پایگاه خبری الف 17 دی 1394 ساعت 5:32 http://alef.ir/vdceow8xejh8wfi.b9bj.html?322794 -------------------------------------------------- گناه تسخیرکنندگان سفارت عربستان؛ خیانت به منافع ملی و مصالح نظام عنوان : سفارت می گیریم، نوبت به نوبت... احسان رستگار، 17 دی 94 -------------------------------------------------- متن : صبح شنبه، وزارت کشور عربستان سعودی از اعدام ۴۷ نفر به اتهامات امنیتی خبر می دهد. نام یکی از آن ها آیت الله شیخ نمر باقر النمر مشهور است. شخص سلمان بن عبدالعزیز پای حکم اعدام را امضاء کرده است.   بعد از فجایعی هم چون منا، اکثرا منتظر ادامه ی وقاحت ها و رفتار شنیع آل سعود آن هم با این فاصله ی زمانی اندک نیستند. خون آن به جوش می آید. قلم ها روان می شوند و در وصف شهادت شیخ نمر و حماقت و خون خوار بودن ال سعود می نویسند و می سرایند.   در قطیف عربستان تظاهرات می شود، در هند و کشمیر هم و نیز در بحرین.افکار عمومی جهان اگرچه عمدتا در دست دوست داران شیخ نمر نیست، اما از حیث دفاع از حقوق بشر، مجبورند حفظ ظاهر کنند؛ پس اکثرا این جنایت سعودی ها را محکوم می کنند.   سازمان دیده بان حقوق بشر، فرآیند بررسی اتهامات شیخ نمر را غیرعادلانه می خواند. اکانامیک تایمز، این اقدام را در جهت دامن زدن به نزاع شیعه و سنی تعبیر می کند و پیش بینی می کند که تبعات آن، منطقه را به آتش می کشاند. رویترز مصاحبه ای را منتشر می کند مبنی بر این که این اعدام، در راستای تحقق منافع تکفیری های داعش بوده است. بلومبرگ می نویسند «شیخ نمر به واسطه وعظ‌های انتقادی از حاکمان سنی عربستان سعودی معروف بود و با اینکه عربستان سعودی تا حد زیادی از ناآرامی‌هایی که در سراسر جهان عرب در سال 2011 فراری بود، اقلیت شیعه گهگاه اعتراضاتی برگزار می‌کردند و با نیروهای امنیتی درگیر می‌شدند. داعش نیز از این خط اشتباه بهره‌برداری و سال گذشته به مساجد شیعیان حمله کرد.» واشنگتن پست می گوید «اعدام شیخ نمر واکنش‌های همراه با خشم را از سراسر جهان شیعه از جمله ایران به همراه داشت.»   جز برخی رسانه های انگشت نما که در چنین مواقعی ترجیح بر سکوت دارند یا انعکاس خنثی و عدم موضع گیری، مابقی نمی توانند این رفتار وحشیانه ی سعودی ها را محکوم نکنند. اجماعی جهانی علیه سعودی ها شکل می گیرد.   مردم مشهد مقابل كنسولگري عربستان تجمع مي كنند. در آخرين ساعات شنبه، عده اي مقابل سفارت عربستان در تهران تجمع مي كنند. اول شعار مي دهند. بعد كوكتل مولوتوف مي اندازند و وارد سفارت در تهران و کنسولگری در مشهد مي شوند. فوقع ماوقع.   در مورد این اتفاق، ذکر نکات زیر مفید به نظر می رسد:   ١- وقتی مشاور احمدی نژاد، دیپلماسی لبخند را عامل تسخیر سفارت عربستان معرفی می کند و تسخیرکنندگان را انقلابی می نامد!    