پایگاه خبری الف 11 مهر 1393 ساعت 10:09 http://alef.ir/vdcjmte8ouqexhz.fsfu.html?243968 -------------------------------------------------- عنوان : نگاهی به یک نظر غم انگیز در الف بخش تعاملی الف - سلیمان کرمی -------------------------------------------------- اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان الف می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند. متن : این اظهارنظریک بیننده ی سایت وزین الف درتاریخ ۹۳/۷/۴وساعت ۱۶:۵۷:۲۴ ذیل یادداشت ۳نمونه زورگیری رسمی و بالابردن هزینه ی زندگی می باشد: (الان اکثر مستاجران و جوانانی که امکان خرید خانه ندارند و نخواهند داشت دچار افسردگی شده اند من خودم جوانی میانسال هستم که چون دورنمایی از خرید خانه ندارم دچار افسردگی شده ام و خوشبختانه بزرگترین بختی که نصیبم شد این است که ازدواج نکردم که کسی را بدبخت کنم. ولی در همین تهران به تعداد نیازمند خانه هست ولی یک عده بدلیل زودتر دنیا امدن، ارث بردن، پولدار بودن خانه های مازاد بر نیاز خود خریده اند و می دهند اجاره میخواهم ببینم این با کارکردن رعیت روی زمین ارباب فرقی دارد؟ من خودم از نظر دینی آن دنیا برای خدا جواب دارم برای عدم ازدواج و بچه دار شدن و حتی خودکشی چرا که با امکانات و در جایی دنیا امده ام که بی عدالتی است مثل این که یک بره را بندازی توی گرگ ها زندگی کنه وقتی قدرت دفاع ندارم قربانی میشم ) که از چند نظرقابل تأمل است: ۱) افسردگی مستأجران و جوانان به سبب ناتوانی درخریدن خانه، این واقع نگاری و درست بینی این جوان میانسال از آن جهت قابل دفاع است که خود او با تمام حواس خود این واقعیت مسلم رادرک می کند. تعداد چنین آدم ها- مستأجران وجوانان - چه آماری از کل جامعه را به خوداختصاص می دهد؟ اگرفرض بر مثال تعداد این ها را۲۰ میلیون نفر- باصرف نظر از عائله ی مستأجران - درنظربگیریم، بالغ بر ۲۵% ازگل جمعیت راتشکیل می دهد. با این حساب، باید این حقیقت را قبول کنیم که در کشور ما، یک نفر افسرده در کنار سه نفر غیر افسرده زندگی می کند؛ ولی چرا این سه نفر از کنار افسردگی این یک نفر بی اعتنا رد می شوند؟! آیا این آدم های دارا و بی غم مقصرند؟ اگراین سه نفر برای حل مشکل افسردگی آن یک نفر بخواهند اقدامی بکنند؟ واقعاً توانش راخواهندداشت؟ به جز برخی از آن ها مابقی نمی توانند؛ زیرا فقط یک عده از این سه نفر ها توانایی این کار را دارند و متأسفانه همین یک عده هر خاصیتی دارند الا خاصیت همنوع دوستی ! باید گفت این عده هرکدام به جای صدها نفر، خانه دارند. و بعضی از این برخی ها، به اندازه ی هزار نفرخانه دارند! این برخی ها و بعضی هاکسانی اند که کارشان برانگیختن حسرت دیگر همنوعان است، مرامشان داشتن بیشتر در کنار خیل نداران است؛ خوششان می آید مغرور داشتن هایشان باشند. چون زیاد دارند، شبیه بقیه نیستند؛ نمایندگان محترم در مجلس هم نخواستند برای این بعضی ها و برخی ها مشکل ایجادکنند... ۲)احساس خوشبختی بخاطر ازدواج نکردن و بدبخت نکردن فرد دیگر!: این احساس عجیب که این جوان میانسال دارد، متأسفانه تراژدی غم انگیزی است. باصطلاح همان تراژدی موقعیت که می گویند، همین تراژدگی است. یک جوان مجبور می شود غریزه ی خود را سرکوب کند، از خیر ازدواج که اساسی ترین و حیاتی ترین نیاز اوست بگذرد، بهتراست تعداد اینگونه جوانان گفته نشود؛ چون واقعاً ناراحت کننده است. اما آیا نگفتن و به این موضوع نپرداختن، چه خیری بدنبال دارد که مسئولین محترم نمی خواهند باب این بحث را باز کنند و این فاجعه ی عظیم را با جدیت دنبال کنند؟ آیا بهتر نیست در بعضی نگرش ها تغییراتی ایجادشود؟ این طرز تفکر که هرکس هرچه دارد و ندارد خواست خدابوده، واقعاً درست است؟ یعنی اگر این جوان های پا به سن گذاشته ی دختر و پسرنمی توانند ازدواج کنند، خواست خدابوده است؟! و اگر امروز برخی ها و بعضی ها خیلی خیلی دارند خواست خدا بوده است؟! اگر این طرز تفکر پابرجا بماند، طولی نخواهد کشید که فاجعه، بزرگتر از این هم خواهدشد؛ نه زمینی برای نسل آینده خواهد ماند و نه امکانی برای سعادتمندشدن ... ۳) زودتر دنیا آمدن! ارث بردن، پولدار بودن و خریدن خانه برای اجاره دادن: شاید درنظر اول، این گفته ی جوان میانسال خنده داربه نظربرسد؛ چون زودتر به دنیا آمدن و ارث بردن و خانه خریدن و پولدار بودن و خانه اجاره دادن در همه ی دنیا هست و اینطور نیست که فقط در کشورما چنین مسائلی وجود داشته باشد. چیزی که واقعیت دارد این است که نوع برخورداری ما با کشورهای دیگر تفاوت دارد؛ در کشور ما هرکس مختار است خانه اش را به هر قیمت که دلش می خواهد اجاره دهد یا بفروشد! این یک فرق با دیگر کشورها که درآن ها هرکی هرکی بودن را برانداخته اند. منظور ایشان از زودتر به دنیا آمدن مقایسه ی قدیم و جدید وضعیت مسکن است؛ سابق براین توانایی خریدن مسکن برای همگان ممکن بود ولی حالا برای برخی ها ممکن است! اما در بسیاری از کشورها خریدن و یا اجاره کردن مسکن تمام درآمد یک فرد را نمی بلعد که آحاد بیچاره بمانند و آرزوی مردن کنند! اما ارث بردن ما درمقایسه بادیگر کشورها خیلی متفاوت شده است؛ یک نفر یک ساختمان پنج طبقه را به دو یا سه فرزند خود باقی می گذارد، این سه نفر دو طبقه هم اضافه بر نیاز خود دارند که می توانند به اجاره بدهند و هیچ کاری هم نکنند و خوش هم باشند اما چرا باید یک مسکن، اینقدر قدرت داشته باشد؟ چرا باید اینقدر تأثیر گذار باشد که سرنوشت اشخاص را دردست بگیرد؟ اگریک نفر بخواهد مسکنی بگیرد، در کوچکترین شهرکشور، می بایدحداقل صدمیلیون تومان پول داشته باشد؛ از این است که این جوان میانسال شرطی ازشروط خانه دارشدن را پولدار بودن می شمارد. ۴)مثال ارباب رعیتی این جوان تأسف انگیزاست؛ آیا واقعاً چنان وضعی به وجودآمده است؟ باز فئودال ها پیداشده اند که برخی مردم کشور ما احساس می کنند رعیتی هستند که روی زمین آنان کارمی کنند؟ چرا چنین احساس هایی به وجود می اید؟ اگر چنین بوده باشد، به چه کسانی باید ارباب گفت؟ به صاحبان خانه ها و مغازه های چند میلیاردی؟ یا به دلالانی که کار چاق می کنند و برای اخذحق العمل بیشتر املاک را گران و گرانترباب می کنند؟ یا به شهرداری که تراکم می فروشند و قیمت ها را بالا و بالاترمی برد؟ یا به بانک ها که درطول و عرض یک سالن کوچک یا بزرگ مقداری پول وام می دهند و حداقل یک و نیم برابر می گیرند؟ این بانک ها در همه ی خیابان ها و محله ها شعبه های کوچک و بزرگ دارند، در هر یک چند نفر نشسته اند و فقط با پول سرو کار دارند که درنظر اول کاری است که می کنند و از ملزومات هرکشوری است ولی دریک شعبه ی کوچک یک بانک که حداکثر ده نفر کارکن دارد، اگر در طول سال این شعبه به دویست نفر وام ده میلیون تومانی بدهد و از هر کدام حداقل چهارمیلیون تومان سود بگیرد، درآمدش درطول زمان چقدرمی شود؟ یا به کارخانه دارانی که بازار مصرف را خود مدیریت می کنند؟ و یا واردکنندگان که جنس را با چندین برابر خرید عرضه می کنند؟ و یا بانکداران که محصول کشاورزان را انبوه انبوه ارزان می خرند و گران می فروشند؟ آیا این ها واقعاً ارباب هستند؟! و آیا این مسایل در دیگر کشورها هم به همین روال می باشد؟! ۵)ازدواج نکردن، خودکشی و جواب داشتن ازنظردینی: این جوان میانسال ما به جز اینکه به رحمانیت خداوند متعال معتقد باشد، چه بکند؟ اما آیا آنانی که این جوانان را به این وضعیت انداخته اند در پیشگاه خداوند جوابی خواهندداشت؟ ۶) بی عدالتی و رابطه ی بره وگرگ! درست می گوید در جایی که همه چیز هست و بیشتر از نیاز یک ملت است ولی طوری نیست که هرکسی به اندازه ی نیاز خود برخوردار شود، می شود گفت یک بی عدالتی مزمن درآن جامعه حاکم است و این بی عدالتی درمان نمی شود مگر با سرو سامان دادن به بلبشوی اقتصادی که درکشور ما به وجود آمده است. الآن طوری شده است که گذران زندگی برای خیلی ها سخت شده است درحالی که خداوند همه چیز را به وفور داده و به هیچ کس فرقی قایل نشده است؛ اما آیا بره ها در کنار گرگ ها می توانند از مراتعی که خداوند به آنان داده ،بخورند؟ آیانبایددست گرگ هارا کوتاه کرد؟ من به نوبه ی خود برای این جوان های غمگین و افسرده غصه می خورم؛ خدایا تو را به حق فاطمه ی زهرا(س) نظر لطف خود را شامل حال دختران و پسران امروز ما بکن...