پایگاه خبری الف 5 خرداد 1395 ساعت 7:30 http://alef.ir/vdcd990skyt0kf6.2a2y.html?356165 -------------------------------------------------- عنوان : گزارشی درباره مهندسی های ترور -------------------------------------------------- متن : پاحتمال گرویدن به تروریسم، در میان مهندس‌ها بیش از سایرین است. از آن ادعاهای عجیب و غریب است و آدم با خودش فکر می‌کند چگونه می‌شود به چنین نتیجه‌ای رسید؟ به گزارش هفته نامه تجارت فردا ، «احتمال گرویدن به تروریسم، در میان مهندس‌ها بیش از سایرین است.» از آن ادعاهای عجیب و غریب است و آدم با خودش فکر می‌کند چگونه می‌شود به چنین نتیجه‌ای رسید؟ با اینکه ممکن است این ادعا کمی دور از ذهن به نظر برسد، «دیه‌گو گامبتا» و «استفان هرتوگ» مقاله‌ای نوشته‌اند تا این پیش‌فرض را به کمک داده‌های کافی به اثبات برسانند. این مقاله نشان می‌دهد در میان گروه‌های افراطی، افرادی که درس مهندسی خوانده‌اند، نسبت به سایرین سه تا چهار برابر بیشتر است. دیه‌گو گامبتا و استفان هرتوگ سپس فرضیه‌های خود درباره این پدیده را آزمایش کردند. فرض بر آن بود که دو عامل محرومیت نسبی مهندس‌ها در برخی کشورهای توسعه‌نیافته و طرز تفکر آنها، محتمل‌ترین توضیح‌ها برای این پدیده است. گامبتا و هرتوگ با زحمت فراوان داده‌های مربوط به اشخاص وابسته به گروهک‌های تروریستی مختلف در کشورهای خاورمیانه را جمع‌آوری کردند. تا جایی که داده‌ها اجازه می‌داد، مشخص شده الگوی واضحی وجود دارد- مهندس‌ها به مراتب بیش از سایرین در خطر جذب شدن به سازمان‌های تروریستی خشونت‌محور قرار دارند. بر اساس این یافته‌ها، تعداد مهندس‌های عضو گروهک‌های تروریستی بیش از دو برابر افرادی است که مدرک‌شان را از رشته‌های علوم انسانی کسب کرده‌اند. تقریباً نیمی از تروریست‌هایی که مدرک دانشگاهی داشتند، در رشته‌های مهندسی درس خوانده‌اند. حتی اگر بخواهیم خیلی سخاوتمندانه به موضوع نگاه کنیم، تعداد تروریست‌های مهندس ۹ برابر رقمی بود که بتواند تصادفی (شانسی) باشد.  در این تحقیق الگوی مشابهی میان تروریست‌های بنیادگرا وجود دارد که در غرب بزرگ شده‌اند- تعداد کمتری از این گروه مدارک دانشگاهی داشتند اما در این میان نسبت مهندس‌ها بیشتر بود. جالب توجه است که گامبتا و هرتوگ الگوی متضاد این را در میان گروه‌های مذهبی صلح‌جو نیز یافته‌اند. در چنین گروه‌هایی، افرادی که مدارک غیر‌مهندسی داشتند، بیشتر بودند. گامبتا و هرتوگ همچنین سازمان‌های تروریست غیرمذهبی را نیز مورد بررسی قرار دادند و دریافتند تروریست‌های چپگرا بیشتر فارغ‌التحصیل رشته‌های علوم انسانی هستند و نه مهندس، البته به جز در برخی کشورها مثل ترکیه. هرچند، شواهد ضعیفی بر این مبنا وجود دارد که تعداد مهندسان در میان رهبران گروه‌های افراطی راستگرا در آمریکا بیش از آن است که بتوان آن را تصادفی دانست.   دلیل اصلی چیست؟ دیه‌گو گامبتا و استفان هرتوگ متوجه شدند دو توضیح احتمالی درباره اینکه چرا احتمال تروریست شدن مهندس‌ها بیشتر است، قابل قبول نیست. برخی ممکن است این نظریه را مطرح کنند که تروریست‌ها تمایل به جذب مهندس‌ها در گروه‌های تروریستی دارند زیرا آنها مهارت‌های فنی ارزشمندی دارند که ممکن است در مواردی مانند ساخت بمب، مفید واقع شود. این گفتمان نیز منطقی است- اما به نظر واقعیت ندارد. از قرار معلوم، سازمان‌های تروریستی نیروهایشان را بر اساس مهارت‌های فنی انتخاب نمی‌کنند. یعنی اینکه در این فرآیند، اصل اعتماد اهمیت بیشتری از تخصص دارد. در واقع به افراد زیادی با مهارت‌های مهندسی نیاز ندارند.  بسیاری از مهندس‌ها، در گروه‌های تروریستی شناخته‌شده، نقش اداری ایفا می‌کنند. البته فراوانی مهندس‌ها در شبکه‌های اجتماعی نیز توضیح داده نشده. می‌توان گفت برای مثال در وهله اول دو مهندس استخدام شده‌اند و از آنها خواسته شده دوستان‌شان را معرفی کنند که احتمال مهندس بودن آنها نیز به نسبت سایر مشاغل بیشتر بوده است. به نظر می‌رسد وجود مهندس‌ها در گروه‌های خشن که به‌طور مستقل از هم پدیدار شدند، مشترک باشد. یعنی عوامل اساسی وجود دارد که باعث شده احتمال شبه‌نظامی شدن مهندس‌ها بیشتر باشد.   طرز تفکر و کمبود موقعیت؟ دیه‌گو گامبتا و استفان هرتوگ شواهد بسیار قدرتمندی پیدا کردند که نشان می‌داد مهندس‌ها به خاطر طرز تفکرشان نسبت به جهان، بیشتر در معرض تروریست شدن قرار دارند. داده‌های تحقیق نشان می‌دهد استادان مهندسی در دانشگاه‌ها به مراتب محافظه‌کارتر از دیگر افراد با مدارک دیگر هستند و احتمال مذهبی بودن آنها نیز بسیار بیشتر است. احتمال مذهبی و محافظه‌کار بودن آنها به نسبت دانشمندان علوم اجتماعی هفت برابر بیشتر است. گامبتا و هرتوگ برآورد کردند مهندس‌ها علاقه شدید به مسائل سیاسی را با تمایل به گرفتن پاسخ‌های روشن با هم درآمیخته‌اند.  این ترجیح دارای پیوندهای درونی با پاسخ روشن است که گروه‌های تندرو برای مقابله با پیچیدگی‌های مدرنیته چنین پیشنهادی دارند: از شرش خلاص شو. در این مواقع از اقتصاددان مشهور راستگرا فون هایک، نقل‌قول می‌کنند. او معتقد بود افرادی که تعلیم مهندسی دیده‌اند، «در برابر کمبودهای آموزش و پرورش واکنش‌های خشن دارند و تمایل شدیدی پیدا می‌کنند تا آنچه را که به واسطه دانسته‌هایشان قادر به شناسایی‌اش نیستند، بر جامعه تحمیل کنند». گامبتا و هرتوگ به این موضوع اشاره دارند که این طرز تفکر، با ناکامی‌های این قشر در مناطق خاورمیانه و شمال آفریقا، با وجود جمعیت کثیر مهاجران، که افراد با پیش‌زمینه مهندسی هنوز آرزوهای خود و مشاغل خوب و بد اجتماعی را نشناخته‌اند، اضافه می‌شود. این موضوع توضیح مناسبی است برای آنکه چرا تندروهای کمتری با مدرک مهندسی در عربستان سعودی وجود دارد (کشوری که یافتن شغل خوب در آن راحت است) و چرا مهندس‌ها در برخی کشورها بیشتر در خطر جذب شدن به گروهک‌های تندرو قرار دارند. یک ایدئولوژی مذهبی بنیادگرای خاص، همان فلسفه‌ای را در اختیار مهندس‌ها قرار می‌دهد که با طرز تفکر و درک آنها از جهان، همخوانی دارد و کمک می‌کند با شرایط و چشم‌انداز ضعیف اقتصادی خود کنار بیایند. اسامه بن لادن، مهندس عمران بنیانگذار القاعده مسوولیت حملات تروریستی 11 سپتامبر و بسیاری عملیات‌های تروریستی دیگر با تلفات بالا را بر عهده گرفته است. گفته می‌شود او در مارس سال 1957 در خانواده بسیار ثروتمند سعودی بن لادن به دنیا آمد. اسامه در دانشگاه شاه عبدالعزیز درس بیزینس و مدیریت خواند و گفته می‌شود بعدها در سال 1979 مدرک مهندسی عمران نیز کسب کرد.  