پایگاه خبری الف 22 خرداد 1392 ساعت 14:50 http://alef.ir/vdcfe1dytw6dcca.igiw.html?189875 -------------------------------------------------- رییس جمهور سایه؛ (بخش اول) عنوان : نقد عملکرد سعید جلیلی در سیاست خارجی دکتر فروز رجایی فر، 22 خرداد 92 -------------------------------------------------- متن : دکتر فروز رجایی فر طی چهار مقاله به نقد عملکرد دکتر سعید جلیلی در مقام دبیر شورای عالی امنیت ملی و نامزد یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری پرداخته است. مطالبی که در بخش اول آن، مباحثی در توضیح علت و انگیزه نقد عملکرد دکتر جلیلی در شورای عالی امنیت ملی آورده شد که مطالعه آن بخش می تواند به درک صحیح از اهداف این مقاله مدد رساند. همچنین مواضع و عملکرد شورا در خصوص سیاست خارجی با محوریت، مواجهه با آمریکا، بیداری اسلامی با مطالعه موارد مصر، سوریه، ترکیه، فلسطین، بحرین و آذربایجان بررسی شد. در بخش دوم عملکرد دبیر شورا در مذاکرات هسته ای با تاکید بر بیانیه تهران و تأثیر تحریم ها بر اقتصاد کشور مورد نقد و مطالعه قرار گرفت. در بخش سوم در ادامه مبحث اقتصادی قبلی، به محور مهم دیگری از وظایف دبیر شورا، یعنی لزوم مدیریت بحران ها و دفع تهدیدات علیه اقتصاد ملی و تأثیر بحران های اقتصادی بر ترکیب طبقاتی جامعه پرداخته شد. در بخش پایانی با تأملی بر عملکرد شورا در حوزه مسائل فرهنگی، نگاهی به بعضی از اطرافیان آقای جلیلی داشته و در نهایت با جمع بندی اطلاعات و استدلال های مطرح شده در چهار بخش، نتیجه گیری می شود. با هم بخش اول این مقاله پژوهشی ارزشمند را می خوانیم: بخش اول: سبب نگارش مقاله، نقد سیاست خارجی باقری، رییس ستاد انتخاباتی سعید جلیلی: «دبیر شورا رئیس جمهور سایه است و امور اصلی کشور توسط وی مدیریت می‌شود.» دکتر جلیلی باید نسبت به وضعیت امروز کشور پاسخگو باشد در دوران هشت ساله ریاست جمهوری احمدی نژاد، اگرچه با سودجویی وی از زبان و ادبیات انقلاب، بعضی عناصر گفتمان انقلاب اسلامی ترمیم و احیا شد؛ لکن در حوزه های متعدد، آسیب های مختلفی بر نظام تحمیل گردید. متأسفانه علیرغم آشکار شدن انحراف رییس جمهور از معیارهای گفتمانی انقلاب اسلامی از همان دور نخست ریاست، به جهت ساده اندیشی و یا تعمد جمع غالبی از نخبگان، فرصت طلایی نظام برای نقد عملکرد احمدی نژاد از دست رفت. حتی پس از غیر قابل انکار شدن انحراف وی از مسیر مورد انتظار ولایت و مردم، باز هم حامیان احمدی نژاد با نوعی ساده سازی صورت مساله، نمایش جداسازی او از جریان انحرافی را به صحنه آوردند و پس از شکست این پروژه بود که رویکرد حذف احمدی نژاد را در پیش گرفتند. برای مثال، در این زمان برای نخستین بار پس از نزدیک به هشت سال بود که منتقدین فعلی یا همان حامیان قبلی، متوجه تمایل علنی رییس جمهور برای مذاکره با آمریکا شدند و از تریبون های مختلف نظام آن را محکوم کردند! در حالی که وی پس از انتخابات ۸۴ به طور مکرر، با اعلام تمایل خود برای مذاکره با آمریکا قبح را شکسته و به اقرار علنی خودش ـ در آخرین سفر به خوزستان اردیبهشت ۱۳۹۲ـ حتی بالاخره با مقامات عالیرتبه آمریکا دیدار و گفتگو کرده بود! آسیب فرو کاستن مشکلات دوره احمدی نژاد به جادوگری و مرتاض گرایی و مرید و مراد بازی در فرقه انحرافی این بود که هیچگاه به صورت اصولی و مبنایی و بر اساس معیارها عملکرد رییس جمهور و همکاران او در حوزه مسؤولیت اجرایی در بوته نقد قرار نگرفت. اکنون یکی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری این دوره، چهره ای است که در شش سال مهم و سرنوشت ساز، سابقه همکاری مستقیم و بسیار نزدیک با احمدی نژاد را داشته و در بالاترین منصبی که مسؤولیت رصد بحران ها و دفع تهدیدها علیه امنیت ملی کشور را دارد، بعنوان دبیر شورای امنیت ملی در دولت های نهم و دهم، سمت کلیدی داشته است. از این رو به نظر می رسد مرور مختصری بر کارکرد این دولت  با تاکید بر سهم و میزان مشارکت شخص دبیر شورا در وضعیت کنونی کشور ضروری باشد. مسلماً نقدهایی که در این نوشتار بر آقای جلیلی وارد می شود، به معنای تایید کاندیدای دیگری نیست؛ اما حساسیت بر این کاندیدا به این علت است که او به سبب مسؤولیت در بالاترین مقام رفع و دفع تهدیدات از نظام جمهوری اسلامی و در نزدیکی تام و تمام با احمدی نژاد و تیم اجرایی او، در عملکرد مثبت و منفی دولت، خصوصاً در عرصه اقتصاد، سیاست خارجی، فرهنگی و اجتماعی و به طور خاص مذاکرات هسته ای ـ به اقرار حامیانش ـ  سهمی مؤثر داشته است. از آن جا که جو عمومی کشور از برآیند کامیابی و ناکامی دولت فعلی تلقی مثبتی ندارد، به ناچار آقای جلیلی هم باید در موضع پاسخگویی نسبت به سوءعملکرد و اشتباهات دولت فعلی قرار بگیرد. امروز به نظر می رسد موج