اسلامی در نهایت منجر به روی آوردن به اقدامات تروریستی می‌شود (مگر آن که مسلمان از باور به برخی از آن اصول روی گرداند). ترامپ از مدافعان زیرنظرگرفته‌شدن همهٔ مسلمانان ساکن امریکاست.

علاوه بر اینها، کلینتون کوشیده که ارتباط نسبتاً مستحکمی با گروههای مختلف قومی و نژادی و مذهبی برقرار کند و دست‌کم در سخنانش همهٔ امریکاییان را با هم برابر و متساوی‌الحقوق قلمداد کرده‌است. در برابر، ترامپ در مواقعی در طول سخن‌رانیهایش برخی از همین گروهها را به باد انتقاد گرفته و گاه مسخره کرده‌است. وی در جایی آمار بالای جرم و جنایت و قاچاق مواد مخدر را به هیسپانیها (امریکای‌لاتین‌تباران) و سیاهان و مهاجران دیگر نسبت داده. این مواضع، در کنار معضل خشونت پلیس علیه سیاه‌پوستان و اقلیتهای دیگر، به مذاق اقلیتهای نژادی و مذهبی و گروههای حقوق‌بشری داخلی و خارجی خوش نیامده و ترویج نژادپرستی و اسلام‌هراسی و ترغیب به اعمال خشونت علیه این گروهها توصیف شده‌است.
 
چ. حقوق زنان

در کنار موضع‌گیریهای دو نامزد اصلی ریاست‌جمهوری امریکا در قبال معضلاتی چون گسترش نژادپرستی و اسلام‌هراسی، نوع برخورد آنها با حقوق زنان نیز مورد توجه رسانه‌ها و شخصیتهای سیاسی و اجتماعی بوده‌است. کلینتون، به دلیل زن‌بودنش، در کانون توجه محافل فمینیستی و داعیان برابری حقوق زن و مرد قرار داشته و خود همین موضوع ممکن است برگ برندهٔ کلینتون در جذب آرای زنان که نیمی از جمعیت امریکا را تشکیل می‌دهند باشد. ولی این را نیز باید در نظر داشت که این مسئله در میان مسلمانان و مسیحیان متعصب به این سادگیها نیز نیست. بسیاری از فرقه‌های مسیحی اصولاً حقی برای حاکمیت یک زن بر خانواده قایل نیستند؛ چه برسد به یک کشور به قدرت و پهناوری ایالات متحده. البته، تحلیلگرانی هستند که معتقدند مردان به‌اصطلاح پیش‌رو می‌توانند عدم‌رأی این دسته از زنان به کلینتون را جبران و تعادل لازم را ایجاد کنند. در طرف دیگر، ترامپ قرار می‌گیرد که با این که خود را مدافع حقوق زنان معرفی کرده، نحوهٔ برخورد و رفتار وی با زنان در طول این دوره از کارزارهای انتخاباتی و حتی در گذشته، سایهٔ سنگینی بر این ادعاها افکنده و در صدق آنها تردید جدی ایجاد کرده‌است.

انتشار صحبتهای تحقیرآمیز ترامپ علیه زنان، به سخره گرفتن زنان چاق یا دارای اضافه‌وزن، روابط نامشروع وی با زنان پیرامونش، ادعاهای تجاوز جنسی به برخی از آنها و حتی دخترانی که به سن قانونی برای برقراری رابطهٔ جنسی نرسیده بوده‌اند، مواردی‌ست که از میان خیل خبرهای منتشرشده در مطبوعات امریکا که معمولاً در اختیار رقبای ترامپ هستند، اعلام شده‌است.

 مسئلهٔ سقط جنین نیز از موارد اختلافی اصلی دو نامزد اصلی این دوره از انتخابات است. کلینتون طرف‌دار حق همهٔ زنان برای سقط جنین به میل آنان است و از برنامه‌های دولت فدرال برای پوشش هزینه‌های مربوط به این کار در قالب طرح «والدیّتِ بابرنامه‌» پشتیبانی می‌کند. ولی ترامپ در این باره موضع سخت‌گیرانه‌تری دارد. وی معتقد است که حق انسان به زندگی باید پاس داشته شود و مادران جز در مواردی چون بچه‌دارشدن در نتیجهٔ زنا یا تجاوز جنسی، یا خطر جنین برای سلامت مادر، نباید جنین را از حق زنده ماندن محروم سازند. ترامپ مخالف پرداخت هزینهٔ این موارد از سوی دولت فدرال نیز هست.
 