برخی بر این باورند که عملکرد با تاخیر و غیرقاطعانه ی دولت در محکوم کردن اعدام شیخ نمر، از عوامل موثر به خشم آمدن و حمله کردن به سفارت عربستان در تهران و کنسولگری عربستان در مشهد است. اگرچه آن طور که باید و شاید، دولت در محکومیت اعدام شیخ نمر و دیگران حماقت ها و رذالت های مسئولان عربستان سعودی، غیرت به خرج نداد، اما نمی توان حتی یکی از دلایل حمله به سفارت عربستان را برخوردهای منفعلانه ی دیپلماتیک در نظر گرفت. نارضایتی از کیفیت رفتار دولت در محکومیت اعدام شیخ نمر، نهایتا در حد یک تجمع ممکن است بروز کند، ولی مقوله ی حمله و تسخیر و به آتش کشیدن، بحثی است کاملا مشکوک و غیرقابل هضم که نه ناشی از غیرت است و نه الهام گرفته از تعلل و چگونگی واکنش دولت در محکومیت اعدام شیخ نمر.   روز گذشته محمدجواد ظریف در کنفرانس خبری با همتای عراقی خود ابراهیم جعفری، در بخش های از صحبت هایش گفت:   «تنش و آتش‌افروزی برای کسی عاقبت خوشی نخواهد داشت. سیاست ایران همواره مبتنی بر ایجاد آرامش و همکاری و همراهی با تمامی همسایگانش بوده است. ما برای جهان عرب و نیز عربستان سعودی به عنوان جزء مهمی از جهان اسلام، احترام ویژه قائلیم و می‌خواهیم ارتباط سازنده خود را که از گذشته داشته‌ایم ادامه دهیم و همه را به این منظور به همکاری دعوت می‌کنیم.»   در این نشست مطبوعاتی مشترک ابراهیم جعفری، وزیر امور خارجه عراق به تشریح تلاش‌های این کشور جهت وساطت برای حل مشکل پیش آمده بین ایران و عربستان پیرو تسخیر سفارت عربستان در تهران و رایزنی‌های دیپلماتیکی که در این مسیر انجام داده است پرداخت.   ادبیات ظریف و استفاده از این عبارت که «برای عربستان سعودی احترام ویژه قائلیم»‌ و و نیز عکس العمل های تا حدی ملایم مشابه، در این ظرف زمانی و آن هم پس از ظلم های پی در پی سعودی ها به مردم ایران طی یک سال گذشته، باعث می شود که این درجه از احترام و ابراز ارادت به دولت عربستان، کاملا ناروا و نامربوط ارزیابی شود و اگر طیفی از مردم از این نوع اظهار نظرهای لطیف تیم دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران نسبت به دولت مستبد عربستان، آزرده خاطر شوند، قابل درک است، ولی این ها هیچ دخلی به تاثیرگذاری در تسخیر سفارت عربستان ندارد و در تحلیل این اتفاق، می تواند مصداق خلط مبحث به شمار برود؛ نه به این دلیل که واکنش دولت به مباحث خارجی و موضوعات منطقه و جهان اسلام کم اهمیت باشد یا دولت حق داشته باشد در این زمینه اهمال کاری کند، بلکه از این حیث که کنش گری با تسخیر سفارت آن قدر قبیح و دردسر آفرین است، که باید به طور قاطع و بدون هیچ تساهل و تسامحی محکوم شود و به موضوعی که در تحقق این حماقت فرعی محسوب می شود و در واقع تاثیری نداشته مانند کیفیت یا کمیت عکس عکس العمل دیپلماتیک دولت در محکومیت اعدام شیخ نمر، نباید پرداخت. [این اظهار نظر ظریف سه روز پس از تسخیر سفارت از جانب وی مطرح شده و مقصود از ذکر آن، وارد دانستن نقدهای به دیپلماسی ملایم دولت با عربستان است و طبیعتا مراد، شاهد مثال گرفتن تاثیر اظهار نظری که سه روز پس از تسخیر بیان شده در تسخیر، نیست.]   نگارنده بر این باور است که آن چه در اين بين بايد روشن شود، اين واقعيت تلخ است كه حتي اگر دولت سريعا و خيلي قاطعانه و شديدا، اين حماقت و خون ريزي آل سعود را محكوم مي كرد، باز هم همين تسخير سفارت با همين كم و كيف رخ مي داد. نشان به آن نشان كه در آذر ٩٠ و پيش از حمله به سفارت انگلستان، مجلس مصوبه اي را گذراند كه به موجب آن، خواست تمامي طيف ها برآورده مي شد، اما فرداي تصويب آن طرح، عده ای شناسنامه دار، تکبیرگویان به سفارت انگلستان حمله كردند و گويي اصلا اگر هيچ مصوبه اي در مجلس به تاييد نرسيده بود هم مصوبه ي مجلس توفيري نمي كند.   