پایگاه خبری الف 27 بهمن 1391 ساعت 18:37 http://alef.ir/vdcdkj0ffyt05o6.2a2y.html?178451 -------------------------------------------------- عنوان : نقدی بر چند نظر در باب کتاب زین العابدین رهنما جواد محقق، 27 بهمن 91 -------------------------------------------------- انتشار یادداشتی از استاد جواد محقق درباره کتاب "پیامبر" اثر زین العابدین رهنما، مورد توجه بسیاری از خوانندگان قرار گرفت. البته تعدادی از خوانندگان نیز به این اقدام به دلیل آنچه سوابق سیاسی رهنما در دوره پهلوی می خواندند، انتقاد داشتند. استاد جواد محقق درباره انتقادات مذکور یادداشتی نوشته است که با هم می خوانیم. متن : درنظرات خوانندگان بر نوشته ی مختصر من درباره کتاب "پیامبر" اثر مرحوم زین العابدین رهنما، نکته ای بود که قابل توجه است و آن انتقاد بعضی برمن یا گردانندگان سایت بود که مثلاً چرا از این فلان فلان شده ی درباری و ... تعریف و تمجید کرده اید؟ در حالیکه من از ایشان تعریفی نکرده ام! تعریف من از کتابی است که او درباره ی پیامبر(ص) نوشته است و بیش از سی بار داخل و خارج کشور چاپ و منتشر شده است. این تعریف هم اصلاً به معنای بی عیب و نقص بودن کتاب پیامبر رهنما از نظر ادبی یا تاریخی نیست. چرا که اصولاً هیچ اثربشری بی عیب و نقص نیست. مثلاً نویسنده این سطور میداند که زیبایی روایت داستانی کتاب در جلد اول، به مراتب بیشتر از جنبه های ادبی آن در مجلدات بعدی است و در همان یادداشت هم به موافقان و مخالفان آن به لحاظ منابع و مصادر اشاره شده است. این مخالف داشتن هم البته چیزی از ارزش ادبی کتاب نمی کاهد. تنها می تواند منبع و مأ خذ بودن آن را برای تحقیقات تاریخی با تردید مواجه کند. چرا که این کتاب ، چنانکه در همان یادداشت اشاره شده ، یک "رمان" یا "شبه رمان تاریخی" است و "تاریخ" به معنای دقیق کلمه نیست، اگر چه بسیاری از کتاب های غیر داستانی و اصالتاً ً تاریخی هم صددرصد مورد قبول اهل علم نیست و بخش ها و فصل هایی از آن ها بارها نقد و رد شده است. تا چه رسد به محتوای یک کتاب داستانی که برمبنای تاریخ نوشته شده است و چنین اند تمامی رمان های تاریخی در ایران و جهان! پس این اصولاً توقع درستی نیست که بخواهیم همه ی یک متن تاریخی، صددرصد مطابق تصورات تاریخی ما باشد تا قابل خواندن تلقی شود. کیست نداند که فیلم ها یا سریالاهایی مثل محمد رسول الله (ص)، امام علی (ع)، امام رضا(ع)، یوسف پیامبر، مختارنامه و.... هم که ساخته ایم، اهل تاریخ در مورد بسیاری از صحنه ها، حوادث یا شخصیت هایش حرف دارند. اما در مجموع نمی توان آن ها را اثری مخالف تاریخ مورد نظر خواند و به خالقان پرتلاش آن ها به خاطر ترجیح یک روایت تاریخی بر روایتی دیگر یا غلیظ و کمرنگ کردن بعضی چهره ها و حوادث پرخاش کرد. زیرا گاه مصالح امت اسلامی در دنیای امروز آفریننده ی آن اثر هنری را از طرح بعضی مسائل باز میدارد و گاه ضرورت های دراماتیک سازی و قصه پردازی او را مجبور به پرداخت بیشتر یا کمتر یک حادثه یا شخصیت می کند و چه بسا نقص امکانات یا فهم متفاوت او هم بخش های دیگری را ناگفته بگذارد یا دیگر گونه جلوه دهد. این را تنها کسانی می فهمند که یا خود دست به تولید کار زده باشند یا تفاوت اثر ادبی و هنری را با یک حادثه ی طبیعی یا تاریخی درک کنند. وگرنه رد وانکار آثار دیگران که هنری نیست. بخصوص که هیچ برهان و استدلالی هم به همراه نداشته باشد. البته هر پژوهشگری حق دارد دلایل علمی خود را در رد یا قبول هر نظریه و دیدگاهی بگوید و بنویسد و بپراکند، اما توهین و اهانت و اتهام و برچسب زنی و خدای ناکرده تهدید، کار علمی نیست. در همه ی آثار تاریخی معتبر، مثل نوشته های ابوالفدا و ابن هشام و ابن کثیر و ابن اثیر و ابن خلدون و ابن عساکر گرفته تا ذهبی و طبری و میرآخوند از متقدمان وهم چنین رشید رضا و فرید وجدی و احمد امین مصری از معاصران و حتی مستشرقانی چون ولهاوسن و فان فلوتن و دونالدسن وامثال آن، افسانه های بی سرو تهی هست که فاقد کوچکترین اصالت علمی است! یکی از آن دروغ پردازی ها مثلاً داستان عبدالله ابن سبا است که روحانی پژوهشگر، مرحوم علامه سید مرتضی عسکری با تحقیقات دقیق، عمیق و عالمانه ی خود بی بنیانی آن ها را با ده ها دلیل محکم تاریخی اثبات کرده است که خوش بختانه در سه جلد به فارسی هم ترجمه شده است. اما این همه از ارزش آن آثار