پایگاه خبری الف 26 خرداد 1390 ساعت 11:54 http://alef.ir/vdcbszb80rhbgsp.uiur.html?107556 -------------------------------------------------- عنوان : دفاع از سدسازی و پروژه ملی سد گتوند -------------------------------------------------- متن : دکتر بهمن آرمان   در سال جهاد اقتصادی، متاسفانه شاهدیم پاره ای از رسانه ها که پسوندهای گوناگونی را نیز یدک می‏کشند به محلی برای تبلیغات ضدسازندگی به ویژه سدسازی تبدیل شده‏اند. البته نگرانی این افراد در مورد شوری رودخانه کارون کاملا به جا بود که خوشبختانه توسط دست اندرکاران این پروژه نیز به درستی این ابهام پاسخ داده شده و ما شاهد هستیم که تمهیدات لازم برای مقابله در حال انجام است.   طبق آمار وزارت نیرو از 130 میلیارد مکعب آب موجود در کشور 90 میلیارد آن به کنترل در آمده است؛ البته این بدان معنی نیست که ظرفیت مخازن سدهای ما 90 میلیارد مترمکعب باشد. کسانیکه با عنوان دفاع از محیط زیست مطالبی عنوان می‏کنند این واقعیت را در نظر نمی‏گیرند که 8 میلیارد متر مکعب آب از مرزهای غربی کشور خارج می‏شود و روستائیان ما به علت ساخته نشدن سد، هدر رفت آبهای زمینی و عدم تامین آب کشاورزی در فقر به سر می‏برند. خوشبختانه با تلاش مرکز پژوهش‏های مجلس شورای اسلامی برای 4 میلیارد متر مکعب آن تعیین تکلیف شده و سدهای مربوط در حال ساخت می‏باشند اما واقعیت زمانی دردناک‏تر می‏شود که حدود 30 میلیارد متر مکعب آب بدون استفاده به سوی دریا روان است.   چین و مالزی دو قربانی مشابه ما مخالفت بعضی از گروه ها که خود را طرفدار محیط زیست می دانند با ساخت این سد ، من را به یاد دو پروژه مشابه انداخت:   زمانی که دولت چین تصمیم گرفت سدی به نامGORGES 3  را بر روی رودخانه بسیار بزرگ یانگ تسه بسازد تا هم خسارت‏های ناشی از سیل را کنترل کند و هم به موازات آن برق ارزان به میزان 18400 مگاوات تولید کند (کل ظرفیت نیروگاه‏های ایران امسال به 60 هزار مگاوات می‏رسد) با بانک EXIM  آمریکا که تضمین کننده وام‏های پرداختی دولت آمریکا به سایر کشورها است، وارد مذاکره شد. دولت چین پذیرفت که ماشین آلات مورد نیاز ساخت سد را از شرکت‏های آمریکایی خریداری کند. اما به یک‏باره آمریکا با تغییر موضع، دولت چین را با یک چالش جدی روبرو ساخت و از دادن وام خودداری کرد. بهانه‏ی آنها این بود که دریاچه مصنوعی سد که 600 کیلومتر طول دارد موجب جابه جایی 3 میلیون نفر خواهد شد و در عین حال ساخت آن به محیط زیست آسیب می‏زند. دولت چین که مصمم به ساخت این سد بود نا امید نشد و با انتشار اوراق قرضه سهام و کمک‏های دولتی عملیات اجرایی آن را آغاز نمود. در سال 2008 میلادی طی مراسمی که به طور زنده از کانال‏های تلوزیون چین پخش شد با ریختن آخرین بتون روی بدنه سد، پایان ساخت این سد را جشن گرفتند. البته این سد هنوز به مرحله بهره برداری نرسیده و احتمالا تا سال 2011 ساخت آن ادامه پیدا خواهد کرد. یعنی بیش از 12 سال برای ساختن این سد وقت گذاشته شده است. برای آگاهی خوانندگان یادآوری این نکته ضروری است که شرکت های چینی سدهای طالقان و ملاصدرا را در ایران در کمتر از سه سال و نیم ساختند. این خود نمایانگر این واقعیت است که تا چه اندازه این پروژه بزرگ است.   