پایگاه خبری الف 11 شهريور 1395 ساعت 8:00 http://alef.ir/vdcgxu9w3ak97w4.rpra.html?387326 -------------------------------------------------- عنوان : روسیه، تقویت حضور نظامی در سوریه و جایگاه ایران سیّدمجتبی جلال‌زاده، مصطفی آذریان/ 11 شهریور 95 -------------------------------------------------- متن : «استفاده روسیه از پایگاه نوژه پایان یافت.» خبر توقف موقتی همکاری نظامی روسیه و ایران بر علیه داعش، به همان اندازه کوتاه بود که خبر شروع همکاری، مختصر و مفید منتشر شد. اما فارغ از اصل این دو رویداد، یعنی شروع استفاده نظامی روسیه و حضور جت‌های جنگنده و بمب افکن روس در پادگان نوژه همدان و زمانی که استفاده از این پایگاه متوقف شد، بایستی به پیامدهای این حضور نظامی و فراتر از آن به روابط راهبردی روسیه و ایران نگریست. چرایی این همکاری و کنکاش حقوقی آن که باید بر اساس اصول ۱۴۶ و ۱۷۶ قانون اساسی مورد بحث قرار گیرد، موضوع این یادداشت نمی‌باشد. بلکه کوشیده شده است تا فراتر رفته و با تکیه بر واقع‌بینی در سطح تحلیل میانی، به واکاوی منافع دوسویه این همکاری راهبردی در جنبه تحولات منطقه‌ای و جهانی بپردازیم. بر همین اساس با نگاهی تحلیلی در پی چرایی این همکاری و جذابیت‌های آن برای ایران و روسیه هستیم. روسیه و چرایی دخالت نظامی در سوریه بحران سوریه سال‌هاست که شروع شده است. از سال ۲۰۱۰ و همزمان با شروع بیداری اسلامی (بهار عربی) این کشور نیز صحنه ناآرامی‌هایی بود. اما جایگاه استراتژیک سوریه در منطقه خاورمیانه، موجب گردید تا تفاوت‌های فراوانی بین آنچه که در داخل این کشور می‌گذشت با آنچه که در بیرون و به عنوان تحولات کشورهای عربی درگیر خیزش‌های مردمی رخ می‌داد، شاهد باشیم. بر همین اساس، سیاست خارجی قدرت‌های بزرگ و قدرت‌های منطقه‌ای نیز در قبال این بحران همسو نبوده و رفتار آن‌ها با بحران سوریه دارای تعارض‌های بسیاری بوده است. در این بین، فدراسیون روسیه و جمهوری اسلامی ایران، دارای مواضع نزدیک به یکدیگر می‌باشند. نزدیک به این معنا که حل بحران سوریه را بر مبنای رهیافت سیاسی می‌دانند تا دخالت نظامی قدرت‌های بزرگ و هر دو دولت (مسکو و تهران) الزامی برای کنار رفتن بشار اسد از قدرت نمی‌دانند. اما با طولانی شدن و بالا گرفتن بحران در سوریه و به علاوه زاده شدن گروه تروریستی داعش، دوستان سوریه نیز مجبور به توسل به رهیافت نظامی برای مبارزه با تروریسم در منطقه شدند که ماحصل آن یک همکاری نظامی بین ایران و روسیه را پدید آورد. در ادامه، ابتدا به واکاوی انگیزه‌ها و منافع روسیه برای همکاری با ایران جهت حضور فعال در بحران سوریه می‌پردازیم. انگیزه ها و منافع روسیه همانطور که از نقشه جغرافیایی روسیه مشخص است، این کشور سرزمین وسیع و گسترده در دو قاره اروپا و آسیا می‌باشد. با این همه، روسیه به دریاهای آزاد جنوبی راه ندارد و در واقع، در زندان استراتژیک به‌سر می‌برد. این ویژگی به گفته «سر پرسی سایکس»، باعث شده است که روسیه همواره در هوای رسیدن به آب‌های آزاد جنوبی به سر برد. حال موقعیت پیش آمده، سبب شده است تا با اطمینان خاطر بیشتری ایران را پلی بداند برای رسیدن به آب‌های آزاد و خلیج فارس. اما جدای از بحث دکترین نظامی روسیه که به آن اشاراتی خواهیم داشت، این پرسش مطرح است که روسیه، چه اهدافی را برای حضور نظامی خود مشخصاً در سوریه، دنبال می‌کند و با چه انگیزه‌هایی وارد این کارزار شده است؟ در پاسخ به موارد ۴ گانه ذیل اشاره می‌کنیم: ۱. سرکوب گروه‌های تروریستی داعش و جبهه فتح الشام همواره سیاست‌مداران و نظامیان روس، دلیل خود را برای حضور نظامی در خاک سوریه، مبارزه با تروریسم بیان کرده‌اند. بر همین اساس نگرانی‌های روسیه برای مبارزه با تروریسم دغدغه‌ای داخلی نیز دارد و بیشتر به دلیل امنیت ملّی روسیه است تا امنیت و صلح بین‌الملل. هدف روسیه از سرکوب گروه‌های تروریستی جلوگیری از نفوذ آنان به سمت آسیای غربی و ایجاد امنیت نسبی در غرب مرزهای روسیه است. از دیگر انگیزه‌هایی که تحت الشعاع امنیت داخلی روسیه قرار گرفته است، موضوع جمهوری خودمختار چچن در داخل خاک روسیه است. در گذشته نیز این منطقه شاهد حضور گروه‌های تندرویی بوده است که به درگیری‌های وسیع با دولت مرکزی روسیه پرداخته‌اند. حال این منطقه با توجه به رشد اسلام‌گرایی افراطی، می‌تواند گزینه و کاندیدای مطلوبی برای پیوستن به داعش و حضور این گروه تروریستی در خاک روسیه باشد. همچنین در سال‌های ۱۹۹۰ تا۲۰۰۰ هزاران ازدواج سوری - روسی صورت گرفته است که از این ازدواج‌ها، هزاران فرزند روس زبان متولد شده است که در بیشتر عملیات‌های داعش نیز شرکت دارند و اینکه بخش قابل توجهی از تروریست‌هایی که از بیرون مرزهای سوریه در سوریه حضور دارند، دارای اصالت روسی بوده و یا ازجمهوری‌های خود مختار روسیه (چچن و قفقاز) به سوریه آمده‌اند و بازگشت آنان به سوی روسیه دارای مخاطراتی است. ۲. آزمایش سلاح‌های جدید و برآورد قدرت مانور نظامی روسیه در سند دکترین سال ۲۰۱۴ آمده است که در صورت تهدید سلاح‌‌های متعارف علیه موجودیت کشور روسیه، استفاده از سلاح‌های اتمی مجاز است. همچنین اولین بار روسیه در دکترین جدید گفته است که مسکو می‌تواند از «تسلیحات دقیق» به عنوان بخشی از تدابیر بازدارنده استراتژیک استفاده کند. چارچوب اصلی این سند تغییری اساسی نسبت به سند سال ۲۰۱۰ ندارد، ولی بندهای جدیدی در زمینه تأمین منافع روسیه در قطب شمال، روابط متحدانه با دو جمهوری آبخازیا و اوستیای جنوبی و همچنین خطر شرکت‌‌های نظامی خصوصی خارجی به آن اضافه شده است. بر همین اساس و در راستای گسترش حوزه نفوذ و قدرت روسیه در عرصه بین‌الملل، این کشور اقدام به به‌کارگیری قدرت نظامی در بحران سوریه شده است. بر همین اساس موقعیتی پیش آمده است تا روس‌ها بتوانند هم سلاح‌های جدید خود را در یک کارزار واقعی آزمایش کرده و هم بتوانند توانمندی نظامی را خود را به جهان نشان دهند. روس‌ها در پی باز گرداندن اعتبار از دست رفته خود هستند و با این کار تأکید دارند که همچنان می‌توانند تنها نیروی نظامی باشند که می‌توانند در برابر آمریکا ایستادگی نمایند که این طرز تفکر خود ناشی از چارچوب‌های پارادایمی به‌جا مانده از دوران جنگ سرد است. ۳. کاهش انزوای بین‌المللی روسیه در واقع، با به‌هم خوردن برتری روسیه نسبت به اروپا (با فروپاشی شوروی در ۱۹۹۱)، وضعیت تعادل سال‌‌های ۱۹۹۱ تا ۲۰۰۰ نیز کم کم دارد به هم می‌خورد و معلوم نیست این روند در کجا متوقف شود و از دیگر سو آمریکایی‌ها همواره بر هژمونی خود در تبلیغات سیاسی تأکید دارند. واقعیت امر نشان‌گر آن است که روسیه از اعتبار کم‌تری نسبت به گذشته در عرصه بین‌الملل برخوردار است. شاید بتوان عمده دلیل ضمیمه کردند کریمه