پایگاه خبری الف 14 بهمن 1395 ساعت 9:53 http://alef.ir/vdciqza5zt1a5w2.cbct.html?441561 -------------------------------------------------- عنوان : اهدای 38 عضو و بافت بدن مهندس جوان به بیماران -------------------------------------------------- متن : مهدی سرلک، برادر 36ساله سجاد که 10 سال از او بزرگ‌تر بوده است و قصور پزشکی را علت مرگ مغزی برادر خود می‌داند و شکایتی در‌این‌باره نیز در دادسرای جرائم پزشکی تهران و سازمان نظام پزشکی مطرح کرده‌اند، می‌گوید: «‌برادرم در ایام ولادت امام سجاد به دنیا آمد و روز خاک‌سپاری‌اش مصادف با یکی از روایات فوت امام سجاد بود و مراسم چهلم برادرم مصادف با روایت دیگری از فوت این امام بوده است» و این یک روایت جالب از ولادت و مرگ برادرش است. در ادامه مصاحبه شرق با برادر سجاد سرلک، مهندس 26ساله را می‌خوانید که اهل الیگودرز است و پس از جراحی در یکی از بیمارستان‌های تهران جان خود را از دست داد. ‌ برادرتان چطور دچار مرگ مغزی شد؟ سجاد 28 شهریور برای عمل جراحی دررفتگی کتف که یک عارضه قدیمی بود، در بیمارستان معیری تحت عمل جراحی پین‌گذاری قرار گرفت که جراحی نیز موفقیت‌آمیز بود؛ اما وقتی برادرم به اتاق ریکاوری منتقل شده بود، به علت قصور و سهل‌انگاری کادر درمانی و کمبود و نقصان دستگاه‌های آن بخش، دچار اختلال در اکسیژن‌رسانی شد. همین اتفاق باعث ایست تنفسی و درنهایت مرگ مغزی برادرم شد و پس از آن نیز به بیمارستان میلاد انتقال یافت. ‌ بعد از این اتفاق چه پیگیری‌هایی انجام شد و آيا الان پرونده قضائی جریان دارد؟ بعد از آنکه برادرم به خاطر قصور پزشکی جان خود را از دست داد، در رسانه‌های جمعی اعلام شد و نماینده محترم مردم شریف الیگودرز در مجلس هم پیگیر این پرونده شدند؛ از طرفی خود ما شکایت کرده‌ایم و پرونده‌ای در دادسرای جرائم پزشکی تهران و سازمان نظام پزشکی در‌این‌باره در حال رسیدگی است. ‌ الان پرونده قضائی در چه مرحله‌ای است؟ بعد از اهدای عضو، ما درخواست کالبدشکافی دادیم و در نظریه پزشکی قانونی اعلام شد برادرم سالم و بدون عارضه بوده؛ اما به‌دلیل ایست تنفسی متعاقب عمل جراحی، دچار مرگ مغزی شده است. در نظریه کمیسیون پزشکی نیز عوامل و کادر درمانی مقصر تشخیص داده شدند. ‌ چطور از موضوع مرگ مغزی مطلع شدید؟ سوم مهر بود که رسما موضوع مرگ مغزی را به ما اعلام کردند. قبل از اینکه کسی از ما بخواهد، خودمان پیش‌قدم اهدای عضو شدیم و 38 عضو و بافت برادرم را در دو مرحله اهدا کردیم. ‌ چرا تعداد اعضا و بافت‌های اهدایی آن‌قدر زیاد است؟ چون مادر ما در زمان رضایت شرط کرد حتی اگر از ناخن سجاد هم مي‌توان استفاده كرد،  باید برداشته شود؛ چون سجاد جوان بوده است. به‌همین‌دلیل اعضا و بافت‌ها در دو مرحله اهدا شد؛ مرحله اول اعضای حیاتی بود که در بیمارستان شریعتی و با بیشترین سرعت ممکن پس از رضایت برداشته ‌شد و مرحله دوم، بافت‌هایی مانند تاندون که بعد از 24 یا حتی 48 ساعت امكان برداشت داشتند، در پزشکی قانونی برداشته شدند که در مجموع شد 38 عضو و بافت. ‌ چطور شد تصمیم به اهدای عضو گرفتید؟ مادرم فرهنگی بازنشسته است که 21 سال مدیر مدرسه بوده و از خانواده‌ای روحانی است و پدر هم مدیر بازنشسته آب‌و‌فاضلاب و از خانواده‌ای بزرگ و اصیل، هر دو بینشي عمیق و خدامحور دارند؛ وقتی برادرم فوت کرد، خودشان در امر اهدای عضو پیش‌قدم شدند و ما اهدای عضو کردیم. چند خانواده دیگر هم بعد از ما این کار را کردند. این کار اول برای رضای خداوند انجام شد بعد برای پدر و مادرم تسلی‌بخش بود؛ وقتی دیدند اعضای بدن عزیز از‌دست‌رفته‌شان نجات‌بخش زندگی افراد دیگری است و جان آنها را نجات داده است. ‌ واکنش اطرافیان و افرادی که بعد از اهدای عضو شما را دیدند، چه بود؟ واکنش‌ها خیلی خوب بود. ‌فکر نمی‌کردیم بازخوردها آن‌قدر خوب باشد. ما اصالتا الیگودرزی هستیم و تشيیع جنازه باشکوهی برگزار شد و مظلومیت فوت برادرم و موضوع اهدای عضو، یک جذابیت همگانی داشت. به‌هرحال یک فرهنگ‌سازی خوب شد. پدر و جد مادری من، امام جماعت بوده و مردم برای آنها احترام قائل هستند و خاندان پدری هم از خانواده‌های بزرگ و مورد وثوق. این داشتن احترام بین مردم، میزان تأثیرگذاری این عمل خداپسندانه را بیشتر كرد؛ همان‌طور که گفتم، بعد از ما چند نفر ديگر هم که مرگ مغزی شده بودند، اهدای عضو کردند. از طرف دیگر ما از همه آشنایان خواستیم پارچه‌نویسی نکنند تا هم در و دیوار خانه همسایه‌ها سیاه و هم اسراف نشود. ‌ما خودمان یک پارچه نوشتیم و زدیم. ما سعی کردیم تا حد امکان فرهنگ‌سازی کنیم و هر تهدیدی را به فرصت تبدیل کنیم که در شهر نجیب و فرهنگ‌محوری مانند الیگودرز، خوب هم جواب داد. ‌ توصیه شما به افرادی که ممکن است به شرایط مشابه شما دچار شوند، چیست؟ توصیه‌ای نمی‌شود کرد؛ چون شرایط بسیار سختی است و تصمیم‌گیری بسیار مشكل است؛ ‌اما افراد قبل از مرگشان می‌توانند کارت اهدای عضو بگیرند تا به خانواده‌ خود اطلاع دهند مایل به اهدای عضو هستند.  البته داشتن کارت اهدای عضو هم به تنهایی به مفهوم اهدای عضو در صورت مرگ مغزی نیست، خانواده متوفی هم باید رضایت بدهند. در مجموع به فرهنگ‌سازی زیادی نیاز است. در هر دو ساعت یک نفر که به اهدای عضو نیاز دارد، فوت می‌شود و هر 10 دقیقه یک نفر به فهرست انتظار دریافت عضو اضافه می‌شود. این آمار بدی است. درحالی‌که درحال‌حاضر نزديك 27 هزار نفر در انتظار دریافت عضو براي بازگشت به زندگی سالم هستند، هر بیمار مرگ مغزی حداقل می‌تواند شش تا هشت عضو اصلی‌اش را برای نجات جان بیماران نیازمند اهدا كند. من فکر می‌کنم اهدای عضو برای نجات جان دیگران کمترین کاری است که پس از مرگ بعضی از عزیزانمان می‌توانیم انجام دهیم.