ما در ایران به ویژه پس از انقلاب حتی برای ساخت سدهای کوچک مانند سد ماملو در شرق تهران، برای تامین بخشی از آب آشامیدنی مورد نیاز تهران، از نیمه‏های دولت دوم دوران سازندگی مشغول کار هستیم؛ که البته هنوز نیز کار عمرانی سد به پایان نرسیده است. سدی که از آن نام برده شد سد بسیار کوچکی در مقایسه با دیگر سدهای ایران می‏باشد، زیرا در جایی که ظرفیت مخزن سد کرخه 5.7 میلیارد متر مکعب، کارون3،  3.5 میلیارد متر مکعب و سد گتوند 5 میلیارد متر مکعب است، ظرفیت سد ماملو تنها برابر با 200 میلیون متر مکعب است.   مورد دیگری که کشورهای صنعتی با سود بردن از گروه های به اصطلاح سبز یا طرفداران محیط زیست از آن استفاده کردند، مسئله ساخت سدی بر رودخانه‏ای در مالزی بود. این سد در صورت ساخته شدن می‏توانست بخش بزرگی از انرژی مورد نیاز این کشور را تامین کند. آمریکایی‏ها همانند آنچه در چین کردند، در مورد این سد نیز دست به کار شده و با بهانه قرار دادن اینکه ساخت این سد هزاران هکتار از جنگل های استوایی را به زیر آب می‏برد مانع از انجام آن شدند. به وضوح در هر دو مورد آمریکایی‏ها که عملا چه به صورت مستقیم و چه غیرمستقیم منابع تولید انرژی را در اختیار دارند، خودکفایی دیگر کشورها را در زمینه انرژی برنمی‏تابند. زیرا از این ابزار برای اعمال فشارهای سیاسی بر دیگر کشورها سود می‏برند.   شاید برای خوانندگان گرامی این مسئله جالب باشد که آمریکا دارای بزرگترین سد برقآبی در جهان می‏باشد و بیش از 3800 سد در آمریکا ساخته شده است. در اروپا نیز تقریبا به همین تعداد سد ساخته شده است. به طوری که کشور کوچکی مانند ایتالیا 20 درصد انرژی مورد نیاز خود را از طریق نیروگاه‏های برقآبی تامین می‏کند. این دو مثال از آنجا اهمیت دارد که در هر دو منطقه مورد اشاره پوشش گیاهی بسیار بالاست به طوریکه 72 درصد از مساحت قاره اروپا، زیر پوشش قرار دارد و اروپا به قار ه سبز معروف است.   علیرغم اینکه بیشترین تعداد سدها در جهان با بیش از 8 هزار سد متعلق به چین می باشد، دولت این کشور پس از بحران مالی در بازارهای جهانی در سپتامبر سال گذشته اقدام به تزریق 800 میلیارد دلار در اقتصاد آن کشور نمود که بر مبنای آن هزاران کیلومتر راه آهن، آزاد راه و پل ساخته خواهند شد. در بسته مشوق‏های مالی ساخت 20 سد مخزنی و برقآبی دیگر بر روی رودخانه یانگ تسه در نظر گرفته شده است. بنابراین عنوان نمودن اینکه ساختن سدها در جهان متوقف شده است، ادعاهایی واهی است. ضمن اینکه چین و ترکیه بیشترین تعداد سدهای در دست ساخت جهان را دارند و اگر سد دیگری در آمریکا و اروپا ساخته نمی‏شود به این دلیل است که تمام پتانسیل‏های ساخت سد مورد استفاده قرار گرفته اند.   خیانت بیگانگان برای جلوگیری از پیشرفت صنعتی ایران در رابطه با ایران ناچار هستیم اندکی به گذشته بازگردد. از رویای ایرانیان مبنی بر صنعتی کردن کشور بیش از یک قرن می‏گذرد ولی هنوز که هنوز است، اقتصاد ایران بر پایه بازرگانی واردات و دلالی و شغل های کاذب استوار است. در زمان رضاشاه قرار بر این بود که آلمان‏ها یک کارخانه ذوب آهن در کرج بسازند؛ کشتی حامل تجهیزات که هیچ نوع سلاحی در آن پیدا نشد را نیروهای متفقین (انگلیسی‏ها) توقیف کردند و پس از خالی کردن محموله آن در یک بندر به کشتی اجازه دادند که به مسیر خود ادامه دهد. در زمان پهلوی دوم و پس از پایان تنش‏های سیاسی، دولت‏های وقت به فکر ساخت یک کارخانه ذوب آهن بودند. در آن زمان شرکت‏های ایرانی مهندسی مشاور