پایگاه خبری الف 13 آبان 1395 ساعت 11:54 http://alef.ir/vdcjahextuqeyhz.fsfu.html?409973 -------------------------------------------------- عنوان : نقش شورای نگهبان در تحکیم یا سقوط نظام جمهوری اسلامی ایران علی ماهرالنقش، 13 آبان 95 -------------------------------------------------- متن : زمانی انتشار این مقاله با ابلاغ سیاست های کلی انتخاب، توسط مقام معظم رهبری (مدظله العالی) را به فال نیک می گیرم، و امیدوارم بتوانیم شبیه سازی اندکی از شرایط نموده و ضرورت بازمهندسیِ نظام انتخاباتی و بازنگری جدی در شاخص های تأیید صلاحیت ها را در حد مقدور تبیین نماییم. *      *      * انقلاب مقدّس اسلامی در فرآیند بروز و ظهور و روند تکاملی خود در ایران مراحل مختلفی را طی نموده؛ که از پیروزی و ایجاد انقلاب اسلامی شروع، سپس تثبیت انقلاب و نهایتاً به ایجاد نظام اسلامی رسیده و هر روز شاهد به ثمر نشستن میوه پربرکت جدیدی از این انقلاب در اقصی نقاط جهان هستیم؛ که این امر باعث امید مستضعفان و غیظ مستکبران بوده و هست و انشاءالله خواهد بود.   پس بدیهی است که دشمنان انقلاب اسلامی نیز بیکار نبوده و بیش‌ازپیش در صدد ضربه زدن به نظام بوده تا با روشی نرم موجب انهدام نظام از درون گردند و به عبارتی شعار «ناکارآمدی نظام اسلامی» را به ذهن مردم القاء نمایند؛ بنابراین «دشمنان خارجی با همکاری عوامل داخلی خود» در سطوح مدیریتی کشور، اقدامات متعددی را برنامه‌ریزی نموده و از جنگ نرم فرهنگی گرفته تا توسعه فساد در کشور را طرح‌ریزی نموده‌اند و بعضی «دوستان داخلی با همکاری عوامل خارجی خود» در حال عملی نمودن آن برنامه ها هستند؛ و مجموعاً در صدد اضمحلال درونی نظام مقدس جمهوری اسلامی برآمده‌اند. استراتژی این دشمنان قسم خورده ایجاد و توسعه فساد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی به همراه تغییر ذائقه مردم و ایجاد «پدیده وارونگیِ هنجارها و ناهنجارها» در کشور است.   اهمیت حفظ نظام و اسلام  پس حفظ این نظام مقدس که با خون شهدای گرانقدری آبیاری شده، از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است؛ وهمان گونه که امام راحل فرمودند: «اگر این‌ جمهوری‌ اسلامی‌ شكست‌ بخورد، ... محرومان‌ جهان‌، كه‌ به‌ اسلام‌ و حكومت‌ اسلامی‌ روی آورده‌ و دل‌ باخته‌اند، مأیوس‌ می‌شوند و اسلام‌ برای‌ همیشه‌ منزوی‌ خواهد شد.» [1] و مهم تر از شکست جمهوری اسلامی ایران (که این هم بسیار بزرگ است) مسئله شکست اسلام است. «ما و شما دو مسئولیت داریم: یک مسئولیت کوچک، و یک مسئولیت بزرگ. مسئولیت کوچک حفظ کشور، حفظ نظام و پیشبرد نهضت و رعایت جهات نظمی و تربیتی افراد [است] که این مهم است، لکن کوچکتر از آن دومی است.  دوم، حفظ مکتب و چهرۀ اسلام. ما اگر چنانچه در آن امرِ اول پیش ببریم، البته پیشبرد بزرگ است. و اگر شکست هم بخوریم، شکستش هم بزرگ. لکن با حفظ چهرۀ اسلام و حفظ مکتب، شکست آخری برای ما نیست. شکست همان در فعالیتهای نظامی و فعالیتهای انتظامی است.  