خ. مسئلهٔ هم‌جنس‌گرایان و دگرباشان جنسیِ دیگر
کلینتون و ترامپ در این موضوع نیز تاحدودی در تقابل هستند. کلینتون حامی سرسخت حقوق هم‌جنس‌گرایان و دگرباشان جنسی دیگر (نظیر دگرجنس‌پوشان، تغییرجنسیت‌دادگان، دوجنس‌گرایان، دوجنسه‌ها و...) است و از حقوق برابر آنان با دیگر شهروندان، از جمله ازدواج هم‌جنس‌گرایان، پشتیبانی کرده و می‌کند. ترامپ در آن سو مخالف حقوق برابر این دسته از افراد با شهروندان دیگر است و قول داده کسانی را در رأس دادگاههای فدرال بنشاند که قوانین مصوب مربوط به به‌رسمیت‌شناخته‌شدن حقوق دگرباشان جنسی را لغو یا با تصویب چنین قوانینی مخالفت کنند.
 
مسائل گریبان‌گیر کلینتون
از مهم‌ترین مسائلی که به وجههٔ کلینتون به‌عنوان یک نامزد ریاست‌جمهوری ضربهٔ اساسی وارد کرده، افشای استفادهٔ وی از ایمیل و سرور شخصی برای مکاتبات مهم و طبقه‌بندی‌شده با سران کشورها و مسئولان مختلف بلندپایه درون حکومت امریکاست. وی چندین بار برای توضیح در این باره در برابر بازرسان ادارات مختل امنیت داخلی و خارجی و سازمانهای جاسوسی امریکا و نیز کنگره ظاهر شده‌است. کلینتون، با وجود اذعان به این اشتباه و عذرخواهی تلویحی بابت چنین اشتباه امنیتی بزرگی، کوشیده تا ابعاد مسئله را کوچک‌تر از آن چیزی نشان دهد که سران داخلی و دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی ایالات متحده ترسیم کرده و می‌کنند.

اردوگاه ترامپ و دیگر چهره‌های جمهوری‌خواه و نیز افراد منسوب به دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی چنین اشتباهی را، به این دلیل که اطلاعات حساس و طبقه‌بندی‌شده را در زمان تصدی پست وزارت خارجه از سوی کلینتون در معرض رخنه و سوء‌استفادهٔ سرویسهای جاسوسی بیگانه قرار داده، نپذیرفتنی و جرم قلمداد کرده، معادل خیانت به کشور دانسته‌اند. به زعم آنان، کلینتون چنانچه با وی همچون یک شهروند عادی برخورد شود باید در دادگاه ظاهر و در صورت اثبات قصور وی محکوم گردد. چنین فردی شایستگی تکیه‌زدن بر مسند ریاست‌جمهوری امریکا را، از دید این دسته و بسیاری از مردم عادی، ندارد.

مسئلهٔ دریافت کمکهای مالی از افراد و دولتهای خارجی نیز از دیگر مسائلی‌ست که کلینتون، به دلیل اعلام نکردن مبلغ و وجود چنین کمکهایی، در قالب «بنیاد کلینتون» (که به اتفاق همسر و رئیس‌جمهور اسبق، بیل کلینتون، اداره‌اش را برعهده دارد) به موضوع داغ حملات علیه وی بدل شده و شفافیت عملکرد وی را بیش از پیش خدشه‌دار کرده‌است.

دیگر مسئلهٔ مورد توجه رسانه‌ها و ناظران موضوع دریافتیهای وی در قبال سخن‌رانی در جمع یا به نفع صاحبان نفوذ و قدرت وال‌استریت (مرکز بورس و سرمایه‌گذاری امریکا) است. در گزارشها و اسناد فاش‌شده از سوی ویکی‌لیکس به مبالغی از چندده‌هزار تا میلیونها دلار حق‌سخن‌رانی پرداختی به کلینتون اشاره شده‌است که این مسئله وی را به عامل نفوذی و حافظ منافع نظام سرمایه‌داری در اذهان عده‌ای از مردم امریکا بدل کرده. این در تقابل با ادعاهای هیلاری کلینتون در بارهٔ تلاش وی برای کاهش شکاف میان فقیر و غنی و افزایش مالیات بر ثروت مرفهان جامعه و افزایش حقوق پایهٔ ساعتی کارگران ساده قرار دارد و باز هم بر صداقت وی در بیان برنامه‌های انتخاباتی‌اش سایهٔ تردید می‌افکند.
 