پس اين نهايت بدسليقگي، فرافكني و تجاهل العارف است كه ولو اندكي سهم موثر براي دولت در اين فقره قائل شويم؛ چون سهم قائل شدن براي دولت همانا و سبك جلوه دادن بار سنگين و ذنب لا يغفر مهاجمين به سفارت عربستان همانا. باب توجیه و ماله کشی در این فقره، باید به کلی بسته شود و هیچ روا نیست که بهانه ای به دست بهانه جویانی می دهد که میل به کم رنگ نشان دادن تسخیر سفارت عربستان دارند.   عبدالرضا داوری که از مشاوران رئیس جمهور سابق، محمود احمدی نژاد بود، در حمایت از تسخیر سفارت عربستان در صفحه ی فیس بوکش نوشت:   «در واکنش به شهادت مظلومانه شیخ نمر، امشب جوانان انقلابی ایرانی، سفارت و کنسولگری عربستان در تهران و مشهد را تسخیر و به آتش کشیدند. این واکنش را باید در انفجار بغض فرو خفته ایرانیان بعد از دوسال دیپلماسی مبتنی بر لبخند و دست باز روحانی و ظریف در مقابل پدیده های زشتی چون تجاوز به نوجوانان ایرانی در حج عمره،فاجعه منا، کشتار یمن، اعدام شیخ نمر و داعش پروری سعودی ها تحلیل کرد.»   وقتی عده ای ، این چنین دیپلماسی لبخند دولت را عامل انگیزاننده ی حمله تلقی می کنند، این سوال پیش می آید که مگر در دولت سابق که داوری از مشاوران رئیس آن و از نظریه پردازان آن دولت بود، اتفاق تسخیر سفارت انگلستان رخ نداد؟ آیا در آن دولت هم دیپلماسی لبخند وجود داشت و جوانان دچار بغض فروخورده شده بودند که حمله کردند؟        ٢- تسخير سفارت انگلستان، براي ولايت مداران عبرت شد، اما...     بسیار روشن است که برای گروهی، محکوم بودن تسخیر از منظر رهبری چقدر بی اهمیت است و گویی جمهوری اسلامی ایران را فارغ از ولی فقیه آن تفسیر می کنند و انگار نه انگار که انقلابی ترین رجل سیاسی کشور یعنی رهبر انقلاب هم صراحتا تسخیر سفارت انگلستان را محکوم کردند و دور از ذهن نیست روزی که شدیدتر از قبل، تکرار این اشتباه و خیانت را محکوم نمایند.   رهبری در خطبه های نماز جمعه ی ۲۸ بهمن ۱۳۶۷ و پیرو اعلام فتوای ارتداد سلمان رشدی از جانب امام خمینی (ره) فرمودند: « البته من یک نکته ای را عرض کنم من شنیدم که بعضی ها رفتند سراغ بعضی از سفارتخانه ها. من الآن دارم به شما ابلاغ می کنم، به عنوان مسئول دولتی و به عنوان امام جمعه و یک روحانی؛ به سفارتخانه ها نزدیک نشوید. این را بدانید که اگر شما از سیاست انگلیس یا سیاست آمریکا یا هر کس دیگری بدتان می آید راهش این نیست که یک عده ای بروند بی مهار از دیوار سفارتخانه بالا و به سفارتخانه ها نزدیک بشوند، بنده دارم پیش شماها شهادت می دهم که این قطعاً و قطعاً به ضرر اسلام و مسلمین و به ضرر جمهوری اسلامی است. حالا مردم راهپیمایی می کنند، راه می روند، احساسات به خرج می دهند. احساسات صادقانه و درست و منطبق با منطق، در این هیچ شکی نیست. ممکنه تو خیابونها بروند و به هر سیاستی هر چه نظرشان هست بگویند، اما به سفارتخانه ها نباید نزدیک بشوند، اینکه ممکن است دشمن خودش این کار را بکند. ممکن است برخی از عوامل نفوذی دشمن بیایند و در جمعیتی بیافتند، برسند به یک سفارتخانه ای از دیوار بروند بالا یک وسیله‌ی آتشی بیاندازند یا جایی را بشکنند ، خراب کنند، بدانید این کار قطعا بد است و جرم است و به ضرر و اگر کسی آگاهانه این کار را بکند این خیانت است.»   