پایگاه خبری الف 13 تير 1396 ساعت 7:11 http://alef.ir/vdcjtoexvuqeooz.fsfu.html?488831 -------------------------------------------------- عنوان : ۲ روایت عجیب از عاقبت شوم یک دوستی اینترنتی -------------------------------------------------- متن : مجید و مینا در بی‌تاک با هم آشنا شدند اما ۳‌ ماه بعد کار به شکایت کشید و پای آنها در دادسرای جنایی تهران باز شد. نخستين شكايت را مينا عليه مجيد به اتهام آدم ربايي و آزار و اذيت مطرح كرد اما مرد ميانسال پس از دستگيري روايت ديگري را بازگو كرده و مدعي شده كه سناريوي مينا ساختگي و كذب است. ماجرا از اين قرار است كه هفتم ارديبهشت‌ماه امسال دختر 30ساله‌اي به اداره پليس رفت و به مأموران گفت: مردي به نام مجيد مرا ربوده و با تهديد به قتل، نقشه شيطاني‌اش را اجرا كرد. به گزارش همشهری، وي ادامه داد: حدود 3‌ماه قبل يكي از دوستانم مرا عضو گروهي در بي‌تاك كرد. در آنجا مردي حدودا 45ساله به نام مجيد عضو گروه بود كه گاهي پيام و متن‌هاي عرفاني به اشتراك مي‌گذاشت. مدتي بعد او برايم پيامي فرستاد و گفت عكس پروفايل مرا ديده و از من خوشش آمده است. او اصرار داشت كه يكديگر را ملاقات كنيم اما من زير بار نمي‌رفتم. تا اينكه ديروز براي خريد طلا به منطقه رباط كريم رفتم. پس از خريد طلا، وقتي به نزديكي خانه رسيدم و پشت چراغ قرمز بودم ناگهان مجيد در ماشين پژوي مرا باز كرد و در صندلي عقب نشست. خيلي ترسيده بودم مي‌خواستم فرياد بزنم كه ناگهان او چاقويي زيرگلويم گذاشت و گفت اگر حركت نكنم مرا به قتل مي‌رساند. وي ادامه داد: هوا كاملا تاريك شده بود و من از ترس جانم ناچار شدم هرچه او مي‌گويد را انجام دهم. مجيد از من خواست تا به سمت بيابان‌هاي اتوبان آزادگان بروم. هرچه التماس و خواهش كردم فايده‌اي نداشت. او به‌شدت مرا كتك زد و مجبورم كرد رانندگي كنم. وقتي به محلي خلوت رسيديم، با تهديد از من خواست توقف كنم. پس از آن با انبر تمام النگوهايي كه چند ساعت قبل‌تر از طلافروشي خريده بودم را قيچي كرد و داخل كيفش گذاشت. سپس درها را قفل كرده و مرا داخل ماشين حبس كرد كه در يك لحظه توانستم قفل در را باز و فرار كنم اما مجيد با چاقو به‌دنبال من دويد. من با تكان دادن دست از خودروهاي عبوري كمك خواستم اما چون ديروقت بود كسي مرا نديد. در نهايت مجيد به من رسيد و كشان كشان مرا به سمت خودرو برد. دختر جوان ادامه داد: مجيد مرا به داخل ماشين انداخت و با تهديد مورد آزار و اذيت قرار داد. او از صحنه آزار و اذيت من فيلم گرفت و تهديد كرد كه اگر شكايت كنم فيلم‌ها را در فضاي مجازي و گروه‌ها پخش كرده و آبرويم را مي‌برد. پس از 3ساعت كه گروگان او بودم، در نهايت مجيد با تهديد از من خواست تا پشت فرمان بنشينم و به سمت تهران برگردم. وقتي به تهران رسيديم پياده شد و من هم به خانه برگشتم. اما تا صبح با خود كلنجار رفتم و در نهايت تصميم به شكايت گرفتم. روايتي ديگر با اعلام شكايت اين دختر جوان، پرونده‌اي تشكيل شد و پيش روي قاضي مرشدلو بازپرس دادسراي جنايي تهران قرار گرفت. با دستور وي، گروهي از كارآگاهان تحقيقات خود را در اين پرونده آغاز كردند و طولي نكشيد كه مجيد مرد 45ساله بازداشت شد. او وقتي پيش روي قاضي پرونده قرار گرفت روايت ديگري را مطرح كرد و گفت: تمام گفته‌هاي مينا عليه من دروغ است و روايتي كه مطرح كرده، تنها يك داستان خيالي بوده است. وي موضوع را اينطور تعريف كرد: 3‌ماه پيش در بي‌تاك با مينا آشنا شدم. تمام مدتي كه با او دوست بودم پول زيادي خرجش كردم و معمولا كارت‌هاي عابربانكم در اختيار او بود و براي خودش خريد مي‌كرد. تا اينكه مدتي بعد دچار عذاب وجدان شدم و براي اينكه همسرم بويي نبرد تصميم گرفتم به رابطه‌ام با مينا پايان بدهم اما او دست بردار نبود و مي‌گفت اگر او را رها كنم همه‌‌چيز را براي همسرم تعريف كرده و با پخش‌كردن عكس‌هايمان در فضاي مجازي آبرويم را پيش همسرم و بستگانش مي‌برد. تهديدهاي او ادامه داشت تا اينكه روزحادثه در حوالي اتوبان آزادگان با هم قرار گذاشتيم تا در اين خصوص با هم صحبت كنيم. حتي آن شب ماشين مينا پنچر شد كه من پنچري آن را گرفتم. بعد از آن تهديدم كرد درصورتي مرا رها مي‌كند و آبرويم را نمي‌برد كه ماشين پژويش را بفروشم و برايش يك خودروي مدل بالا بخرم.اما من زير بار نرفتم، آن شب با هم درگيرشديم و در نهايت عصباني شدم و گفتم هركاري مي‌خواهد انجام دهد كه با آمدن احضاريه به مقابل خانه‌ام متوجه شدم كه داستان دروغين مطرح كرده و آبرويم را برده است. به گزارش همشهري، هم‌اكنون مرد 45ساله با دستور قاضي جنايي بازداشت شده و تحقيقات همچنان ادامه دارد تا حقيقت ماجرا آشكار شود.