تمام مهندس‌ها قرار نیست تروریست شوند اگر گامبتا و هرتوگ درست بگویند، یعنی دلیلی پیدا کرده‌اند که چرا تعداد مهندس‌های تروریست بیش از چیزی است که بتوان آن را تصادفی خواند. آنها همچنین تمایل شدیدی را کشف کرده‌اند که به افراط‌گرایی مربوط نیست. تلفیق طرز تفکر و کمبود موقعیت به آسانی ممکن است در سایر جوامع به جز خاورمیانه و آفریقای شمالی نیز رخ دهد.  واضح است که اگر یافته‌های گامبتا و هرتوگ صحت داشته باشد، تنها یک مقدار بسیار‌بسیار اندک از جمعیت مهندسان به تروریست تندرو شدن روی می‌آورند. تقریباً در تمامی موارد، مهندس‌ها افرادی عادی هستند. شاید کمی بیشتر از افراد در سایر مشاغل محافظه‌کار یا مذهبی باشند اما نمی‌توان کسی را به این دلیل محکوم کرد. هرچند، این منطق در مورد افراد غیر‌مهندس نیز به کار می‌رود.  اگر نباید درباره مهندس‌ها، بر اساس یک اقلیت کوچک، اتهام «مشکل‌ساز‌» را به کار ببریم، منطقی آن است که درباره پناهجویان نیز این اتهام کلی را به کار نبریم یا در واقع درباره کل جمعیت مسلمانان مقیم آمریکا و اروپا. سخت می‌شود تصور کرد که سیاستمداران یا کارشناسان برجسته در یک کشور بخواهند درباره راه رفتن مهندس‌ها میان جمعیت هشدار دهند. با این حال، نمی‌توان گفت چنین هشداری از هشدارهای کنونی آنها درباره پناهجویان سوری احمقانه‌تر است.   چرا در میان رادیکال‌ها این همه مهندس وجود دارد؟ برخی، برآوردهایی نیز درباره دلیل سوم ارائه داده‌اند. هرچند، هیچ‌کس هرگز تلاش نکرده بود تاییدیه نظام‌مندی در رابطه با این پدیده پیدا کند، چه برسد به یک توضیح تجربی. اندیشمندان پیشتر رابطه‌ای بین سطح تحصیلات و نزاع‌طلبی در میان تروریست‌های تکفیری و چپ‌های رادیکال یافته بودند. بیشتر مطالب مربوط به افراط‌گرایی ادعا می‌کند که هیچ «مشخصات تروریستی» روشنی وجود ندارد: تکفیری‌ها چند مشخصه مشترک دارند. به هر حال به نظر می‌رسد هر کسی شرایطش را داشته باشد، رادیکال می‌شود.  انتخاب‌های فردی بر اساس خصوصیات ‌شناختی و شخصیتی نیز احتمالاً در این مساله‌ نقش دارند. چنین خصوصیت‌هایی را در افراد شبه‌نظامی (نزاع‌طلب)، به سختی می‌توان شناسایی کرد. تحصیلات نیز یکی از مشخصات خردتر است که می‌توان بر اساس آن داده‌های قابل اتکایی به دست آورد تا خصوصیات فردی را بهتر شناخت. هرچند ممکن است این گروه نمونه جانبدارانه انتخاب‌شده باشد، عوامل سطح پایین‌تر در برخی گروه‌ها شناخته نمی‌شوند و عموماً ممکن است تحصیلات پایین‌تری داشته باشند.  با این حال دلیلی وجود ندارد در موارد گزارش‌شده و تحصیلات آنها غرض‌ورزی اتفاق افتاده باشد. یافته‌های دیگر باعث قوت گرفتن یافته‌های قبلی شد: غلبه مهندس‌ها در یک گروه نمونه به خصوص نیست و در واقع بین تمامی گروه‌ها به‌طور مساوی تقسیم شده است. اگر داده‌ها را بر اساس ملیت طبقه‌بندی کنیم، به جز عربستان سعودی، کماکان همان نتیجه‌ای به دست می‌آید که در ادامه به بررسی آن می‌پردازیم.   تا چه اندازه بزرگ‌نمایی شده‌اند؟ برآورد کرده‌ایم که متوسط تعداد مهندس‌ها به نسبت کل جمعیت مردان شاغل در کشورهای نمونه ما، بر اساس تعداد موارد در هر کشور، حدود 5 /3 درصد است. اگر سنگاپور را در نظر نگیریم (کشوری که شمار بسیار بالایی مهندس را در خود جای داده) این سهم به 1 /2 درصد کاهش می‌یابد. در مقابل، حتی اگر تمام مقادیر مخرج را نیز در نظر بگیریم، هنوز مهندس‌ها، 19 درصد کل جامعه آماری (404 /78) را تشکیل می‌دهند، 9 برابر بیشتر از چیزی که در فرضیه صفر پیش‌بینی می‌شد. اما تفاوت مهندس‌ها با فارغ‌التحصیل‌های دیگر چیست؟ برای پاسخ به این سوال باید نتیجه به دست آمده (مردان) را با نرخ ثبت‌نام در رشته‌های مختلف مقایسه کنیم.  به این نتیجه رسیدیم که این داده برای 12 کشور، 169 نفر از 196 نفر از افراد مورد مطالعه با تحصیلات عالی، صدق می‌کرد. بزرگنمایی مهندس‌ها در جامعه آماری ما همه ملیت‌ها به جز عربستان سعودی را در‌بر می‌گیرد. متوسط مهندس‌ها به نسبت کل دانشجویان مرد بر اساس تعداد موارد با تحصیلات عالی در هر ملیت جامعه آماری، 18 درصد است در حالی که نسبت مهندسان بر آنهایی که تحصیلات عالی دارند، 8 /43 درصد است. در جامعه آماری ما، احتمال مهندس بودن، 5 /3 برابر سایر مشاغل است.   استثنای عربستان سعودی وقتی به ملیت‌های موجود در جامعه آماری می‌نگریم، یک مورد عجیب به چشم می‌خورد که جالب توجه است: در برخی از گروه‌ها یک جامعه 25‌نفری سعودی پراکنده شده است که 11‌تای آنها از تحصیلات عالی برخوردار هستند که رشته تحصیلی 9 نفر آنها مشخص است. تنها یک نفر آنها مهندس است. این موضوع زمانی مهم می‌شود که یک جامعه آماری دیگر را نیز مورد مطالعه قرار می‌دهیم.   خشونت در سیاست: مورد مهندس‌ها شورشیان عربستان که توسط توماس هگهامر (2006) مورد بررسی قرار گرفتند، از بین یک «هسته» 70‌نفره خشونت‌طلب که در میان شورشیان داخلی فعالیت می‌کردند، 36 نفر آنها تحصیل‌کرده بودند و 17 نفر از این 36 نفر در مقطع دانشگاهی تحصیل‌کرده بودند. در میان 11‌نفری که رشته تحصیلی آنها مشخص است، پنج نفر تحصیلات دینی داشتند اما تنها یک نفر مهندس بود. با در هم آمیختن داده‌ها، می‌بینیم در گروه 20‌نفره با تحصیلات عالی تنها دو مورد مهندس وجود دارد. در آخر، از میان 25‌نفری که در حادثه 11 سپتامبر دست داشتند، 15 نفر اهل عربستان سعودی و هشت نفر آنها مهندس بودند. اما هفت نفر غیر‌سعودی نیز مهندس بودند. از این موضوع چه نتیجه‌ای می‌توان گرفت؟ بعداً به این موضوع خواهیم پرداخت.   