اوکراین را به خاک خودش، جلوه‌گری قدرت و نفوذ روسیه در دنیا دانست که البته با توجه به دگرگونی‌های هندسه قدرت در عرصه بین‌الملل موجب واکنش تند جهانی به این موضوع گردید و با وضع تحریم‌های اتحادیه اروپا علیه روسیه، اوضاع از قبل هم برای روسیه سخت‌تر شد. بر همین اساس، بحران سوریه، فرصتی پدید آورده است تا اعتبار گذشته روسیه بازگردانده شود اما این بار از مجرایی تقریباً پذیرفته شده برای جهان و کم هزینه‌تر برای روس‌ها. بر همین اساس است که دیمیتری مدودیف در ابتدای حضور نظامی روسیه در سوریه اعلام کرد: «دوران انزوای فدراسیون روسیه به اتمام رسیده است و ما باید صلح را در منطقه برقرار کنیم.» ۴. جذابیت‌های ژئوپولیتیکی سوریه بندر «طرطوس» واقع در استان طرطوس از دوره اتحاد جماهیر شوروی برای روس‌ها نقش استراتژیک داشته است. نیروی دریایی روسیه در شهر بندری طرطوس در شرق دریای مدیترانه پایگاهی دریایی را تا سال ۲۰۴۲ در اجاره دارد و اگر این پایگاه را از دست بدهد، دریای مدیترانه به یک دریاچه‌ تحت کنترل پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) تبدیل می‌شود. از این رو شهر بندری طرطوس در روابط روسیه و سوریه دارای اهمیتی استراتژیک است. در واقع روسیه به دلیل ضعف ژئوپلیتیکی در دسترسی به نیم‌کره جنوبی و ورود به آب‌های گرم همواره تکیه بر پایگاه دریایی سواستوپول واقع در کریمه جهت جبران این ضعف داشت. روسیه بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی تسلط خود را از دو تنگه استراتژیک بسفر و داردانل از دست داد و عملاً پایگاه دریایی سواستوپل در مواقع بحرانی مثل سابق نمی‌توانست پوشش عملیاتی داشته باشد از این رو آخرین پایگاه دریایی روسیه که دسترسی رو برای ورود به آب‌های آزاد میسر می‌کند پایگاه دریایی طرطوس می‌باشد و هرگونه سهل‌انگاری روس‌ها در سوریه، این شاهراه را به روی آنان مسدود خواهد نمود. اما از دیگر موارد می‌توان به حفظ بشار اسد به عنوان متحد قابل اعتماد، حفظ یکپارچگی سیاسی سوریه و عدم تجزیه این کشور، برون رفت از سایه بحرانی که در کریمه برای روسیه درست شده است، کنترل و مدیریت امنیت نسبی منطقه، ایفای نقش پررنگ و سنگین‌تری در تناسب با دیگر بازیگران فرامنطقه ای (اروپا و آمریکا) نام برد. چالش‌ها و فرصت‌های همکاری ایران و روسیه نیروی هوایی روسیه امکان یافت تا از پایگاه هوایی همدان در غرب ایران، ضرباتی را به اهداف تروریست‌ها در سوریه وارد نماید. روسیه توانسته است با این کار ۶۰% از مسافتی که توسط جنگنده‌هایش طی می‌شد را کم کند و این به معنای توان حمل بمب بیشتر که خود توان تخریب و رسیدن به اهداف را بیشتر می‌کند و از دیگر سو، مصرف کمتر سوخت را در پی دارد. با گسترش همکاری ایران و روسیه در زمین بازی بحران سوریه، نشانه‌هایی مبنی بر از بین رفتن نسبی بی‌اعتمادی بین دو کشور را آشکار می‌سازد. این مهم را شاید بتوان در پی تغییر در سیاست خارجی دولت یازدهم یافت. پس از سرنگونی جنگنده روس توسط ترکیه در مرز ترکیه و سوریه، روس‌ها اقدام به تغییر مسیر دادند. اما چرا روسیه دست به چنین انتخابی زده است و مشخصاً ایران دارای چه ویژگی‌هایی است که موجب شده است، روسیه از پایگاه نوژه، استفاده کند. می‌توان دلایلی نظیر: همسو بودن مواضع تهران و مسکو در قبال دمشق، ثبات سیاسی و امنیت داخلی ایران نسبت به کشورهای همسایه، کوتاه‌تر