پایگاه خبری الف 29 آبان 1391 ساعت 16:12 http://alef.ir/vdcc4sqs42bqmx8.ala2.html?171088 -------------------------------------------------- عنوان : ناگفته‌های روز واقعه -------------------------------------------------- متن : انتشار حرف‌های یکی از سازندگان فیلم روز واقعه درباره شرایط تولید آن، به ما نشان می‌دهد که اوضاع سینمای ایران و حساسیت‌ها و جنگ و دعواهای داخلی، همیشه به همین منوال بوده است. "   "عبدالله اسفندیاری" که از زمان نگارش طرح اولیه کار تا زمان ساخت فیلم شهرام اسدی، «روز واقعه»، به عنوان مشاور تولید در کنار پروژه حضور داشت با شبکه ایران گفت‌وگویی کرده و به وقایع‌نگاری ساخت این فیلم پرداخته است.   به گزارش کافه‌سینما بخش‌هایی از این گفت‌وگو در پی می‌آید:   به نظرم حلقه واسط بین شما و بهرام بیضایی، داریوش فرهنگ بود که نگارش فیملنامه «روز واقعه» را به بیضایی پیشنهاد داد. این طور نیست؟   من در فاصله زمانی سالهای 1359 تا 1362 به عنوان مدیر گروه فیلم و سریال شبکه اول سیما مشغول فعالیت بودم. حوالی سال 1360 برای داریوش فرهنگ داستان مسلمان شدن یک مسیحی همزمان با وقوع وقایع عاشورا را تعریف کردم و از وی خواستم به سراغ گسترش طرح و نگارش فیلمنامه برود. فرهنگ یک طرح پنج صفحه‌ای نوشت و آن را برای ما آورد. ما هم بعد از تایید طرح از او خواستیم که فیلمنامه کار را براساس همان طرح بنویسد اما فرهنگ که ادعایی در فیلمنامه‌نویسی نداشت گفت من چنین کاری نمی‌کنم برای همین به سراغ گزینه‌های دیگری برای نگارش سناریو رفت. یکی از این گزینه‌ها مرحوم کیهان رهگذار بود؛ یعنی نویسنده سریال «سربداران» اما رهگذار گفت:« من جرات نمی‌کنم چنین کاری را بسازم.» بعد فرهنگ به توصیه ما به سراغ محسن مخملباف رفت اما مخملباف هم از نگارش این فیلمنامه طفره رفت.   مخملباف که در آن دوران خود را یک مذهبی افراطی جا زده بود چطور نگارش فیلمنامه چنین کاری را قبول نکرد؟   مخملباف در آن دوران تئاتری با عنوان «حصار در حصار» را که مضمونی ضدمارکسیستی داشت اجرا کرده بود؛ تئاتری که فرج‌الله سلحشور و محمدرضا هنرمند هم در آن بازی کرده بودند و به واسطه این اجرا بود که پیشنهاد نگارش این فیلمنامه به مخملباف ارائه شد اما او هم گفت:«نمی‌توانم چنین فیلمنامه‌ای بنویسم؛ چراکه با عقایدم جور نیست.» این را که چرا او فکر می‌کرد این فیلمنامه با عقایدش جور نیست من نمی‌دانم.   در نهایت مخملباف هم کار را قبول نکرد تا فرهنگ به سراغ بیضایی برود.   رفت و آمدهای داریوش فرهنگ به شبکه اول برای مشاوره برای پیداکردن سناریست ادامه داشت تا اینکه بناگاه فرهنگ حدودا یک سالی غیبش زد و بعد از این یک سال فیلمنامه‌ای با عنوان «روز واقعه» را برای ما آورد؛ فیلمنامه‌ای نوشته «ع.سالک». فیلمنامه در شورای فیلم و سریال بررسی و تایید شد و جالب اینکه تا قبل از تایید فیلمنامه فرهنگ نام نویسنده واقعی کار را نگفت. هر چقدر اصرار کردم بگوید نام نویسنده چیست او مرتب می‌گفت:«چه فرقی می‌کند، شما فیلمنامه را بخوانید و ببینید مورد تایید است یا نه.»   خودتان چه زمانی متوجه شدید که فیلمنامه را بیضایی نوشته؟   شخصا در همان بار اولی که فیلمنامه را خواندم به واسطه سبک و سیاق حاکم بر کار فهمیدم که احتمالا بهرام بیضایی در نگارش آن نقش داشته است. وقتی حدسم را با فرهنگ در میان گذاشتم، او تایید کرد که فیلمنامه کار بیضایی است اما به خاطر اینکه ممکن است آوردن نام بیضایی حساسیت‌برانگیز شود، نام مستعار روی فیلمنامه زده. به هر حال فیلمنامه تصویب و قرار بر ساخت آن شد اما به دلیل وقوع جنگ، ساخت آن به تعویق افتاد.   آیا فیلمنامه همان‌طوری که بیضایی آن را نگارش کرده بود تصویب شد یا تغییرانی هم به آن وارد شد؟   