بنیادگرایان افراطی در کشورهای غربی قبل از آنکه بخواهیم بگوییم مشکل مهندس‌ها چیست، باید دید آیا در میان گروه‌های بنیادگرای افراطی دیگر نیز حضورشان پررنگ است یا خیر، به خصوص آنها که در کشورهای غربی به دنیا آمده یا در آنجا زندگی می‌کنند و اخیراً، بیشتر بعد از واقعه 11 سپتامبر، شروع به فعالیت کرده‌اند. به این منظور 265 اسم از میان فعالان افراطی بنیادگرای مقیم کشورهای غربی را در نظر گرفتیم که به خاطر برنامه‌ریزی حملات تروریستی در غرب یا توطئه‌چینی مورد توجه مقامات قرار دارند. در کل توانستیم 36 مورد توطئه را پوشش دهیم. جامعه آماری به دنیای بنیادگرایان افراطی خشونت‌طلب تعلق دارد که تا پایان سال 2006 در غرب دستگیر شده‌اند. از میان 265 نفر، 159 نفر ساکن (بسیاری از آنها شهروند) 13 کشور غربی هستند. بر اساس اسم آنها در لیست، از طرق مختلف به دنبال اطلاعات بیوگرافی آنها گشتیم.  با وجود آنکه بیشتر این افراد دستگیر شده یا مرده بودند، تنها درباره تحصیلات 62 نفر از آنها اطلاعات به دست آوردیم. 29 نفر آنها تا سطح متوسطه درس خوانده بودند و 33 نفر آنها یا به دانشگاه وارد شده یا مدرک دانشگاهی داشتند. تقریباً تمام این تعداد مذکور «درجه نخبه» داشتند و 1 /59 درصد آنها مهندس بودند. حتی اگر تعداد کل فارغ‌التحصیل‌هایی که در جامعه آماری شناسایی کردیم، پایین‌تر از رقم اصلی باشد، دلیلی وجود ندارد که فکر کنیم توزیع آنها بر اساس مدرک می‌تواند مغرضانه باشد. به علاوه، 33 نفر از آنها که به دانشگاه رفته‌اند در 14 فقره از 36 حمله تروریستی دست داشته‌اند. شواهد نشان می‌دهد در مقایسه با موارد دیگر در جامعه آماری افراطی‌های مقیم غرب، تحصیل‌کرده‌های کمتری جذب شده‌اند. با این حال، با وجود این در میان آنها به نسبت جامعه آماری اول، مهندس‌های بیشتری مشاهده می‌شود. محمد عطا - مغز متفکر حملات 11 سپتامبر- مهندس معمار محمد عطا، مغز متفکر پشت حملات 11 سپتامبر به برج‌های دوقلو آمریکا، مهندس معمار بود. او یک بمبگذار مصری و یکی از سران حلقه تروریستی بود که عملیات 11 سپتامبر را طراحی کرده بودند. عطا خلبان رباینده پرواز شماره 11 آمریکن ایرلاین بود که هواپیما را به برج شمالی مرکز تجارت جهانی کوباند. مذهبی‌های غیرخشن افرادی که در این جامعه آماری مورد مطالعه قرار گرفته‌اند، تا اینجا فقط اعضای گروه‌های خشن بودند اما تکلیف جریانات غیرخشن بنیادگرا چه می‌شود؟ یک چیز که به‌طور قطع می‌دانیم این است که احزاب و جریانات اسلامی تعداد قابل توجهی عضو بسیار تحصیل‌کرده دارند. گامبتا و هرتوگ توانستند درباره گوناگونی گروه‌های غیرخشن در هشت کشور داده‌هایی به دست آوردند. تفاوت مشاهده‌شده، بسیار تکان‌دهنده بود: مهندس‌های فعال بنیادگرا غیرخشن، هرچند حضورشان پررنگ باشد، تسلط به مراتب کمتری دارند. در حالی که رادیکالیسم درباره مهندس‌ها و سایر دانشجوهای نخبه صدق می‌کند، به نظر می‌رسد مهندس‌ها بیشتر از سایرین به گروه‌های خشن می‌پیوندند.   افراط‌گرایان غیرمذهبی آیا می‌توان گفت به‌طور کل مهندس‌ها بیش از بقیه در معرض پیوستن به افراطی‌های شبه‌نظامی قرار دارند؟ گامبتا و هرتوگ برای آزمایش این فرضیه یک نظرسنجی ترتیب دادند. نتایج به دست آمده نشان‌دهنده یک الگوی روشن بود. اول اینکه نتوانستند مهندس‌های عضو گروهک‌های افراطی چپی بعد از جنگ‌ جهانی دوم را بیابند.  در این گروه، تعداد وکلا و تحصیل‌کرده‌ها در رشته‌های علوم انسانی بیشتر بودند. مقابل آن، در میان افراط‌گرایان راستی، که عموماً سطح تحصیلات پایین‌تری داشتند، حتی اگر تعداد مهندس‌ها غالب نباشد کاملاً واضح و روشن است. از بین 287 راستگرا و نئونازی در آلمان و اتریش که بین 33 گروه پخش شده بودند، متوجه شدیم که 29 نفر تحصیلات عالی دارند و شش نفر آنها مهندس هستند. در راست افراطی آمریکا، که عقاید اغلب قوی مذهبی دارند، مهندس‌ها نقش مهمی در عرصه رهبری چندین گروه داشتند. از میان هفت‌‌نفری که رشته تحصیلی‌شان مشخص شد، چهار نفر مهندس بودند. از آنجا که تعداد تحصیل‌کرده‌های راستی کمتر است، نسبت مهندس‌های این گروه نیز به افراطیون بنیادگرا برتری ندارد. آخرین قدم برای محدود کردن این پدیده، پرسش مشخص‌تری است تا مساله‌ را نه از بعد دینی، بلکه از بعد ملیتی بررسی کنیم: آیا مهندس‌ها به‌طور کل گرایش به رادیکال شدن دارند یا فقط در کشورهای مسلمان این‌طور است؟ شواهدی وجود دارد که شرایط بومی می‌تواند رادیکال‌گرایی آنها را توضیح دهد. تحقیق راسل و میلر (1977) با جامعه آماری 350‌نفری از اعضای 18 گروه شهری انقلابی چپی در 10 کشور سراسر جهان نشان داد تعداد مهندس‌ها در این کشورها چندان بالا نبوده، به جز دو مورد استثنا: ایران و ترکیه. این دو کشور تعداد بالای مهندس را در خود جای داده‌اند و ایران و ترکیه تنها دو کشور مسلمان جامعه آماری تحقیق میلر و راسل بودند. زمانی که گروه‌های چپی، از نظر جوان‌های انقلابی کل دنیا، به عنوان بهترین وسیله برای تغییر جهان دیده می‌شدند، مهندس‌های رادیکال در جهان اسلام نیز در این گروه برجسته بودند.  اما گامبتا و هرتوگ زندگینامه 250 شبه‌نظامی فلسطینی غیراسلامی را بررسی کردند که به نظر با یافته‌ها مطابقت داشته است. حداقل 101 نفر از 205 نفر گزارش‌شده، تحصیلات دانشگاهی داشتند، از بین 93‌نفری که رشته تحصیلی آنها مشخص بود، 16 دکتر، 14 تحصیل‌کرده در رشته اقتصاد یا مرتبط با کسب و کار، 10 وکیل و 10 مهندس گزارش شد. در نتیجه گروهک‌های چپگرای خارج از جهان اسلام، مهندس‌ها در میان گروه‌های فلسطینی غیراسلامی نیز خودنمایی می‌کنند، هرچند نه بیش از حد.    خلاصه یافته‌ها معمایی که در ابتدای کار پیش روی گامبتا و هرتوگ قرار داشت، انگار تایید شده بود: تعداد مهندس‌های شبه‌نظامی به نسبت جمعیت کل مهندس‌ها ناچیز است- با این حال مهندس‌ها نسبت به سایر فارغ‌التحصیل‌ها در میان تندروهای خشونت‌طلب، تعداد بیشتری دارند و سه یا چهار برابر آن چیزی است که توقع می‌رفت. در حالی که برتری کمیتی فارغ‌التحصیلان دانشگاهی در میان افراطیون بنابر تابعیت آنها، گروه یا جامعه آماری متفاوت است، برتری تعداد مهندس‌ها به نظر در هر سه گروه بسیار قابل توجه است؛ البته به استثنای عربستان سعودی. همچنین مشخص شد که از میان افراطیون غیرمذهبی، در اروپا، آمریکا، ژاپن و آمریکای لاتین، حتی در گروهک‌هایی که افراد برجسته و تحصیل‌کرده غالب هستند، در گروه چپی‌های خشونت‌طلب تقریباً هیچ مهندسی وجود ندارد. تنها در برخی کشورهای واقع در خاورمیانه، حضور مهندس‌ها در میان تندروهای چپی چشمگیر بود.  