اقبال بسیاری از جوانان انقلابی و اقشار با ایمان به حمایت از جلیلی ـ اگر چه در ظاهر عنوان گفتمانی دارد، ولی ـ بیشتر متاثر از نوع تبلیغات و تحریک احساسات و ایجاد امواج قدرتمند رسانه ای باشد که پیرامون حمایت رهبری از این کاندیدا و نیز بهره برداری تیم های تبلیغاتی از مقام جانبازی این مرد شریف و نیز جایگاه والای شهدای هسته ای کشور شکل گرفته است. بر این اساس برای حذف آسیب های ناشی از در پیش گرفتن همان شیوه تبلیغاتی که به انتخاب احمدی نژاد ـ بدون شناخت کافی از او و اطرافیانش و تجربه و توانمندی آنان در عرصه عمل ـ منجر شد، لازم است در حد امکان و به طور جدی موارد مهم ضعف عملکرد  و عدم توانمندی ایشان در جایگاه مهم دبیری شورای عالی امنیت ملی مورد بررسی قرار گیرد تا معتقدین به انقلاب اسلامی و مکتب اسلام ناب، به وظیفه شرعی خود در انتخاب اصلح، به طور آگاهانه عمل نمایند و دچار اشتباه در تعیین مصداق نشوند. در این نوشتار به به دو دلیل به نقاط قوت آقای جلیلی پرداخته نمی شود، یک این که ستادهای تبلیغاتی ایشان، به نحو شایسته این وظیفه را انجام خواهند داد و به طور طبیعی از عنوان کردن نقاط ضعف اجتناب خواهند نمود؛ دیگر این که در مجموع و بر اساس مشاهدات و وضع موجود، عملکرد ایشان در سمت حساسی که مشغول بوده است، موفق ارزیابی نمی شود. بدیهی است که آقای جلیلی به شخصه فردی موجه، مومن به انقلاب اسلامی و رهبری معظم و از جهت اعتقادی و مکتبی کاملاً بدون ارتباط با مبانی اعتقادی گروه انحرافی است؛ لکن برخورداری از این امتیازات به معنای داشتن قدرت لازم برای تحلیل وضعیت های بحرانی، تشخیص تهدیدها و ارائه راهکار مناسب برای حل مشکلات کشور و نیز برخورداری از توان، برنامه و تیم اجرایی نیست؛ به این دلیل ساده که اگر چنین بود، می بایست بر اساس انگیزه، تلاش و ابتکارات ایشان در طول این شش سال، بسیاری از مشکلات و مصائب کنونی کشور تا امروز مرتفع شده باشد؛ لیکن چنین نشده است. مگر این که یکی از سه سناریو را بپذیریم که: ۱ ـ جلیلی طی این سال ها، در مقام دبیری شورا به وظایف خود عمل ننموده و راه حل های اساسی و کلیدی برای خروج از بحران ها را برای دوره احتمالی ریاست جمهوری خود ذخیره کرده باشد؛ که چنین احتمالی از ساحت ایشان دور و خلاف عقل و انصاف است! ۲ ـ جلیلی علیرغم اشتیاق خود برای رفع تهدیدات، با وجود اختیارات و امکانات گسترده در این مسند مهم توانمند ظاهر نشده و  ناموفق عمل کرده است.  ۳ ـ احتمال سوم این که در این دوره شش ساله بدون قدرت و اختیاراتی که ادعا می شود، صرفاً بعنوان یک نیروی مطیع و در اختیار رییس جمهور، در هماهنگی کامل و بدون مناقشه با او عمل کرده است. برای رفع این شبهه اختیارات شخص دبیر شورا محدود بوده و او فقط یک فرد از مجموعه اعضای حقیقی و حقوقی عضو شورای عالی امنیت ملی است، به نقل قول هایی از یاران و حامیان جلیلی استناد خواهد شد که می تواند مصداق «اقرار عقلا علی انفسهم جایز » واقع شود. با اظهار تاسف از این که با ورود آقای جلیلی به مبارزات انتخاباتی باید عملکرد نهادی که محل خدمت ایشان در شش سال اخیر بوده مورد نقد و بررسی قرار گیرد، این نوشته صرفاً به نمونه هایی از  برآورده نشدن انتظارات اصولی و اساسی از جلیلی و دستیاران وی در حوزه تخصصی و اطلاعات نگارنده اشاره داشته و به مواردی چون عملکرد دولت فعلی در عدالت حقوقی یا مفاسد اقتصادی و انحراف عقیدتی اطرافیان رییس جمهور ورودی ندارد. بدیهی است که موارد متعدد دیگری از توفیقات و یا عدم موفقیت ها وجود دارد که بسیاری از آن ها خصوصاً در حوزه امنیت داخلی مجال طرح ندارد. در ادامه با طرح مفهوم امنیت که از یک سخنرانی دکتر جلیلی اخذ شده است، شرح وظایف شورای عالی امنیت ملی از قانون اساسی و اشاره به مبحثی درباره جایگاه قدرتمند دبیرخانه و دبیر شورای امنیت ملی، به قلم یکی از حامیان او، مروری بر عملکرد دوره شش ساله اخیر شورا و دبیر آن در بعضی حوزه ها خواهیم داشت. مفهوم امنیت «امنیت مقوله ای پیچیده و چندوجهی است که در سطوح و عرصه‌های مختلف تبلور می‌یابد. عرصه‌هایی که به یکدیگر پیوند وثیق و مستحکم دارند. امنیت اقتصادی در گرو ثبات و امنیت سیاسی، امنیت سیاسی در گرو توسعه اقتصادی و امنیت و رفاه اجتماعی مرهون امنیت سیاسی است.»[۱] در بند دوم شرح وظایف یا شان وجودی شورای عالی امنیت ملی هم در اصل ۱۷۶ قانون اساس جمهوری اسلامی ایران چنین آمده است: ۲- هماهنگ نمودن فعالیت‏های سیاسی، اطلاعاتی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در ارتباط با تدابیر کلی دفاعی – امنیتی یکی از روحانیان حامی جلیلی در مطلبی با عنوان « دبیرخانه‌ای بزرگتر از چند وزارت‌خانه‌ی حاکمیتی»[۲] در دفاع از متعین بودن صفت مدیر و مدبر بودن در جلیلی، اختیارات و قدرت منصب دبیری شورا را شرح کرده است.