در ایران وجود نداشتند و به ناچار می‏باید از مشاورین خارجی استفاده می‏شد که این مشاورین نشانه‏های گمراه کننده‏ای به مقام‏های ایرانی می دادند. به طور مثال منطقه‏ای مانند اطراف اراک را برای ساخت ذوب آهن پیشنهاد کردند که به علت کمبود آب که مصرف آن در تولید فولاد بسیار اهمیت دارد، منطقه بسیار نامناسبی بود. سفیر آلمان‏غربی در ایران علناً عنوان کرد که برای کشوری مانند ایران که دارای مخازن نفت است هیچ ضرورتی به داشتن کارخانه ذوب آهن وجود ندارد! اما دولت وقت شوروی برای نفوذ در منطقه سیاست هویج را برگزید و تقریبا در حالیکه به طور همزمان ساخت چند کارخانه‏ی ذوب آهن در ترکیه، مصر و هندوستان را در دست ساخت داشت،  در ایران نیز همین سیاست را پیاده نمود که عملا یک نوع مقابله با نیروهای غربی که دولت ایران به آنان وابسته بود، تلقی شد.  ایران که در آن زمان دارای منابع مالی کافی نبود مجبور شد که برای باز پرداخت هزینه کارخانه ذوب آهن اصفهان تجهیز معادن سنگ آهن ذغال سنگ و خطوط راه آهن را از طریق فروش گاز تامین نماید. دولت وقت آن‏چنان در این کار عجله داشت که احداث خط لوله گاز از شرق استان خوزستان به آستارا را به مرحله اجرا گذاشت. یکی از شرط‏های دولت ایران آن بود که به نسبت زمانی که در اجرای این پروژه تسریع شود به پیمانکار مربوط مبلغ بیشتری پرداخت خواهد کرد. این خط لوله بایستی از رشته کوه‏های زاگرس می‏گذشت. کارخانه ذوب آهن بالاخره در سال 1341 به بهره برداری رسید و به دانشگاه بزرگی برای تربیت نیروی انسانی مورد نیاز بخش صنعت تبدیل شد. ولی مخالفت با توسعه اقتصادی کشور همچنان ادامه یافت. یکی از همکاران من تعریف می کرد که روزی به مسئول پروژه که یک آمریکایی بود گفته شد که یک بولدوزر به دره سقوط کرده و راننده آن جان باخته است. او بلافاصله گفت متاسفم یک بولدوزر دیگر به جای آن بیاورید. این مسئله و مسائلی از این دست که به بعضی از آنها اشاره شد، به وضوح نشان از آن دارد که بیگانگان برای ما دایه‏ی دلسوزتر از مادر نیستند و تمام تحرکات‏شان برای حفظ منافع خودشان است.   قصه مخالفت با سدسازی در ایران آن هم در کشوری نیمه بیابانی که میانگین بارندگی آن در سال‏های پرباران برابر با 250 میلیمتر است، نیز در عمل تفاوتی با اقدام‏‏های صورت گرفته برای منصرف کردن ایران از ساخت کارخانه ذوب آهن ندارد؛ ولی ابزاری که این بار به کار گرفته شده تحت عنوان طرفداران محیط زیست و آثار باستانی عنوان می‏شود که شاهد اوج این مسئله در زمان آبگیری سد سیوند بود.   استدلال مخالفان آبگیری این سد که سد کوچکی است و حجم ذخیره مخزن آن  90میلیون مترمکعب بیشتر نیست و بالطبع دریاچه کوچکی دارد، این بود که عنوان می‏کردند که این سد را دولت عمدا ساخته به خاطر اینکه آرامگاه کوروش بزرگ را تخریب کند. زیرا رطوبت هوا افزایش پیدا می‏کند و رطوبت بالا هم به دنبال خود موجب وارد آمدن آسیب به ارامگاه کوروش بزرگ می‏شود! عجیب اینجاست که این عده اندکی در حالی این ادعا را می‏کردند که بیشترین آثار تاریخی جهان در کشورهای یونان و ایتالیا قرار دارد و میزان بارندگی در این کشورها حدود 1500 میلیمتر در سال است که خود به معنای رطوبت بسیار بالاست و از آن مهمتر اینکه آثار باستانی این کشورها در کنار دریای مدیترانه قرار دارند. به طور مثال فاصله رم با دریای مدیترانه چیزی حدود 20 کیلومتر بیشتر نیست. حال چگونه است که رطوبت از آنجا موجب تخریب آثار باستانی نمی‏شود و در ایران نیمه بیابانی آن هم از طریق یک دریاچه کوچک میزان رطوبت به گونه ای‏افزایش پیدا می‏کند که ساختمانی که 2500 سال پا برجا مانده است را تخریب می‏کند!   