پایگاه خبری الف 8 خرداد 1392 ساعت 10:21 http://alef.ir/vdcdjj0fkyt0j96.2a2y.html?188685 -------------------------------------------------- عنوان : چرا به اغما رفتن پدر علم ارتباطات پنهان ماند؟! عليرضا بهرامي، 8 خرداد 92 -------------------------------------------------- متن : اين که گاهي «کوزه گر از کوزه شکسته آب مي خورد»، مثل تلخي است که وقتي براي شرايطي بيان مي شود، معمولا با نوعي تاسف همراه است و از نوعي نقصان در پيدايش يک واقعيت غير قابل تاييد و تحسين حکايت مي کند. حال اين واقعيت تلخ و بعضا سرزنش برانگيز، گاهي تنها گستره يک فرد يا يک خانواده را در بر مي گيرد، گاهي هم چنان عموميت مي يابد که دربرگيري آن، طيف وسيعي از جامعه را شامل مي شود. گاهي وقتها حوزه فراگيري اين ضرب المثل يک گام جلوترمي رود و بسيار تاسف برانگيزتر مي شود. مثلا فرض کنيد که يک ورزشکار يا پليس يا پزشک، به اعتياد دچار شود. اين ديگر از يک سهل انگاري ناشي نمي شود و از نوعي بيماري در جامعه حکايت مي کند که به يک وضعيت فاسد شده منجر شده است. قطعا اين نوشتار در پي آن نيست که به بررسي جامعه شناسانه اين مفهوم پرداخته يا نوعي تحليل مبتني بر مباني آکادميک ارايه دهد. بلکه اين مقدمه از چنين پرسشي نشات گرفته که وقتي يک فرد، عمري براي گسترش علم ارتباطات و توسعه حرفه اي اطلاع رساني در کشور تلاش کرده و آن گاه که خودش موضوع يک رويداد داراي ارزش خبري مي شود ولي آن خبر منتشر نمي شود، از کدام يک از اين حالت ها نشات گرفته و علت را از چه منظري بايد جست و جو کرد؟ دکتر کاظم معتمدنژاد، شخصيتي برجسته و البته شناخته شده در حوزه علوم ارتباطات کشور محسوب مي شود. او از زمره نخستين گروه هاي دانشجوياني است که با سفر به غرب و تحصيل در اين رشته، پاي مباحث اين علم را که در دنيا هم جزو علوم جديد محسوب مي شود، به کشور باز کردند. او البته جزو گروهي از دانش آموختگان قديمي اين رشته بوده که نه تنها به کشور خود بازگشته، بلکه به شکل فعالي، در اين زمينه به دانش افزايي جامعه علاقفه مندان پرداخته، خيلي از اولين هاي اين رشته – ازجمله نخستين دانشکده علوم ارتباطات – را در کشورمان بنيان مي نهد. او همچنين با دو سياست و روش حرفه اي خود، در اين زمينه جزو نام هاي خوش و البته مؤثر قرار گرفت؛ يکي حسن خلق او و دلسوزي براي تربيت شاگرداني که بتوانند اين راه را ادامه دهند، ديگر، استمرار توام با تناوب و تکرار، در انتقال مفاهيم يا دستاوردهاي اين حوزه به داخل کشور. از همين روست که اولا دکتر معتمدنژاد به عنوان يک استاد، در نسل هاي مختلف دانش آموختگان اين رشته، عاشقان سينه چاک و ارادتمندان بسياري دارد، ديگر اين که با مراجعه به آثار و نوشته ها و سخنراني هاي او، يک خط واحد را مي توان يافت که معمولا تلاش در تثبيت موضوع از طريق تکرار بيان، در آن ها مشهود است. البته يک وجه ديگر فعاليت امثال دکتر معتمدنژاد در اين چند دهه، دوري مباحث آن ها از اتصال به نمونه هاي عيني و تجربه