[۳] با ملاحظات اشاره شده در خصوص بهم پیوستگی عرصه های مختلف امنیت، و بر اساس چنین تبیینی از جایگاه شورای عالی امنیت ملی، دبیرخانه و دبیر آن ـ که نزدیکان و حامیان رسمی دکتر جلیلی ارائه می کنند ـ دیگر تردیدی باقی نمی ماند که ملاک داوری در میزان موفقیت مدیریت دبیرخانه یا آقای جلیلی، رفع عینی تهدیدهای بالفعل و بالقوه از امنیت ملی و ایجاد فرصت ها و استفاده از ظرفیت ها در همه عرصه های مد نظر در ابعاد ملی، در دوره شش ساله دبیری وی است. بدیهی است بر این اساس بر خلاف تصور بسیاری از حامیان، وظیفه این شورا و اختیارات دبیر آن  به مذاکرات هسته ای محدود نبوده و عرصه های متنوع مذکور در بند ۲ اصل ۱۷۶ قانون اساسی را با استفاده از امکانات مصرح در بند ۳ شامل می شود. سابقه جلیلی در وزارت خارجه و شورای امنیت ملی آقای جلیلی در سه سال اول دوره اصلاحات، معاون اداره اول آمریکا در وزارت خارجه بود که در کابینه احمدی نژاد  به سطح معاونت اروپا و آمریکای وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران ارتقاء یافت. با توجه به تمایلات مدیران دوره اصلاحات و احمدی نژاد برای تغییر وضعیت فیمابین ایران و آمریکا این انتصاب ممکن است معنادار باشد. حتی شایعاتی مبنی بر توصیه جلیلی و همکاری او در نگارش نامه احمدی نژاد به بوش وجود دارد. گفته می شد که معاونت جلیلی به متکی تحمیل شده است. در زمان نصب جلیلی به دبیری شورای امنیت ملی وی بدون طی طبیعی مدارج عالی اداری در سطوح کلان و ملی و حتی بدون عضویت در شورای عالی امنیت ملی و نصب از سوی مقام معظم رهبری، با حمایت و اصطلاحاً دوپینگ ویژه احمدی نژاد به مقام بسیار خطیر دبیری شورای امنیت ملی گمارده شد؛ همان منصبی که لاریجانی به سبب عدم تبعیت از  احمدی نژاد از آن عزل گردیده بود. به نظر می رسد با توجه به سابقه برخورد حذفی احمدی نژاد با دارندگان تفکر مستقل و خصوصاً معترضین به جریان انحرافی و چهره های آن، علت تداوم مسؤولیت جلیلی، یا برخورداری از روحیه ای مطیع و محافظه کار و اداری در مواجهه با رؤسای خود و به ویژه در تعامل با روحیه تهاجمی و قاطع احمدی نژاد بوده؛ و یا با رییس خود همسویی و همفکری داشته است که تأثیر این دو احتمال در روند مذاکرات هسته ای، سیاست خارجی، مباحث اقتصاد کلان کشور، امنیت داخلی و … قابل ردگیری است.  سیاست خارجی؛ مواجهه با آمریکا جلیلی هیچگاه در مقابل تمایل مکرر و پیگیری مداوم احمدی نژاد برای مذاکره با آمریکا طی سالیان اخیر از جمله وقایع سال ۱۳۸۷ که سفارت یا همان لانه جاسوسی آمریکا در ایران در شرف افتتاح قرار گرفت، موضعی اتخاذ نکرده است. البته انتظار می رفت که اگر دبیر شورا _ همچون رهبر معظم انقلاب ـ این مساله را حیاتی و مؤثر در انحراف مسیر انقلاب می دانست، به رسانه ها و فعالین نظام تحلیلی را  ارائه می کرد که با این حرکت خارج از معیار احمدی نژاد به مقابله برخیزند و صدای تنهای رهبری را در این زمینه تقویت کنند. عدم اتخاذ موضع عملیاتی از سوی شورای امنیت ملی علیه تحرکات احمدی نژاد برای رابطه با آمریکا، سبب شد که چهره های انقلابی هم فریب خورده و در این روند به تمجید از اقدامات عجیب احمدی نژاد بپردازند. جالب این که در راستای این تمایل احمدی نژاد، جلیلی در جایگاه بالاترین مقام امنیتی ایران، با یک مقام درجه چندم  آمریکایی(برنز) در ژنو ملاقات و مذاکره نموده که در این عمل شأن کشور خود را در محیط بین الملل رعایت نکرده است.[۴] در عین این که حامیان جلیلی به شدت دیگر نامزدها را به گفتمان سازش با آمریکا متهم می کنند، بواقع جلیلی تنها مقام ایرانی است که تا کنون به طور مستقیم با مقامات آمریکایی درباره مساله ایران گفتگو داشته است؛ البته جناب جلیلی توجیهاتی را فراهم آورد که بر آن نشست، نام مذاکره گذاشته نشود و آیت الله جنتی هم همین روایت را در نماز جمعه تهران تکرار کرد.[۵]  اما احمدی نژاد به صراحت اعلام کرد که مذاکرات دو طرف دارای چارچوب منطقی و روشنی بوده که ما همان را قبول داریم.[۶] علاوه بر موضع صریح احمدی نژاد در تأیید مذاکرات روزنامه‌های کیهان[۷] و شبکه ایران[۸] نیز بر این مذاکرات صحه می‌گذارند. همچنین پس از این ملاقات، مذاکره دوجانبه ای هم مابین سلطانیه و طرف آمریکایی در وین انجام شد.[۹] بدیهی است چنین اقدامی اگر از سوی تیم قبلی بود تقبیح می شد؛ لکن قلم  ها و زبان ها در خدمت تطهیر و توجیه این عمل قرار گرفت و درباره مفهوم مذاکره و لزوم تعیین کف و سقف برای آن و این که با احتساب این پیش فرض ها، پس مذاکره ای در کار نبوده است، مقاله نوشته شد![۱۰] مورد دیگر این که در زمان نامه نگاری احمدی نژاد  به سران امریکا و آلمان و … که پیش درآمد سمفونی مذاکره و مناظره و معامله و … و پیشی گرفتن از مقام روحانی رهبری معظم نظام در دعوت(علی الظاهر)، به هدایت این جماعت طاغوت بود، گفته شد که این اقدام به ابتکار جلیلی انجام شده است.