مسائل گریبان‌گیر ترامپ
از مهم‌ترین مسائلی که دونالد ترامپ با آنها روبه‌روست، شاید بتوان به نوع رابطه و مواضع وی در قبال ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، به‌طور اخص و روسیه به‌طور اعم اشاره کرد. ترامپ بارها پوتین را به‌عنوان رهبری باشهامت و باعرضه (در برابر باراک اوباما به‌عنوان رهبری ترسو و بی‌عرضه) تحسین کرده و گفته که در صورت پیروزی در انتخابات صفحهٔ جدیدی در رابطهٔ امریکا و غرب با روسیه خواهد گشود و باب همکاری گسترده با مسکو در بارهٔ و برای حل‌وفصل مسائل و بحرانهای بین‌المللی را باز خواهد کرد. این موضع ترامپ بسیاری را، از لابیهای قدرت در داخل و خارج (به‌ویژه لابیهای اعراب حاشیهٔ خلیج فارس و نیز لابیهای مرتبط با شرکتهای بزرگ اسلحه‌سازی و تاجران جنگ) مضطرب و عصبی کرده‌است. بسیاری از کشورها و دولتها و افراد پشت این لابیها منافع خود را با مصالحهٔ واشینگتن با مسکو در خطر جدی می‌بینند. از این رو، نهایت تلاش و امکانات خود را برای حمایت از رقیب وی، هیلاری کلینتون، بسیج کرده‌اند.

از طرفی دیگر، افشای اسناد مختلف از سوی ویکی‌لیکس و رئیسش جولیان آسانژ و افشاگر آژانس امنیت ملی امریکا، ادوارد اسنودن، علیه هیلاری کلینتون این بهانه را به دست حامیان کلینتون و مخالفان ترامپ داده تا وی را عامل نفوذی مسکو برای رخنه در دستگاه حاکمهٔ امریکا معرفی کنند. این مسئله کشورهای عضو ناتو و دیگر هم‌پیمانان امریکا را دچار اضطراب و سردرگمی همراه با استیصال کرده‌است.
مسئلهٔ دیگر، خودداری ترامپ از اعلام سیاهه و بیلان مالیاتی‌اش است. وی تاکنون از این امر به بهانه‌های مختلف سر باز زده و همین سوء‌ظنها در بارهٔ ارتکاب جرم «فرار مالیاتی» از سوی وی را قوت بخشیده‌است.
 
حامیان اصلی داخلی و خارجی نامزدها
با این که دونالد ترامپ از سوی جمهوری‌خواهان برای نامزدی انتخابات ریاست‌جمهوری امسال برگزیده شده (به دلیل به‌دست‌آوردن بیشترین شمار آرا در انتخابات مقدماتی ایالتها)، بسیاری از اعضای برجستهٔ حزب جمهوری‌خواه و رسانه‌های سنتاً وابسته به آن لزوماً از ترامپ حمایت نمی‌کنند. برخی اعلام کرده‌اند که شرکت نمی‌کنند و دسته‌ای دیگر به اردوگاه کلینتون پیوسته‌اند. دلیل گروه اول غالباً محافظه‌کاری و حفظ چهره در برابر حملات منتقدان به مواضع غیرمعمول ترامپ است تا تفاوت سیاستها و مواضع شخصی‌شان با وی. دلیل دستهٔ دوم نیز به اعتقاد بسیاری از ناظران، جدای از دلایل گروه اول، تمایل این عده به انتخاب گزینه‌ای نزدیک‌تر به مواضع جمهوری‌خواهان است؛ چرا که با وجود انتساب هیلاری کلینتون به حزب رقیب، یعنی دموکراتها، مواضع جنگ‌طلبانه و تهاجمی کلینتون بسیار نزدیک به سنت جمهوری‌خواهان در عرصه‌های بین‌المللی‌ست. این را نیز باید یادآور شد که کلینتون در گذشته یک جمهوری‌خواه بوده و عقیدتاً تناسبی نیز با مواضع و سیاستهای جمهوری‌خواهان دارد.
 