با لحاظ کردن بیانات فوق، واقعيت تلخ تر از تسخیر سفارت انگلستان اين است كه پس از تسخير، بسياري اين عمل را مفتخرانه و انقلابي توصيف مي كردند که یا از سر نادانی نسبت به مواضع رهبری بوده و یا مغرضانه تسخیر سفارت انگلستان صورت پذیرفته است، اما توقع مي رفت پس از موضع گيري رهبري يك سال پس از آن، به اشتباهشان اقرار كنند ولي در كمال تعجب، بسياري از آنان، هنوز مبهم و دوپهلو، ورودشان به سفارت را تا حدي هنوز قابل دفاع مي دانستند؛ لا اقل حاضر نبودند كه صريحا اعلام كنند یعنی در سال ۹۱ كه هزينه هاي فراواني به واسطه ي اين اقدام بي مورد و شتاب زده ي آنان تحميل شده است.   ایشان در ديدار با دانشجويان در مرداد ٩١ فرمودند: "در قضیه اخیر اشغال آن سفارت خبیث [انگلستان]، احساسات جوانان درست بود. ولی رفتنشان درست نبود."   فهم نگارنده این است  که علي رغم فاجعه ي جده، فاجعه ي منا و سپس اعدام شيخ نمر، رهبري درباره ي تسخير سفارت عربستان، نظري كاملا منفي خواهند داشت؛ بسيار منفي تر از ماجراي تسخير سفارت انگلستان.   حال سوالي كه در اين ميان پاسخ به آن ضروري به نظر مي رسد، اين است كه آيا اين طيف، واقعا حزب اللهي هستند؟ اگر این اتفاق در سال ۹۰ رخ می داد و پیش از اعلام موضع صریح ایشان درباره ی تسخیر سفارت انگلستان، شاید قابل پذیرش بود که اقدامی مضر و خلاف مصالح نظام و منافع ملی توسط دلسوزان نادان انقلاب رخ داده باشد، اما وقتی در سال ۹۴ و زمانی که اجماع جهانی علیه رژیم خون ریز آل سعود از رسانه های داخلی ما تا سازمان ملل، رسانه های غربی و حتی آمریکایی صورت پذیرفته است، چه کسی جز یک خائن می تواند سفارت عربستان را به آتش بکشد؟   در فیلم مشهود است که با فریاد «لبیک یا حسین» به سفارت حمله می کنند، اما آیا چون افرادی با ظواهری مذهبی و یا شعارهای مذهبی و تکبیرگویان سفارت عربستان را به آتش می کشند، می توان پذیرفت که حتی اندکی آن ها انقلابی هستند؟ آیا کسی که خلاف منافع ملی و مصالح نظام گام بر می دارد، ممکن است که انقلابی باشد؟ آیا شاخص انقلابی بودن به قیل و قال و به آتش کشاندن سفارت خانه هاست؟     ۳- برخوردی سخت که درس عبرت شود برای هر کس که سودای تسخیر سفارت در سر دارد   برخی مقامات در مصاحبه هایشان اظهار کرده اند که مهاجمین حزب اللهی نبوده اند. باطنا و در واقع، قطعا کسی که مصالح نظام و منافع ملی را به شوخی می گیرد، نمی تواند حزب اللهی باشد، چه نام خود را بگذارد چه نگذرد.   شهيد مطهري وقتی در همان هفته ی اول بعد از پیروزی انقلاب اسلامی خبر دادند که دو نفر کمیته ای مرتکب اعمال خلاف شده اند، ايشان به مرحوم آيت الله مهدوي كني - كه به توصیه ی خود استاد به عنوان رئيس كميته ها منصوب شده بودند - گفتند: "حتی اگر مجازات آنان اعدام باشد باید با همین نام کمیته ای اعدام شوند و نه كميته اي نما یا نفوذی یا مضامین مشابه؛ بلکه دقیقا به عنوان یک کمیته ای. هيچ اشكالي ندارد كه مطرح شود كه اين خاطيان كمیته اي بوده اند. این امر نه تنها موجب تضعیف کمیته نخواهد شد. بلکه موجب تقویت آن و نظام جمهوری اسلامی خواهد بود."   