پایگاه خبری الف 28 ارديبهشت 1395 ساعت 9:41 http://alef.ir/vdcf10dmvw6dtma.igiw.html?352396 -------------------------------------------------- عنوان : نگاهی به تناقض در آمار سرانه مطالعه ایرانیان بخش تعاملی الف - بهروز ساریخانی، 28 اردیبهشت 95 -------------------------------------------------- متن : در سال های اخیر و بویژه بعد از فراگیرتر شدن شبکه های اجتماعی, آمار گوناگونی درباره " فاجعه" سرانه نازل مطالعه ایرانیان در رسانه ها منتشر و مورد بحث واقع شده است. این یاداشت در همین راستا بقلم آمده است. بجز آمارگیری میدانی, استناد به میزان فروش, تیراژ کتب چاپ شده , تعداد و تیراژ عناوین چاپ نخست و میزان استقبال از فروشگاه ها و نمایشگاه های مقطعی یا دائم کتاب, از جمله موارد جهت استخراج آمار سرانه مطالعه در هر کشور است. نتایج حاصل از این آمارگیری, بنا به معیارهای پایه مربوطه, گاها تفاوت های فاحشی با یکدیگر دارند. هر آمار و هر تحلیلی که تاکنون درباره سرانه مطالعه کشور منتشر شده, هر یک به زوایای گوناگون موضوع نور تابانده است. بنظر می رسد استخراج و تحلیل آمار میزان سرانه مطالعه کشور، کار آسانی نباشد. اما از ظواهر امر چنین بر می آید که درکشور ما، آن شور و شوق مطالعه گذشته - حداقل در تهران - بسیار افت کرده است. از سالهای ۱۳۴۵ به بعد در پیش از انقلاب و نیز در ۲ مقطع بعد انقلاب بعنوان سال های طلائی مطالعه در کشور نام برده می شود. سالهای ۵۷ تا ۶۰ و قبل از دوم خرداد ۷۶، دو مقطع از این سال های طلائی بوده اند. شاید در بین منابع پایه آماری, اگر مطالعات میدانی بیشتری صورت گیرد, نتیجه به واقعیت نزدیکتر خواهد شد. بعنوان نمونه اینجانب از کلاس یازدهم (۱۳۵۲)، خرید کتاب را بشکل جدی شروع کردم. شوق مطالعه البته مربوط به سال های دورتر (چهارم ابتدایی) و همزمان با عضویت در کانون پرورش فکری بوده است. بعدها تا انقلاب فرهنگی، تقریبا هفته ای یکبار به کتابفروشی های جلوی دانشگاه سر می زدم و معمولا خرید تا آنجا ادامه می یافت که پول باتمام می رسید. اکنون سال هاست که شاید تنها چند ماه یکبار گذارم به کتابفروشی افتاده, فلذا در حال حاضر نسبت به گذشته نقش ناچیزی در اقتصاد نشر دارم. از سوی دیگر چندین سال است که منابعی دیگری به سبد مطالعه اضافه شده است. مطالعه فایل pdf کتب و نیز مطالب گوناگون منتشره در شبکه های اجتماعی ( از جمله فیس بوک ) از جمله این منابع است. بازدید و مطالعه روزانه و هفتگی چندین سایت خبری و سیاسی از دیگر چیزهائی است به آن سبد اضافه شده است. تا پیش از انقلاب, مطالعه روزنامه و پیگیری مستمر اخبار, تا این حد رایج نبود. امروزه کتابفروشی های جلوی دانشگاه خیلی خلوت تر از قبل است. بسیاری از فروشگاه ها در این راسته, جایشان را به انواع صنوف دیگر لوازم التحریر, اغذیه فروشی و . . . حتی پوشاک داده است. آیا تا چه حد از این خلوتی به جابجائی بازار کتاب, از جلوی دانشگاه به نواحی مختلف تهران مرتبط است؟ میزان نفوذ شبکه های اجتماعی و حجم مطالعه در فضای مجازی را چگونه میتوان اندازه گیری و در آمار سرانه مطالعه لحاظ کرد؟ واضح است که سطح اطلاعات عمومی مردم در تمام حوزه های علوم اجتماعی، سیاسی، روانشناسی و . . . ، نه با پیش از انقلاب، حتی با ۱۰ سال پیش بهیچوجه قابل قیاس نمی باشد. این رشد (کمی و کیفی) در سطح روشنفکران جامعه نیز کاملا مشهود است. از جمله مواردی که بنظر می رسد در اینگونه مطالعات باید مد نظر قرار گیرد, کیفیت مطالعه است. آیا چه میزان از کتبی که بفروش می رسد, واقعا خوانده هم میشود؟ این مطالعه جدا چقدر عمیق و یا سرسری است؟ مطالعه ادعیه, احادیث, کلمات قصار بزرگان و کتب دینی و . . . را اصولا تا چه حد میتوان جزء سرانه مطالعه مردم در نظر گرفت و یا باید بکلی آنرا کنار گذاشت ؟ بعنوان نمونه اینجانب در سال های اخیر( شاید بواسطه توفیق اجباری بالاتر رفتن سن و صبوری), برخی از کتاب هائی را که در گذشته نخوانده و یا سرسری خوانده بودم, از نو شروع به مطالعه نموده و تازه متوجه میشوم که چه کفران نعمتی در جوانی و میانسالی, در حق آن کتب کرده ام ! در پایان بی تعارف باید گفت که بنظر می رسد بین نسل گذشته (که اکنون در آستانه۶۰ سالگی و بالاتر است) و نسل جوانتر که امروز ۲۵ تا ۴۰ ساله اند، تفاوت معینی در فرهنگ مطالعه, فیلم دیدن و گوش سپردن به موسیقی هست. آن نسل شاید کمتر، ولی عمیق تر کتاب می خواند, گزیده تر ولی با احساس بیشتر فیلم می دید و نیز غرق در آن موسیقی می شد که تمام وجودش را با خود عجین می کرد. شاید بهمان دلیل بود که کتاب ها، سینما و موسیقی خیلی عمیقتر در روحشان اثر می گذاشت. آن نسل با آن روحیه , امروز تقریبا بر پایان راه ایستاده اند. اما بنظر می رسد نسل جدید, نمی خواهد بدون سر زدن به " همه جا" و " همه چیز" عمر بگذراند !؟ در ضرورت انتشار و بررسی آمار پیش گفته مسلما حرفی نیست. اما باید توجه داشت که بدبینی مفرط, همانقدر در پیشبرد فرهنگ مطالعه و توسعه اجتماعی کشور زیان بار است که خوش خیالی می تواند ما را کماکان در خواب غفلت نگهدارد.