[۱۱] جلیلی تا به حال این ادعای رسانه ها را نفی نکرده است؛ اما  به هر صورت این حق ملت ایران است که از سهم آقای جلیلی در این اتفاق شوم که نقطه پایانی بر تابو و تحریم رابطه مقامات رسمی دولت ایران با مقامات دولتی امریکا بود، مطلع شوند.[۱۲] مردم و حامیان وی باید بدانند که چه کسی روند ۲۷ ساله مقاومت نظام اسلامی را در مقابله با استکبار جهانی، تغییر داده و باب انحراف در تقرب به آمریکا را گشوده است! از بعد دیگر، نگارش نامه ارشادی و انجام دعوت الهی از سوی رییس جمهور، نقطه شروع یک روند انحرافی بر نقش بخشیدن به یک مقام اجرایی در حوزه تبلیغ دینی و هدایت الهی و به حاشیه راندن علمای دین، بخصوص مقام رهبری نظام بود که آثار آسیب زای آن بعدها در «قطب سازی اعتقادی» از عناصر کلیدی جریان انحرافی متبلور و ظاهر شد. جالب این که بعضی دوستان رییس جمهور در آن زمان و منتقدین فعلی، این نامه نگاری را با نامه حضرت امام به گورباچف مقایسه کردند که معادل سازی احمدی نژاد با حضرت امام خمینی(ره)، در عین زعامت رهبری معظم و روحانی، خود دلیلی بر مدعای ماست. بیداری اسلامی به نظر می رسد که دبیرخانه شورای امنیت ملی هیچگونه تحلیل قبلی از زمینه ها و احتمال وقوع بیداری اسلامی در کشورهای منطقه نداشته و فی الواقع بخصوص در زمینه تحولات سوریه غافلگیر شده است. سخنان جلیلی درباره جریان بیداری اسلامی و لزوم استفاده از ظرفیت های آن  به بعد از شروع این تحولات بر می گردد.[۱۳] پافشاری شدید شورا بر بازسازی رابطه سیاسی با مصر در زمان حسنی مبارک خائن، سند دیگری بر این ادعاست که در ادامه به برخی از این موارد اشاره خواهد شد. مصر تمایل شدید به ایجاد رابطه با مصر در همان زمان ریاست مبارک خائن، حین اعمال همه گونه تهدید و تحریم و محاصره علیه غزه در اجرای قرارداد ننگین کمپ دیوید، بدون داشتن تحلیل از فضای متلاطم و بحران زده داخل مصر، و اعزام صف طولانی مسؤولان ایرانی برای ملاقات با حاکم جائر و فاسد مصر، بدون احتساب آثار این تحولات بر افزایش ضریب امنیت رژیم صهیونیستی، همه علائمی است که ثابت می کند بخش بین الملل دبیرخانه شورا، در رصد تحولات و پیش بینی امکان بروز تغییرات در مصر توفیقی نداشته است.[۱۴] بعد از سقوط مبارک نیز با مداخلات غیر قابل دفاع در سطح احزاب کوچک و خصوصاً شیعی و عدم ایجاد رابطه مقتضی با  تشکل اخوان المسلمین بعنوان بزرگترین نیروی سیاسی مؤثر در صحنه تحولات مصر که می توانست ضریب امنیت استراتژیک ایران را در سوریه هم ـ به لحاظ حضور اعضای اخوان در ترکیب مخالفان اسد ـ افزایش دهد؛ سرمایه سی ساله نفوذ انقلابی ایران در مصر از دست رفت. همچنین عدم اتخاذ موضع تبلیغاتی به موقع علیه کمپ دیوید در بحبوحه گرمای انقلاب مصر و غفلت از محور کردن فلسطین در مطالبات مردم مصر و ایجاد نفرت ضداسراییلی، از وجوه عملکرد نامناسب ایران در دوران گذار انقلاب مصر از مبارک به مرسی است که سبب تبدیل فرصت های ایجاد شده در مصر به تهدیدهای عینی شد؛ خصوصاً آن که نگاه به مصر به نوعی تحت تاثیر تمایل به گسترش حوزه شیعی قرار گرفت که طبعاً با عکس العمل شدیدی از سوی تفرقه افکنان امت اسلامی مواجه شد. ایجاد چنین حساسیتی قضیه عادی سازی رابطه با مصر را ـ علیرغم منافع گسترده ای که برای ما تامین می کرد ـ  اجالتاً منتفی کرده است. سوریه  وضعیت کنونی سوریه که تهدید بزرگی برای عمق استراتژیک نفوذ و امنیت جمهوری اسلامی ایران و نیز محور مقاومت محسوب می شود از جمله دیگر زمینه های غفلت و ضعف تحلیلی معاونت بین الملل دبیرخانه شوراست. در روند شعله ور شدن جنگ داخلی و به دنبال آن جنگ نیابتی در سوریه، به دلیل فقدان تحلیل و برنامه ریزی دراز مدت برای مدیریت تحولات، وجهه ایران اسلامی در حمایت از رژیمی که ماهیتی غیر اسلامی دارد و به ظاهر با مردم مسلمان کشور خود می جنگد، به طور اساسی در جهان اسلام مخدوش شده است.  عدم مطالبه اصلاحات اسلامی در نظام سوریه، در عصر خیزش اسلامی مردم منطقه و فقط تاکید بر ضرورت اصلاحات دموکراتیک از سوی دبیر شورا، حتی پس از دو سال از شروع جنگی که به ظاهر کینه و ریشه در اختلافات مذهبی دارد(۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۲)  از دیگر اشتباهات دوستان در محاسبات سوریه است. در جایی که عمده مخالفین نظام سوریه ـ از زمان حافظ اسد تا کنون ـ مذهبی هایی بوده اند که بارها کشتار و سرکوب شده اند، بشار اسد در مقطع رشد مطالبات دینی مردم منطقه، هرگز احساس خطر نکرد و تغییری در رویکرد لاییک و بعثی نظام نداد. او حتی بهره فهمی هم از اهداف نمایش اسلام نمایی دولتمردان ترکیه در این مقطع نبرد. در چنین شرایطی آیا