اگر چنانچه چهرۀ اسلام را ما حفظ بکنیم و در آن شکست نخوریم، برای ما در عاقبت پیروزی است. شما وقتی ملاحظه کنید از زمان پیغمبر اکرم ـ صلی‏اللّه‏ علیه و آله و سلم ـ و زمان خلافت حضرت امیر ـ سلام‏اللّه‏ علیه ـ جنگهای زیادی شده است. ... پیغمبر اسلام جنگهای متعددی کردند، و در بعضی از جنگها شکست خوردند، در عین حالی که شکست خوردند، مکتبشان شکست نخورد؛ مکتب محفوظ بود. حضرت امیر ـ سلام‏اللّه‏ علیه ـ در بعضی از جنگها شکست خوردند، حتی در جنگ با معاویه بالاخره شکست با ایشان بود، آنها با حیله ایشان را شکست دادند، مع‏ذلک چون مکتب محفوظ بود، شکست نخورد؛ بلکه پیروز شد در آخر، الآن پیروزی او معلوم است. همۀ ملتهای اسلامی به او توجه دارند. ... پس در عین حالی که در جنگ صفین، امیرالمؤمنین بالاخره شکست خورد، لکن پیروز شد؛ برای اینکه مکتب محفوظ بود. و معاویه هم ماهیتش معلوم شد برای آن اشخاصی که نمی‏دانستند، ماهیتش معلوم شد، منکشف شد. و همین طور حضرت سیدالشهداء ـ سلام‏اللّه‏ علیه ـ خوب، در کربلا تشریف آوردند، و جنگ بین یک عدۀ کم با گروههای زیاد که به قتل ایشان و اسارت اهل بیت ایشان، و به شکست منتهی شد؛ لکن در عین حال یزید را شکست داد. این یزید در دنیا مفتضح شد، به طوری که دیگر نشد باقی بماند، برای اینکه مکتب محفوظ بود. مکتب، مکتب توحیدی و اسلامی بود، و اسلام محفوظ بود، از این جهت شکستی نبود. الآن ما در یک وضعی واقع هستیم که سر دو راهی ما واقع شده‏ایم که ممکن است که خدای نخواسته ما در مکتبمان شکست بخوریم. اگر فرض بکنید که ما در این مبارزه‏ای که ملت ما با محمدرضا، بلکه با همۀ کشورهایی که با او همراه بودند، در این مبارزه ما فرض کنیم که خدای نخواسته ملت ما شکست خورده بود، این یک شکستی بود که دنبالش باز پیروزی بود. و اگر هم شکست خورده بودیم، به نظر من خیلی غصه نداشت؛ برای اینکه ما مکتبمان محفوظ بود، و با محفوظ بودن مکتب بالاخره حق بر باطل غلبه می‏کند.  اما ما الآن سر یک دوراهی واقع شده‏ایم که ممکن است با دست ما اسلام آن چهرۀ زیبایی که دارد، در پیش کشورهای خارجی یا دشمنهای داخلی، آن چهره‏اش به طور دیگری نمایش پیدا بکند، که مکتب ما شکست بخورد. آنهایی که ما همیشه می‏گفتیم مکاتبشان انحرافی است، و اسلام است که می‏تواند یک مکتبی داشته باشد که بسازد جمعیتها را، و گروهها و ملتها را بسازد و اسلام مکتب انسان‏ساز است، انسانها را از قوه به فعلیت می‏آورد، این حرفها را ما می‏زدیم و می‏زنیم، خوف این است که اگر چنانچه در اعمال ما یک نحوی مشاهده بشود که برخلاف آنی است که ما ادعا می‏کنیم، دشمنهای ما پای ما حساب نکنند، پای اسلام حساب کنند بگویند پاسدارهای اسلامی، ملاّهای اسلام، نظامی اسلامی، اینطور عمل می‏کنند. پی بهانه هستند آنها که یک خلاف ببینند و آن خلاف را عَلَم کنند، با اضافاتی صد چندان؛ و به خیال خودشان ما را معرفی کنند در جوامع به اینکه جمهوری اسلامی که اینها می‏گفتند اینطور بود که الآن مردم از گرفتاری آن رژیم سابق خلاص شده‏اند و به گرفتاری این رژیم افتاده‏اند. الآن دارند این حرفها را می‏زنند، در عین حالی که بهانه‏هایشان کم است.»