برخلاف آن، در راست افراطی طیف سیاسی، گرچه تعداد مهندس‌ها بیشتر نیست اما آنها در انواع و اقسام گروه‌ها در سرتاسر جهان حضور دارند. در ادامه مقاله، به این موضوع که چرا مهندس‌ها بیش از سایرین به تندروی گرایش دارند، پرداخته نخواهد شد، بلکه بیشتر به این نکته پرداخته می‌شود که چرا مهندس‌ها بیش از افراد دیگر با مدارک دانشگاهی متفاوت به سمت رادیکالیسم کشیده می‌شوند. در ابتدا روی این نکته بحث می‌شود که دو پیش‌فرض محتمل -‌توسعه گروه‌ها بر اساس شبکه و انتخاب آنها به خاطر مهارت‌های فنی- از دقت چندان بالا برخوردار نیست. نویسندگان مقاله در مرحله بعدی تلاش کردند شواهدی برای پشتیبانی از دو پیش‌فرض دیگر ارائه کنند؛ صفات شناختی و گرایش‌های عجیب و غریب و مشکلات اجتماعی خاصی که مهندس‌ها در کشورهای توسعه‌نیافته با آن مواجه هستند. گفتمان آنها این بود که الگوی نتایج به دست‌آمده را به کمک تعامل این دو، بهتر از هر روش دیگری می‌توان توضیح داد.   فرضیه: شبکه انتشار گروه‌های غیرقانونی به طور مخفی راه‌اندازی می‌شوند و موجودیت آنها نیز در شبکه‌های از پیش موجود و روابط اجتماعی به گوش دیگران می‌رسد. اگر فعالان اولیه، حتی به‌طور اتفاقی، از گروه دانشجویان یا فارغ‌التحصیلان مهندسی برخاسته باشند، ادامه این شبکه نیز به احتمال زیاد در همین قشر توسعه می‌یابد، یعنی میان افرادی که با آنها تفریح و معاشرت می‌کنند و طرز تفکر مشابهی دارند. ترکیبی از تصادف‌های تاریخی و انتشار شبکه‌ای می‌تواند توضیح خوبی برای این مطلب باشد که چرا تعداد مهندس‌ها بیش از سایرین است.  هرچند، هرقدر که تعداد مهندس‌ها در میان کشورها و شبکه‌های مختلف بیشتر باشد، در‌می‌یابیم که احتمال کمتری وجود دارد که حضور آنها وابسته به تصادفات تاریخی باشد. حتی در محدودترین تفسیر، اصلی‌ترین گروه افراطی جامعه آماری این تحقیق، چهار خوشه دارد: مردم آفریقای شمالی، آسیای جنوب شرقی، خاورمیانه و اعراب بین‌المللی. بنیادگراها به‌طور مستقل از یکدیگر رشد کردند و مهندس‌ها نیز به تعداد زیاد در تمامی این گروه‌ها حضور داشتند. یکی دیگر از یافته‌ها این بود که تعداد مهندس‌ها در میان افراطیون مقیم غرب نیز بیشتر است و بین چندین گروه بی‌ارتباط به هم پخش شده‌اند. به علاوه، در جنبش‌های در ابعاد وسیع‌تر، آثار شبکه‌ای به خاطر رشد ابعاد مردمی، اهمیت کمتری دارد. هیچ ‌یک از این مسائل به آن معنا نیست که اندازه تصادفی مهندس‌ها در هر یک از خوشه‌ها از آثار شبکه‌ای متاثر نشده باشد بلکه به احتمال خیلی زیاد از آن نیز تاثیر پذیرفته است. آنچه را که نمی‌توانیم به کمک آثار شبکه توضیح دهیم، نسبت نامتناسب مهندس‌هایی است که از نخستین فعالان بودند و تمایل زیاد آنها برای اینکه به یک شبکه تندرو بپیوندند یا در آن بمانند، حتی اگر به وسیله غیر‌مهندس‌ها تشکیل شده باشد.   انتخاب بر اساس مهارت‌های فنی اما واضح‌ترین فرضیه چه می‌شود: استخدام بر اساس مهارت‌های فنی؟ دانش فنی می‌تواند در زمینه‌های ساخت و استفاده از ابزار خشونت و همچنین ارتباطات مخفی به کار بیاید. خالد شیخ محمد متهم اصلی 11 سپتامبر مهندس مکانیک او از اعضای ارشد سازمان القاعده است و مقامات آمریکایی او را متهم اصلی حملات 11 سپتامبر می‌دانند. او در سال 1964 در کویت متولد شد. تحصیلات تکمیلی را در دانشگاه کارولینای شمالی در سال 1986 به اتمام رساند. رشته تحصیلی خالد شیخ محمد مهندسی مکانیک بود. استخدام آگاهانه بر اساس وظایف فنی، احتمالاً با توجه به تخصیص وظایف در یک عملیات خاص صورت می‌گیرد؛ سه تن از چهار خلبان در حادثه 11 سپتامبر، مهندس بودند. با این حال، چند مورد نشان می‌دهد این توضیح در مورد استخدام کلی صدق نمی‌کند. اول آنکه شواهدی بر این مبنا پیدا نشد که تمام استخدام‌ها بر اساس مهارت‌های فنی انجام شده باشد. به نظر می‌رسد بحث اعتماد شخصی معیار به مراتب مهم‌تری باشد، در مورد القاعده که این‌چنین است. ساخت بمب معمولاً توسط چند متخصص صورت می‌گیرد که حضور این تعداد بالای مهندس در هر سازمان را بی توضیح می‌گذارد. در مرحله بعد، فناوری به کار گرفته‌شده در بیشتر حملات خشونت‌آمیز، به نسبت ساده بوده و نیازمند تخصص خاص نبوده است. تولید و به دست آوردن مواد منفجره با‌کیفیت به مراتب سخت‌تر از استفاده کردن از آنهاست. در نهایت، بعید به نظر می‌رسد جنبش‌های خشونت‌آمیز با مهندسین بیشتر عملیات‌های مخرب‌تری به نسبت جنبش‌های کم‌مهندس پیاده کرده باشند. برای مثال، شورشی‌های سعودی را در نظر بگیرید که در سال‌های 2003 و 2004 عملیات‌های بمبگذاری ویرانگری پیاده کردند یا اعضای گروه LTTE در سریلانکا یا ETA و IRA که بیشتر اعضای آنها از دسته تحصیل‌نکرده جامعه می‌آیند.   