می توان میزان خسارت و هزینه ای را که ایران اسلامی و حزب الله مظلوم لبنان، از اعتبار و نفوذ منطقه ای و منابع مادی خود برای دفاع از رییس دولت سوریه پرداخت کرده اند، برآورد نمود؟! آیا در کمترین حد توقع، انتظار نمی رفت که در گیر و دار سخت ترین روزهای جنگ داخلی، حیثیت انقلاب اسلامی صرف حضور غافلانه، جاهلانه و سرخوشانه همسر بشار در المپیک لندن، آن هم و با آن سر و وضع کذایی نشود؟! آیا این مهم و تاسف بار نیست که ایران هرگز از اسد نخواست که با اعمال اصلاحات دینی در مشی و اداره امور کشور و تن دادن به بعضی تغییرات ظاهری وانمود کند که به جریان بیداری اسلامی پیوسته یا در سطحی پایین تر، به مطالبات آن احترام می گذارد؟! باید اشاره کرد که در حاشیه حمایت علنی ایران از دولت سوریه، جریان مشکوک و مخالفی هم در میان مردان دولت فعلی حضور فعال دارد که مانع به کارگیری ظرفیت های حوزه بین الملل نظام در مدیریت بحران سوریه می باشد. در این باره یکی از نمایندگان مجلس که اخیراً با هیاتی به سوریه سفر کرد، تلویحاً اشاراتی دارد و رییس کمیسیون امنیت ملی مجلس هم از این که ـ علیرغم ریاست ایران ـ از ظرفیت جنبش عدم تعهد برای حل بحران سوریه بهره برداری نشده، انتقاد کرده است.[۱۵] ترکیه بعد دیگری از عملکرد نامطلوب تیم سیاست خارجی و یا بهتر گفته شود، معاونت بین الملل دبیرخانه، در برجسته کردن نقش منطقه ای ترکیه در قضیه بیانیه تهران است که در اردیبهشت ۱۳۸۹ با مشارکت ترکیه و برزیل، حول محور پرونده هسته ای ایران صادرشد. تبلیغات گسترده به سود کشور ترکیه به عنوان یک کشور اسلامگرا، طرفدار حق و قابل اعتماد و برای همسایگان ـ که با انتقال ذخایر اورانیوم غنی شده ایران، صحت این فرض ضمانت می شد ـ اشتباهی استراتژیک در حوزه دفاع از منافع ملی و حفظ جایگاه و قدرت منطقه ای ایران بود که البته با حاتم بخشی این امتیازات به ترکیه، صلاحیت این کشور از سطح مدیریت منطقه هم فراتر رفت و در سطح مدیریت جهان قدرتمند و مؤثر شناخته شد. در حالی که ترکیه آلترناتیو تئوریک  نظام جمهوری اسلامی ایران در فقه سیاسی جهان اسلام و خصوصاً در  میان اهل سنت بوده و به طور طبیعی مسؤولان نظام سیاسی این کشور بدنبال ارتقای نقش خود در منطقه و در بیداری اسلامی می باشند، تیم سیاست خارجی ایران با بی توجهی تمام نسبت به پیامدهای سوء این قهرمان سازی از ترکیه،  به ضرر خود و در زمین او بازی کرد و فهرستی از صلاحیت های ناداشته را به این بازیگر منطقه ای بلند پرواز نسبت داد. این جاست که باید اقرار کرد که آنکارا میوه بیانیه تهران را در جهان اسلام و دمشق می چیند! اشتباه سیاسی دیگر در تدوین بیانیه تهران، تهدید امنیت ملی و منطقه ای با احتمال جنگ افروزی بین دو کشور همسایه بود. به این لحاظ که با سپردن ذخیره اورانیوم غنی شده ایران به این کشور همسایه، و با وجود احتمال قوی تحرکات موذیانه غرب در نقض تعهدات و اجبار ترکیه به ممانعت از دسترسی ایران به امانت خود، پتانسیل درگیری مابین دو کشور همسایه افزایش می یافت که به لحاظ عضویت ترکیه در ناتو، می توانست جنگی ویرانگر را با ابعاد وسیع به ملت ایران تحمیل کند. کما این که پس از گذشت کمتر از دو سال و در پی تقابل مواضع دو کشور نسبت به دولت فعلی سوریه و نیروهای مخالف آن، روابط ایران با ترکیه رو به تیرگی نهاده و جنگ سرد تبلیغاتی علیه دولت اسلامگرایان بالا گرفته است. امروز که ابعاد وسیع همکاری رژیم ترکیه با غرب و رژیم صهیونیستی برای همگان آشکار شده و نخست وزیر ترکیه، حزب الله شجاع ، فداکار و مظلوم لبنان را حزب الشیطان می خواند، آیا نباید این سؤال مطرح شود که کارشناسان خبره معاونت بین الملل دبیرخانه، چرا از ابتدا شناخت و تحلیل صحیح و کاملی از هویت، ماهیت و برنامه های دولت ترکیه و تهدیدات احتمالی ناشی از اتصالات و ارتباطات این دولت لاییک با غرب و اسراییل علیه ایران نداشتند؟ تصور کنید در چنین شرایطی بیانیه تهران به مرحله اجرا در آمده و ۱۲۰۰ کیلو ذخیره اورانیوم غنی شده ما همچنان در ید قدرت و سلطه آنان بود! امری که به قول یکی از نزدیکان تیم مذاکره کننده، شرمندگی این تیم در برابر ملت ایران را در پی داشت. فلسطین مورد فلسطین و مقاومت اسلامی هم از موارد مهمی است که به نظر می رسد دستگاه سیاست خارجی شورا در تحلیل آن دچار تساهل بوده است. باید در نظر داشت که تا قبل از برگزاری کنفرانس حمایت از انتفاضه فلسطین در مهر ماه ۱۳۹۰ در تهران، در سیستم خبررسانی و تحلیلی رسانه ملی، هیچگاه طرح دو کشوری مورد  نقد و نفی قرار نگرفت. در آن مقطع، پیوسته و هر روزه اخباری مبتنی بر استقبال کشورهای مختلف از این طرح با رویکردی مثبت منتشر می شد؛ در حالی که هدف این طرح خائنانه، در وهله اول تثبیت موجودیت و رسمیت دولت جعلی اسراییل و در گام بعد، طرح نسیه و بر روی کاغذ تشکیل دولت فلسطین در بخشی از اراضی تاریخی فلسطین بود.