[2] و یا در بیانی دیگر حضرت امام (ره) چنین می فرمایند: «من خوف این را دارم که ما در دنیا یک شکست بزرگ بخوریم. و آن شکست مکتبمان باشد. من از این بسیار خوف دارم. ما اگر مکتبمان محفوظ باشد و شکست بخوریم، اشکالی در کار نیست. بسیاری از اولیای خدا در مقابل غیر شکست خوردند اما مکتبشان محفوظ بود. اگر خدای نخواسته ما پیروز بشویم، به این معنا که آن دسته از ظالمها که بودند و آن دسته از چپاولگرها که بودند بیرون کردیم، لکن به جای آنها یک دسته ظلمه دیگری با یک محدودیت خاصی و چپاولگرهای دیگری با یک محبوبیتی به جای آن نشست، این موجب این می‌شود که مکتب ما در دنیا منعکس بشود [که‌] مکتب درستی نبوده؛ شکست در مکتب واقع بشود. آن شکستی که جبران نپذیرد، این شکست است.»[3] «و لهذا امروز یک مسئله خطرناکی مطرح است. ما آن وقت اگر شکست خورده بودیم از طاغوت، هیچ ابایی نداشتیم؛ خوب ما شکست خوردیم؛ حضرت امیر - سلام الله علیه - هم از معاویه شکست خورد. آن ابایی نبود؛ خوب ما یک مطلبی را می‌گفتیم، مطلب حقی داشتیم می‌گفتیم، نتوانستیم پیش ببریم؛ آنها غلبه کردند بر ما. اما امروز مسئله آن نیست. امروز یک صفحه دیگری در کار است. و آن این است که مسلمین، ملت ما، شکست داد طاغوت را، و رأی داد به جمهوری اسلامی، و شد مملکت مملکت اسلامی؛ اگر امروز ما یک خطاهایی بکنیم که دشمنهای ما در خارج دامن به آن بزنند، در داخل دامن به آن بزنند، و منعکس کنند در خارج و داخل به اینکه اسلام هم مثل سایر مکتبها بلکه پایینتر از او، این شکست شکستی است که جبران ناپذیر است. شکست حضرت امیر از معاویه هیچ اهمیتی نداشت؛ برای اینکه شکست مسلک نبود؛ شکست شخص بود. اما اگر ما الآن مدعی هستیم که اسلامی است رژیم ما، ولی وقتی برویم سراغ بازار ببینیم بازار همان بازار سابق است، ربا همان ربای سابق است، چپاولگری همان‌ چپاولگری سابق است، اجحاف و گرانفروشی فوق العاده همان است که سابق بود؛ برویم توی ادارات هم ببینیم همان اشخاص و همان وضع و همان نابسامانی آنجا هم هست؛ برویم در مثلاً دانشگاه ببینیم آنجا هم مسائل همان مسائل است؛ هر جا برویم همان مسائل باشد، این موجب این می‌شود که انعکاس پیدا بکند که رژیم فاسدی رفت، یک رژیم فاسدی جایش نشست. کاری ما نکردیم جز اینکه یک رژیم فاسدی را از بین بردیم که آن رژیم فاسد کارهایش پای اسلام حساب نمی‌شد. این خطر نبود که اگر چنانچه محمدرضا یک ظلمی بکند، یا سازمان امنیت مردم را چه بکند، این به اسلام مربوط است. هیچ. جدا بود. حساب اسلام جدا، حساب آنها هم جدا بود. این خطر آن روز هیچ نبود بلکه هر چه آنها ظلم می‌کردند اسلام تقویت بیشتر می‌شد: لَا زَالَ یُؤَیَّدُ هَذَا الدِّینُ بِالرَّجُل الفَاجِرِ [4] رجل فاجر، آدم فاسق، آدم ظالم، هر چه ظلم بکند تأیید دین است. برای اینکه دین عدل است؛ او هر چه ظلم بکند مردم توجهشان به دین زیادتر می‌شود. اما امروز که مملکت یک مملکت اسلامی، رژیم یک رژیم اسلامی، و یک آزادی برای مردم پیدا بشود، از این آزادی اگر بخواهد خدای نخواسته یک استفاده‌های سوئی بشود و از این آزادی یک ظلمی بشود، تعدی بشود - عرض می‌کنم که - کارهایی که برخلاف مسیر انقلاب است بشود، اینطور نیست که [شکست‌] ما مثل شکست از محمدرضا باشد که برایمان اهمیت هیچ نداشت. امروز مسلک شکست می‌خورد. این است که مهم است.»[5] پس روشن می شود که «این یک تکلیف [6]الهی است برای همه که اهمّ تکلیفهایی است که خدا دارد؛ یعنی، حفظ جمهوری اسلامی از حفظ یک نفر - ولو امام عصر باشد - اهمیتش بیشتر است؛ برای اینکه امام عصر هم خودش را فدا می‌کند برای اسلام. همه انبیا از صدر عالَم تا حالا که آمدند، برای کلمه حق و برای دین خدا مجاهده کردند و خودشان را فدا کردند.»