پایگاه خبری الف 11 ارديبهشت 1395 ساعت 8:19 http://alef.ir/vdcaoonei49nyu1.k5k4.html?349296 -------------------------------------------------- عنوان : بازگشت معتادان به هرندی -------------------------------------------------- متن : رویای شیرین هرندی چقدر زود عمرش به پایان رسید. گویا تار و پود این محله به غم و ترس و اعتیاد گره خورده است. زمانی که بوستان‌های محله از معتادان سرگردان پاک‌سازی شد، زمزمه‌های امید به یکباره در محل به آسمان رفت، اما غافل از اینکه حتی زمزمه کردن زندگی هم برای ساکنان این محل سرابی بیش نبود. به گزارش آرمان، زنان و مردان معتاد زیادی از پارک‌ها ساماندهی و کاروان معتادان راهی کمپ‌های ترک اعتیاد شدند. زنان و مردان زیادی بودند. مردگانی که شب‌ها سایه اعتیاد قدم به قدم پشت سرشان به راه می‌افتاد و نعره‌های خماری آرامش نداشته محل را بر هم می‌زد به یکباره جمع شدند. مسئولان زیادی در لحظه حرکت کاروان معتادان سرگردان عکس‌های یادگاری گرفتند و در مقابل دوربین رسانه ملی از بازگرداندن عدالت اجتماعی به محله هرندی خبر دادند. اما غافل از اینکه حرفی بود که در همان زمان زده شد و در هوای نامطبوع هرندی گم شد. یک هفته کافی بود تا مافیای اعتیاد در هرندی دست به کار شود تا سناریوی دوم خود را برای ادامه دادن اقتصاد سیاه اعتیاد به کار ببرد. اعتیاد به پیچ و خم‌های هرندی کشیده شد. حتی ضلع شرقی میدان تاریخی شوش شد راسته معتادان. آن وقت بود که در کنار فروش مواد، پای فروش کودکان به این بازار سیاه کشیده شد. آن وقت بود که مردم محله هرندی فهمیدند سهم آنها از تهران «مردگی عین زندگی» است. یک ماه بود که سایه‌های سرگردان بوستان هرندی رفته بودند تا شاید از دنیای برزخی اعتیاد به هویت انسانی خود برسند، به ویژه زنانی که مادر شدن‌شان برگه برنده‌ای بود؛ برای سایه‌های پنهان مواد مخدر. زنان معتاد را به کمپ شفق بردند، کمپی که هرچه خبر از آن به بیرون درز پیدا می‌کرد، خبرهای خوبی نبود. اما بعد از چهار ماه که قرار بود زنان به سوی پاکی قدم بردارند، رها شدند و دوباره هرندی پر شد از زنانی که بی‌هوا رها شده بودند و از سر اجبار سر سفره اعتیاد نشستند. این تنها تکه کوچکی از داستان محله هرندی است. سناریوهایی که به اشتباه چیده شد قرار بود حال محله هرندی خوب شود. قرار بود طرح انضباط شهری در نگین تاریخی پایتخت زندگی را به دروازه جنوبی تهران بازگرداند. محمدباقر قالیباف، اولین مسئولی بود که فرماندهی اجرای این طرح را برعهده گرفت. بالاخره اجرای این طرح یک فرمانده نیاز داشت. هرچند قرار بود در تمامی مراحل اجرای این طرح سه ضلع شهرداری، نیروی انتظامی و قوه قضائیه نوک پیکان حمله به قلب آسیب‌های اجتماعی محله هرندی باشند و سازمان‌هایی مانند بهزیستی، کمیته امداد امام خمینی(ره)، وزارت بهداشت و درمان، ستاد مبارزه با مواد مخدر، وزارت کار و تعاون، سازمان تامین اجتماعی، وزارت کشور، استانداری تهران و... به عنوان نهادهای پشتیبان در پس این عملیات باشند، اما هیچ‌کدام از پازل‌هایی که روی کاغذها به درستی در کنار یکدیگر قرار گرفته بودند در زمان اجرا نتوانستند به درستی چیده شوند. به همین دلیل تنها شهرداری ماند و یک محله پر از آسیب. اما روی دیگر این سکه سناریوی فرماندهی عملیات شهردار تهران بود که به نظر می‌رسد می‌توانست به شکل بهتری در مقابله با معضلات اجتماعی اجرایی شود. آنچه برای معاون اجتماعی و فرهنگی شهردار تهران مهم بود پاکسازی بوستان‌ها و فضاهای عمومی محله هرندی و شوش از معتادان متجاهر بود، غافل از اینکه پاتک این حمله از مدت‌ها قبل در ذهن گردانندگان پنهان اعتیاد در این محدوده چیده شده بود. جنس سناریوی مقابله با آسیب‌های اجتماعی محله هرندی با آنچه در سال‌های دور در محله خاک سفید، عودلاجان و... اجرا شده بود، بسیار متفاوت بود، اما در نهایت آنچه اجرا شد، نمونه‌ای از برخوردهای انتظامی‌ای بود که در دو دهه گذشته با محله‌های بحران‌زا و آسیب‌دیده تهران اجرا شد. شاید شهردار تهران فراموش کرده بود که برای پاک‌سازی بوستان‌ها از معتادان و موفقیت اجرای این طرح این بار لازم است تا کاهش آسیب‌ها را با فرماندهی نیروی انتطامی، بهزیستی و حتی قوه قضائیه از داخل محله‌ها آغاز کند تا زمانی که طرح پاک‌سازی بوستان‌ها اجرا می‌شد، اعتیاد راهی به