[۱۶] عجیب آن که احمدی نژاد در سخنرانی روز قدس(!) و در سفر خود به آمریکا در شهریور ۹۰، در مصاحبه های مختلف، مکرراً به طور تلویحی موافقت خود را با این طرح اعلام کرده و ضمن حمله به رژیم صهیونیستی در الفاظ، اذعان می کرد که آن را به عنوان گام اول در تشکیل دولت فلسطین که حق مسلم این ملت است قابل قبول می داند.[۱۷] آیا معاونت بین الملل دبیرخانه در این خصوص تکلیف نداشت که با اتخاذ و  ابلاغ یک موضع رسمی و از طریق رسانه ملی، پیشتر این طرح و اهداف آن را فاش و خنثی نماید تا رییس جمهور هم ملزم به تبعیت شود و لازم نباشد که رهبری معظم خود به میدان بیایند و سخن آخر را بگویند؟! در این خصوص هم مانند همیشه، پس از موضع گیری صریح مقام رهبری، تحلیل های متعددی پیرامون افشای ابعاد توطئه آمیز طرح دودولتی در رسانه ملی تهیه و طی روزهای متوالی ارائه شد؛ چرا که به یمن موضع صریح رهبری معما حل گشته و آسان شده بود! مورد دیگر این که احمدی نژاد در طول این هشت سال، و در گام اول با برگزاری کنفرانسی در نفی هلوکاست، خود را به نحوی در کانون تبلیغات رسانه ای قرار داد که تصور شود جدی ترین حامی ملت مظلوم فلسطین است. لیکن در مقام عمل، با حضور در جلسه پایانی کنفرانس جهانی مبارزه با نژادپرستی در ژنو که رای گیری به روش اجماع انجام شد، بر اساس سند نهایی کنفرانس دوربان ۲ (اردیبهشت ۱۳۸۸)، دولت جمهوری اسلامی ایران پذیرفت که به قطعنامه های شماره ۷/۶۰ و ۲۵۵/۶۱  شورای امنیت، با موضوع ممنوعیت انکار هلوکاست و ضرورت برگزاری روز جهانی برای بزرگداشت قربانیان هلوکاست و حتی لزوم انجام سلسله اقدامات جهانی درباره دفاع از هلوکاست از سوی سازمان ملل، تحت عنوان «برنامه هلوکاست و ملل متحد»، التزام داشته باشد؛ شگفت آن که در این مسیر از بودجه سازمان ملل متحد که بخشی از آن با حق عضویت جمهوری اسلامی ایران تأمین می شود، حقانیت هلوکاست در سراسر جهان تبلیغ خواهد شد![۱۸] جالب این که هیچ یک از سران کشورهای عضو سازمان ملل متحد در این اجلاس شرکت نکردند و احمدی نژاد که تنها رییس جمهور شرکت کننده در این اجلاس بود، با یک سخنرانی پرشور، بهره شخصی خود را در کسب محبوبیت در سطح جهان اسلام برد و آنچه برای ملت ایران باقی گذاشت، سند قبول هلوکاست و التزام به عدم انکار آن و موافقت با ترویج تأیید هلوکاست در جهان از سوی دولت جمهوری اسلامی ایران بود! جالب تر این که در داخل کشور خبر این واقعه به طور وارونه و با محوریت قهرمانی دولت در خصوص گنجاندن عبارت «مساوی بودن صهیونیسم با نژادپرستی» در این سند، منتشر شد![۱۹]  آیا آقایان جلیلی و باقری از چنین افتضاحی مطلع هستند؟! آیا دوستان جوان و انقلابی ما که در موضوع رد و قبول کنفرانس برگزاری کنفرانس هلوکاست در تهران، نامزدهای دیگر را به چالش می کشند، در خود انصاف طرح این سؤالات از نزدیکترین کاندیدا به دولت فعلی و بالاترین مقام تصمیم ساز در امور امنیتی آن را دارند؟! آیا می توان با چنین عملکردی در این حوزه، از گفتمان انقلابی مقاومت در سیاست خارجی سخن گفت؟! همچنین بر تمامی فعالین حامی ملت فلسطین و آزادی قدس شریف معلوم و مسجل است که در دولت احمدی نژاد هم علیرغم ادعاهای گسترده ضدصهیونیستی ـ همچون دولت های پیش از آن ـ کوچک ترین گامی در جهت تحدید و تحریم کالاهای اسراییلی و محصولات حامیان آن رژیم جعلی برداشته نشد و حتی وزیر صنایع دولت انقلابی، به مدیر شرکت نستله، حامی برجسته نظام صهیونیستی جایزه تولید اعطا نمود و میرتاج الدینی معاون رییس جمهور هم با تکیه به داده های نادرست، فرصت های شغلی ایجاد شده توسط این شرکت را بیش از هزاران اعلام کرد؛ در حالی که رقم واقعی شاغلان ایرانی در این شرکت بر اساس اطلاعات پایگاه خبری خود شرکت نستله، بیش از ۴۰۰ تن نبود. مورد دیگر در خصوص فلسطین، سردرگمی تبلیغاتی و عدم اعلام موضع رسمی نظام در قبال مساله روی داده میان جمهوری اسلامی ایران و حرکت مقاومت اسلامی فلسطین(حماس) ـ به طور خاص مسئله اتفاقات سوریه و عدم انطباق کامل تحلیل رسمی ایران و حماس ـ و رها سازی افکار عمومی و جهت ندادن به رسانه های داخلی در این خصوص است؛ به نحوی که هر کس تحلیل و قضاوتی را در پیش گرفت تا جایی که تا جایی که حتی در میان فعالان حامی مقاومت فلسطین، اصل حمایت از مقاومت اسلامی  و مردم مظلوم فلسطین زیر سؤال رفت. در چنین شرایطی فرمایش مقام معظم رهبری در تحسین حماس ـ « آفرین حماس!» ـ پس از جنگ ۸ روزه غزه برای بسیاری از تحلیلگران جای شگفتی داشت! بحرین  از موارد دیگر قابل ذکر در حوزه سیاست خارجی شورا،  عدم واکنش به عمل وقیحانه و ظالمانه عربستان در لشکرکشی به بحرین می باشد که این اقدام به معنای تغییر توازن قدرت استراتژیک منطقه ای ایران و عربستان، به سود عربستان بود.  