[7] و مهم تر از آن حفظ اسلام است. *      *      * سنتهای الهیِ لایتغیر   اما از سوی دیگر باید مراقب و متوجه سنت های الهی باشیم، زیرا خداوند متعال با هیچ قومی در هیچ مرتبه ای عقد اخوت نبسته است - لَيسَ بَينَ اللَّهِ وَ بَينَ أَحَدٍ قَرَابَةٌ  [8]  -  و برتري و عظمت مخصوص ملت هايي است كه  در برابر حقیقت و دستورات الهی خضوع نموده و مودب به آداب آن باشند.   یکی از این سنت ها و اصول و مدل های الهی را امیرالمومنین علی (ع) چنین بیان فرموده اند: "يستَدَلَّ عَلَي ادبارِ الدُّوَلِ بِاَربَعٍ: تَضييعِ الاُصولِ وَ التَّمَسُّکِ بِالفُرُوعِ وَ َتقديمِ الاَراذِلِ وَ تَاخيرِ الاَفاضِلِ."[9] یعنی: عامل سقوط دولت ها چهار چيز است: ضايع گذاردن اصول (مسائل اساسى)؛ چسبيدن به فروع (امور نا مهم و تشريفات)؛ پيش انداختن اراذل‏ (فرومايگان)؛ و كنار زدن افاضل‏ (پرمايگان و آگاهان).          پس مدل سقوط حکومت ها، با چهار شاخص فوق تبیین می شود؛ که در ادامه مختصراً اشاره شده است.[10] ضایع کردن اصولهر مجموعه ای بر اساس اصول و مبانی خودش تعریف و شکل گرفته و بر اساس همان اصول به پیش می رود. فرهنگ سازمانی آن هم بر همین مبنا شکل می گیرد. حال اگر آن مجموعه اصول اساسی خودش را زیر پا بگذارد، یکی از عوامل سقوط خود را فراهم کرده است!   چسبیدن به فروعاولویت بندی یکی از اصول عقلی و دینی ماست. لذا حضرت علی (ع) می فرمایند: «من اشتغل بغير المهمّ‏، ضيّع الأهمّ‏.»[11] یعنی:آنكه به چيزى غير مهم خود را مشغول دارد، مهمتر را از دست مى‏دهد. لذا باید مراقبت نماییم فروع و مسائل کم اولویت، ما را از اصول و مسائل اولویت دار باز ندارد؛ که آنگاه به سمت سقوط پیش رفته ایم. پيش انداختن اراذلوقتی حق حاکم نباشد، و بجای آن قبیله گرایی، باندبازی، جناحگرایی و رفیق بازی حاکم شود؛ آن وقت دیگر شایسته سالاری جوکی بس بی مزه خواهد بود! آن هنگام بدلیل حذف شایستگان به دلایل قبیله ای، اطرافت خالی شده و مجبوری از افراد فرو مایه استفاده کنی؛ آن وقت است که یکی دیگر از عوامل سقوط را فراهم نموده ایم. كنار زدن افاضلاين است كه مناصب و خدمات بزرگ بمردم دنىّ پست مرتبه داده شود و خدمات خرد به مردم بلند مرتبه كه ايشان بايد كه تابع آن اراذل گردند.[12] آن وقت طبیعتا باید منتظر سقوط دولت ها بود. در بیان معنی موارد سوم و چهارم چنین می توان گفت که؛ «يعني عدم رعايت شايسته سالاري؛ يعني کساني که صاحب صلاحيت و توانمندي هستند، کنار گذاشته شوند و به انزوا کشانده شوند و آن وقت افراد بي صلاحيت يا کم صلاحيت مناصب و مسئوليت ها را در دست بگيرند و به جاي آنکه معيار و ميزان نصب و عزل ها – ايمان، تعهد، کارداني، تجربه و پاکي و وارسته بودن باشد؛ خداي ناکرده رفاقت ها- باندبازي ها و خط بازي ها معيار و ملاک قرار بگيرد.»[13] *      *      * حال سوالی مطرح است که آیا بر اساس این مدل عقلی و نقلی که امیرالمومنین علی (ع) به ما هدیه داده اند؛ ما به سمت سقوط به پیش نمی رویم؟! و نهادهای مختلف درون نظام {کاری به دشمنان نداریم که آنها وظیفه ذاتی شان دشمنی، مکر و حیله برای براندازی است}  چه نقشی در سقوط نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران بر عهده دارند؟!          