شدن مسیر پروازی هواپیماهای روسی از ۲۰۰۰ کیلومتر به حدود ۹۰۰ کیلومتر و عواملی از این دست را نام برد. در اینجا قصد نداریم به تفضیل به این موارد بپردازیم در واقع می‌خواهیم چالش‌ها و فرصت‌های پیش روی ایران از این همکاری نظامی با روسیه را مورد بحث قرار دهیم. ۱. افزایش پرستیژ برای ایران. به این معنا که ایران به عنوان بازیگری الف: مؤثر و ب: قابل اعتماد برای قدرت‌های بزرگ؛ تبدیل شده است. بر این اساس، جمهوری اسلامی ایران به عنوان یکی از دولت‌هایی که علیه داعش در حال مبارزه است، پذیرفته شده و همزمان به عنوان یک قدرت منطقه‌ای به آن نگاه می‌شود. همچنین توازن قدرت بین ایران و رقیب‌های منطقه‌ای خود را به نفع ایران افزایش می‌دهد. ۲. تحکیم روابط راهبردی میان ایران و روسیه. بر این اساس، می‌توان روابط روسیه و ایران را دارای عمق راهبردی دانست. روابطی که در آینده و در پی تنش احتمالی غرب با ایران، ایران را دلگرم به حمایت روسیه از خود می‌نمایند. ۳. همکاری نظامی در خاک سوریه. ایران می‌تواند امیدوار باشد که در هماهنگی بیشتری بین خود و روسیه در عرصه عملیاتی سوریه، وارد کنش شود. به این معنا که روس‌ها می‌توانند پشتیبان خوبی برای نیروهای مستشاری ایران باشند و همگرایی بیشتری بین این دو نیروی فعال در خاک سوریه علیه تروریست‌ها، پدید آید. اما در کنار آنچه که در بالا به عنوان فرصت‌ها ذکر شد، چالش‌هایی را نیز برای آن در نظر گرفت: ۱. همکاری محدود. همگرایی بین ایران و روسیه نمی‌تواند، رشد چندانی داشته باشد. چرا که علی‌رغم آنکه این دو کشور در سوریه دارای منافع مشترک هستند اما در مناطقی دیگر نظیر آسیاسی مرکزی و قفقاز دارای رقابت می‌باشند و از دیگر سو، رقابتی بر سر انرژی دارند. ۲. عدم همراهی افکار عمومی داخلی. ایرانی‌ها حافظه تاریخی مثبتی نسبت به روسیه ندارند. چنانچه در گذشته بخش‌هایی از خاک ایران توسط روسیه تصرف و یا به خاک آن کشور، ضمیمه شده است و یا ماجرای به توپ بستن مجلس شورای ملّی، خاطرات نه چندان خوشی را از روسیه در ذهن ملّت ایران به‌ جای گذاشته است. ۳. رقبای منطقه‌ای. روابط راهبردی ایران و روسیه نمی‌تواند درازمدت باشد؛ چرا که رقیبان منطقه‌ای مانند ترکیه حضور دارند که برای روس‌ها از بسیاری جهات، جذاب‌تر از ایران به شمار می‌آید. ۴. اما شاید مهم‌ترین چالش، عدم اطمینان به رفتار روسیه باشد. روس‌ها همواره با کارت ایران برای گرفتن امتیاز بیشتر از آمریکا و متحدانش، بازی کرده‌اند. اگرچه در بخشی موارد همراهی و پشتیبانی‌هایی انجام داده‌اند، اما نهایتاً ایران را وجه المصالحه خود با غرب قرار داده‌اند. نمونه معاصر این رفتار را در جریان ارجاع پرنده هسته‌ای ایران به شورای امنیت و یا تصویب قطعنامه‌های فصل هفتمی این شورا می‌توان شاهد بود. نتیجه اگرچه بحث بر سر نفس حضور نیروی نظامی در خاک ایران جای بسی سوالات حقوقی را باز گذاشته است، اما از منظر سیاست بین‌الملل می‌توان این حضور را برای روسیه، باز کردن گره استراژیک خود که ناشی از موقعیت ژئوپولتیکی این کشور است دانست و از طرف دیگر، فرصتی برای ایران پدید آمده است تا به عنوان بازیگری تأثیرگذار در منطقه خود را به اثبات برساند. اگرچه این پیوند راهبردی در کوتاه مدت ممکن است گسترش یابد اما نمی‌تواند پایدار بماند و در کوتاه مدت ایران می‌تواند، بهره‌برداری معقولی از آن داشته باشد.■