پایگاه خبری الف 8 شهريور 1393 ساعت 8:13 http://alef.ir/vdcjyhe8vuqetaz.fsfu.html?239701 -------------------------------------------------- پیشنهاد کتاب / «راویان روایت تو»؛ سعید عباسپور؛ نشر ثالث عنوان : روایت رؤیای وارونه معصومه توکلی*، 8 شهریور 1393 -------------------------------------------------- متن : راویان روایت تو نویسنده: سعید عباسپور نشر ثالث، چاپ اول ۱۳۹۳ شمارگان ۱۰۰۰ نسخه ۸۸ صفحه، ۵۰۰۰ تومان فروشگاه اینترنتی شهر کتاب، این کتاب را تا یک هفته پس از معرفی، با ۱۰% تخفیف ویژه عرضه می‌کند، در صورت تمایل اینجا کلیک کنید. *** «راویان روایت تو» به زعم برخی -از جمله خود نویسنده‌اش- مجموعه‌ی دو داستان کوتاه است . عدّه ای امّا آن را رمانی کوتاه خوانده‌اند. رمانی که یک داستان را در دو پاره روایت می‌کند. پاره‌هایی با ساختار و راویانی متفاوت. پاره‌ی نخست «نم و نسیم و نارنج» نام دارد و پاره‌ی دوم همانی است که نام کتاب را از آن به عاریت گرفته اند: راویان روایت تو. هر کدام از این قضاوت ها را از جهاتی می توان موجّه دانست. می شود هر یک از داستان ها را مستقل از دیگری خواند یا این که نه، دومی را امتداد اوّلی دانست که تعمّداً سبک متفاوتی برای نگارشش برگزیده شده است. در «نم و نسیم و نارنج» راوی-نوازندهای که هم اکنون -به قول خودش- مطربی پیشه کرده است و دور از وطن به سر می برد- در چیزی شبیه به نام های بلند، خطاب به همسر سابقش ماهور، تنها زنی که در طول زندگی اش دوست داشته، گذشته و حالش را مرور می کند. گذشته ای که آشنایی با ماهور و زندگی با او، آن را به دو پاره ی ناهمانند قسمت کرده است. تا پیش از این نقطه ی عطف، تمام زندگی راوی در تارش خلاصه می شده است. در ساختن موسیقی و نواختن آن. امّا آشنایی با ماهور، چرخشی در علایق و دلمشغولی های او پدید می آورد که سرانجام به ازدواج با وی و ترجیح او به تارش می انجامد. انتخابی که استاد راوی، از آن بیمناک است: بیم از دست رفتن و خشکیدن و پایان گرفتن چشمه ی هنر شاگردش. بیمی که چندان بیراه هم نبوده است. باقی قصّه، شرح واژگونی رؤیاهای فرزینتار است. شرح دگرگون شدن رابطه ای که او خیال می کرد همان چیزی است که زندگی بدون آن «یک چیزیش کم است» (۱). و به قهقرا رفتنی تدریجی پس از فروپاشی این رابطه که تا مرگ راوی ادامه می یابد. «راویان روایت تو» نامه های بی تاریخ و بی امضایی هستند از راویانی متفاوت که هر کدام گوشه ای از این رؤیا/کابوس را می کاوند و واگویه می کنند. در این دومین پاره، شخصیت هایی چند به ماجرا اضافه می شوند که آن را پیچیده تر و چندلایه تر می کنند. چندلایگی ای که گاهی خواننده را سردرگم می کند و به جای گشودن گره های پیشین، گره های تازه به ماجرا می افزاید یا آن قبلی ها را کور می کند. این البتّه در صورتی است که دو داستان را همچون دو پاره ی یک رمان در نظر آوریم و وظیفه ی دومی را روشن تر ساختن یا دستِکم تکمیل اوّلی. ویژگی خاصّ این نوول، فضای موسیقایی و به تعبیری مترنّم آن است. فصایی که سرشار است از ارجاع به موسیقی سنّتی، سازها، دستگاه ها و ردیف های آن. نویسنده الحق از پس خلق این فضا خوب برآمده. در سوی مقابل، ناپیراستگی هایی در نثر داستان و نایکدستی هایی میان دو پاره ی آن به چشم می خورد که البتّه برخی ممکن است این دومی را ضعف نشمارند بلکه آن را انتخاب نویسنده بدانند. انتخابی که اگاهانه صورت گرفته است. پی نوشت ۱- «استاد! زندگی بی همراه، بی زن، بی عشق یک چیزیش کم است.» «زندگی با زن یا به قول تو عشق صد تا چیزش کم است آقا» * دانشجوی دکتری فلسفه تعلیم و تربیت