در این مقاله می خواهیم به نوع تعامل شورای محترم نگهبان با دو مولفه «تَقديمِ الاَراذِلِ وَ تَاخيرِ الاَفاضِلِ» بپردازیم و بررسی کنیم شورای نگهبان چه نقشی در پيش انداختن اراذل و كنار زدن افاضل می تواند داشته باشد و یا دارد؟ *      *      * تمرکزگرایی در اداره کشور مدل تصمیم گیری در کشور ما، از اصل تمرکزگرایی در تصمیم گیری و اداره کشور پیروی می نماید، که مأخوذ از اقتصاد متکی به نفت و رابطه اش با قدرت سیاسی در کشور دارد؛ که متأسفانه بعد از انقلاب اسلامی هم تغییری نکرده است. لذا به نظر می رسد مدل حکومت داری ما از نوع متمرکز پیروی می نماید. دراین نظام متمرکز است که نقش نهادهای اصلی نظام مانند قوای مجریه، مقننه و قضاییه هویت یافته و کارکردشان معنا می یابد؛ که در نگاه سیستمی به این مجموعه، قوه مقننه مسئول طرح ریزی و برنامه ریزی و ریل گذاری همه امورات کشور در چارچوب چشم اندازهای تعریف شده برای نظام است. پس از آن قوه مجریه، اجرا کننده طرح ها و برنامه های مصوب مجلس برای دست یابی به اهداف تعیین شده هست؛ و نهایتاً قوه قضاییه با ایجاد محیطی امن و سالم مسئولیت نظارت و داوری را بر عهده دارد. وظیفه و اختیارات شورای نگهبان حال بر اساس قانون اساسی شورای محترم نگهبان مسئولیت تأیید صلاحیت ارکان دو قوه مقننه (نمایندگان محترم مجلس) و مجریه (ریاست محترم جمهور) را بر عهده دارد. یعنی مراقبت کند از اینکه مبادا « َتقديمِ الاَراذِلِ وَ تَاخيرِ الاَفاضِلِ» رخ دهد. ابزارهای بسیار قوی و مترقی نیز در اختیار این شورا قرار داده شده است. یکی از این ابزارها در اصل 99 قانون اساسی تعیین گردیده است. مطابق اصل 99 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، «شوراي نگهبان نظارت بر انتخابات مجلس خبرگان رهبري, رياست جمهوري, مجلس شوراي اسلامي و مراجعه به آرا عمومي و همه پرسي را بر عهده دارد.» و بر اساس اصل 98 قانون اساسی «تفسير قانون اساسي به عهده شوراي نگهبان است كه با تصويب سه چهارم آنان انجام مي شود.» ولذا شورای نگهبان درتفسیر نظارت، آن را نظارت استصوابی تعیین نموده است.[14]  بنابراین شورای نگهبان مسئولیت «تأييد و ردّ صلاحيت‌ كانديداها» را در دو قوه مهم مقننه و مجریه بر عهده دارد؛ و قانونگذار ابزارهای بسیار کارآمدی در اختیار او قرار داده است. تأکید مقام معظم رهبری (مدظله العالی) بر اهمیت اثبات صلاحیت ها در ديدار اعضاي شوراي نگهبان و رؤساي دفاتر نظارتي قابل تأمل است: «اثبات صلاحيت، امضاي صلاحيت يا رد صلاحيت ، يك وظيفه است . اگر اين را از مجموعه فعاليت هاي نظام برداريم چيزي براي نظام باقي نمي ماند.»[15] حالا بررسی کنیم آیا این شورا توانسته است با استفاده از این ابزارهای قدرتمند به وظایف خود در حوزه نفیِ «تَقديمِ الاَراذِلِ وَ تَاخيرِ الاَفاضِلِ» عمل نماید؟   شاخص های تأیید صلاحیت در انتخابات قوه مقننه  خداوند می فرماید: «وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ‏ الْمُسْتَقیمِ»[16] یعنی: «و با ترازوى صحیح وزن كنید»؛ لذا باید دارای شاخص های محکم و صحیح باشیم. اما قسطاس مستقیم برای انتخاب نماینده مجلس چیست؟   