اندکی تغییرات که بیشتر درباره جلسات نشست و برخاست مسیحیان بودند در فیلمنامه ایجاد شد ولی در کلیت کار هیچ گونه تغییر اساسی ایجاد نشد.   اما در نهایت حدودا یک دهه‌ای از نگارش فیلمنامه گذشت تا فارابی آن را جلوی دوربین برد؟   گفتم که فیلمنامه به دلیل ساخت جنگ به تعویق افتاد تا اینکه من از تلویزیون به فارابی هجرت کردم و در این فاصله حسن جلایر تهیه‌کننده فیلم «سفیر» این فیلمنامه را از بیضایی خریداری کرد و برای دریافت پروانه ساخت آن را به ارشاد ارائه داد. شورای نظارت هم حدودا دو سال روی فیملنامه وقت گذاشت تا بعد از ارائه یک سری اصلاحات مجوز ساخت آن را صادر کند. من در آن زمان در بخش معاونت فرهنگی فارابی بودم و چون شهرام اسدی را که تازه از خارج بازگشته بود می‌شناختم و کارهایی را که پیشتر ساخته بود دیده بودم، به او پیشنهاد ساخت این فیلم را دادم. او مخالفتی با پیشنهاد من نداشت اما از من اطمینان خاطر می‌خواست که نکند کار را کلید بزند و در میانه راه متوقف شود.   چرا اسدی فکر می‌کرد ممکن است کار در میانه متوقف شود؟   ببینید! جو آن موقع طوری بود که با آدمی که تازه از خارح آمده بود برخورد خوبی نمی‌شد. برای همین اسدی علیرغم اینکه با چند شبکه مستند بین‌المللی قرارداد داشت از من خواست اگر به او فیلمنامه‌هایی را که برای ساخت آنها همه جوره حمایت وجود داشته باشد، ارائه کنم، او کار در کشور را ترجیح می‌دهد. من چند فیلمنامه به او پیشنهاد دادم که در این میان یکی از آنها «روز واقعه» بود و دیگری فیلمنامه‌ای با عنوان «چشمها را باید شست». شهرام فیلمنامه «روز واقعه» را انتخاب کرد و وقتی به او اطمینان دادم برای تولید این فیلم هر کاری از دستم بربیاید انجام می‌دهم او قراردادی را که با چند شبکه مستند خارجی داشت در برابر چشمان من پاره کرد؛ شاید باورتان نشود اما در متن آن قرارداد دستمزد اسدی به پول کشور ما حدودا ماهی 600 هزار تومان بود؛ آن هم در شرایطی که خودم در آن زمان حقوق ماهانه‌ام بیشتر از ماهی 15 هزار تومان نبود.   آیا مسئولان با حضور شهرام اسدی به عنوان کارگردان مشکلی نداشتند؟   چرا، اینکه اسدی را کسی نمی‌شناخت سبب‌ساز آن شد که شروع تولید پروژه مدتها به تعویق بیفتد اما در نهایت کار شروع شد. جالب اینکه اسدی برای اثبات توانایی‌هایش مدت 10 دقیقه از کار را به صورت مونتاژ ساخت که اتفاقا کار قابل قبولی شد. در آن زمان تهیه‌کننده کار آقایی به نام دوستان یا نامی شبیه به این بود که از بخش فرهنگی سپاه وارد کار شده بود. علیرغم کیفیت بالای این 10 دقیقه اما شانتاژ یک سری افراطی که فکر می‌کردند فقط و فقط آنها مسلمان هستند و این حق آنهاست که این فیلم را بسازند، کار تعطیل شد.     آیا در این نسخه بازیگران اصلی کار همان بازیگرانی نسخه نهایی بودند؟   نه، در آن موقع خانم سوگند رحمانی نقش اصلی زن یعنی «راحله» را ایفا کرده بود و اگر اشتباه نکرده باشم آتیلا پسیانی هم نقش جوان نصرانی را ایفا کرد. به جز این تیم تولید هم متفاوت بود.   بعد از توقف تولید چطور شد که بار دیگر کار کلید خورد؟   خلاصه فشارها کار را تعطیل کرد تا اینکه اسدی به سراغ ساخت «اوینار» ساخت و استعدادهایش را نشان داد و من هم خیلی خوشحال بودم که او توانسته منتقدان را راضی کند. بعد از آن و در زمانی که علی لاریجانی وزیر ارشاد شد، ایشان در صحبتهایی که با سیدمحمد بهشتی مدیرعامل وقت فارابی داشت از ایشان خواست که کاری سینمایی در رابطه با عاشورا ساخته شود. بهشتی هم بلافاصله فیلمنامه «روز واقعه» را پیشنهاد داد و لاریجانی هم آن را تایید کرد و به دنبال آن بهشتی از مرتضی شایسته خواست که مجری طرح کار شده و با سرمایه فارابی فیلم را بسازد. در نهایت در اوایل دهه 70 کار با تیمی دیگر ساخته شد.   چرا برای ساخت کار از خودِ بیضایی استفاده نشد؟ آیا به دلیل سفارشی بودن کار او رغبتی به ساخت نداشت؟   