حامیان اصلی هیلاری کلینتون
افرادی چون باراک اوباما (رئیس‌جمهور فعلی) و جو بایدن (معاون رئیس‌جمهور اوباما)، جیمی کارتر(رئیس‌جمهور اسبق)، ال گور (معاون رئیس‌جمهور اسبق)، بیل کلینتون (رئیس‌جمهور اسبق)، جان کری (وزیر خارجهٔ کنونی)، مادلین آلبرایت (وزیر خارجهٔ اسبق)، ویلیام کوهن، اریک هولدر، کولین پاول (وزیر خارجهٔ اسبق در زمان بوش)، لیون پانتا (وزیر دفاع پیشین)، سناتور برنی ساندرز (رقیب کلینتون در مقدماتی)، چاک شومر (تنها سناتور دموکراتی که علیه برجام در کنگره رأی داد)، سناتور الیزابت وارن (چهرهٔ شناخته‌شدهٔ دموکرات و از گزینه‌های جایگزین کلینتون برای انتخابات مقدماتی)، سناتور باب منندز (از چهره‌های ضدایرانی دموکراتها در کنگره)، نیکلاس برنز (عضو تیم مذاکره‌کنندهٔ امریکا در برجام)، ژنرال وزلی کلارک،... از حامیان کلینتون هستند.

بسیاری از گروهها و انجمنهای فعال در زمینهٔ مبارزه با خشونت با اسلحه، حمایت از زنان و مادران و پرستاران و هم‌جنس‌گرایان، و نیز بسیاری از اتحادیه‌های کارگری محلی و بین المللی، و ستاره‌های دنیای موسیقی و سینما از کلینتون حمایت کرده‌اند. کلینتون توانسته حدود ۷۱۸ میلیون دلار از طریق کمیته‌های زیرمجموعهٔ اردوگاه کارزار انتخاباتی‌اش کمک مالی جمع‌آوری کند.

نگاهی گذرا به برخی از حامیان مالی کلینتون به درک واقعی سیاستهایی که ممکن است وی در صورت پیروزی در انتخابات در پیش گیرد کمک خواهد کرد:

عربستان سعودی، امارات متحدهٔ عربی، قطر و عمان نیز بنا بر مکاتبات افشاشده در پایگاه ویکی لیکس مبالغی بین ۲ تا ۳۵ میلیون دلار به «بنیاد کلینتون» کمک مالی کرده‌اند که بعدها این نامزد بخشی از آن را در تبلیغات انتخاباتی‌اش به کار گرفته‌است. جورج سوروس (دست‌کم ۷ میلیون دلار): وی از طراحان و مجریان انقلابهای به‌اصطلاح رنگی در سرتاسر جهان است و مؤسسات گوناگونی را برای این منظور در قالب سازمانهای غیرانتفاعی و مردم‌نهاد بنیان گذاشته‌است.

خاندان سابان (دست‌کم ۵ میلیون دلار): این خاندان به سرپرستی حییم سابان، که از یهودیان صهیونیست و پرنفوذ امریکاست، فعالیت و سرمایه‌گذاری بسیاری برای مقابله با جنبش ضدصهیونستی تحریم کالاهای اسراییلی (بی‌دی‌اس) در سرتاسر جهان کرده‌است.

خاندان پریتزکر (نزدیک ۴ میلیون دلار): این خاندان ثروت خود را از راه هتل‌داری به دست آورده و صاحب هتلهای زنجیره‌ای حیات (هایت) است. دلیل حمایت‌شان از کلینتون چندان مشخص نیست.

میلیونها دلار از تاجران و دلالان وال‌استریت. 
 
حامیان اصلی دونالد ترامپ
افرادی چون مالک اوباما (برادر باراک اوباما)، دیک چنی (معاون رئیس‌جمهور و وزیر دفاع اسبق تحت جرج بوش)، دونالد رامسفلد (وزیر دفاع اسبق)، جیمز وولزی (رئیس اسبق اطلاعات مرکزی که دموکرات نیز هست)، تد کروز (رقیب ترامپ در مقدماتی)، تام کاتن (سناتوری ضدایرانی و صهیونیست)، مارکو روبیو (رقیب ترامپ در مقدماتی و صهیونیست)، سناتورها میچ مک‌کانل و باب کورکر (هر دو از چهره‌های ضدایرانی کنگره)، سارا پیلین (فرمان‌دار سابق آلاسکا)، و شلدون ایدلسون (میلیاردر صهیونیست که در سخن‌رانی‌ای خواستار حملهٔ اتمی به تأسیسات هسته‌ای ایران شده بود) از شناخته‌شده‌ترین حامیان دونالد ترامپ هستند.