در این رابطه، دولت انقلابی نه تنها از هر گونه واکنش متقابل پرهیز کرد؛ بلکه از واکنش در پایین ترین سطح که  لغو بازی فوتبال ایران و عربستان بود نیز اجتناب نمود؛ مضافاً این که اقدام وارونه ای را در استقبال از بازیکنان سعودی در فرودگاه تهران،  با اعطای شاخه گل به آنان به عمل آورد![۲۰] بعید است معنای این رفتار در فرهنگ سیاسی، مقاومت باشد! همچنین اتخاذ موضع مشابهی در قبال قطر و دعوت رسمی از همسر امیر قطر برای بازدید رسمی از ایران توسط همسر (!) رییس جمهور، در اوج دخالت نظامی عربستان و اعزام نیروی نظامی قطر به بحرین مظلوم، از دیگر نقاط برجسته قابل اشاره در حوزه سیاست خارجی و اهمال در دفاع از گستره منافع ملی و ایدئولوژیک و حیثیت انقلابی نظام است که بعید به نظر می رسد چنین اقدامی بدون اطلاع و تایید شورای عالی امنیت ملی انجام شده باشد. حال این سؤال مطرح است که از جایگاه «رئیس جمهور سایه» برای سامان دادن این نوع نگاه و دفاع از حقوق ملت بحرین که در مظلومیت مضاعف به سر می‌برند، چه اقدامی انجام شده است؟ این در حالی است که احمدی نژاد در کنفرانس خبری خود در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۳۹۰ در پاسخ به سوال خبرنگاری پیرامون حمایت ایران از انقلاب های منطقه در مجامع بین المللی به پاسخ کلی رو آورده و گفته است:«در مجامع بین‌المللی غیر از آن قطعنامه‌ای که دربارة لیبی صادر شد، بحثی دربارة تحولات منطقه تا الان نبوده است» که این پاسخ حکایت از ضعف موضع، عدم استفاده از ظرفیت ها و حضور منفعلانه ایران در مجامع بین المللی دارد. علی ایحال کسی باید به این ابهام پاسخ دهد که دبیر شورا برای رفع مظلومیت مردم بحرین و دفاع از حقوق ایشان گامی مؤثر برداشته اند یا خیر؟ زیرا آنچه در عمل مشاهده کردیم، عدم اقدام تا حد عدم رضایت به لغو یک بازی فوتبال با تیم نظام متجاوز، در بحبوحه اعزام نیروی نظامی عربستان به بحرین بود که نشان داد فاصله بین شعار و ادبیات امام را بکار بردن، تا عمل و گفتمان امام را اجرا کردن، فاصله زمین تا آسمان است! آیا امام ما نبود که در اوج جنگ تحمیلی و موشکباران شهرهای ایران، دست رد به سینه اشغالگران شوروی در افغانستان زد و پیشنهاد آنان را برای تایید اشغالگر در مقابل امنیت ایران نپذیرفت؟ آذربایجان فعالین سیاسی که در حوزه آذربایجان و جریان های اسلامی و وضعیت رهبران آن در آذربایجان فعال بوده اند، همیشه از  موضع غیر انقلابی شورا که مبتنی بر عدم همراهی با تحولات بیداری اسلامی در این منطقه و ممانعت از اقدامات نیروهای فعال حوزه جهان اسلام برای حمایت مردمی از مسلمانان آذربایجان است، رنج برده اند. همچنین در عرصه تبلیغات رسمی نظام، از معاونت بین الملل شورا هرگز حساسیتی در قبال نام جعلی کشور آذربایجان که زمینه ادعاهای ارضی و قومی را برای این همسایه ایران اسلامی فراهم کرده، دیده نشده است؛ در حالی که به استناد نامه یک نماینده کنگره آمریکا به وزیر خارجه این کشور در لزوم حمایت از اقدامات تجزیه طلبانه در آذربایجان ایران، خطر و تهدید ناشی از فعالیت های تجزیه طلبانه پان ترکیست ها در آذربایجان برای جمهوری اسلامی ایران، به مراتب بیشتر از بمباران سایت های فعال هسته ای ایران ارزیابی شده است.[۲۱] همچنین در تحولات مهم حوزه جهان اسلام، نه تنها بخش بین الملل شورای امنیت هیچ  اهمیتی برای نیروهای جوان و تشکل های فعال این حوزه قائل نشده و از ظرفیت های آنان برای نیل به اهداف ایران در این عرصه سود نبرده؛ بلکه در عرصه عمل فعالین جهان اسلام در حوزه دفاع از حریم مقدسات دینی و یا حمایت از ملت فلسطین، بیشترین محدودیت رسانه ای و حتی ضرب و شتم از سوی نیروهای امنیتی و انتظامی را در دوره احمدی نژاد متحمل شده اند!  چه در ایام جنگ ۲۲ روزه غزه در مقابل سفارت مصر  که دانشجویان با کمربند فرمانده میدان نواخته می شدند و چه آن روز که  در ورزشگاه آزادی جوانانی که فقط می خواستند شعار حمایت از ملت مظلوم بحرین را به گوش رسانه ها برسانند با باتوم تنبیه(!) می شدند. آیا آقای جلیلی از چنین برخوردی با فعالین جهان اسلام بی اطلاع است و یا حدس قریب به صحت این است که این گونه رفتار خشن با اطلاع و مجوز شورا صورت می گرفته است؟ آیا چنین سنتی در جهان مرسوم است که فعالین معتقد به یک نظام که برای لبیک به پیام رهبری به میدان مبارزه با طاغوت زمان آمده اند مورد حمله و هجوم قرار بگیرند؟!  