سخنی با مدعیان طرفداری از محیط زیست آقایان و خانم های محیط زیست و آثار باستانی که دیدند منطق آنها کارگر نمی‏افتد، بهانه‏ای دیگر به وجود آورده و مدعی شدند که در آن محل آثار باستانی فراوانی وجود دارد که با آب‏گیری سد به زیر آب می‏رود. حال اینکه چگونه است که این گروه این نکته را در نظر گرفته اند که عملیات ساخت این سد در دوره مرسوم به سازندگی آغاز شد و در دوره آقای احمدی نژاد به بهره برداری رسید؛ یعنی چیزی حدود 15 سال. آیا در طی این مدت این به اصطلاح مدافعان محیط زیست، متوجه ساخت این سد نبودند که به سازمان میراث فرهنگی بگویند که پیش از آبگیری سد آثار باستانی را شناسایی و در اختیار موزه ایران باستان قرار دهند؟! اینجا دم خروسی پیدا می‏شود که معانی فراوانی دارد.   در این مقاله من قصد ندارم به طور مستقیم گروه‏های مدافع محیط زیست را به خیانت متهم کنم ولی ناچارم به آنها گوشزد کنم که در دام کسانی که یک ایران ضعیف را برای خود مناسب تر می‏دانند گرفتار نشوند.   در ایران موارد بسیاری وجود دارد که دست اندرکاران محیط زیست باید به آن توجه کنند. آیا از مقام های جنگلبانی پرسیده اند که به چه دلیل سالیانه 8 هزار هکتار از مساحت جنگل‏های ایران کاسته می شود؟   در دوران سازندگی قرار بود 10 میلیون هکتار از مناطق کویری ایران زیر پوشش گیاهان مناسب آن منطقه برود. این مسئله مهم چه سرانجامی داشته است؟   تمامی کلان شهرهای ایران دارای مشکل آلودگی هوا هستند که یکی از راهکارهای اصلی رویارویی با این مشکل بزرگ ایجاد کمربند سبز است. آیا مدافعان محیط زیست این مسئله را نمی بینند؟   در طرح توسعه نیشکر خوزستان سالانه صدها هزار تن ضایعات نیشکر که باید به کاغذ و چوب فشرده و خوراک دام تبدیل شوند در بیابان رها شده که در فصل تابستان خود به خود آتش گرفته و خاکستر ناشی از آن موجب نابودی کشتزارهای روستاییان محل می‏شود. آیا نباید به دولت فشار آورده شود که با تخصیص یک میلیارد دلار این مشکل را حل کند تا از وارد آوردن زیان های زیست محیطی جلوگیری شود؟   در کجای جهان اجازه می‏دهند که در فاصله 50 متری ساحل ویلا ساخته شود؟ آیا درست است که فاضلاب بیمارستان‏ها به دریای خزر بریزد و علاوه بر آن سواحل دریای خزر مملو از یک سری پلاستیک و پوست هندوانه شود؟ آیا این آسیب به محیط زیست نیست؟   چندی پیش شبکه اول سیما مستندی در مورد کشاورزی در استان خوزستان پخش کرد که در آن کشاورزی می‏گفت که 10 سال از بهره برداری سد بزرگ کرخه می گذرد ولی ما هنوز با شیوه‏های سنتی کشتزارهای خود را آبیاری می کنیم. آیا مدافعان محیط زیست می‏دانند که در صورت زیر کشت رفتن 320 هزار زمینی که می‌بایستی زیر پوشش آبیاری مدرن عملی می‏شد، چه پیامدهای مثبتی بر روی اکوسیستم منطقه باقی می‌گذاشت؟   آیا هواداران محیط زیست می دانند که زمین های اطراف دریاچه سد البرز که در ساتان مازندران در حال ساخت است، توسط دولت فروخته می شود مسئله ای که بدون شک به قطع صدها هزار درخت خواهد انجامید.   