پایگاه خبری الف 24 خرداد 1391 ساعت 14:30 http://alef.ir/vdcjhhev8uqeimz.fsfu.html?159692 -------------------------------------------------- عنوان : عریانی میوه تمدن جدید است میثم مهدیار، 24 خرداد 91 -------------------------------------------------- متن : 1- بهانه این یادداشت، مطالبی بود که در یکی دو ماه گذشته در سایت الف درباره حجاب منتشر شده است. این یادداشت نمی خواهد درباره گشت ارشاد و نظر اسلام درباره پوشش و ... حرف بزند که زیاد زده شده است. فقط می خواهد یک نسبت را مشخص کند. نسبتی که توجه کمتر نخبگان ما را به خود جلب کرده است و شاید همین نیاندیشیدن در این نسبت است که علاقمندان به حجاب را اینقدر دچار تشتت و سردرگمی کرده است و اصل و فرع را به جای هم نشانده است. نسبتی که اگر خوب فهم شود نسبت ما با خیلی چیزهای دیگر نیز مشخص می شود. بی حجابی یک معلول و عارضه اجتماعی است.البته عارضه ای طبیعی! یعنی روال طبیعی جامعه ما به سوی بی حجابی است و اگر کسی هم باحجاب بماند خلاف جهت روال طبیعی جامعه ما شنا کرده است. این به خاطر این است که ما از مومن و غیر مومن، حزب اللهی و غیر حزب اللهی و... همگی چیزی را انتخاب کرده ایم که بی حجابی از لوازم ضروری آن است.منظورم این است که  نمی شود آن چیز را پذیرفت و لوازمش را نپذیرفت.همین توجه نکردن ها و ساده اندیشی هاست که گشت های ارشاد را به راه انداخته است.به نظر من گشت ارشاد یعنی پارادوکس حاکمیت. یعنی از سویی مردم با پذیرش برخی امور که حاکمیت اشاعه می دهد آرام آرام و به صورت نرم به سمت بی حجابی رانده می شوند و از سویی با قدرت سخت حاکمیت، جلوی آنها  گرفته می شود. اینجاست که بحران اجتماعی رخ می دهد. بهتر بگویم بی حجابی یک معلول و محصول تمدنی است.تمدنی که ما قبولش کرده ایم و برای گسترشش هم هزینه می کنیم. تمدنی که آن را غایت الغایات سعادت خود و بشر پنداشته ایم و برای رسیدن به آن کورس گذاشته ایم.بی حجابی و بی حیایی روز افزون ما نسبت مستقیم دارد با معماری ما، با صنعت ما، با بروکراسی ما، با ارتباطات جمعی ما،با حمل و نقل عمومی ما و... همه ی اینها به نوعی ما را به سمت عریانی سوق می دهند و جمهوری اسلامی همم برای گسترش و اداره و مدیریت اینها و در نتیجه عریان تر شدن و بی حیایی ما سالانه میلیاردها دلار هزینه می کند. 2- برای روشن تر شدن بحث چند مثال را مطرح می کنم: مثال اول از معماری و شهر سازی ماست. در واقع دو گونه معماري وجود دارد: معماري برون گرا و معماري درون گرا. در شهرسازي هم دو نگرش مطرح شده است: يکی، شهرسازي برون گرا و ديگری، شهرسازي درون گرا. هر نوع معماری سبک خاصی از رفتارها و تعاملات اجتماعی و سبک زندگی را اقتضا می کند. معماری درون گرا را با معماری سنتی می شناسیم و معماری برون گرا را با معماری مدرن یا لیبرال. مثلاً در خانه هاي قديمي دو كوبه درب وجود دارد: كوبه زير و كوبه بم؛ يكي برای مردها و ديگری برای زن ها، تا اهل خانه بدانند كسي كه در مي زند مرد است يا زن! در اين معماری، مراعات روابط عفيفانه بين زن و مرد، آسان است و اگر كسي بخواهد عفيف نباشد بايد خيلي زحمت بكشد و ريسك كند و آبروي خود را به خطر بيندازد! در معماری درونگرا،مدخل خانه با یک راهرو و یک پیچ نود درجه از صحن اصلی خانه جدا شده است. به همین علت از درب خانه ،صحن و اندرونی دیده نمی شوند.