اگر یک بار برای همیشه افرادی که خود را مدافع نظام و حاکمیت می دانند قاطعانه و بدون رودربایستی مطابق قانون مجازات شوند، دیگر منافع ملی در خطر قرار نمی گیرد و فرصت ها همه تبدیل به تهدید نمی شوند.   استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری درباره ی معیار تشخیص حق و باطل از منظر امام علی (ع) در صفحه ی ۱۳۴ کتاب «جاذبه و دافعه ی علی علیه السلام» می فرمایند: « «انک لملبوس علیک، ان الحق و الباطل لا یعرفان بافدار الرجال، اعرف الحق تعرف اهله، و اعرف الباطل تعرف اهله» «سرت کلاه رفته و حقیقت بر تو اشتباه شده. حق و با طل را میزان قدر و شخصیت افراد نمی‌شود شناخت. این نیست که تو اول شخصیت‌هایی را مقیاس قرار دهی و بعد حق و باطل را با این مقیاس‌ها بسنجی: فلان چیز باطل است، چون فلان و فلان با آن مخالفند. نه، اشخاص نباید مقیاس حق و باطل قرار گیرند. این حق و باطل است که باید مقیاس اشخاص و شخصیت آنان باشد». یعنی باید حق‌شناس و باطل شناس باشی نه اشخاص و شخصیت شناس، افراد را – خواه شخصیت‌های بزرگ و خواه شخصیت‌های کوچک – با حق مقایسه کنی. اکر با آن منطبق شدند شخصیت‌شان را بپذیری و الا نه. این حرف نیست که آیا طلحه و زبیر و عایشه ممکن است بر باطل باشند؟ ... این مقدمه برای این بود که بدانیم ممکن است مذهبی مرده باشد، ولی روح آن مذهب در میان مردم دیگری که به حسب ظاهر پیرو آن مذهب نیستند، بلکه خود را مخالف آن مذهب می‌دانند زنده باشد. مذهب خوارج امروز مرده است. یعنی دیگر امروز در روی زمین گروه قابل توجهی به نام خوارج که عده‌ای تحت همین نام از آن پیروی کنند وجود ندارد، ولی روح «مذهب خارجی» هم مرده است. آیا این روح در پیروان مذاهب دیگر حلول نکرده است؟ آیا مثلاً خدای نکرده در میان ما، مخصوصاً در میان طبقه به اصطلاح مقدس مآب ما این روح حلول نکرده است؟ »     سخن آخر:   دیروز انگلستان، امروز عربستان و فردا شاید سفارت هر کشوری که مسئولان آن خباثت و غلطی را مرتکب شده اند در خطر تسخیر است، اما در عمل و نتیجتا، سفارت خانه های آنان نیست که تسخیر می شود، بلکه امنیت ملی و منافع ملی است که در تسخیر دشمنان موذی و زیرک ما قرار می گیرد. آن ها که می دانند چطور از اشتباهات ما به شدیدترین طریق ممکن، علیه ما جهان را بسیج کنند. این جاست که باید دوباره گریزی زد به نهج البلاغه و از امام علی (ع)، نماد حق، نقل کرد که «لَا یُقِیمُ أَمْرَ الله سُبْحَانَهُ إِلَّا مَنْ لَا یُصَانِعُ وَ لَا یُضَارِعُ وَ لَا یَتَّبِعُ الْمَطَامِع» = بر پا نمی‌دارد فرمان خداوند سبجان را مگر کسی که سازشکاری و معامله گری نکند و مطامعش تبعیت نکند.» در مقابله و برخورد با حمله کنندگان، جای سازش و مصانعه نیست؛ رفتار و رویکرد انقلابی یعنی این و اگر نیروی انتظامی در عمل به وظیفه اش کوتاهی کرده، قوه ی قضائیه باید خاطیان را مطابق قانون محاکمه و احکام مقتضی را صادر کند.