در ایران به راحتی این فاجعه صورت می گیرد. کسی گوشش بدهکار نیست. ولی آیا مدافعان محیط زیست به این نکته توجه کرده اند که آیا کشورهای اروپایی به دلیل جلوگیری از قطع درختان از ساخت هزاران کیلومتر آزادراه و راه‌آهن که زیربنای توسعه اقتصادی است منصرف شدند؟ جواب این مسئله به وضوح خیر است. بخش بزرگی از راه آهن اروپا، با چوب‏های جنگل‏های اتریش که کشور کوچکی است ساخته شده اما اگر کسی با قطار و یا اتومبیل در این کشور مسافرت کند، می‏تواند به آسانی درختانی که به جای درختان قطع شده کاشته شده‏اند را مشاهد کند.   ما در ایران بایستی از روش‏های موفق اروپایی ها سود ببریم و حفظ محیط زیست را با توسعه آشتی دهیم نه اینکه جلوی سدسازی و راه‏سازی که برای کشور نیمه بیابانی و کمتر توسعه یافته ‏ای‏ مانند ایران یک الزام است، بایستیم و نگذاریم آزادراه ساخته شود و چشم خود را بر روی بیش از 25 هزار نفری که سالانه به علت وجود راه‏های غیر استاندارد جان خود را از دست می‏دهند، ببندیم و بگوییم آزادراه ها به محیط زیست آسیب می‏زنند!   گتوند نمونه ای از صنعت رو به رشد سدسازی در ایران انصاف نمی دانم که از کسانی که در راه ساخت این سدها از جان خود مایه گذاشتند یادی نکنم. به اتفاق گروهی از جمله مدیرعامل شرکت آب نیرو وابسته به وزارت نیرو که مسوولیت ساخت سدهای برقآبی را به عهده دارد به خوزستان مسافرت کردم. در فرودگاه اهواز دو نفر از مهندسان همراه ما خداحافظی کرده و به سمت سد مسجد سلیمان رفتند. ما نیز به شمال‏شرقی خوزستان یعنی محل احداث سد کارون‏3 رفتیم. به محض رسیدن به سد گتوند به ما خبر داده شد که دو مهندس یاد شده در اثر تصادف اتومبیل‏شان کشته شده‏اند.   زمانیکه طی بازدید خود به سد مسجدسلیمان رسیدم بنای یادبودی برای کسانی که در طول ساخت این سد جان باخته بودند ساخته بودند کمه البته نامی بر روی آن نوشته نشده بود. از مهندس مربوطه پرسیدم که چرا همانند سد دز که نام جان باختگان ایرانی، ایتالیایی و آمریکایی بر روی بنای یادبود آن نوشته شده است، عمل نکردید؟ ایشان گفتند: استانداردهای ایمنی ما با جهان فاصله زیادی دارد و اگر می‏خواستیم نام تمام آنانی که در زمان ساخت سد جن باخته‌اند را بنویسیم شاید مناسب نمی‌بود و...   نمی‏دانم آیا خوانندگان می‏دانند که اگر در تهران، تبریز، اصفهان و... در فصل تابستان برق‌ آنان قطع نمی‏شود آن را مدیون سدهای برقآبی رودخانه کارون، کرخه و دز هستند. سدهای برقآبی در زمان اوج مصرف برق بکار گرفته می‌شوند. آیا خوانندگان می‏دانند که توان تولید برقآبی در ایران برابر با 22 هزار مگاوات است که تنها 7.2 هزار مگاوات آن به بهره‌برداری رسیده است و به قول آقای مهندس فتاح وزیر پیشین نیرو و در حالیکه بقیه کشورها سدهای خود را ساخته اند هنوز 75 درصد کار ما انجام نشده است!   به هرحال کسانی که به آبگیری سد گتوند اعتراض دارند، ناخواسته در خدمت دشمنان کشور هستند. همین گروه از ساخت سد کارون2 که محل آن توسط شرکت‌های مهندسی مشاور آمریکایی تعیین شده بود تا بحال مخالفت کرده‏اند، در حالیکه 300 متر مکعب آب کارون شیرین، در ثانیه به خلیج فارس ریخته می‌شود بدون اینکه از آن کوچکترین استفاده‏ای شود.   این گروه‏ها در مقابل نابودی جنگل‏های شمال و زاگرس سکوت می‏کنند؛ گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است! ولی از آبگیری بزرگترین سد کشور که بزرگترین طرح عمرانی کشور نیز هست، ایرادهای بی‌اساس و غیرعلمی می‏گیرند.