نه، هیچ ربطی به این مساله ندارد. اصلا فیلمنامه سفارشی نبود. ما فقط طرح را به داریوش فرهنگ ارائه دادیم و فرهنگ هم در تماس با بیضایی او را راغب به نگارش فیلمنامه دیده بود. درباره اینکه خودش چرا این کار را نساخت باید بگویم بیضایی در آن زمان فیلمنامه‌های دیگری داشت که به ساخت آنها علاقه‌مندتر بود، از جمله فیلمنامه‌ای به نام «اشغال» که خودِ من آرزویم بود بیضایی بتواند آن را بسازد اما متاسفانه نشد. مطمئن باشید اگر روزی شرایطی فراهم شود حتما شخصا برای تهیه «اشغال» پیشقدم می‌شوم. این را هم یادتان باشد که بیضایی تعداد بسیار زیادی فیلمنامه نوشته که مطمئنا ساخت همه آنها توسطِ خود وی امکان‌پذیر نیست؛ مثلا ایشان فیلمنامه‌ای هم دارند به نام «پشت پرده نئی» که پر است از مفاهیم مذهبی و ایرانی که آن هم کاریست که بالاخره روزی باید ساخته شود.   علیرغم علاقه شما چطور بیضایی نتوانست «اشغال» را هم بسازد؟   خوب من فقط یک نفر بودم و همه که مثل من فکر نمی‌کردند و در نهایت امکانات و شرایط آن طور که بیضایی می‌خواست فراهم نبود تا او بتواند کار را بسازد.   شایعه‌ای که همواره درباره فیلمنامه «روز واقعه» وجود داشته آن است که چون در آن زمان بهرام بیضایی با تهمت بهایی بودن روبرو بوده، «روز واقعه» را نوشته تا از این اتهام تبری جوید.   اول این را به صراحت می‌گویم که بیضایی شخصا به طرح «روز واقعه» علاقه داشت و خودش با اعتقاد جلو آمده و کار را نوشت. او ذاتا آدمی است که بدون اعتقاد نمی‌نویسد. دوم درباره بهایی بودن باز هم به صراحت می‌گویم این ساخته و پرداخته ذهنهایی بیمار بوده که از خود بالاتر نمی‌دیده‌اند. من خودم در همان دوران با ایشان درباره این تهمت صحبت کردم و ایشان گفت «از آنجا که در مناطقی از شیراز گروهی از بهاییان با نام خانوادگی بیضایی سکونت داشته‌اند برای همین این شایعه برای من ایجاد شده است» شخصیت بیضایی بالاتر از این بوده که پیرو یک فرقه موهوم باشد. این شایعه را آنهایی ایجاد کردند که می‌خواستند او را بکوبند و چون با ابزار سینما نمی‌توانستند با او به رقابت برخیزند چنین تهمتهایی را بر او روا داشتند اما او در همان موقع بیضایی قاطع و محکم به من گفت که پیرو فرقه خاصی نیست.   هیچ گاه بیضایی درباره نتیجه کارگردانی شهرام اسدی چیزی به شما نگفت؟ آیا او از نتیجه کار راضی بود؟   من در همان دوران و بعدتر بارها و بارها در دیدارهای مختلف با بیضایی گپ زدم؛ آن هم نه فقط درباره این فیلم که درباره کارهای دیگر. ایشان در مجموع از فیلمی که اسدی ساخته بود راضی بودند و هیچ گاه این احساس را نداشت که فیلمنامه‌اش حیف شده است. بیضایی به طور نسبی «روز واقعه» اسدی را قبول داشت. خوشبختانه ردپای بیضایی هم در جای جای فیلم موجود است؛ مثلا نگاهی کنید به این دیالوگ که «چرا مسیحی تازه مسلمان را به ما ترجیح می‌دهی» و پاسخ آن که «من از اسلام او بوی تازگی می‌شنوم و از اسلام شما، بوی تفاخر» یا در جایی دیگر نقل قولی از امام حسین(ع) می‌شنویم با این مضمون که «چرا تا وقتی که بتهای زنده وجود دارند بتهای سنگی را سنگ می‌زنی؟»   فکر می‌کنید اگر همین امروز بنا شود برای فیلمنامه‌ای با چنین دیالوگهایی پروانه ساخت گرفته شود درگیر ممیزی نمی‌شوند؟   دقیقا نمی‌دانم چه پاسخی به سوال شما دهم اما برخی اوقات چیزهایی می‌شنوم که واقعا شایسته ما نیست و انگار برآمده از تنگ‌نظری گروهی است که به جای سعه صدر و بلندنظری محافظه‌کاری را روش کار خویش کرده‌اند. ممیزی حق ارشاد است و یک سری خطوط قرمز هستند که باید رعایت شوند اما برخی اوقات ممیزی برابر می‌شود با یک چور تعبیرتراشی که حتی به ذهن پدرجد مولف فیلمنامه هم نمی‌رسیده. به نظرم در ممیزی باید آدمهای معقول و با شرح صدر در راس قرار گیرند تا شکوفایی هنری هم بیشتر شود.