میهمان حتی اگر سرزده وارد خانه شود تا به صحن اصلی برسد باید مسافتی را طی کند و  در این مدت اهل خانه می توانند خود را  به حجاب بیارایند. در این خانه پذیرایی از مطبخ و اندرونی جداست و بانوی خانه بدون دغدغه می تواند به امورات جاری خود مشغول شود.در معماری درونگرا خانه محل امن و آرامش و آسایش است.هیچ خانه ای بر داخل خانه دیگر مشرف نیست.  اما در معماري برون گرا ساختمان را باز (Open) می سازند  و حیاط  خانه از بیرون پیداست. پنجره ها به گونه اي است كه از بيرون، می توان به آن، اشراف داشت و در درون هم، آشپزخانه، باز (Open) است و در سالن پذيرايي خانه، محرم و نامحرم رفت و آمد مي كنند. در اين حال، زن خانه که مي خواهد عفت خود را حفظ كند تحت فشار قرار دارد؛ لذا مدتي چادر سر مي كند اما به تدريج برای او عادي مي شود كه برادرِ شوهر، نامحرم نيست! دوستِ شوهر هم نامحرم نيست! و مهم نيست كه آستين و يقه او را هم ببينند! خلاصه اين که كم كم اين گونه روابط، آسان مي شود و فرهنگ خانوادگی به سمت بی حجابی و بی حیایی تغيير می کند.  معمارى، ظرف زندگى ماست. پس اگر ظرف و مظروف باهم متحد هستند انسان و خانه اش نيز باهم متحد مي شوند. زيستن در خانه اى كه همه چيزش بر صراط مدرن بنا شده، انسانى را در خود مى پروراند كه واجد سبك زندگى مدرن مى شود، چه بخواهد چه نخواهد. پنجره هاي مدرن(آنگونه كه لوكوربوزيه در مانيفست معماري مدرن مطرح كرد و در ويلا ساواي خود طراحي و اجرا نمود) پنجره هاي عريض و كشيده اي است كه شايد بيرون را بتوان بهتر ديد، اما درون خانه را هم راحت تر از قبل مي شود تماشا كرد، آن سان كه گويا پنجره همسايه پرده سينماست؛ غافل از آنكه پنجره خانه براي ديدن بيرون است نه تماشاي درون. در معماري  برون گرای فوق مدرن که البته هنوز پایش به کشور ما کمتر باز شده است ،خانه ها براي اهل خانه حريمي ايجاد نمي كنند و ديگر خانه ها به آن مشرف هستند و همه چيز عريان است. توالت ها به گونه اي طراحي شده كه گاهي جداره اي وجود ندارد و گاهي جداره ها شيشه اي اند و گاهي هم كه شرم مي كنند، شيشه ها اندكي دودي مي شود و در حين قضاي حاجت از داخل بيرون را مي بيني اما كسي تو را نمي بيند. حمام ها نيز شيشه اي اند و يا يك وان بزرگ در كنار جداره شيشه اي نما كه به همه جا مشرف است، و يا حتي جكوزي های امروزی كه درون بالكن قرار گرفته اند. حالا وقتي كه توالت و حمام اُپن باشد، چرا آشپزخانه اُپن نباشد. خانواده هم آنقدر پايگاه محكمي ندارد كه بخواهند اتاق خواب والدين را در حريمي بسازند كه از كنجكاوي بچه ها به دور باشد و ... .به واقع در درون خانه با سبک معماری مدرن ، اباحه گري موج می زند. شهرسازی در شهرسازي هم همين گونه است.