طرزتفکر مهندس‌ها حضور مشترک مهندس‌ها در گروه‌های نظامی، که گویا وابسته به متغیرهای زمانی و مکانی و اجتماعی نیست، به طور قطع نشانه‌هایی بر آن است که مشخصه‌های مربوط به سطح تحصیلات بدون شک در توضیح این مساله‌ تاثیرگذار است. بدون در نظر گرفتن فرضیه مهارت‌های فنی، سخت می‌توان تصور کرد که این مشخصه‌ها به شخصیت یا طرز تفکر ربطی نداشته باشد. بدون توجه به آنکه چه خصوصیاتی به کار گرفته شده، که بعداً به آن پرداخته می‌شود، اگر فرضیه «طرز تفکر» درست باشد یک پیش‌بینی دوجانبه آن را دنبال می‌کند: اول اینکه باید مهندس‌هایی را بیابیم که علاقه بسیار شدیدتری به پیوستن به گروهک‌های سیاسی رادیکال دارند، حتی اگر مذهبی نباشند. یافته‌ها حاکی از آن است که در مورد افراطیون غیرمذهبی تا حدودی جریان از این قرار است اما تنها به نسبت گروه‌های راستگرا. اگر طرز تفکر آنها از یک طرف بتواند تفاوت میان گروه‌های مذهبی و راستگرا و از سوی دیگر چپگرا را توضیح دهد، بیانگر آن است که تغییرات رادیکال ادامه دارد، فقط تنها در این صورت که به ایجاد سلسله‌مراتب اجتماعی قدرتمندی ختم شود. دوم آنکه مهندس‌ها در مقایسه با افراد دیگر در سایر اقشار، باید نشان‌دهنده افکار رادیکال‌تری باشند. این پیش‌بینی نیز باید بدون در نظر گرفتن مذهب‌گرایی صورت گیرد. پژوهشگران به دنبال شواهدی گشتند تا بتوانند مورد آخر را از طریق کشف هرچیز غیرمعمول در گرایش‌های سیاسی-ایدئولوژیکی مهندس‌ها به بوته آزمایش بگذارند. بهترین داده‌ای که در این مورد به دست آمد از یک تحقیق روی اعضای دانشکده‌ها و دانشگاه‌های آمریکا در سال 1984 بود. از 9968 عضو جامعه آماری، 5057 نفر آنها پرسشنامه‌ها را کامل کرده و برگردانده بودند. مردها را انتخاب کرده و نظریات سیاسی و مذهبی خودنگاشته آنها را طبق بالاترین مدرک بررسی کردند.  نتایج به دست‌آمده تکان‌دهنده بود. نسبت مهندس‌هایی که خودشان را در طیف راست سیاسی معرفی می‌کنند، از هر گروه دیگر بیشتر است: 6 /57 درصد آنها یا محافظه‌کار یا خیلی محافظه‌کار هستند، از طرف دیگر 1 /51 درصد آنها اقتصاددان، 5 /42 درصد دکتر و 5 /33 درصد آنها دانشمند، 4 /21 درصد آنها نیز تحصیل‌کرده در رشته‌های علوم انسانی و 6 /18 درصد جامعه‌شناس هستند که کمترین سهم را در این گروه‌ها دارند. تنها 4 /1 درصد از مهندس‌ها چپی هستند، بر‌خلاف 9 /12 درصد علوم اجتماعی و 7 /16 درصد وکیل. شاید این یک اتفاق فوق‌العاده خاص باشد اما چهار زمینه اصلی مورد بحث -‌مهندسی، اقتصاد، پزشکی و علوم- چهار رشته غیردینی هستند که جامعه آماری افراط‌گرایان را تشکیل داده‌است. این یافته‌ها جدید نیست. یک مقاله دیگر در سال 1972 در Science, Ladd and Lipset همان نتیجه‌ای را به دست آورد که پژوهش بسیار بزرگ‌تر و قدیمی‌تر دانشگاهیان بنیاد کارنیج آمریکایی‌ها در سال 1969 به آن دست یافته بود. پژوهش کارنیج از یک حقیقت تعجب‌برانگیزتر پرده بر‌می‌دارد که از نظر جا مانده بود و بر این شک می‌افزاید که طرز تفکر مهندس‌ها ممکن است استعداد آنها را نه تنها برای تندرو شدن، بلکه برای میل به طیف راست سیاسی تقویت کند که البته در آن رگه‌های مذهبی وجود دارد: مهندس‌ها با اختلاف بسیار زیاد، مذهبی‌ترین قشر دانشگاهیان هستند- 5 /66 درصد به دنبال آن، 7 /61 درصد در رشته‌های اقتصاد، 9 /49 درصد در علوم، 8 /48 درصد علوم اجتماعی، 3 /46 درصد پزشک و 1 /44 درصد وکیل. مهندس‌ها و اقتصاددان‌ها دو دسته‌ای هستند که کمتر از هر دسته دیگر با دین سر عناد دارند. اختلاف میان مهندسی و سایر رشته‌ها واضح‌تر نشان می‌دهد اگر نظریه‌های دینی و سیاسی را متصل به هم در نظر بگیریم، تقریباً نیمی از مهندس‌های جامعه آماری این تحقیق هم محافظه‌کار هستند و هم مذهبی (46 درصد) و اقتصاددانان بعد از آنها با اختلاف نه‌چندان کم قرار دارند و پس از آنها پزشک‌ها و علوم پایه. گامبتا و هرتوگ همچنین تاثیر مدارک مختلف دانشگاهی بر احتمال محافظه‌کاری یا مذهبی بودن را آزمایش کردند، که به آنها اجازه می‌داد سایر متغیرها را کنترل کنند. به نظر می‌رسد احتمال محافظه‌کار و مذهبی بودن مهندس‌ها هفت برابر احتمال آن در جمع عالمان اجتماعی است.   مخالفت‌ها منابع این تبعیض خارق‌العاده به نوبه خود یک معماست. اما سوال اولی که ذهن را به خود مشغول می‌کند این است که آیا این مساله‌ به پدیده مورد نظر ما در این تحقیق مربوط است یا خیر. سه مخالفت در این مورد ممکن است مطرح شود. ممکن است کسی بپرسد که آیا این طرز تفکر به مهندس‌های دانشگاهی منحصر باشد. جواب به احتمال زیاد منفی است: نتایج مشابهی در میان افکار مذهبی و سیاسی دانشجویان پیدا شده است، هم درباره تازه‌واردهای «غیراجتماعی» در چهار ترم اول و هم سال‌بالایی‌ها. هر زمان نسبت‌ها در میان دانشگاهیان کمتر است، رتبه‌بندی دقیقاً مانند قبل است و مهندس‌ها با قدرت بالای جدول را به خود اختصاص داده‌اند. با این حال، اعتراض قوی‌تری وارد است که این پدیده ممکن است صرفاً آمریکایی باشد. برخی شواهد قدیمی نشان می‌دهد حداقل تعصب جناح راست متعلق به منطقه خاورمیانه است: تحقیقی در سال 1948 در دانشگاه قاهره انجام شد که نشان می‌داد دانشجوهای مهندسی بیشترین میزان همفکری را با ایدئولوژی فاشیست داشتند. تحقیق دیگری که به دست یک پروفسور کانادایی انجام شده بود نشان داد مهندس‌ها به نسبت از کمترین آزاداندیشی برخوردار هستند. جان جهادی، مهندس کامپیوتر، جلاد داعش با نام تولد محمد‌جاسم عبد‌الکریم علیان‌الظفیری، همان آدم‌کش معروف داعشی، متولد کویت و شهروند انگلیس بود که گفته می‌شود در بمباران‌های ضدتروریستی در سوریه کشته شد. جان جهادی یا محمد اموازی در رشته مهندسی برنامه نویسی کامپیوتر در لندن تحصیل کرد. متاسفانه، داده‌های غیر‌آمریکایی که به ما اجازه تلفیق رفتارهای سیاسی و مذهبی را بدهد، به مراتب کیفیت ضعیف‌تری دارد. یک تحقیق در برنامه پیمایش اجتماعی بین‌المللی (ISSP) سال 1998 تنها منبعی بود که برای پوشش هر دو مقوله کشف کردیم. ISSP به‌طور سالانه یک پژوهش فراملی درباره جوامع آماری جمعیت عمومی منتشر می‌کند که هر سال بر یک موضوع اجتماعی یا سیاسی متفاوت متمرکز است؛  سری پژوهش‌های سال 1998 تازه‌ترین‌ها هستند که به موضوع مذهب می‌پردازند و همچنین اطلاعاتی درباره جایگاه جواب‌دهندگان جناح چپ طیف به پرسشنامه را در اختیار گذاشته است. از آنجا که هیچ اطلاعاتی درباره نوع مدرک وجود نداشت، گامبتا و هرتوگ مجبور بودند مشاغل مختلف مربوط به مهندسی را به جای تحصیلات مهندسی به وکالت بگیرند. نتایج به دست‌آمده از 2816 مورد در 16 کشور که بیشتر غربی بودند نشان داد مهندس‌ها از سایر دانشگاهیان مذهبی‌تر نبودند. هرچند، ترکیب این دو خصوصیت در میان مهندس‌ها بیش از میزان پیش‌بینی‌شده در فرضیه صفر، یعنی عدم همبستگی، اتفاق افتاد. در حالی که بر اساس امتیاز افراد در رفتارهای راستگرایانه و میزان مذهبی بودن، پیش‌بینی شد که 4 /9 درصد مهندس‌ها از هر دو خصوصیت برخوردار هستند، 9 /13 درصد آنها واقعاً همین‌طور بودند. این یافته نشان می‌دهد حداقل گروه اقلیتی در این دسته، همان خصوصیات متعصبانه‌ای را انعکاس می‌دهد که در داده‌های متعلق به آمریکا به دست آمده است. گامبتا و هرتوگ برای تضمین ادعایشان تنها به همین داده‌ها نیاز داشتند و در حاشیه آن، مهندس‌ها در زمینه‌های حیاتی مذهبی یا محافظه‌کار بودن، فرق دارند. در نهایت، با وجود این که در کل نتیجه به دست‌آمده تکان‌دهنده است، این تعصب مرکب چطور می‌تواند توجه مذهبیون تندرو را به طور خاص توضیح دهد؟ می‌توان حدس زد یک پیوستگی میان سطوح بالاتر مذهبی بودن و جذب شدن به شبه‌نظامی‌های افراطی وجود داشته باشد، اما رفتارهای جناح راستی چطور؟ ترجیحات سیاسی افراطی‌تر مهندس‌ها احتمالاً توضیح می‌دهد که چرا آنها را در میان جناح راستی‌ها پیدا می‌کنیم و چرا تقریباً هرگز در میان جناح چپی‌ها پیدایشان نمی‌شود، اما چرا باید به ما درباره جذب به مذهب‌گرایی افراطی توضیح دهد؟ یک جواب این است که جهان‌بینی تندروهای مذهبی با دیدگاه‌های جناح راست افراطی، آشکارا چند نکته مشترک دارد. یکی از آنها دیدگاه صنفی و مکانیکی نسبت به جامعه ایده‌آل است. ادبیات افراطی‌های مذهبی ، پلورالیسم غربی را پس‌ زده و خواستار یک جامعه منظم و منسجم است که توسط یک رئیس قدرتمند اداره شود که در آن تقسیم کار بین زن و مرد، مسلمان و غیرمسلمان، رهبران سیاسی و دار و دسته آنها، قابل بحث نباشد. ترس از هرج‌ومرج اجتماعی و تضعیف این نظم، مایه اصلی اندیشه‌های افراط‌گرایی مذهبی است. برخلاف افراطیون جناح چپ که خواستار گسترش خطوط قدرت و امتیاز هستند، راستی‌ها تمایل دارند، یک نظم از بین‌رفته و اغلب افسانه‌ای را بازگردانند و به‌عنوان یک واکنش شدید در برابر جابه‌جایی یا محرومیت وضعیت در یک دوره از تغییر اجتماعی ظهور می‌کند. در این میل شدید به بازگردانی یک نظم گمشده، انطباق آن با ایدئولوژی مذهبی تندرو، غیرقابل انکار است: موضوع بازگشت به دوران نظم در اوایل اجتماع مذهبی، در اکثر متون سلفی‌ها و تندروها حضور دارد.   ذات این تفکر دقیقاً چه چیزی در مورد طرز فکر مهندسان یا عادات شناختی آنها می‌تواند آنها را برای چنین معجون ایدئولوژیکی آماده کرده باشد؟ می‌توان حدس زد که مدرک مهندسی به نسبت برای افرادی که به دنبال «خاتمه» شناختی و پاسخ‌های روشن هستند، جذاب‌تر باشد؛ برخلاف اهالی علوم که روشنفکرتر هستند. این وضع به‌طور تجربی به رفتارهای سیاستمداران محافظه‌کار ربط داده می‌شود. مهندسی از آن دست رشته‌ها است که افرادی که با ابهام مشکل‌دارند، می‌توانند با تحصیل در آن احساس راحتی کنند. طبق گفته‌های نیلوفر گوله، جامعه‌شناس برجسته ترکیه‌ای، مهندس‌ها در جناح‌های اسلام‌گرا (صلح‌طلب) در ترکیه اکنون ادعا می‌کنند که «یکی از بهترین راه‌ها» برای حل مسائل اجتماعی از طریق روش‌های منطقی و فنی است و نخبگان کمالیستی را که درگیر بحث و مناظره و مفاهیم انتزاعی هستند، خوار می‌شمارند. اولیور روی، در راستای دستیابی به توضیحی برای اینکه چرا اسلام‌گرایان روشنفکر تحصیلات فنی و علمی دارند، به این نکته اشاره کرد که علوم در مفهوم ساده‌انگارانه این نویسندگان، انعکاس‌دهنده این تفکر است: انسجام کل، عقلانیت یک. در مقابل، علوم اجتماعی غربی را نیز رد می‌کنند زیرا این رشته‌ها وحدانیت و نظم آسمانی جهان را به چالش می‌کشد. شواهدی بر این مبنا وجود دارد که استخدام به طور خاص بر خصیصه‌های شخصی و همبستگی آن با چنین مسائلی صورت می‌گیرد. «قانون اساسی» القاعده از اواخر دهه 80 حکم می‌کند که اعضا بهتر است مدرک دانشگاهی داشته باشند و راهنمای آموزشی افراطی‌ها نیز به خصوصیات خاصی اشاره دارد که استخدام‌کننده‌ها به دنبال آن می‌گردند: «نظم و اطاعت‌پذیری، صبر، هوش، احتیاط و تدبیر و توانایی مشاهده و تحلیل» از جمله این موارد هستند. طبق یک پرونده اطلاعاتی انگلیسی، افراطیون به این شهرت دارند که مدارس و کالج‌هایی را مورد هدف قرار می‌دهند که اعضای جوان آن احتمالاً بسیار پی‌جو هستند اما کمتر چالش‌برانگیز هستند و بیشتر مستعد ابتلا به تفکرات و مباحث افراطی هستند. انتخاب صفات در این پرونده بسیار جالب است: می‌توانیم افرادی را پیدا کنیم که پی‌جو و چالش‌برانگیز یا بی‌حال و بی‌چالش هستند؛ با این حال تلفیق یک ذهن هشیار با پذیرش وفادارانه قدرت ممکن است در میان حسابداران نیز وجود داشته باشد اما بعید است در بین افرادی که آماده اتخاذ روش‌های افراطی‌تر هستند، عمومیت داشته باشد.  این خصوصیاتی که استخدام‌کننده‌ها به دنبال آن می‌گردند می‌تواند بین مهندس‌ها رایج‌تر باشد و استخدام‌کننده‌ها نیز احتمالاً به آن واقف هستند. پرونده اطلاعاتی انگلیس بیان می‌کند که یک شبکه «استخدام‌کننده افراطی» در خوابگاه‌های دانشگاه‌ها می‌چرخد تا افرادی را که «توانایی‌های حرفه‌ای و فنی»، به خصوص در حوزه مهندسی و آی‌تی دارند پیدا کند. مقاله زاخاری ابوظا در سال 2006 گواه استراتژی مشابهی در مورد جماعت اسلامی اندونزی است. آیا این خصوصیات به ذات برمی‌گردد یا پرورش؟ شواهد ما نشان می‌هد دانشجویان سال اولی، افراد صاحب‌نظر در مسائل سیاسی و دینی، بازتاب‌دهنده عقل سالم و انتخاب شخصی رشته‌های مهندسی است و نه اینکه با ذهن پاک و خالی بر سر کلاس‌ها حاضر شوند. بعید به نظر می‌رسد تحصیلاتی که دریافت می‌کنند، بتواند صفات مورد بحث در بالا را اصلاح کند. فردریش آوگوست فون هایک در سال 1952 به بررسی روحیه عحیب و غریب مهندس‌ها پرداخت که از نظر او نتیجه تحصیلاتی است که به آنها آموزش نمی‌دهد چگونه سایر افراد و دنیای آنها را به عنوان پیامد فرآیند اجتماعی درک کنند که در آن رفتارها و تعاملات آنی نقش بسزایی ایفا می‌کند.  