این که چه شاخص هایی برای تأیید صلاحیت و یا عدم تأیید صلاحیت نمایندگان مجلس شورای اسلامی وجود دارد، موضوع کلیدیِ این بحث است، البته بعد از آن به روش اجرا و عوامل اجرایی و ... هم مربوط خواهد شد؛ ولی بحث اصلی ما در اینجا همان معیارها و شاخص هاست. بر اساس اعلام شورای محترم نگهبان شاخص تأیید صلاحیت ها «قانون» است.[17] فلذا به سراغ قانون می رویم. ما دارای 4 قانون انتخابات در کشور به شرح زیر هستیم.   قانون انتخابات مجلس خبرگان رهبري  قانون انتخابات رياست جمهوري اسلامي  قانون انتخابات مجلس شوراي اسلامي  قانون تشكيلات، وظايف و انتخابات شوراهاي اسلامي كشور  پس ابتدا به سراغ قانون انتخابات مجلس شوراي اسلامي می رویم. در فصل سوم این قانون سه دسته شاخص ارائه شده است.   شاخص های موقع ثبت نام (ماده 28) شاخص مقامات و مشاغل محروم از انتخاب (ماده 29) شاخصهای سلبی (ماده 30)  شاخص های اثباتی نمایندگی مجلس بر اساس مواد فوق از قانون مذکور، نمایندگان باید دارای 6 شرط اثباتی باشند:   1 - اعتقاد و التزام عملي به اسلام و نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران. 2 - تابعيت كشور جمهوري اسلامي ايران. 3 - ابراز وفاداري به قانون اساسي و اصل مترقي ولايت مطلقه فقيه. 4 – داشتن حداقل مدرك كارشناسي ارشد و يا معادل آن. 6 - سلامت جسمي در حد برخورداري از نعمت بينائي، شنوائي و گويائي. 7 - حداقل سن سي سال تمام و حداكثر هفتاد و پنج سال تمام.   شاخص های سلبی نمایندگی مجلس   بر اساس مواد فوق از قانون مذکور، نمایندگان نباید دارای 3 شرط زیر باشند:   نمایندگان نباید در مناصب خاصی مشغول به کار باشند. (ماده 29) نمایندگان نباید طاغوتی، ملاک بزرگ، وابسته به رژیم منحوس پهلوی، مرتد، فاسد، فاسق، قاچاقچی و معتاد، محجور، ساواکی، خیانتکار، كلاهبردار، اختلاس کننده و ... باشد. (ماده 30) نمایندگان نباید دارای سوء شهرت در حوزه انتخابيه باشند. (ماده 28)  تحلیل شاخص ها  اگر فرض کنیم که شورای محترم نگهبان به همه وظایف خود به طور کامل و صحیح عمل نماید، در نتیجه ما در مجلس دارای افراد «خوبی» خواهیم بود که ضدانقلاب و دزد و اختلاس کننده و ... نیستند؛ و به اسلام و انقلاب و کشور علاقمندند، و سلامت جسمی و مدرک کارشناسی ارشد هم دارند! اما آیا این افراد نمایندگانی صالح، توانمند، قادر، عالم و مجرب برای ایفاء نقش نمایندگی مردم و راهبری کشور به سمت و سوی اهداف کلان و والای ترسیم شده در نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران هستند؟ آیا صرف آدم بد نبودن و آدم خوب بودن برای به‌پیش بردن نظامِ در حال جنگ با استکبار کافی است؟آیا اینان برای اصلاح نظام آفت‌زده به فساد کارآمدند؟ آیا چنین کسانی برای طراحی نظام الگو برای بیداری اسلامی در جهان موفق خواهند بود؟ و ... (برای مطالعه ابعاد بیشتر این موضوع می توانید به مقاله «ما به افراد عاقل ، متدین، انقلابی و ولایی در مجلس نیاز نداریم» مراجعه نمایید)[18] بسیار روشن و بدیهی است که «نه». زیرا هدایت و راهبری جمهوری اسلامی ایران و بلکه انقلاب اسلامی در مسیر علمی و هوشمندانه مورد نظر، و ریل گذاری و هدایت سازمان های موجود در کشور و ایجاد هم افزایی بین آنها در شرایط کنونی، نیازمند شاخص هایی بسیار فراتر از این موارد خواهد بود.   