درون محله‌ها بازنمی‌کرد، اما فرماندهی این عملیات مهره‌های خود را به اشتباه چید و الان برای پاک‌سازی کل محله هرندی نیاز به تلاش بیشتری است، چرا که اکنون اعتیاد داخل تار و پود محله هرندی ریشه دوانده و پاک‌سازی این محله از شر اعتیاد و موادفروشان عملیات بزرگ‌تری می‌خواهد. باید قبول کرد که در طول سه دهه اخیر به رغم تلاش‌هایی که برای مقابله با اعتیاد شده، اما در مرحله پیشگیری از اعتیاد هیچ پیشرفتی نکرده‌ایم. حتی در مرحله ترک اعتیاد نیز دچار مشکل هستیم. ترک با متادون یکی از همان اشتباهات رایج دستگاه‌های متولی در کمپ‌هاست. کافی است سری به محله هرندی بزنید. بسیاری از زنان و مردانی که از کمپ‌های ترک اعتیاد به یکباره ترخیص شدند، اکنون معتاد «دوا» هستند و این همان نقطه قهقرایی طرح‌های مبارزه با مواد مخدر است. محله هرندی از نگاه نگران اهالی «... تا قبل از اينكه شهرداری تهران براي خوب شدن حال هرندي ورود كند، معتادان در پارك‌ها جمع شده‌ بودند، اما حالا معتادان به زیر پنجره‌ خانه‌هايمان آمده‌اند ... از ساعت ۱۲ شب ما زنداني چهار ديواری‌هايمان مي‌شويم و محله تحت فرمانروايي معتادان و خلافكارها مي‌شود...»، اين روزها ۵۵ خانه قرمزي كه بسياري از مسئولان شهرداري شناسايي كرده بودند، توسط دو آژانس مسكن به معتادان و خلافكارها اجاره داده شده است. خلافكارهايي كه آب‌ديده شده‌اند و با كار گذاشتن دوربين‌هاي مدار‌بسته تمامي اهالي محل را زير نظر گرفته‌اند و واي به حال غريبه‌اي كه سر‌زده وارد اين كوچه‌ها شود، در كمتر از ۱۰ دقيقه اولين دوربين شكارش مي‌كند و با يك خط موبايل به خلافكارهاي ساير كوچه‌ها گزارش داده مي‌شود. ديگر برای آنها فرقی ندارد غريبه باشي يا ساكن قديمي محل. اگر بخواهي نظم نانوشته خلافكارها و معتادان محله هرندي را برهم بزني حتما با چاقو و سرنگ تهديد به مرگ مي‌شوي. باوركردنش سخت است اما زماني‌كه بدانيد در ابتداي کوچه‌ها به‌راحتي نمي‌توانيد از گيت خلافكاران و ساقي‌هاي محله به‌راحتي عبور كنيد و دوربين‌هاي مداربسته اين خانه‌هاي قديمي شما را شناسايي خواهند كرد. هرچند بوستان زندگی محله هرندی پرشده از لاله‌های رنگارنگ. پر است از لحظه‌هایی که شاید هنوز ساکنان این محل، آن را یک رویای شیرین بعد از سال‌ها کابوس دیدن می‌دانند، اما هنوز تن هرندی از آتش اعتیاد تاول‌های چرکین دارد. تاول‌هایی که تک‌تک کوچه‌های محل را فرا گرفته و ترس از این است که این دُمل‌های چرکین به داخل خانه ساکنان سالم این محله سرایت کند. داستان محله هرندی، همان مثنوی هفتاد منی است که یک‌شبه سر از تار و پود این محل در نیاورده است. داستانی است که عمری ۲۰۰ ساله دارد. زمانی که گودهای این محل پر شد از مهاجرانی که از همه جا رانده و مانده شده بودند؛ مثنوی هرندی کلید خورد. داستان محله هرندی مثل خوردن قهوه قجری است که آخر فنجانش نقش غمی کهنه نقش می‌بندد که هیچ فالگیری تاکنون نتوانسته نقش نحس آن را تعبیر کند. داستان هرندی، داستان هزار و یک شبی است که دختران و پسرانش آن را سینه به سینه از بر کرده‌اند. داستانی که آنها به خوبی می‌دانند تا این لحظه که گزارش این محله را می‌نویسم پایان خوشی نه برای محله بوده است و نه برای آینده آنها. دخترکان هرندی به خوبی می‌دانند تا زمانی که در محله هرندی ساکن هستند هیچ شاهزاده‌ای با اسب سفید پایش به این محل بازنمی‌شود. پسران این محل هم می‌دانند کابین عروس‌شان هیچ وقت در این محل بسته نخواهد شد. وارد میدان شوش که می‌شوید، ضلع شرقی میدان دست معتادان و موادفروشان است. از ساعت ۱۲ شب به بعد بازار وسایل دزدی توسط معتادان داغ است حتی اگر این وسایل دزدی هم نباشد حتما از روی دیوار مهربانی بالاشهر جمع شده است. در خیابان‌های این قسمت حتی راسته فروشندگان لوازم آشپزخانه و چینی‌فروشان از این ساعت تا چهارصبح پر از فروشندگان مواد و مصرف‌کنندگانی است که کلونی‌های خود را در کنار خیابان تشکیل داده‌اند و مشغول مصرف مواد مخدر هستند. شب‌ها شوش منطقه آزاد فروش، توزیع و استعمال مواد مخدر است. صدای فروشندگان پایپ در این خیابان به خوبی به گوش می‌رسد«... پایپ ۲۵۰۰ تومان، نشکن...» در میان جمعیت معتادان کودکانی را می‌بینی که لب جوی آب نشسته‌اند و به پدر و مادر معتاد خود نگاه می‌کنند و اگر هم کمی دقت کنی، حتما مصرف آنها را هم خواهی دید.