در عوض به آنها مطلبی می‌خوراند که در آن یک کنترل «منطقی» و سفت و سخت بر فرآیندها، نقش کلیدی دارد: این مطلب می‌تواند از یک سو آنها را در برخورد با علیت‌های گیج‌کننده در قلمروهای سیاسی و اجتماعی و سازش و احتیاط کم‌تبحرتر کند و از سوی دیگر به آنها بقبولاند که جامعه باید به یک شیوه منظم و شبیه به یک ماشین سالم کار کند- ویژگی‌ای که یادآور مهندس‌های افراط‌گرا در نظریه نیلوفر گوله است. هایک این نتیجه‌گیری را کرده است که «غافلگیرکننده نیست که بسیاری از اذهان فعال‌تر در میان افراد تعلیم دیده، دیر یا زود در برابر نقص‌های تحصیلات‌شان واکنش خشونت‌آمیز نشان دهند یا گرایش پیدا می‌کنند تا آنچه را که از طریق ابزار آشنا نتوانسته‌اند تشخیص دهند، به جامعه اجبار کنند.»   جاه‌طلبی‌های ناکام مانده حتی اگر می‌شد این مطلب را بدون بحث ثابت کرد، فرضیه طرز فکر به تنهایی نمی‌تواند کل داستان را توضیح دهد. پس چرا ارتباط میان تندروی با مهندسی در عربستان سعودی وجود ندارد؟ با وجود تمایل ثابت‌شده آنها به جناح راست، چه چیزی می‌تواند حضور پررنگ مهندس‌ها در میان افراطیون چپی دهه 70 میلادی را در ایران و ترکیه یا نمونه فلسطینی آنها، فتح را در تضاد با حضورشان در هرجای دیگری در چنین گروه‌هایی توجیه کند؟ این «ناهنجاری»ها نشان می‌دهد شرایط اجتماعی در کشورهای اسلامی احتمالاً برای توضیح الگوی رادیکال‌سازی، نقش کلیدی دارد. عمر فاروق عبدالمطلب- مهندس مکانیک او به نام «بمبگذار لباس‌زیر» معروف است، متولد نیجریه است که در سن 23‌سالگی اعتراف کرد که قصد داشته مواد منفجره‌ای را که در لباس‌زیرش پنهان کرده بود، در پرواز 253 هواپیمایی نورت‌وست در مسیر آمستردام به دیترویت میشیگان منفجر کند. عبدالمطلب در سال 2005 وارد دانشگاه لندن شد و در سال 2008 مدرکی در رشته مهندسی مکانیک کسب کرد. جایگاه مهندس‌ها در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا گامبتا و هرتوگ در حال تحقیق و بررسی نظام‌های آموزشی در خاورمیانه بار دیگر متوجه برجستگی مهندسی شدند: در موازات با پزشکی و علوم طبیعی، مهندسی با پرستیژترین مدرک تحصیلی و نشانه قوی دال بر استعداد و جاه‌طلبی بیش از سطح متوسط است. داشتن مدرک در رشته مهندسی، معنایی بیش از مهارت فنی دارد، و بیانگر جایگاه مرتفع اجتماعی نیز هست. بسیاری از دانشجوها در کنار علاقه به رشته، به خاطر پرستیژ اجتماعی آن را انتخاب می‌کنند. واژه «مهندس» در کشورهای عرب، یک عنوان پرافتخار است. بسیاری از حکومت‌های خاورمیانه لفاظی‌های تکنوکراتیک توسعه را گرامی می‌داشتند و به تشویق رشد جامعه دانشگاهی فنی و ثبت نام دانشجوها می‌پرداختند. مهندسی حتی بیش از سایر مباحث مورد توجه نخبگان قرار می‌گرفت. ارزش تجربی بیشتری دارد، نشان‌دهنده استحکامی است که در بیشتر رشته‌های دانشگاهی کمبودش احساس می‌شود و مسلماً فرد را به چالش با باورهای مذهبی و سنتی نمی‌کشاند. افراد با مهارت‌های بالاتر از سطح متوسط که بنا بر شایستگی انتخاب شده‌اند، همان‌طور که می‌توان حدس زد، به طور ویژه‌ای در معرض ناکام ماندن و احساس بی عدالتی قرار می‌گیرند که ناشی از ادراک آنها درباره آینده تیره و تار و موقعیت پیش رویشان است. این مشکل متعاقب شکست‌های توسعه اقتصادی و فناوری، در ابعاد وسیع در کشورهای خاورمیانه رخ داده است و در سال‌های دهه 70 میلادی شاهد آن بودیم. یک بحران که به طور خاص دردناک بود، بحران اقتصادی ناشی از سقوط قیمت نفت بعد از سال 1982 بود، درست همان زمانی که بسیاری از مهندس‌های جامعه آماری ما به دانشگاه راه یافته و تندرو شدند. تاثیر کمبود موقعیت به خاطر فساد، و تقسیم شغلی توسط دولت، تشدید شد. به نظر می‌رسد جاه‌طلبی‌های مهندس‌ها و بخش مهندسی نور (OED) با ناکامی مواجه شده‌ است. آنها با شعارهای توسعه رژیم‌ها، خود را فریب‌خورده احساس کرده و فکر کردند سزاوار بیشتر بودند. نه‌تنها منافع شخصی‌شان ناکام مانده بود، بلکه احساس کردند احساس مسوولیتی که در برابر مدرن‌سازی جوامع اسلامی احساس می‌کردند نیز سرکوب‌شده باقی ماند و نتوانستند به خواسته‌شان به عنوان «پیشرو»های جامعه برسند. این تجربه منفی یک عامل قابل قبول در توجیه تندرو شدن این افراد است. اگرچه این احساس در افراد تحصیل‌کرده‌تر بیش از بقیه افراد جامعه احساس می‌شد و در نتیجه ممکن است بتواند حضور پررنگ افراد تحصیل‌کرده را در میان تندروهای جوامع اسلامی توضیح دهد، اما افراد بسیار موفق حتی بیش از آنها، این موضوع را احساس می‌کردند. این عامل منطقی در تندروی آنها نقش بسزایی داشته است. جزییات آموزش و پرورش، توسعه و بازار کار در مصرف به خوبی با این موضوع انطباق دارد و به طور آشکارا آن را به جریان تندرو در میان فارغ‌التحصیلان دانشگاه مرتبط می‌کند. تنزل جایگاه اجتماعی-اقتصادی مهندس‌ها و ناکامی آنها در دهه 70 به خوبی در برخی کشورهای عربی ثبت شده است. این نشانه‌ها دال بر آن است که یک توضیح کلاسیک برای شروع جنبش‌های شورشی وجود دارد -توقعات فزاینده و ناکام مانده و محرومیت نسبی- که به دوران ارسطو و توکویل برمی‌گردد.  این توضیح به طور سنتی برای تشریح تفاوت‌های داخل کشوری در جریان تندرو استفاده می‌شود، در حالی ‌که در این مورد نمی‌تواند پیدایش جنبش را به خوبی توجیه کند. شاید بتواند نشان دهد که چرا در خاورمیانه فارغ‌التحصیل‌های بیشتری به طور کل به سمت جریان تندرو جذب می‌شوند و چرا بیشتر دانشجویان مهندسی و بخش مهندسی نور (اپتیک) نیز این‌طور هستند. حتی در مورد چند جنبش چپگرا نیز این‌گونه بود. در مقابل، می‌تواند این موضوع را نیز توضیح دهد که چرا در غرب و در سنگاپور، که هر دو برخلاف کشورهای خاورمیانه توسعه اقتصادی بسیار موفقی داشته‌اند، تعداد فارغ‌التحصیلان دانشگاهی در میان رادیکال‌ها بسیار کمتر است.   