پایگاه خبری الف 29 فروردين 1391 ساعت 16:29 http://alef.ir/vdcjhyevouqeihz.fsfu.html?150998 -------------------------------------------------- عنوان : باز هم يكي از آن طرح ها... یادداشت مهمان: حسن احمدي فرد، 29 فروردین 91 -------------------------------------------------- متن : كدام ايراني است كه دلش نخواهد كشاورزي كشورش پر رونق باشد و يا شهرها و روستاهاي كم آب، ديگر با اين مشكل جانكاه، دست و پنجه نرم نكنند؟ كدام ايراني است كه از سرسبزي و طراوت بدش بيايد و يا دلش بخواهد كه بيابان ها، روز به روز گسترده تر شوند؟ كدام ايراني است كه حرمت آب را نشناسد و نسبت به آن- لااقل در دل خود- ناسپاس باشد؟ هيچ كس. باور كنيد اگر همه ايران را بگرديد هيچ آدمي را پيدا نمي كنيد كه به يكي از اين پرسش ها پاسخ مثبت بدهد. اما آيا با طرح هاي تبليغاتي مي توان رونق را به كشاورزي برگرداند و سرسبزي و طراوت را به همه جغرافياي ايران هديه كرد؟ آيا با پروژه هاي تخيلي مي توان آب آشاميدني را به شهرهاي در دل كوير رساند؟ دولت روز دوشنبه با وجود همه مخالفت هايي كه پيش از اين سوي كارشناسان زيست محيطي و مهندسان كاركشته بيان شده بود، طرح عظيم انتقال آب خزر به كوير را كليد زد تا باز هم اين عنوان را براي خودش حفظ كند كه تنها دولتي است كه مي تواند دست به انجام كارهاي نشدني بزند. اما اين اعتبار قرار است به چه قيمتي حاصل شود؟ دصرف ميلياردها تومان براي پروژه اي كه اما و اگرهاي فراواني براي تحقق آن وجود دارد و تحقق احتمالي آن هم تبعات جبران ناپذيري براي كشور به همراه خواهد داشت، چه توجيهي دارد؟ انتقال حجم عظيمي از آب از يك بافت جغرافيايي به بافتي ديگر حتي اگر محقق هم بشود، تبعات فراواني براي كوير خواهد داشت. كوير ايران يك اكوسيستم گسترده با ويژگي هاي منحصر بفرد است كه هر نوع دستكاري مصنوعي در آن اولا بطور قطع، محكوم به شكست است و ثانيا تبعات زيانباري به همراه خواهد داشت. حتماً مي گوييد طرحي با اين عظمت، هزاران ساعت مطالعات كارشناسي به همراه داشته و كارشناسان طرح بهتر از من خبرنگار، به اين چيزها اشراف دارند؛ اما آيا طرح «باغ شهر» ها كارشناسي شده نبود؟ «آزادسازي سواحل خزر» چطور؟ طرح «هر ايراني هزار متر زمين» را كه خاطرتان هست. طرح «هر نوزاد يك ميليون تومان» را چطور؟ راستي ماجراي «سهام عدالت» به كجا كشيد؟ مي بينيد هر كدام از اين طرح ها كه با طمطراق در بوق و كرنا شدند، لابد ساعت ها كار كارشناسي به همراه داشتند. كدام عقل سليم مي پذيرد كه كوير مركزي ايران صرفا با انتقال آب، به منطقه اي حاصلخيز تبديل شود؟ چه كسي قبول مي كند كه صرفا با تأمين آب، كشاورزي در همه جغرافياي ايران بهبود پيدا مي كند؟ پس تكليف ساير مولفه ها چه مي شود؟ گيرم كه برداشت بيرون از ضابطه از درياچه اي كه بين ۵ كشور مشترك است- دقت كنيد: درياچه و نه دريايي كه به آبهاي آزاد راه دارد- هيچ بار حقوقي به همراه نداشته باشد، گيرم كه پمپ هاي بكار رفته در طرح، بتواند آب را تا بالاي ارتفاعات البرز برساند، گيرم كه جاذبه زمين به كمك بيايد و آب را از ارتفاعات البرز تا پايين دست برساند، كدام كانال و لوله اي مي تواند آب را از اين طرف كوير لوت به آن طرف كوير برساند؟ كوير لوت يك دهم جغرافياي كشور است. اصلاً گيرم كه توانستيم آب خزر را به كوير برسانيم آن وقت چه سرنوشتي در انتظار خزر است؟ اين درياچه همين طوري هم با هزار درد بي درمان دارد دست و پنجه نرم مي كند. اصلاً ما كه «مي توانيم» را شعار خودمان قرار داده ايم؛ پس چرا نتوانستيم جلوي خشك شدن درياچه پريشان را بگيريم؟ چرا نمي توانيم اوضاع نابسامان درياچه اروميه را بسامان كنيم؟ ما كه بخوبي مي دانيم «اگر تحولات زيست محيطي با روند فعلي ادامه داشته باشد تا ۵۰ سال ديگر جنگلي نخواهيم داشت» چرا نتوانسته ايم همين لكه هاي باقيمانده از جنگل هاي شمال را از چنگال زمينخوارها دربياوريم؟ ... و هزار و يك پرسش ديگر كه صف بولدوزر هاي رديف شده در ساحل خزر، به ذهن آدم مي دواند.