گروهها و انجمنهای فعال در زمینهٔ دفاع از آزادی مالکیت و حمل اسلحه (تفنگ)، حمایت از حقوق خانواده و مبارزه با سقط جنین و مبارزه با ترویج هم‌جنس‌گرایی، و گروههای مذهبی صهیونیست و تندروِ یهودی و مسیحی، و دسته‌ای از هنرمندان غالباً مرد هالیوود و دنیای موسیقی، همچنین برخی اتحادیه‌های نیروی پلیس و مرزبانی از ترامپ حمایت کرده‌اند.

ترامپ توانسته حدود ۲۹۳ میلیون دلار کمک مالی از طریق کمیته‌های زیرمجموعهٔ اردوگاه کارزار انتخاباتی‌اش جذب کند که بسیار کمتر از مقداری‌ست که رقیبش هیلاری کلینتون جمع و هزینه کرده‌است. یکی از چیزهایی که ترامپ به آن افتخار می‌کرده ادعای استقلال مالی نسبت به رقیبش بوده؛ زیرا خود توان تأمین مالی کارزار انتخاباتی‌اش را داشته و به کمک گروه و دسته و سازمانی وابسته نبوده‌است. از این رو، در سخنانش گهگاهی کلینتون را «خودفروخته» و «هیلاری حقه‌باز» خطاب کرده‌است.

در میان حامیان مالی ترامپ، می‌توان به لابی‌گرهای خرده‌پایی برخورد که، با وجود تلاش رسانه‌های وابسته به کارزار کلینتون برای بزرگ جلوه دادن کمکهای دریافتی از افراد خاص و دولتهای خارجی، موفقیت چندانی در جذب پول نداشته‌اند.
 
نظرسنجیها
نظرسنجیهایی که در ایالات متحده انجام می‌شوند غالباً از سوی مؤسسات خصوصی کوچک یا شبکه‌های تلویزیونی بزرگ اجرایی شده‌اند و در بیشتر موارد ملاک قابل‌اعتمادی برای پی‌بردن به افکار عمومی امریکا در بارهٔ نامزدهای انتخاباتی نیستند و این امر را می‌توان در ارائهٔ آمارهای بسیار متفاوت و گاه متناقض با هم به‌خوبی مشاهده کرد. ولی همین آمارها تنها منبع کسب اطلاعات مربوط به انتخابات در ایالات متحده هستند.
در طول رقابتهای انتخاباتی، ترامپ و کلینتون بارها از هم پیش افتاده یا عقب مانده‌اند ولی اکنون به نظر می‌رسد که اختلاف آنها در اکثر نظرسنجیها ناچیز باشد.

در لحظهٔ نگارش این مقاله، آخرین نظرسنجیها حاکی از برتری یک تا پنج درصدی کلینتون نسبت به ترامپ در بررسی مجموع نظرسنجیهای شبکه‌ها و مؤسسات آماری امریکاست.
 
آنچه باید از این انتخابات انتظار داشت و نداشت
با وجود همهٔ جنجالها و سروصداهای تبلیغاتی مربوط به این انتخابات و همهٔ آبرویزیها و بی‌اخلاقیهای رایج در رقابتهای انتخاباتی ایالات متحده (که در این دوره رکورد کثیف‌ترین و غیراخلاقی‌ترین رقابتها را به اذعان خود سیاستمداران و تحلیلگران امریکایی شکسته‌است)، انتظار افکار عمومی جهان آن است که با انتخاب ترامپ تغییراتی هرچند اندک در سیاستهای واشینگتن در عرصهٔ بین‌المللی شکل بگیرد و چنانچه کلینتون پیروز میدان شد، سیاستهای دولت اوباما تاحدودی ادامه یابد. ولی واقعیت آن است که دستگاه سیاسی و نظامی ایالات متحده امکان مانور خارج از چهارچوب بایدها و نبایدهای تشکیلات سنتی کاخ سفید و پنتاگون و حامیان مالی و سیاسی آنها نخواهد داد.

آن چه مسلم است این که هر که بر مسند ریاست‌جمهوری امریکا نشسته باید در همین چهارچوب قدم بردارد و تا زمانی که لابیهای گوناگون و قدرتمند غالباً صهیونیستی و وابسته به محافل نظامی-صنعتی نبض این مراکز را در دست دارند، انتظار تغییری اساسی در رفتار و کردار ایالات متحده دست‌کم در عرصهٔ بین‌المللی از حد توهم و خوش‌خیالی فراتر نخواهد رفت.


کد مطلب: 411377

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdca06ny049n6e1.k5k4.html?411377

الف
  http://alef.ir