پایگاه خبری الف 3 آذر 1395 ساعت 10:27 http://alef.ir/vdcjomexiuqevoz.fsfu.html?416885 -------------------------------------------------- عنوان : میزان شیوع خشونت خانگی بین زنان متأهل پایتخت -------------------------------------------------- متن : روزنامه شهروند با ٢٠٠زن متاهل در ٤نقطه شمال، جنوب، شرق و غرب تهران در رابطه با ترتیبات زندگی و تجربه خشونت گفت‌و‌گو کرده است که آن را می‌خوانید؛  این گفت‌وگو‌ها نشان می‌دهد که ٥٢,٥‌ درصد از این زنان از ابتدای زندگی مشترک مورد خشونت روانی قرار گرفته‌ و ٣٧‌درصد آنها خشونت فیزیکی را تجربه کرده‌اند. در این گفت‌و‌گو خشونت روانی (استفاده از کلمات رکیک، فریاد و بداخلاقی، قهر و خودداری از ادامه بحث، تحقیر و بی‌احترامی، منت‌نهادن، محکم کوبیدن در و شکستن اشیا، ازبین بردن وسایل و یادگاری‌ها مانند عکس، نامه و مدارک یا از بین بردن مدارک شخصی و موردنیاز زن مانند شناسنامه) و خشونت فیزیکی (مشت زدن، گاز گرفتن، سیلی‌زدن، هل‌دادن، کشیدن مو و زدن در حد شکستن اعضای بدن یا دندان و سقط‌جنین) را شامل می‌شد. بررسی ها نشان می‌دهد هر ٢ نوع خشونت در منطقه جنوب تهران بیشتر از مناطق دیگر است، همچنین زنان متاهل در غرب تهران نسبت به ٣منطقه دیگر مورد خشونت خانگی کمتری از ابتدای زندگی مشترک قرار گرفته‌اند. زنانی که با خانواده همسر زندگی می‌کنند نسبت به زنانی که به‌صورت مستقل زندگی می‌کنند، خشونت روانی را بیشتر و خشونت فیزیکی را کمتر تجربه کرده‌اند. همچنین زنانی که ازدواج خویشاوندی داشته‌اند، بیشتر از کسانی که ازدواج غیرخویشاوندی داشتند هر ٢ نوع خشونت را تجربه کرده‌اند. در خانواده‌هایی که با اقوام همسر زندگی می‌کنند و تعداد فرزندان بیشتر و نیز ازدواج آنان از نوع خویشاوندی است، خشونت رواج بیشتری دارد، چراکه در این نوع خانواده‌ها دخالت دیگر افراد در زندگی بیشتر است و این افزایش دخالت‌ها و تصمیم‌گیری دیگران در زندگی زناشویی سبب افزایش خشونت به‌ویژه خشونت روانی می‌شود. جنوب تهران، آرایشگاه در حالی‌که در سالن نشسته و منتظر است تا نوبتش شود، می‌گوید: «به‌نظر من هیچ‌کدام از اینهایی که به‌عنوان خشونت روانی گفتی، خشونت نیست. به‌نظر من یک مرد حق دارد که رفتار زنش را کنترل کند یا به او اجازه ندهد تنهایی بیرون برود. همه اینها حق مرد است اما کتک‌زدن یک زن واقعا دور از اخلاق است. من تا امروز که مورد خشونت قرار نگرفتم. داد و فریاد که خشونت نیست، نمک زندگی است.» غرب تهران، دادگاه مریم کنج دیوار جا گرفته و مرد جوری نگاه می‌کند و حرف می‌زند انگار که گرگ در مقابل بره‌ است، هنوز جای انگشتانش روی صورت زن معلوم است که از قبل مانده، آن طرف پیرزن ناله‌کنان، با دست‌وپای دردناک خود را به اتاق رئیس می‌کشد و قسم و آیه که مهریه بخشیده‌شده‌اش را زنده کند تا آلونکی بگیرد و کارش به گوشه خانه سالمندان نکشد. رئیس هم برای بار هزارم توضیح می‌دهد که قبلا مهریه‌ات را فروخته‌ای و خرج زندگی‌ات کرده‌ای، دیگر حقی نداری. پیرزن هم ناله می‌کند که جوان بودم و شوهرم نیاز داشت، زمین مهریه‌ام را فروختم که به زخم زندگی بزند و کسب‌وکار راه بیندازد، حالا که سر و وضعی به هم زده دیگر من را نمی‌خواد و می‌خواهد زن جوان بگیرد. من هم مهریه‌ام را می‌خواهم و آقای رئیس باز توضیح می‌دهد که مهریه‌ات را با رضایت خودت فروختی، دیگر حقی نداری. مریم می‌گوید: «٦ماه است که ازدواج کردم، ماجرای کتک‌کاری من و شوهرم درست بعد از ماه عسل‌مان شروع شد. شوهرم ناراحتی اعصاب دارد. او از خانواده‌ای ثروتمند است و وقتی به خواستگاری من آمد همه تعجب کردند، چون اختلاف طبقاتی زیادی داشتیم. بعدها فهمیدم که خانواده‌اش به‌خاطر بیماری اعصاب شوهرم، فقط می‌خواستند برای او زن بگیرند تا وضع روحی‌اش بهبود یابد و این ماجرا را به من نگفتند. شوهرم شکاک است، هر روز من را کتک می‌زند، تابه‌حال به‌خاطر آسیب‌هایی که به من وارد