استثنای عربستان سعودی اگر سرخوردگی با فرصت‌های حرفه‌ای ملال‌انگیز درواقع به‌ افراط‌گرایی آنها کمک می‌کرد، ما باید مهندسان رادیکال کمتری در آن شرایط مطلوب پیدا کنیم. این دقیقاً همان چیزی است که استثنای عربستان سعودی می‌خواهد به ما نشان دهد. عربستان تنها ملتی است که رادیکال‌های خشونت‌طلب آن مهندس‌های زیادی در جامعه آماری ما ندارد. شواهد بسیار خوبی وجود دارد که مهندس‌های سعودی به نسبت همتایان خود در سایر کشورهای پیرامون خلیج فارس، موقعیت‌های بسیار بهتری در بازار کار داشته‌اند. بازار سعودی برای مدت طولانی توانسته تمامی دانشگاهیان تحصیل‌کرده در رشته‌های سطح بالا را جذب کند. بخش خصوصی عربستان سعودی زمان دارد و توانسته دولت را به آن وادارد که تحصیل‌کرده‌های بیشتری در رشته‌های فنی به بازار ارائه کند. همان‌طور که مدیر منابع انسانی یکی از بانک‌های بزرگ عربستان سعودی به گامبتا و هرتوگ گفته بود، برخلاف سایر کشورها که فارغ‌التحصیلان رشته‌های مدیریت بیشتر از سایرین تقاضا دارند، در عربستان، اولین هدف برای استخدام، مهندس‌ها هستند. با چنین شرایط مطلوبی در بازار کار، غافلگیرکننده است که هنوز دو مورد مهندس تابع عربستان سعودی در جامعه آماری داریم.   سرکوب و خشم اکنون مواد لازم برای انفجار بالقوه آماده است. هرچند، اگر به خاطر عامل بسیار حیاتی نبود، این مساله بی‌اثر باقی‌ مانده بود: سرکوب خشونت‌آمیز از جانب حکومت‌های عربی اقتدارگرا که از هر جهت نقش بسیار مهمی در تحریک جنبش‌های تندرو به طور کل و بدون در نظر گرفتن پدیده مهندس‌ها دارد. در ترکیه، کشوری که توسعه هر دو نهادهای دموکراتیک و اقتصاد وضعیت نسبتاً بهتری داشته، متوجه شدیم که تعداد افراطیون مذهبی و خشونت‌طلب از هر نوعی کمتر است. در جاهای دیگر، حکومت‌های سرکوب‌گر و فاسد که نتوانستند به وعده‌های توسعه خود جامه عمل بپوشانند، کم‌کم عرصه را بر نخبگان ناکام‌مانده تنگ‌تر کردند و باعث بروز مخالفت‌های آنها شدند. اگرچه سرکوب به خودی خود نمی‌تواند توجیه‌گر تعداد زیاد مهندس‌ها باشد و می‌تواند افراد دیگر با مدارک دانشگاهی دیگر را نیز تحت تاثیر قرار دهد. آثار مشخص آن را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد: یا تعداد مهندس‌ها در گروه‌های مورد هدف سرکوب از قبل زیاد بوده و آنها نیز به مرور زمان مانند سایرین به تندروی گرویده‌اند؛ سرکوب سرانجام ممکن است هر کسی را اعم از مهندس و غیرمهندس تحت‌الشعاع قرار دهد.  یا اینکه مهندس‌ها در ابتدا تعدادشان در میان افراد رنج‌دیده از سرکوب، بیشتر نبوده اما به صورت افراطی‌تر به این موضوع واکنش نشان داده‌اند؛ در این مورد سرکوب ممکن است با طرز فکر آنها تعامل برقرار کرده باشد و مهندس‌های بیشتری را به‌ افراط‌گرایی و خشونت‌طلبی فراخوانده باشد. حضور پررنگ‌تر مهندس‌های اپتیک در جنبش‌های اسلام‌گرای صلح‌طلب، باعث می‌شود نکته دوم منطقی‌تر به نظر برسد چرا که مهندس‌های اپتیک نیز می‌بایست در معرض هر جنبش افراطی دیگری قرار گرفته باشند. سرکوب و ایدئولوژی رادیکال، باید با «طرز تفکر مهندسی» ارتباط خاصی داشته باشد تا ما بتوانیم در گفتمان‌مان از آن استفاده کنیم. با غربالگری یک نسخه سختگیرانه‌تر از ایدئولوژی، بهترین موقعیت موجود را ارائه کرد تا اعتماد به نفس ضعیف نخبگان مشتاق و به نسبت برتری فرهنگی و فنی را تقویت کند و تبدیل به پناهگاه امنی برای افراد ناامید با پتانسیل بالا شود.  ایدئولوژی افراطی به عنوان یک وسیله بسیار عجیب و غریب برای کاهش ناهماهنگی شناختی و تبدیل تنفر به منبع سیاسی به اثبات رسید. معجون سنت و مدرنیزه در این نسخه ممکن است به طور ویژه به دهان مهندس‌ها خوش آمده باشد. این مسلماً نقطه حساسی است که انتظارات ناکام‌مانده افراد و نیروهای پیوسته جمعی را با طرز فکر مهندسی پیوند می‌دهد.  آنجا که مهندس‌های شبه‌نظامی بالقوه حق انتخاب دارند که آیا به گروه چپگرای سنتی غیرمذهبی بپیوندند یا مذهبی، در اکثر مواقع گزینه مذهبی را انتخاب می‌کنند: در دهه 70 میلادی در ایران، دانشجویان علوم انسانی و اجتماعی در میان پیروان مارکس غالب بودند، درحالی‌که «علوم فیزیکی» بر گروه اسلامی-مارکسیستی مجاهدین خلق(منافقین) تسلط داشت. در فلسطین نیز به طور بالقوه مهندس‌های بیشتری تصمیم گرفتند به گروه‌های مذهبی بپیوندند و نه به فتح غیردینی.   مرور کلی قابل قبول‌ترین توضیح درباره برتری تعداد مهندس‌ها در میان تندروهای اسلام‌گرای خشونت‌طلب در هر کجای دنیا به دو دلیل مرتبط وابسته است. بدون کمبود شدید موقعیت‌های شغلی حرفه‌ای که فارغ‌التحصیلان در کشورهای خاورمیانه از آن رنج بردند، تعداد بسیار زیاد آنها به خصوص نخبگان، در میان تندروهای اسلام‌گرا مشهود است که در غرب، سنگاپور و حتی عربستان سعودی یافت نمی‌شود، چرا که در این کشورها، فارغ‌التحصیلان دانشگاه از لحاظ حرفه‌ای شرایط به مراتب بهتری دارند. این الگو به وضوح اهمیت محرومیت‌ها و انتظارات ناکام‌مانده را نشان می‌دهد، فرضیه‌ای که احتمالاً سرسری گرفته و رها شده بود، به این خاطر که بر گروه بسیار کوچکی دلالت داشته است. به هرحال، مهندس‌ها بدون این طرز تفکر که آنها را حتی در کشورهای خاورمیانه به سمت اتخاذ جایگاه‌های مذهبی‌تر و محافظه‌کارتر سوق داده نیز می‌توانستند مانند مهندس‌های اپتیکی، خودشان را محدود به گروه‌های تندرو غیرخشونت‌طلب کنند. این طرز فکر نشان می‌دهد که چرا حتی در جوامع غربی و گروه‌های جنوب شرق آسیا که فارغ‌التحصیلان سرخوردگی شغلی مشابه کشورهای خاورمیانه را تجربه نکردند، کماکان تعداد مهندس‌ها برتری دارد: حتی اگر تعداد فارغ‌التحصیلان بسیار کم باشد، اکثر آنها مهندس هستند. در مورد خاورمیانه به نظر می‌رسد محرومیت و طرز فکر با کمک هم کار کرده باشند و نخبگان را اول و سپس مهندس‌ها را از میان آنها انتخاب کرده است که می‌تواند توضیحی برای ابعاد بسیار بزرگ‌تر این پدیده باشد، درحالی‌که در غرب و در سنگاپور تنها طرز فکر این پدیده را توجیه می‌کند که البته ابعادش نیز به مراتب کوچک‌تر است. تنها مورد دیگری که در آن ردپای واضح مهندس‌ها را در گروه‌های افراط‌گرای خشونت‌طلب پیدا کردیم و با نظریه طرز فکر همخوانی داشت، در میان افراطی‌ترین جنبش‌های راست‌گرا، به خصوص در آمریکا و آلمان بود. که همین نکته با در نظر داشتن سطح پایین عمومی تحصیلات در میان اعضای گروه باعث تعجب بیشتری می‌شود. در اینجا احتمالاً تنها مورد دیگری را داریم که تنها طرز فکر باعث شده مهندس‌ها به سمت رفتارهای خشونت‌آمیز کشیده شوند و شمار مطلق آنها نیز بسیار کم است، هر چند به نسبت فارغ‌التحصیلان سایر رشته‌ها نامتناسب است.