تمدن جدید صنایعی ایجاد کرده که به نیروی کار زیادی نیاز دارند و شهر های جدید در کنار صنایع ایجاد می شوند. با تخریب طبیعت به انحاء مختلف شهرهای بزرگ گسترش می یابند و آپارتمانهای قوطی کبریتی سیمانی و آهنی با طبیعت خشن شان که سوهان روحند سر به فلک می کشند.مشغله و حمل و نقل و مهاجرت و ... ارتباطات انسانی حتی با اقوام درجه یک را به کمترین حد می رساند.پس با ساخت پارک باید محیط مصنوعی ای را ایجاد کنند تا عوارض روانی زندگی آپارتمانی کاهش یابد.هر گوشه ای پاركی زده می شود و محل تفريح عمومي و دسته-جمعي خانواده ها و غیر خانواده هایی می شود که محرم و نامحرم ساعاتی را در کنار یکدیگر به استراحت و گردش و ورزش و... می پردازند. طبيعي است كه در اين شهرها، فرهنگ عفاف دستخوش تغيير مي شود.  حمل و نقل و ارتباطات همین را می شود در بحث حمل و نقل عمومی نیز مشاهده کرد. وقتی جوان امروزی در هجوم درون و بیرون مترو روزانه با صدها نامحرم چشم در چشم یا تنه به تنه می شود؛ وقتی در اتوبوسهای شهری مسافران حوصله سر رفته، وقت خود را با دید زدن محرمان و نامحرمان پر می کنند؛ وقتی در شبکه های اجتماعی مجازی دختران و پسران به راحتی با هم همکلام می شوند و شوخی های آنچنانی و این چنانی می کنند، اولین اتفاقی که در زندگی مردمان می افتد حیازدایی است و از این دست مثالها در زندگی روزمره مان می توانیم به کرات ببینیم. عریانی میوه تمدن جدید 3- بی حجابی میوه غیر مستقیم تمدن جدید غرب است. ما نمی توانیم بروکراسی،پلیس ، تکنولوژی ،شهرسازی ،معماری و ...  غرب مدرن را بپذیریم ولی اقتضائات آن را نپذیریم.ساختارهای اقتصادی، سیاسی،تکنولوژیکی و... تمدن جدید ، فرهنگ خاص خود را طلب می کند. عریانی میوه تمدن جدید است.تمدنی که از رنسانس در قرون 14و 15 میلادی سر برداشت. تمدنی که در آن بشر دیگر نمی خواست خلیفه خدا و زیر سایه او باشد.تمدنی که در آن بشر با «کشتن خدا» می خواست منقطع از آسمان، خود سعادتش را رقم بزند.تمدن غرب ، جلوه یک زندگی است که در آن دیگر معنویت و قدس اصالت ندارد و انسان موجودی نیست که حامل «روح الهی » باشد و بتواند خلیفه خدا در زمین شود . در چنین فرهنگی که هیچ فردایی پس از مرگی در انتظار انسان نیست و هیچ بهشتی او را به خود دعوت نمی کند ، انسان چه می تواند کرد ؟ همه فرصتی که او برای بودن دارد همین فاصله کوتاه تولدتامرگ است و او که جز در این فرصت مجال دیگری برای بودن ندارد، ناچار است تا می تواند از هر آنچه در این طیبعت لذت بخش و لذت آور است ، بهره گیری نماید.  و یکی از چیزهایی که می تواندبه او لذت ببخشد «تن انسان » است . از همین روست که ناگهان از زیرتیشه سنگتراشان هنرمند رنسانس ، مجسمه هایی برهنه بیرون می آید که بیش از هرچیز می خواهد این احساس را به بیننده القا کند که انسان همه تن است وهنرمند باید به تن او توجه داشته باشد. در نقاشی نیز تفاوت آشکاری میان آثار این دوره و آثار قبل ازآن مشهود است بهترین راه برای درک تفاوت دوبینش جدید و قدیم مقایسه صورت هایی است که نقاشان به تخیل خود از مریم مقدس کشیده اند . اکنون در صورت این مریم دنیوی شده آن شرم مقدس گذشته