کرده، ٣بار به بیمارستان رفته‌ام و یک بار دستم شکسته است. جای سوختگی‌های روی دستش را نشان می‌دهد و می‌گوید: « تمام دست‌هایم را با آتش سیگار سوزانده، تا حالا چندبار به خانه پدرم رفتم اما او می‌گوید نمی‌تواند خرج زندگی‌ام را بدهد، نه راه پس دارم و نه راه پیش اما دیگر توان کتک‌خوردن هم ندارم.» شوهرش که همه گفت‌وگوی مریم را شنیده، به سمتش می‌آید و می‌گوید: «مگر امشب خانه نیایی، این بار با دستان خودم می‌کشمت.» شرق تهران، باشگاه ورزشی سمیرا در باشگاه مشغول ورزش است، همه دوستانش حسرت زندگی‌اش را می‌خورند اما او می‌گوید: «شوهرم کارخانه‌دار و در زندگی اجتماعی‌اش فرد موفقی است، اما در زندگی زناشویی فردی بداخلاق و خودخواه است. چند بار از رابطه‌اش با زنان دیگر مطلع شدم، اما به‌خاطر بچه‌هایم هیچ نمی‌گویم و دندان روی جیگر می‌گذارم. من حتی یک ریال هم پس‌انداز ندارم و اگر طلاق بگیرم به ضرر خودم است.» شمال تهران، دفتر وکالت در داخل سالن دختر ٢٥ساله‌ای ایستاده است و با اشاره مادرش با دستمال رژلبش را پاک می‌کند، سپس دستی به موهایش می‌کشد و آنها را به زیر روسری هدایت می‌کند. دختر بی‌اعتنا به مادر در سالن قدم می‌زند، صدای پاشنه کفش ٧سانتی‌اش فضا را پر می‌کند. وقتی منشی درباره علت آمدنش نزد وکیل می‌پرسد، با لحنی عصبانی می‌گوید: «وای فکر کنم هزارمین نفری هستی که این سوال را می‌پرسی. مگر برای هر کاری باید دلیل داشته باشیم، از این زندگی تکراری خسته شده‌ام. مطمئن باش از روی فان و سرگرمی نمی‌خواهم طلاق بگیرم. ٣‌سال با آدمی زندگی کردم که همه زندگی‌اش کار است. تا بچه‌دار نشده‌ام بهتر است که جدا شویم. قیافه شوهرم غیرقابل تحمل شده است، حتی سعی نمی‌کند کمی به‌خاطر من ظاهرش را تغییر دهد. صد بار گفته‌ام با چند عمل زیبایی هم من راضی می‌شوم و هم این اختلاف سنی زیاد از بین می‌رود، اما کو گوش شنوا؟» ادامه می‌دهد: «من و شوهرم ١٥‌سال اختلاف سنی داریم و فقط به‌خاطر وضع مالی‌اش با او ازدواج کردم. شوهرم چشم‌پزشک است اما الان فهمیده‌ام همه‌چیز که پول نیست. وای از دخالت‌های مادرش، به همه کار من کار دارد، از لباس پوشیدن، ورزش‌کردن، لاغرشدن تا درباره غذا درست‌کردنم هم نظر می‌دهد.» خشونت خانگی علیه زنان باوجود شیوع زیاد، کمترین میزان گزارش به پلیس را در مقایسه با انواع دیگر خشونت دارد و در تحقیقی که سال ٩٣ در شهر تهران انجام شد، مشخص شد از ١٨٠موردی که زنان علیه خشونت‌های خانگی شکایت کرده بودند، ١٢٨مورد آنها حاضر نشدند پیگرد قانونی صورت گیرد، چراکه به دلیل وابستگی به همسر و فرزندان و ترس از طلاق این پدیده را تحمل می‌کنند. خشونت خانگی علیه زنان به دست نزدیک‌ترین افراد زن صورت می‌گیرد و در جوامع مردسالار، زنان اغلب این پدیده را خشونت تلقی نمی‌کنند، بلکه آن را حقی برای همسران خود می‌دانند. همچنین این پدیده اکثرا در محیطی به دور از چشم اطرافیان اتفاق می‌افتد و تا زیر چشم زن کبود نشود و کارش به بیمارستان نکشد، اطرافیان از این موضوع مطلع نمی‌شوند، چراکه زن در صورت بازگوکردن این موضوع به صبر و تحمل از سوی اطرافیان دعوت می‌شود، همچنین این‌روزها ضرب‌المثل‌ها فرهنگ شفاهی که در بین مردم رواج دارد موجب می‌شود زنان در هنگام مواجهه با خشونت آن را تحمل کنند و سعی در کتمان آن داشته باشند، چراکه در ابتدا آنان متهم می‌شوند که زن زندگی نبوده‌ و نتوانسته‌اند نیازهای همسر خود را برآورده کنند. غافل از این‌که تحمل این نوع خشونت نه‌تنها دردی را دوا نمی‌کند، بلکه موجب افزایش این پدیده می‌شود. متاسفانه در ایران مراکز تخصصی برای درمان جراحت‌های روحی زنان از آسیب خشونت وجود ندارد اما زنان در مواجهه با چنین پدیده‌ای باید به مراکز مشاوره خصوصی یا دولتی همانند مراکز بهزیستی، اورژانس اجتماعی و مشاوره‌های خانواده مستقر در دادگستری‌ها مراجعه کنند تا بتوانند خود را از درگیرشدن مجدد با این پدیده در امان نگه دارند.