شده تحريريه ها و ديگري، فقدان تلاش در زمينه ي نظريه سازي هاي بومي است که بحثي مفصل است و مجالي ديگر مي طلبد؛ اما نکته اي که ما را به بيان اين بحث کشاند، اين است که دکتر معتمدنژاد از چند ماه پيش در بستر بيماري گرفتار آمده، رفته رفته حالش بدتر شده و عملا در وضعيت کُما و زندگي با کمک دستگاه هاي پزشکي قرار گرفته اما چرا استادي که يک لشگر شاگرد مدرس علوم ارتباطات و روزنامه نگار – مستقيم و باواسطه – دارد، خود تبديل به سوژه يك خبر نمي شود؟ البته چندي پيش يک مورد حادتر هم در اين زمينه داشتيم، آن هم وقتي بود که دکتر مجيد تهرانيان، يکي از معدود چهره هاي شناخته شده ايراني حوزه علوم ارتباطات در سطح بين الملل و شايد بتوان گفت تنها ايراني داراي نظريه به رسميت شناخته و مورد توجه واقع شده در اين حوزه، در خارج از کشور از دنيا رفت و خبر درگذشتش حتی تا هفته ها بعد نيز در کشورمان به يک خبر کوتاه هم تبديل نشد. اما قطعا حالتي که براي معتمدنژاد پيش آمده، کاملا متفاوت بوده و علتي ديگر دارد. گويا خواست و تمايل خانواده استاد و درواقع دکتر رؤيا معتمدنژاد که خود از مدرسان اين حوزه است، در پنهان ماندن موضوع نقش داشته است؛ اما چرا؟ تا هفته قبل که خبر به حالت کُما رفتن استاد هنوز يک خبر درگوشي بود و دکتر محسنيان راد آن را در يک مراسم رسمي و پشت تريبون لو نداده بود و تا روزي که خانم دکتر معتمدنژاد در يک مراسم رسمي مربوط به پدرش – يعني رونمايي از سرديس او در فرهنگسراي رسانه – حضور نيافته بود، بيشتر برداشت ها در اين زمينه بود که چون وضعيت روحي ايشان مخصوصا با توجه به بيماري و بستري شدن همزمان همسر دکتر معتمدنژاد خوب نبوده، تشخيصشان بر اين شده که خانواده، با ملاقات هاي متعدد و پي در پي خيل علاقه مندان و غيره، به سختي مبتلا نشوند؛ اما حالا ديگر اين واقعيت به زبان آمده که چون خانواده مطمئن هستند در اين وضعيت، به ويژه در ايام اوج گرفتن فعاليت هاي ظاهري، سياستمداران و نامزدهاي احراز پست رياست جمهوري به شکلي تبليغاتي و ظاهرسازانه، بر سر بالين استاد خواهند شتافت، خانواده مصمم است که از هرگونه سوء استفاده و بهره برداري تبليغاتي از نام و اعتبار او، جلوگيري کنند. از اين منظر، حتي يک بار به تغيير بيمارستان محل بستري بودن او اقدام کرده، وقتي هم که با نظر پزشکان، بيمار با تجهيزات بيمارستاني به منزل منتقل شده، او را به خانه خودش انتقال نداده اند. اين ها علاوه بر تأسفي که براي وضعيت جامعه سياست زده ي موجود به همراه مي آورد، مؤيد اين پرسش اساسي است که اگر دکتر معتمدنژاد، آن قدر مهم است که همين حالا هم سياستمداران در پي حاضر شدن بر بالين او تلاش مي کنند تا از رقيب خود سبقت بگيرند، ردپاي دستاوردهاي علمي اين استاد مسلم و پيش كسوت در سياست ها و عملكردهاي آقايان كجاست؟ به عنوان نمونه، سند جامعه روزنامه نگاري کشور که استاد در سال هاي اخير زندگي خود بسيار براي آن تلاش و زمان صرف کرد، کجاست و چرا در محاق فراموشي گرفتار آمده است؟!