دیده نمی شود . حتی ارزش مریم نیز در این دوران به زیبایی ظاهری اوبستگی دارد. در اینجا دیگر انسان و مخصوصا زن، «فقط تن» است و ارزش او به اندازه ارزش تن اوست . در چنین فرهنگی لباس وسیله ای برای پوشش تن نیست بلکه برای آرایش آن است و در چنین حال و هوایی که شخصیت زن به نمایش جسم اوست ، لباس اوباید تنگ باشد تا  لباس نه خانه ی تن که «پوست دوم » او باشد و لباس به تن می کند تا با کمک آن بعضی ازاندام خود را در «قالب » و بعضی دیگر را در «قاب » بگیرد. آنچه مدل لباس، معماری و...  را تعیین می کند روانشناسی جنسی است و در حقیقت مبتکران مدهای تازه همواره در کار تنظیم نسبت میان برهنگی وپوشیدگی هستند تا بتوانند حداکثر جلوه و جاذبه را در این جنس وحد اکثر اشتیاق را در آن جنس دیگر ایجاد نمایند .البته این تنها لباس زن نیست که تابع رابطه «چشم و جسم » است که لباس مردان نیزهست . 4- تفکر، فرهنگ و تکنولوژی رابطه وثیقی با یکدیگر دارند. هر تفکری فرهنگ و تکنولوژی خاص خود را طلب می کند و هر تکنولوژی ای نیز فرهنگ و تفکر خاصی را گسترش می دهد.  طرح هایی چون گشت ارشاد نشان داده است که ما در این نسبت ها تفکر نکرده ایم و به جای پرداختن به ریشه ها دلخوش به سمپاشی میوه ها هستیم. راه سوم در مصاف با صنعت و تکنولوژی جدید سه راه پیش روی داریم.اولین راه حل که به نوعی پاک کردن صورت مساله هست به بازگشت به گذشته(قبل از مواجهه ما با تجدد و دستاوردهای تکنولوژیکش) تجویز می کند. اما نگارنده خود نیک می داند که ما حتی اگر همگی هم اراده کنیم امکان این را نداریم که صورت مساله را پاک کنیم و حتی به 10 سال پیش بازگردیم.پس دو راه بیشتر پیش رو نداریم. یا تمدن جدید را با همه اقتضائاتش بپذیریم و یا در فکر ایجاد تمدنی دیگر با محصولات و دستاوردهای خاص مورد نظر باشیم.اگر قرار بود بپذیریم از چه رو انقلاب کردیم؟پهلوی اول و دوم که بهتر از جمهوری اسلامی می توانستند ما را مدرن کنند و حمایت همه جانبه آمریکا و اروپا را هم دنبال خود داشتند.آیا خود را با همه دنیا در انداخته ایم که اقتضائات زندگی مدرن (که از بی حیایی آغاز و به نیهیلیسم ختم می شود) را بپذیریم؟ با پیروزی انقلاب اسلامی و تاسیس جمهوری اسلامی تنها ساختار سیاسی تغییر کرد اما جمهوری اسلامی برای ماندن، راهی جزتاسیس ساختارهای اجتماعی،اقتصادی،فرهنگی متناسب با این ساختار سیاسی که سبک زندگی مومنانه را اقتضا کند ندارد.یکی از ویژگی های تمدن اسلامی در قرون 4و5و6 که از شرق تا غرب عالم را فرا گرفته بود ایجاد تکنولوژی هایی بود که ابتدا نسبت آنها با طبیعت،اخلاق و سعادت بشری مشخص شده بود.البته نگارنده تمدن سازی را یک پروژه ده ساله و یا احیانا چند ده ساله نمی داند،همچنانکه فاصله رنسانس تا انقلاب صنعتی بیش از سه سده طول کشید. اما عمومی شدن همین تامل در نسبت میان تفکر، فرهنگ و تکنولوژی می تواند قدم اول باشد و این فاصله را کوتاه تر کند. در آخر نگارنده باز هم تاکید می کند که قصد این یادداشت تنها دعوت به تامل در نسبت میان تفکر،فرهنگ و تکنولوژی است نه بازگشت به گذشته!