شاید گفته شود که در جوار این برخوردهای سلبی، تحصن دانشجویان در فرودگاه مهرآباد  ظرفیت جدیدی بود که با هدایت و حمایت تدارکاتی، انتظامی و امنیتی بعضی آقایان و معتمدان آنان ـ البته به قصد مهار نیروی دانشجویان فعال این حوزه ـ آزاد شد. قسمت‌های مختلف این مقاله: قسمت دوم: نقد مذاکرات هسته‌ای دوران تصدی سعید جلیلی قسمت سوم: نقد «عملکرد» اقتصادی دبیر شورای عالی امنیت ملی قسمت چهارم: نقد عملکرد فرهنگی و بررسی اطرافیان دکتر سعید جلیلی [۱] دبیر شورای عالی امنیت ملی در اجلاس امنیتی سنت پطرزبورگ [۲] حجت الاسلام سید جلال غمامی عضو هیئت علمی دانشگاه؛ ستاد مردمی حیات طیبه(حامیان جلیلی) [۳] در بحث پایانی به موارد متعدد دیگری که حامیان جلیلی به اختیارات وسیع او در اداره دولت فعلی تا حد اطلاق « رییس جمهور سایه» اعتراف کرده اند، اشاره خواهیم داشت. [۴]  منابع خبری ۹/۷/۸۸ [۵]  ۲۴/۷/۸۸ [۶]  خبرگزاری فارس ۱۵/۷/۸۸ [۷]  روزنامه کیهان ۱۱ مهرماه ۱۳۸۸ [۸]  شبکه ایران ۹ مهرماه ۱۳۸۸  [۹] ۲۹/۹/۸۸ [۱۰] کیهان۱۹۴۸۸ [۱۱] این ادعا در ویکی پدیا ذیل مدخل «نامه‌های خارجی محمود احمدی نژاد» پیرامون سعید جلیلی و با استناد به شماره ۲۶ مجله شهروند امروز مطرح شده است. [۱۲] در بخش دیگری از این گزارش واشینگتن پست، قسمتی از سوابق جلیلی را مطرح می کند: “وی در سن ۳۶ سالگی مدیر کل بوده و از سال ۲۰۰۵ نیز مشاور احمدی نژاد و پس از آن هم معاون وزیر امور خارجه در امور اروپا و آمریکا بود که مهمترین موضوعی مطرح درباره جلیلی این است که برابر اطلاعات رسیده ، او  از عوامل مهم تهیه نامه ۱۸ صفحه ای تاریخی احمدی نژاد به جرج بوش بوده است.”( ۲/۳/۹۲ مشرق) [۱۳] البته تمامی دوستان از جمله جناب ولایتی، متولی خاص «بیداری اسلامی و اقشار مختلف جهان اسلام» نیز همین ویژگی را دارند! [۱۴] اعمال فشار شدید به ستاد پاسداشت شهدای نهضت جهانی اسلام در تیرماه ۱۳۸۷، در دوره دبیری آقای جلیلی در شورای امنیت ملی، حول تولید مستند اعدام فرعون که به قرارداد ننگین کمپ دیوید پرداخت تا حد برائت تهران از موضع مستند(خائنانه بودن کمپ دیوید و خیانت سادات معدوم) از سوی مقامات رسمی وزارت خارجه و مسدود ساختن پایگاه اینترنتی این ستاد که مروج فرهنگ و سبک زندگی شهادت طلبانه بود، تحت عنوان اقدام علیه امنیت ملی، شاهدی بر این ادعاست. [۱۵] رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس در پاسخ به این پرسش که ایران چقدر از ظرفیت جنبش عدم تعهد برای حل بحران سوریه استفاده کرده است گفت: دولت از ظرفیت جنبش عدم تعهد حداقل استفاده را کرده است، با توجه به این که یکی از اعضای کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مسئولیت پیگیری کارهای مرتبط با جنبش عدم تعهد را به عهده دارد ما می‌دانیم که از این ظرفیت استفاده بهینه نکرده است. (۵/۲/۹۲ منابع خبری) [۱۶]  در این باره، مقام معظم رهبری در کنفرانس حمایت از انتفاضه فلسطین که در ۹ مهر ۱۳۹۰  برگزار شد، فرمودند:«اول این که مدعاى ما آزادى فلسطین است، نه آزادىِ بخشى از فلسطین. هر طرحى که بخواهد فلسطین را تقسیم کند، یکسره مردود است. طرح دو دولت که لباس حق‌به‌جانبِ «پذیرش دولت فلسطین به عضویت سازمان ملل» را بر آن پوشانده‌اند، چیزى جز تن دادن به خواسته‌ى صهیونیستها، یعنى «پذیرش دولت صهیونیستى در سرزمین فلسطین» نیست. این به معناى پایمال کردن حق ملت فلسطین، نادیده گرفتن حق تاریخى آوارگان فلسطینى، و حتّى تهدید حق فلسطینیانِ ساکن سرزمینهاى ۱۹۴۸ است؛ به معناى باقى ماندن غده‌ى سرطانى و تهدید دائمى پیکره‌ى امت اسلامى، مخصوصاً ملتهاى منطقه است؛ به معناى تکرار رنجهاى ده‌ها ساله و پایمال کردن خون شهداست.» [۱۷]  احمدی نژاد در سخنرانی روز قدس سال ۱۳۹۰، ضمن حملات مکرر لفظی به رژیم اشغالگر این گونه می گوید: “همه باید توجه کنند، به رسمیت شناختن دولت مستقل فلسطین نقطۀ نهایی هدف نیست، بلکه گام و سکوی اول است. یک گام به جلو در جهت آزادی‌سازی همۀ سرزمین فلسطین است.” “ملت فلسطین و مقاومت فلسطین توجه داشته باشند که مبادا فقط به یک دولت ضعیف، کم اقتدار و کم اختیار، آن هم در قطعۀ ناچیزی از سرزمین فلسطین بسنده کنند. با وحدت و همدلی دولت را تاسیس کنند و یک گام به جلو بردارند.” “همه باید توجه کنید، دولت مستقل فلسطین اولین گام است و نه آخرین گام. همه باید هوشیار باشند، ملت‌ها و دولت‌های منطقه، آزادی، عدالت، انتخاب آزاد و تعیین سرنوشت حق قطعی همۀ ملت‌هاست، از جمله ملت‌های منطقۀ ما و ملت‌های شمال آفریقا” [۱۸] در همان زمان رییس امور حقوق بشر سازمان ملل اعلام کرد که این بیانیه پاسخی به نطق احمدی نژاد بوده و عبارتی که می گوید هلوکاست هرگز نباید فراموش شود در آن درج شده و تمام کشورها از جمله ایران آن را تصویب کرده اند.(منابع مستقل خبری ۲/۲/۱۳۸۸) [۱۹] خبرگزاری قدسنا ۲/۲/۱۳۸۸ [۲۰]واکنش های مصر به فیلم اعدام فرعون حداقل بیست اقدام تند علیه ایران، اعم از دولت وملت بود که فقط یکی از آن ها لغو بازی فوتبال  بود! [۲۱] DANA ROHRABACHER , july26,2012 ,To HILLARY RODHAM CLINTON