تاریخی که نام مورخانشان در بالا ذکر شد، ذره ای نمی کاهد و آن ها همه جزو میراث علمی و فرهنگی ما هستند و باید که همچنان باشند و مطالعه شوند. درآثار بزرگانی چون مرحومان دکتر شریعتی، دکتر زرین کوب، وحتی شهیدمطهری و امثال ایشان می توان بر خطاهای تاریخی متعددی انگشت گذاشت و آن ها را نشان داد. چنانچه اغلب آن بزرگواران هم در گفته ها و نوشته هایشان به وجود چنین خطاهای احتمالی اذعان کرده اند. مثلاً مرحوم شریعتی بارها به تصحیح پاره ای از حرف هایش در سخنرانی ها پرداخته یا دریکی از آخرین نامه هایش از مرحوم مهندس بازرگان، شهید مطهری و استاد محمد رضا حکیمی خواسته است که نادرستی های آثارش را اصلاح و در پاورقی کتاب ها توضیح بدهند، مرحوم دکتر رزین کوب هم در یکی از نوشته های اواسط یا اواخر عمرش با اشاره ضمنی به کتاب نابالغ «دوقرن سکوت»، می نویسد: درجوانی تحت تأثیر فضای آن سالها گاه حرفهایی زدیم که در شأن یک مورخ نبود! (نقل به مضمون). با این همه، آثار این ارجمندان را هم نمی توان به دلایلی از آن دست که ناقد محترم نوشته است، یکسره کنار گذاشت. چرا که فضای علم واندیشه محل همین تضارب آراست و آثار بیشتر دانشمندان در همه ی رشته ها نقل و نقد آثار معاصران یا پیشینیان است آنچه تا اینجا گفتم درباره اثر بود، اما درباره ی مؤثر چطور؟ یعنی نویسنده و به عبارت بهتر پدیدآورنده؟ در این مورد، شایسته است به سخن آن پیشوای نامدار علم و ادب وعدالت در نهج البلاغه رجوع کنیم که وقتی درباره ی برترین شاعران زمانه از او می پرسند، با وجود ده ها شاعر حاضر مسلمان می فرماید: «آن پادشاه ظالم گمراه!» یعنی به دلیل گمراهی، هنر شعرش را نادیده نمی گیرد و نه به دلیل شاعری از ذکر گمراهی اش چشم می پوشد! پس نویسنده ی این سطور، به اقتدای آن امام همام، از نثر شکوهمند و داستان پردازی زیبا و تأثیرگذار مرحوم "زین العابدین رهنما" تعریف می کند، کاری ناپسند نیست، بل به عدل و انصاف نزدیکتر است. بله، من هم می دانم که نویسنده ی آن کتاب از فعالان جریان های سیاسی ایران در دوره ی پهلوی بوده و به نمایندگی مجلس، معاونت وزارت راه، معاونت وزارت کشور و حتی معاونت نخست وزیری رسیده و سالها وزیر مختار ایرا ن درفرانسه و سفیر ایران در سوریه و لبنان بوده است واتفاقاً آغاز تألیف کتاب پیامبر هم محصول سال های اقامت او در لبنان است. اما نباید فراموش کنیم که او فرزند عالم نامدار شیعه شیخ العراقین مازندرانی است و کودکی و جوانی اش را دردامان خانواده ای مذهبی در فضای دینی عتبات عالیات پرورش یافته و در سال های قبل از کودتای رضاخان که به ایران آمده، به کار روزنامه نگاری پرداخته و ضمن نویسندگی در بعضی جراید، مدیریت نشریاتی را هم برعهده داشته و به خاطر بعضی انتقادات به عوامل کودتا مغضوب گردیده و روزنامه اش به دیگری واگذار شده و خودش تن به تبعید سپرده است. بعد از سقوط رضا خان و شهریور ۱۳۲۰ دوباره به روزنامه نگاری روی آورده و کم کم به مجلس راه یافته و به آن مقامات رسیده است. البته، من از نیت او در پذیرش این مسئولیت ها بی اطلاع ام و درباره ی خدمت یا خیانت او دراین پست ها چیزی نخوانده ام و نمی دانم. اما وقتی می بینم محصول تمام عمر او در عرصه ی کتاب، سه جلد زندگینامه پیامبر(ص)، دوجلد زندگینامه امام حسین(ع)، چهار جلد ترجمه و تفسیر قرآن کریم و یک جلد ترجمه ی کتاب "حقوق دراسلام" دکتر مجید خدوری است، نمی توانم نسبت به او احساس احترام نکنم و قدر شناس این تلاش ها نباشم! مگر می شود بدون اعتقاد به خدا و قرآن و بی عشق به پیامبر و دوستداری خاندانش، آن قلم قدرتمند را درآن گوشه ی غربت درباره ی اینان به چرخش درآورد؟ البته رهنما یک کتاب چاپ شده دیگر هم به اسم "ژاله " دارد که یک داستان اجتماعی است و من آن را هم ندیده و نخوانده ام قطعاً آثار منتشر نشده ای هم دارد که امید است به همت دوستان و مخصوصاً فرزندش حمید رهنما که سال ها همکار مطبوعاتی او در ایام بعد از شهریور ۱۳۲۰ بود، منتشر شود. به خصوص خاطرات زندگی او که می تواند بخش دیگری از تاریخ معاصر ما را روشن تر کند. چرا که مرحوم رهنما ظاهراً تا اواسط سال ۱۳۶۸حیات داشته و شاهد سقوط سلطنت و استقرارجمهوری اسلامی بوده و جنگ تحمیلی هشت ساله را هم به چشم دیده است. محصول تجربه های ذهنی، زبانی و عملی مرد دنیا دیده ای چون او، بی شک بسیار خواندنی و عبرت آموز خواهد بود.