امروز نماینده مجلس باید نظام ساز باشد. امروز نماینده مجلس باید برنامه‌ریز باشد. امروز نماینده مجلس باید قدرت نظارت داشته باشد. امروز نماینده مجلس باید توان ارزیابی سیستم داشته باشد. امروز نماینده مجلس باید فراتر از قوم و قبیله اش را در نظر بگیرد. امروز نماینده مجلس باید نگاه ملی داشته باشد نه نگاه جغرافیایی محدود. و بسیاری شاخص های از این دست.متأسفانه باید گفت که مجلسِ امروز ما در شأن جمهوری اسلامی ایران و افق‌های ترسیم‌شده توسط قانون اساسی و نیز مقام معظم رهبری (مدظله‌العالی) نیست. چون نه‌تنها حداکثرها را ندارد، بلکه گاه در حداقل‌ها هم دچار مشکل است.   وظیفه شورای نگهبان  لازم است متذکر شوم که در موضوع انتخابات، نهادها و دستگاه های مختلفی مانند وزارت کشور، فرمانداریها، وزارت اطلاعات و ... ایفاء نقش می نمایند؛ اما متولی محوری در موضوع بحث ما - که همان شاخص های تأیید صلاحیت ،گزینش و انتخاب است - شورای محترم نگهبان است. اما ممکن است عزیزان ما در شورای نگهبان بگویند که قانون اشکال دارد و ما مجری قانون هستیم؛ که پاسخ این خواهد بود که قانون اساسی کشور و نیز تفسیر انجام شده توسط خودِ شورا «نظارت و تأييد صلاحيت‌ كانديداها» را بر عهده شورا نهاده است. و اینک شورای محترم نگهبان با استناد به بند 10 سیاست های کلی انتخابات می توانند در این موضوع پیشنهادات کارآمد و عالمانه ای ارائه نمایند. البته توصیه اکید این است که از تعجیل و تدوین قانونی ناپخته احتراز گردد و از این فرصت برای تدوین قانونی متقن و مستحکم استفاده نمایند. این بند چنین سیاست هایی را ترسیم نموده است.  ۱۰ـ ارتقاء شایسته‌گزینی -همراه با زمینه‌سازی مناسب- در انتخاب داوطلبان تراز شایسته جمهوری اسلامی ایران و دارای ویژگی‌هایی متناسب با جایگاه مربوط از طریق: ۱ـ۱۰ـ تعیین دقیق معیارها و شاخص‌ها و شرایط عمومی و اختصاصی داوطلبان در چارچوب قانون اساسی با تأکید بر کارآمدی علمی، جسمی و شایستگی متناسب با مسؤولیت‌های مربوط و تعهد به اسلام، انقلاب و نظام اسلامی و قانون اساسی به‌ویژه التزام به ولایت فقیه و سلامت اخلاقی - اقتصادی. ۲ـ۱۰ـ شناسایی اولیه توانایی و شایستگی داوطلبان در مرحله ثبت‌نام به شیوه‌های مناسب قانونی و متناسب با هر انتخابات. ۳ـ۱۰ـ بررسی دقیق و احراز شرایط لازم برای صلاحیت نامزدها با پیش‌بینی زمان کافی در چارچوب قانون هر انتخابات از طریق استعلام از مراجع ذی‌صلاح و پاسخگویی مسؤولانه و به‌موقع آنها. ۵ـ۱۰ـ تعریف و اعلام معیارها و شرایط لازم برای تشخیص رجل سیاسی، مذهبی و مدیر و مدبر بودن نامزدهای ریاست جمهوری توسط شورای نگهبان.   پس به درستی می توان گفت که اصلی ترین نهاد پاسخگو در این مورد شورای محترم نگهبان است. اگر قوانین دارای نقص و عیب هستند، باید شورا آسیب شناسی و تحلیل نموده و سپس راهکار پیشنهاد دهد؛ و با اصلاح قوانین این وضعیت نابه هنجار را مرتفع نماید. چنانچه در طول سنوات گذشته چندین بار در موارد دیگر این اتفاق افتاده است. جمع بندی به نظر می رسد کشور نیازمند بازمهندسیِ نظام انتخاباتی در چهار محور انتخابات ریاست جمهوری، خبرگان رهبری، مجلس شورای اسلامی و شوراهای اسلامی شهر و روستا هست، زیرا فاقد جامعیت و مانعیت لازم است. و ما اگر نتوانیم کار را به کاردان بسپاریم، (إِنَّ اللَّهَ يَأمُرُكُم أَن تُؤَدُّوا الأَماناتِ إِلى أَهلِها) [19] و با انتخاب اشخاصی صالح {با همه ویژگی های اثباتی و سلبی شان} در جایگاه های کلیدی کشور، باعث   کارآمدی نظام شویم، فساد را ریشه کن کنیم، مردم را امیدوار کنیم، دشمنان را ناامید کنیم؛  به ناحق مهر ثبت ناکارآمدی نظام اسلامی را بر پیشانی این انقلاب زده ایم؛ و نه تنها باعث ضربه به کشور و نظام، که ضربه به مکتب اسلام شده ایم. همانی که امام خمینی (ره) فرمودند: «این موجب این می‌شود که مکتب ما در دنیا منعکس بشود [که‌] مکتب درستی نبوده؛ شکست در مکتب واقع بشود. آن شکستی که جبران نپذیرد، این شکست است» و محور اصلی اصلاح این مهم شورای محترم نگهبان است که به حق مورد تایید امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری (مدظله العالی) بوده و هستند؛ و بنا بر قول امام (ره) این شورا "حافظ احکام مقدس اسلام و قانون اساسی هستند" [20]، و "باید همیشه با بیداری و هوشیاری در خدمت به اسلام و مسلمین کوشا باشد." [21] در آخر ممکن است این سوال پیش آید که حالا چگونه می توان چنین نظامی را بازمهندسی نمود؟  جواب کوتاه است: آب کم جو، تشنگی آور بدست                      تا بجوشد آب از بالا و پست منبع [1] وصیتنامه سیاسی‌ ـ الهی امام خمینی (ره) [2] صحیفه امام خمینی، جلد10 [3] صحیفه امام خمینی، جلد 8 - ۳ تیر ۱۳۵۸ [4] کنزالعمال، ج ۱، ص ۱۷۰: «همیشه دین خدا به وجود مردان فاجر، تأیید می‌شود». [5] صحیفه امام خمینی، جلد 8 - ۳ تیر ۱۳۵۸ [6] صحیفه نور، جلد15، در دیدار با مسئولین بنیاد شهید [7] صحیفه نور، جلد15، در دیدار با مسئولین بنیاد شهید [8] الكافي، ج 2، ص 74، باب الطاعه و التقوي [9] «غرر الحكم»/ 357. [10] http://www.amaher.ir/points/چهار-عامل-سقوط-دولت-ها [11] «غرر الحكم»/ 283. [12] شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحكم و درر الكلم، ج‏6، ص: 451 [13] آیت الله هادی باریک بین – نماینده ولی فقیه در استان قزوین [14] شماره 1234 تاريخ 1/3/1370 هيأت‌ مركزي‌ نظارت‌ بر انتخابات - عطف‌ به‌ نامه‌ شماره‌ 33/3 مورخ‌ 22/2/1370: موضوع‌ در جلسه‌ 1/3/1370 مطرح‌ و نظر شورا بدين‌ شرح‌ اعلام‌ مي‌گردد: «نظارت‌ مذكور در اصل‌ 99 قانون‌ اساسي‌ استصوابي‌ است‌ و شامل‌ تمام‌ مراحل‌ اجرايي‌ انتخابات‌ از جمله‌ تأييد و ردّ صلاحيت‌ كانديداها مي‌شود.» دبير شوراي‌ نگهبان _ محمد محمدي‌ گيلاني   [15] بيانات ‌مقام‌ معظم ‌رهبري در ديدار اعضاي شوراي نگهبان و رؤساي دفاتر نظارتي - 20/4/1386 [16] قرآن کریم، سوره شعرا، 182 [17] سخنگوي هيئت مركزي نظارت بر انتخابات با تأكيد بر اينكه معيار شوراي نگهبان براي بررسي صلاحيت داوطلبان انتخابات قانون است. دكتر ره‌پيك در گفتگوي ويژه خبري، 1394/10/30 ، سایت رسمی شورای نگهبان، http://www.shora-gc.ir [18] ما به افراد عاقل ، متدین، انقلابی و ولایی در مجلس نیاز نداریم، http://www.amaher.ir [19] سوره مبارکه النساء، آیه ۵۸ [20] صحیفه امام ج19ص155 [21] صحیفه امام ج20ص 457